بخشی از مقاله
تاريخچه فعاليت شركت:
كليات
در راستاي اجراي سياست هاي برنامه دوم توسعه اقتصادي و اجتماعي و به منظور تامين ذغال سنگ كك شو مورد نياز صنعت فولاد و به دنبال مزايده برگزار شده توسط شركت ملي فولاد ايران بخشي از معادن ذغال سنگ طبس شامل معدن اوليه شماره 2 پروده با ذخيره اي حدودا به ميزان 000/350/2 تن و يال شمالي معدن شماره 3 پروده طبس با ذخيره اي حدودا 000/100/1 تن كه عمليات اكتشافي آن تقريبا به اتمام رسيده بود، طي قرارداد شماره 7400 مورخ 14/10/1378 به شركت تكادو ( برنده مزايده فوق الذكر) واگذار گرديد. در همين راستا شركت ذغال سنگ نگين طبس در تاريخ 9/2/1378 تحت شماره 14770 در اداره ثبت شركت ها و مالكيت صنعتي اصفهان به ثبت رسيده است.
يادآور مي شود كه كليه اختيارات قرارداد فوق از طرف مديريت عامل شركت تكادو به شركت جديد التاسيس ذغال سنگ نگين طبس تفويض گرديده است. مركز اصلي شركت واقع در اصفهان چهار راه شيخ صدوق، ابتداي شيخ صدوق شمالي كوچه حكيم نظامي، پلاك 33 مي باشد. ضمنا محل معادن شركت نيز در 80 كيلومتري جنوب طبس مي باشد. يادآور مي شود شركت به استناد مجوز شماره 2614 مورخ 13/12/1382 صادره از سوي اداره امر اقتصادي و دارائي شهرستان طبس از ابتداي سال 1378 به مدت 12 سال مشمول معافيت مقرر در ناده 32 قانون ماليات هاي مستقيم مصوب اسفند ماه 1366 و اصلاحيه هاي بعدي آن مي باشد.
همچنين مطابق با مجوز شماره 1514 مورخ 22/10/1382 صادره از سوي شوراي بورس و هيئت پذيرش اوراق بهادار با درخواست شركت مبني بر پذيرش شركت در بازار بورس اوراق بهادار موافقت و در تاريخ 27/12/1382 اولين نوبت معامله سهام شركت در تالار فرعي بورس به انجام رسيد و در تاريخ اول ارديبهشت ماه 1386 بر اساس معيارهاي مصوب شوراي عال بورس (سرمايه و ميزان سهام شناور) از تابلوي فرعي به تابلوي اصلي منتقل شد.
فعاليت اصلي شركت
موضوع فعاليت شركت طبق ماده 2 اساسنامه به شرح زير مي باشد:
1- تهيه و اجراي طرح ها و عمليات اكتشافي، استخراج، تغليظ، و فرآوري مواد معدني.
2- سرمايه گذاري در جهت اكتشاف و بهره برداري معادن و فرآوري مواد.
3- انجام امود بازرگاني اعم از صادرات و واردات مرتبط با موضوع شركت.
4- انجام كليه اموري كه به نحوي با موضوع شركت ارتباط داشته و در چارچوب قوانين و مقررات موضوعه كشور جمهوري اسلامي ايران بوده و مفيد و نافع باشد.
5- سرمايه گذاري در ساير شركت ها و ايجاد شركت هاي جديد.
وضعيت اشتغال
متوسط كاركنان شركت طي سال مالي، كه بر اساس قراردادهاي كوتاه مدت
(كمتر از يك سال) مشغول به كار مي باشند 13 نفر کارمند اداری و ستادی و 358 نفر تولیدی و خدماتی
مبناي تهيه صورت هاي مالي
صورت هاي مالي تلفيقي گروه و شركت سرمايه گذاري شاهد (شركت اصلي) اساسا بر مبناي بهاي تمام شده تاريخي تهيه و در موارد مقتضي از ارزش هاي جاري نيز استفاده شده است.
مباني تلفيق
صورت هاي مالي تلفيقي حاصل از تجميع اقلام صورت هاي مالي شركت سرمايه گذاري شاهد- سهامي عالم (شركت اصلي) و شركت هاي فرعي مشمول تلفيق آن پس از حذف معاملات و مانده هاي درون گروهي و سود و زيان تحقق نيافته ناشي از معاملات فيمابين است.
در مورد شركت هاي فرعي تحصيل شده طي دوره، نتايج عمليات آن از تاريخي كه كنترل آن به طور موثر به شركت اصلي منتقل مي شود و در شركت هاي فرعي واگذار شده نتايج عمليات آن تا زمان واگذاري، در صورت سود و زيان تلفيقي منظور مي گردد.
سهام تحصيل شده شركت اصلي توسط شركت هاي فرعي به بهاي تمام شده در حساب ه
ا منظور و در ترازنامه تلفيقي به عنوان كاهنده حقوق صاحبان سهام تحت سرفصل «سهام شركت اصلي در مالكيت شركت هاي فرعي» منعكس مي گردد.
سال مالي شركت هاي فرع در 29 اسفند ماه هر سال (سرمايه گذاري سعدي 31 ارديبهشت ماه) خاتمه مي يابد. با اين حال، صورت هاي مالي شركت هاي مذكور ه همان ترتيب در تلفيق مورد استفاده مي گيرد. لازم به توضيح است در صورت وقوع هر گونه رويدادي تا تاريخ صورت هاي مالي شركت اصلي كه تاثير عمده اي بر كيفيت صورت هاي مالي تلفيقي داشته باشد، اثار آن از طريق اعمال تعديلات لازم در اقلام صورت هاي مالي شركت هاي فرعي به حساب گرفته مي شود.
خلاصه اهم رويه هاي حسابداري
موجودي مواد و كالا
موجودي هاي مواد و كالا به اقل بهاي تمام ده و خالص ارزش فروش «گروه اقلام مشابه ارزيابي مي شود. در صورت فزوني بهاي تمام شده نسبت به خالص ارزش فروش، مابه التفاوت به عنوان ذخيره كاهش ارزش موجودي شناسايي مي شود. بهاي تمام شده موجودي ها با به كار گيري روش هاي زير تعيين مي گردد.
شرح روش مورد استفاده
مواد اوليه
كالاي در جريان ساخت
كالاي ساخته شده
قطعات و لوازم يدكي
موجودي زمين و ساختمان ميانگين موزون
ميانگين موزون
ميانگين موزون
ميانگين موزون
شناسايي ويژه
پروژه در جريان تكميل:
بهاي تمام شده پروژه در جريان تكميل بر اساس مجموع هزينه ها و مواد مصرفي جهت ساخت پروژه محاسبه شده است.
سرمايه گذاري ها
نحوه ارزيابي سرمايه گذاري ها در شركت اصلي صورت هاي مالي تلفيقي گروه به شرح زير است:
دارائي هاي ثابت مشهود
دارائي هاي ثابت مشهود، بر مبناي بهاي تمام شده در حساب ها ثبت مي شود. مخارج بهسازي و تعميرات اساسي كه باعث افزايش قابل ملاحظه در ظرفيت با عمر مفيد دارائي هاي ثابت يا بهبود اساسي در كيفيت بازدهي آنها مي گردد. ه عنوان مخارج سرمايه اي محسوب و طي عمر مفيد باقيمانده دارائي هاي مربوط مستهلك ميشود. هزينه هاي نگهداري و تعميرات جزئي كه به منظور حفظ يا ترميم منافع اقتصادي مورد انتظار واحد تجاري از استاندارد عملكرد ارزيابي شده اوليه دارائي انجام مي شود، هنگام وقوع به عنوان هزينه هاي جاري تلقي و به حسا و زيان دوره منظور مي گردد.
استهلاك دارائي هاي ثابت با توجه به عمر مفيد برآوردي دارائي هاي مربوط (و با در نظر گرفتن آئين نامه استهلاكات موضوع ماده 151 قانون ماليات هاي مستقيم مصوب اسفندماه 1381) و بر اساس نرخ ها و روش هاي زير محاسه مي شود:
براي دارائي هاي ثابتي كه در خلال ماه تحصيل و مورد بهره برداري قرار مي گيرد، استهلاك از اول ماه بعد محاسبه و در حساب ها منظور مي شود. در مواردي كه هر يك از دارائي هاي استهلاك پذير پس از آمادگي جهت بهره برداري به علت تعطيل كار يا علل ديگر براي مدتي مورد استفاده قرار نگيرد، ميزان استهلاك آن براي مدت ياد شده معادل 30% نرخ استهلاك منعكس در جدول بالا است.
مخارج تامين مالي
مخارج تامين مالي به عنوان هزينه سال شناسايي مي شود به استثناي مخارجي كه مستقيما قابل انتساب به ساخت «دارائي هاي واجد شرايط» است.
تسعير ارز
معاملات ارزي- اقلام پولي ارز با نرخ مورد معامله در بانك مركزي در تاريخ ترازنامه و اقلام غير پولي كه به بهاي تمام شده تاريخي بر حسب ارز ثبت شده است با نرخ مورد معامله در بانك مركزي در تاريخ معامله تسعير مي شود. تفاوت هاي ناشي از تسويه يا تسعير اقلام پولي ارزي به عنوان درآمد يا هزينه دوره وقوع شناسايي مي شود.
ذخيره مزاياي پايان خدمت كاركنان
ذخيره مزاياي پايان خدمت كاركنان بر اسس 45 روز آخرين حقوق و مزاياي مستمر هر يك از كاركنان براي هر سال خدمت آنان محاسبه و در حساب ها منظور مي شود.
سرقفلي
حساب هاي تركيب واحدهاي تجاري از نوع تحصيل بر اساس روش خريد انجام مي شود. مازاد بهاي تمام ش تشخيص آنها در سنوات آتي و زمان تحصيل به عنوان سرقفلي شناسايي و طي مدت 20 سال به روش خط مستقيم مستهلك مي گردد و در صورت فزوني منافع ناشي از تملك شركت هاي مشمول تامين نسبت به بهاي تمام شده سرمايه گذاري هاي مذكور مازاد حاصل به حساب سرقفلي منفي منظور مي گردد. سرقفلي ناشي از تحصيل شركت هاي وابسته جز مبلغ دفتري سرمايه گذاري بلند مدت در شركت هاي وابسته در ترازنامه تلفيقي منعكس مي شود.
بخش دوم: تعریفات مربوط به تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
تجزيه و تحليل صورت هاي مالي:
تجزيه و تحليل صورت هاي مالي شامل ابزارها و تكنيك هايي است كه تحليل گران را در بررسي صورت هاي ما
لي جاري و گذشته شركت ها ياري مي دهد تا بتوانند عملكرد و وضعيت مالي شركت ها و مخاطرات آتي و امكانات بالقوه را مورد ارزيابي قرار دهند. تجزيه و تحليل صورت هاي مالي مي تواند اطلاعات با ارزشي را درباره روندها، ارتباطات، كيفيت سودآوري، نقاط قوت و ضعف و چگونگي وضعيت مالي شركت ها ارايه دهد.
نكات اساسي
تجزيه و تحليل صورت هاي مالي بر مبناي هدف (اهداف) خاصي صورت مي گيرد. براي مثال، آيا تجزيه و تحليل ارايه شده مبنايي در جهت اعطاي اعتبار يا ايجاد يك سرمايه گذاري تلقي مي گردد؟ بعد از اينكه هدف تجزيه و تحليل مشخص گرديد، اطلاعات مورد نظر از صورت هاي مالي و ساير منابع جمع آوري مي شود. نتايج تجزيه و تحليل تلخيص و تفسير مي شود. نتايج به دست آمده طي گزارشي به اشخاصي كه تجزيه و تحليل براي آن ها انجام گرفته است، ارايه مي گردد.
براي ارزيابي صورت هاي مالي، فرد ذينفع بايد:
1- با عمليات واحد تجاري آشنا باشد.
2- هدف، ماهيت و محدوديت هاي حسابداري را درك كند.
3- با اصطلاحات واحد تجاري و حسابداري آشنا باشد.
4- داراي دانش علمي در مورد مباني امور مالي باشد.
5- با ابزارها و تكنيك هاي تجزيه و تحليل صورت هاي مالي آشنا باشد.
تجزيه و تحليل مالي يك شركت شامل بررسي صورت هاي مالي شركت و يادداشت هاي مربوط به صورت هاي مالي و گزارش حسابرسان آن شركت مي باشد. گزارش حسابرسي بيان گر بررسي صورت هاي مالي توسط حسابرسان مي باشد. اين گزارش همچنين نشان مي دهد كه آيا صورت هاي مالي به طور منصفانه وضعيت مالي شركت، نتايج عمليات و تغييرات در وضعيت وجوه نقد را مطابق با اصول عمومي پذيرفته شده حسابداري مطابق با سال قبل نشان مي
دهد.
يادداشت هاي مربوط به صورت هاي مالي، غالبا با معني تر از اطلاعات دريافت شده از صورت هاي مالي مي باشد. اين يادداشت ها، رويه هاي حسابداري شركت را شرح مي دهد و معمولا توضيحات كامل و چگونگي كاربرد آن رويه ها را همراه با مدارك مورد نياز ارايه مي دهد.
تحليل گران غالبا صورت هاي مالي يك شركت را با صورت هاي مالي ساير شركت هايي كه در همان صنعت فعاليت دارند، مقايسه مي كنند و همچنين صورت هاي مالي يك شركت را در سال هاي مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند. اساسا اين روش قلمرو رسيدگي تجزيه و تحليل صورت هاي مالي را وسعت مي بخشد.
ابزارهاي اصلي تجزيه و تحليل
حسابداران و ساير افراد ذيربط ابزارها و تكنيك هاي استاندارد شده مختلفي را ارايه مي دهند كه در تجزيه و تحليل صورت هاي مالي مورد استفاده قرار مي گيرند. روش هاي تجزيه و تحليل صورت هاي مالي را مي توان به سه دسته تقسيم نمود. 1- مقايسه و اندازه گيري مالي مربوط به دو يا چند دوره، 2- مقايسه و اندازه گيري اطلاعات دوره جاري، 3- رسيدگي براي اهداف خاص.
تكنيك و ابزار ذيل در اين فصل مورد بحث قرار خواهد گرفت:
1- صورت هاي مالي مقايسه اي:
الف. تجزيه و تحليل افقي
ب. تجزيه و تحليل عمودي
2- صورت هاي مالي بر اساس مقياس مشترك:
3- تجزيه و تحليل نسبت ها
4- رسيدگي براي اهداف خاص
صورت هاي مالي مقايسه اي:
صورت هاي مالي كه اطلاعات مالي مربوط به دو يا چند دوره را ارايه مي دهدف معمولا مقايسه اي ناميده مي شود. صورت هاي مالي مقايسه اي معمولا گزارشات مشابه اي را براي دوره جاري و براي يك يا چند دوره قبلي ارايه مي دهد. صورت هاي مالي مقايسه اي اطلاعات مهم درباره روند و ارتباط آن ها را در طي دو يا چند سال براي تحليل گران فراهم مي سازد. چنان چه صورت هاي مالي مقايسه اي براي بيش از يك سال ارايه شود مطلوب تر خواهد بود. صورت هاي مقايسه اي تاكيد بر اين واقعيت دارد كه صورت هاي مالي براي يك دوره حسابداري، فقط بخشي از فعاليت هاي مستمر يك شركت است.
طبق اصول حسابداري، مقايسه صورت هاي مالي بين دو يا چند دوره تحت شرايط زير مفدي و موثر مي باشد.
1- چنانچه روش هاي حسابداري در تنظيم صورت هاي مالي يكسان باشد مقايسه گزارشات مطلوب است.
2- يكسان بود محتويات صورت هاي مالي.
3- اصول حسابداري تغيير نمي يابد، چنان چه تغييري در اصول حسابداري ايجاد شود، اثرات مالي ناشي از آن تغييرات افشاء گردد.
4- تغييرات در وقايع يا در ماهيت رويداد اصلي افشاء شوند.
تجزيه و تحليل افقي
تجزيه و تحليل افقي، روندها را مورد ارزيابي قرار مي دهد و ارتباط بين اقلامي كه در همان رديف در يك صورت مقايسه اي ظاهر مي شود را تعيين مي كند. تجزيه و تحليل افقي تغييرات مربوط به اقلامي مندرج در صورت هاي مالي را در طي دوره افشاء مي كند. هر يك از اقلام (مثل فروش
) مربوط به يك رديف براي يك سال مالي با همان قلم در دوره ديگر مقايسه مي شود. تجزيه و تحليل افقي مي تواند بر حسب تغييرات مبالغ پولي به صورت درصد تغييرات يا به شكل يك نسبت انجام شود.
نسبت تغيير با تقسيم اطلاعات سال جاري بر اطلاعات سال پايه محاسبه مي شود. وقتي ارقام سال پايه داراي ارزش مثبت است، تغيير مقدار پولي و درصد تغيير مي تواند با معني تر باشد. اگر ارقام سال پايه داراي ارزش صفر يا منفي باشد تغير مقدار پولي مي تواند محاسبه شود اما درصد تغييرات نمي تواند محاسبه شود. يك نسبت فقط زماني مي تواند محاسبه شود كه دو ارزش مثبت، قابل دسترسي باشند.
در مواردي كه تغييرات به صورت درصد بيان مي شود، عمل جمع و تفريق مفهومي نخواهد داشت. زيرا درصد تغييرات از مبناهاي مختلف ناشي مي شود. وقتي هر كدام از اقلام سال پايه به طور انفرادي داراي مقادير كمي باشند، تغيير نسبتا كم مقدار پولي مي تواند درصد تغيير زيادتري را به وجود آورد و در نتيجه اعتبار بيشتري به آن اقلام به منظور با معني بودن آن مي دهد.
بر اساس روش سال پايه گاهي اوقات تجزيه و تحليل افقي براي افشاي درصد تغييرات انباشته براي چ
ند سال استفاده مي شود. در اين صورت سال شروع به عنوان سال پايه در نظر گرفته مي شود. درصد تغييرات سال هاي بعد براي تعيين درصد تغييرات انباشته با سال پايه مقايسه مي شود.
تجزيه و تحليل عمودي
در تجزيه و تحليل عمودي هر يك از اقلام مندرج در صورت هاي مالي نسبت به عدد پايه سنجيده مي شود. شاخص ترين عدد در صورت هاي مالي به عنوان عدد پايه انتخاب مي گردد و اقلام مندرج در هر ستون نسبت به آن سنجيده مي شود. به عنوان مثال هر يك از اقلام مندرج در صورت سود و زيان مي تواند به عنوان درصدي از فروش بيان شود. در ترزنامه، هر يك از اقلام دارايي مي توانند بر حسب ارتباط آن ها ب كل دارايي بيان شوند. حساب بدهي ها و حقوق صاحبان سهام بيان شوند. جريان نقدي مربوط به هر يك از اقلام فعاليت هاي سرمايه گذاري، تامين مالي و عملياتي نسبت به كل هر يك از فعاليت هاي مزبور سنجيده مي شود.
صورت حساب بر اساس مقياس مشترك
حذف مقادير پولي در صورت هاي مالي و نشان دادن اقلام بر حسب درصد، به عنوان صورت حساب بر اساس مقياس مشترك ناميده مي شود زيرا اقلامي در ترازنامه و صورت سود و زيان مانند جمع دارايي ها و فروش خالص داراي مبناي مشتركي براي مقايسه مي باشند. اطلاعات براي صورت حساب بر اساس مقياس مشارك همانند روش توصيف شده براي تجزيه و تحليل عمودي محاسبه مي شود. تغييرات نسبت ها در اين صورت حساب بر اساس مقياس مشترك مورد توجه قرار مي گيرد تا شناسايي كارايي و عدم كارايي، نسبت به صورت حساب مقايسه اي آسانتر انجام گيرد. به عنوان مثال چنان چه در يك موسسه نسبت هزينه حقوق به فروش 20 درصد باشد معني آن اين است كه آن موسسه از هر صد ريال فروش، 20 ريال حقوق پرداخت مي كند.
تجزيه و تحليل ترازنامه بر اساس مقياس مشترك در بررسي منابع و ساختار سرمايه يك واحد تجاري يعني ارتباط بدهي ها و حقوق صاحبان سرمايه مفيد مي باشد. همچنين اين تجزيه و تحليل اطلاعات مربوط به هر كدام از اقلام دارايي ها جاري، سرمايه گذاري ها، اموال، ماشين آلات، تجهيزات، دارايي هاي نامشهود و ساير دارايي ها را ارايه مي دهد. صورت حساب بر اساس مقياس مشترك اطلاعات مربوط به اين كه چه نسبتي از فروش به وسيله بهاي تمام شده كالاي فروش رفته و هزينه هاي مختلف جذب مي شود را ارايه مي دهد.
بر اساس صورت مقايسه و صورت حساب بر اساس مقياس مشترك، مقايسه، تغييرات يا ارتباط بين مجموعه دارايي ها، بدهي ها، درآمدها، هزينه ها و ساير حساب هايي كه در صورت هاي مالي طبق بندي مي شود را نشان مي دهد. با توجه به اين كه درصد اين تغييرات مي تواند ناشي از تغييرات در مقدار مطلق اقلام يا تغييرات در كل گروه باشد، بايد دقت لازم در زمان مقايسه صورت گيرد.
صورت حساب بر اساس مقياس مشترك براي مقايسه شركت ها با يكديگر مورد استفاده قرار مي گيرد. زيرا اعداد مندرج در چنين صورت حساب هايي بر اساس درصد تنظيم مي شود و يك مقايسه نسبي را به جاي مقدار مطلق ارايه مي دهد.
تجزيه و تحليل نسبت ها
يك نسبت، ارتباط رياضي بين يك كميت با كميت ديگر را بيان مي دارد. به عنوان مثال نسبت 400 به 200 يعني 2 به 1 يا 2 است. در صورتي يك نسبت مفيد واقع مي شود كه عناصر تشكيل دهنده ان داراي رابطه معني دار با يكديگر باشند. به عنوان مثال، بين حساب هاي دريافتي و فروش، سود خالص با كل دارايي ها و دارايي هاي جاري با بدهي هاي جاري رابطه وجود دارد. تجزيه و تحليل نسبت ها مي تواند ارتباط بين اجزا اين نسبت ها را كه به طور انفرادي نمي توانند مورد بررسي قرار گيرند. را مشخص سازد.
نسبت ها عموما به تنهايي اهميت چنداني ندارند ولي زماني اهميت مي يابند كه 1- با نسبت هاي قبلي از همان شركت مقايسه شود. 2- با استاندارد از پيش تعيين شده مقايسه شوند. 3- با نسبت هاي ساير شركت ها در همان صنعت مقايسه شوند. وقتي به اين شكل عمل شود نسبت ها
به عنوان معياري براي عملكرد شركت تلقي مي گردند. محاسبه نسبت ها پايان كار براي شركت محسوب نمي شوند. ولي در تهيه پاسخ سوالاتي كه در ارتباط با پيامد خاص و نظارت بر عمليات يك واحد تجاري ممكن است به وجود آيد كمك مي كند.
هنگام استفاده از نسبت ها، تحليل گران بايد عواملي كه در ساختار آن نسبت دخالت دارند و تغييراتي كه باعث مي شود چنين عواملي بر آن نسبت ها تاثير بگذارند را درك نمايند. به عنوان مثال، دريافت وام از ابنك چه تاثيري بر نسبت جاري دارد؟ آيا استقراض اين نسبت را افزايش يا كاهش مي دهد و يا هيچ تاثيري بر اين نسبت ندارد؟ چنان چه خدف بهبود بخشيدن اين نسبت باشد چه تغييراتي مي تواند در اجزا اين نسبت ها براي انجام اهداف مورد نظر ايجاد شود.
نكات رياضي
بايد توجه داشت كه تغييرات در صورت يا مخرج كسر باعث تغيير در آن نسبت مي شود. براي مثال،
1- اگر يك نسبت كمتر از 1 باشد (صورت كسر كمتر از مخرج آن باشد) اگر به صورت و مخرج اين كسر يك مقدار معين اضافه كنيم، كسر جديدي كه به دست مي آيد از كگسر قبلي كوچك تر خواهد شد.
2- اگر مقدار يك نسبت بيشتر از 1 باشد، افزايش به يك اندازه در صورت و مخرج آن نسبت باعث كاهش آن نسبت خواهد شد.
3- اگر ارزش يك نسبت دقيقا 1 باشد، تغييرات در صورت و مخرج كسر به مقدار معين تاثيري روي آن نسبت نخواهد داشت و مقدار آن نسبت همان 1 باقي خواهد ماند.
4- اگر صورت كسر افزايش (كاهش) يابد و تغييري در مخرج كسر ايجاد نشود آن نسبت افزايش (كاهش) خواهد ياف
ت.
5- اگر مخرج كسر افزايش (كاهش) يابد تغيري در صورت كسر ايجاد نشود آن نسبت كاهش (افزايش) خواهد يافت.
6- اگر صورت و مخرج كسر تغيير يابند ولي اين تغييرات براي صورت و مخرج كسر به يك اندازه نباشد آن نسبت افزايش، كاهش يا بدون تغيير باقي مي ماند كه بستگي به جهت و مقدار تغييرات دارد.
مروري بر تجزيه و تحليل نسبت ها
در تجزيه و تحليل نسبت ها، تحليل گران انحرافات در نسبت هاي محاسبه شده را شناسايي و سپس علل انحرافات را بررسي مي كنند. براي مثال، انحرافات نسبت متوسط صنعت مي تواند نشان دهد كه شركت (به استثناء شركت هايي كه فعاليت نمي كنند) تا چه حد از معيار متوسط صنعت فاصله دارد.
نسبت ها بايد با احتياط مورد استفاده قرار گيرند. به طور كلي نسبت ها نبايد به عنوان تنها معيار براي تصميم گيري باشن
د. اين نسبت ها به عنوان يكي از اسناد مورد نياز (نه به عنوان اسناد نهايي) جهت راهنمايي براي تصميم گيري و يا راه حل استفاده شود. با توجه به اطلاعاتي كه در نسبت ها منظور مي شوند، اين نسبت ها اسناد مناسب و قابل اطميناني مي باشند. زماني كه صورت هاي مالي بر طبق اصول عمومي پذيرفته شده حسابداري تنظيم مي شوند، افراد بايد دائما به خاطر داشته باشند كه صورت هاي مالي خصوصا براوردها و قضاوت هايي را منعكس مي كند كه ممكن است مربوط به تجزيه و تحليلي باشند كه به سمت يك هدف خاص هدايت مي شوند.
گاهي اوقات تفسير نمودن نسبت ها دشوار خواهد بود. براي مثال دقيقا نسبت 2 به 1 به چه معني است؟ آيا اين نسبت خوب يا بد، مطلوب يا نامطلوب، است؟ مقايسه نسبت ها با بعضي استانداردها نظير نسبت هاي مربوط به سنوات گذشته و يا مقايسه با ساير شركت ها با آن صنعت مي تواند برخي از رهنمودتها را ارايه كند.
تحليل گر بايد دريابد كه نسبت ها علاوه بر مواردي كه در بالا اشاره شد داراي محدوديت هاي معيني مي باشد كه شامل موارد زير است:
1- نسبت ها شرايط، وقايع و رويدادهاي گذشته را منعكس نمي كنند.
2- نسبت ها ارزش هي دفتري را منعكس مي كنند ولي ارزش هاي واقعي اقتصادي يا اثرات مربوط به سطح قيمت ها را منعكس نمي سازد.
3- تعيين نسبت ها معمولا به طور يكنواخت انجام نمي شود.
4- كاربرد اصول حسابداري و رويه هاي در ميان شركت ها تغيير مي كند. و تغييرات در آن از دوره اي به دوره اي ديگر بر روي نسبت ها اثر مي گذارد.
5- وقتي شركت ها متنوع يا داراي خصوصيات ريسكي مختلف باشند مقايسه بين آن ها كاري دشوار خواهد بود.
علي رغم مشكلات مربوط به ساختار و تفسير نسبت ها، تجزيه و تحليل نسبت ها تكنيك هاي مهمي براي تجزيه و تحليل صورت هاي مالي است زيرا مي تواند روندها و ارتباطات ساختاري و بنيادي مهم را شناسايي كند.
اطلاعات مالي مربوط به بسياري از شركت ها كه به صورت اطلاعات كامپيوتري ارايه مي شوند. توسط شركت هاي مختلفي قابل دسترسي مي باشند. براي مثال، اطلاعات كامپيوتري تهيه شده به وسيله شركت استاندارد و پورز در معرض فروش قرار داده مي شود. اين اطلاعات شامل بيش از 120 اقلام مربوط به حدود 2500 شركت صنعتي مي باشد. با وجود اينكه چنين اطلاعاتي از نظر تئوريكي و عملي بستگي به نوع استفاده از آنها دارد ولي اين اطلاعات مي تواند در بسياري از موارد تحليل گر را به اهميت منابع با ارزش آشنا سازد.
ابزارهاي تحليلي خاص
علاوه بر صورت هاي مقايسه اي، صورت حساب بر اساس مقياس مشترك و تجزيه و تحليل نسبت ها، تحليل گران داراي تكنيك ها و ابزارهاي خاص زيادي مي باشند كه از آن ها براي مطالعه جهت دستيابي به هدف خاص استفاده مي كند. چنين مطالعاتي مي تواند عواملي از قبيل پوشش بيمه اي، ماهيت فصلي واحد تجاري، اطلاعات بخش، عمليات خارجي، تاكيد فروش به تعداد اندكي از مشتريان، اثرگذاري وقايع غير عادي بر شركت و تاثير روش هاي ارزيابي موجود كالا (LIFO , FIFO) و روش هاي استهلاك بر صورت هاي مالي باشد. روش هاي ديگري كه در شرايط خاص قابل استفاده مي باشند: عبارتند از:
1- تجزيه و تحليل جريان وجوه نقد: با توجه به اين كه تجزيه و تحليل جريان وجوه نقد بر نقدينگي، توان مالي و روابط سودآوري متمركز مي شوند مخصوصا در ارزيابي اعتبار و تصميمات سرمايه گذاري موثر خواهد بود.
2- تجزيه و تحليل حاشيه فروش: تجزيه و تحليل حاشيه فروش بينش هاي خاصي را در ارتباط با فعاليت عملياتي يك شركت ارايه مي دهد.
3- تجزيه و تحليل نقطه سر به سر: تجزيه و تحليل نقطه سر به سر ارتباط بين درآمد و هزينه و حجم فعاليت را نشان مي دهد.
4- تجزيه و تحليل بازده سرمايه گذاري: تجزيه و تحليل بازده سرمايه گذاري، معيار جامعي از عملكرد مالي را ارايه ميدهد. اين ابزارها و ساير ابزارهاي خاص مربوط به تجزيه و تحليل صورت هاي مالي بعدا در اين كتاب بحث مي شوند.
تجزيه و تحليل سري زماني موقعي استفاده مي شود كه اطلاعات طبقه بندي شده بر اساس فواصل زماني، اطلاعات مهم تحت كنترل و عمليات يك شركت را ارايه دهد. انواع اصلي تغييرات اقتصادي كه مي تواند در تجزيه و تحليل سري هاي زماني مورد توجه قرار گيرند به شرح زير مي باشند:
1- روند عادي
2- تغييرات فصلي
3- نوسانات گردشي
4- نوسانات تصادفي يا نامنظم
روش هاي تحليلي خاص براي مشخص نمودن انواع مختلف نوسانات با توجه به ارتباط آن ها به اطلاعات تاريخي و پيش بيني هاي، قابل استفاده مي باشند. وقتي ارتباطي بين سري ها وجود دارد، ممكن است اين ارتباط براي تعيين برآورد و پيش بيني ها استفاده شود. سري هاي زماني در اين كتاب مورد توجه قرار نمي گيرند.
تجزيه و تحليل رگرسيون ابزار ديگري براي تجزيه و تحليل صورت هاي مالي است. تجزيه و تحليل رگرسيون براي ارتباط بين يك متغير شناخته شده و يك متغير ناشناخته جهت برآورد متغير ناشناخته استفاده مي شود.
تجزيه و تحليل همبستگي ميزان ارتباط بين دو يا چند متغير را اندازه گيري مي كند. تجزيه و تحليل رگرسيون و همبستگي تكنيك هاي بسيار مهمي هستند.
تجزيه و تحليل نقدينگي و فعاليت
نقدينگي به توانايي يك شركت جهت پرداخت تعهدات كوتاه مدت با توجه به زمان سررسيدشان اطلاق مي گردد. نقدينگي به توانايي تبديل دارايي ها به وجه نقد يا توانايي كسب وجه اشاره دارد. مفهوم كوتاه مدت به يك سال يا يك چرخه عمليات عادي شركت، هر كدام كه طولاني تر است اطلاق مي گردد. فعاليت، به كارايي يك شركت مربوط مي شود كه با استفاده از داريي هاي جاري انجام مي گيرد.
در ارزيابي وضعيت نقدينگي، تحليل گران مالي علاقمند به داشتن اطلاعات در مورد وجوه نقد، زمان بندي و اطمينان يافتن از جريان وجوه نقد آتي شركت مي باشند.
نقدينگي و دامنه فعاليت عملياتي، متكي به وضعيت سرمايه در گردش يك شركت مي باشند. سرمايه در گردش به مازاد دارايي هاي جاري بر بدهي هاي جاري گفته مي شود. مقدار سرمايه در گردش و تغييرات مربوط به آن از دوره اي به دوره ديگر به عنوان معيار اصلي توانايي شركت در پرداخت بدهي ها با توجه به سررسيدشان محسوب مي شود. سرمايه در گردش شامل رويدادهايي است كه در طي چرخه عملياتي يك واحد تجاري اتفاق مي افتد.
چرخه عملياتي شامل سرمايه گذاري در موجودي مواد، تبديل مواد به كالاي ساخته شده، فروش كالاي ساخته شده و تبديل آن به حساب هاي دريافتني، وصول حساب هاي دريافتني و استفاده از وجه نقد براي پرداخت بدهي هاي جاري و جايگزيني مواد مصرفي مي باشد.
نسبت هاي نقدينگي و فعاليت ارزيابي روندها و ارتباط جنبه هاي مختلف چرخه عملياتي يك واحد تجاري مفيد مي باشند.
نسبت هاي نقدينگي
ارتباط دارايي هاي جاري با بدهي هاي جاري به عنوان يك شاخص مهم درجه قابليت نقدينگي شركت مورد استفاده قرار مي گيرد. سرمايه در گردش و اجزاي تشكيل دهنده آن معيارهاي نقدينگي يك شركت را تشكيل مي دهند. اين نسبت ها كه مستقيما نقدينگي يك شركت را اندازه گيري مي كنند رهنمودهايي در ارتباط با اينكه آيا يك شركت مي تواند تعهداتش را در زمان سررسيد پرداخت كند يا خير ارايه مي دهند. نسبت جاري و نسبت سريع (آني) نسبت هاي مهمي هستند كه براي اندازه گيري نقدينگي يك شركت مورد استفاده قرار مي گيرند.
نسبت جاري
ارتباط نسبي بين دارايي هاي جاري و بدهي هاي جاري را نشان مي دهد. چنانچه نسبت جاري خيلي پايين باشد مشكلات مربوط به جريان وجود نقد قطعا آشكار مي شود. يك نسبت جاري در حد بالا نيز مي تواند نشان دهنده اين واقعيت باشد كه شركت از يك مديريت مناسبي در مورد دارايي هاي جاري برخوردار نبوده است.
نسبت آني
اين نسبت كه يك معيار سريع براي شناخت توانايي پرداخت بدهي شركت مي باشد، به عنوان نسبت سريع يا نسبت آني ناميده مي شود. نسبت سريع ارتباط دارايي هاي آني (وجه نقد، اوراق بهادار قابل فروش و حساب هاي دريافتني) را با بدهي هاي جاري نشان مي دهد.
موجودي كالا و پيش پرداخت هاي كوتاه مدت هزينه به عنوان دارايي هاي آني در نظر گرفته نمي شوند، زيرا اين اقلام به آساني به وجه نقد تبديل نمي شوند. نسبت آني، معيار مهمتري براي توان پرداخت بدهي هاي كوتاه مدت شركت در مقابل نسبت جاري تلقي مي گردد. به طور تجربي عدد براي نسبت سريع پيشنهاد مي گردد. همچنين براي تعيين مقدار مناسب براي نسبت سريع بايد نوع عمليات صنعت و رويدادهاي عملياتي خاص در نظر گرفته شود.
گردش سرمايه جاري
سرمايه در گردش داراي يك رابطه خاصي با فروش، خصوصا از طريق حساب هاي دريافتني، موجودي كالا و وجه نقد است. فروش به سرمايه در گردش مي تواند به عنوان يك معيار اثربخش جهت استفاده از سرمايه در گردش شركت براي تحقق بخشيدن فروش محسوب گردد. گردش سرمايه جاري شركت به شرح زير محاسبه مي شود:
بهای تمام شده کالای فروش رفته گردش موجودی کالا
متوسط موجودی کالا
نسبت هاي فعاليت
نسبت هاي فعاليت براي ارزيابي چرخه عملياتي شركت و تركيب دارايي هاي جاري استفاده مي شود. مفهوم تركيب به اين معني است
كه با چه سرعتي دارايي هاي جاري به نقد تبديل مي شود. نسبت هاي فعاليت را مي توان براي موجودي كالا، حساب هاي دريافتني و كل دارايي ها محاسبه نمود.
نسبت موجودي كالا
نسبت گردش موجودي كالا ارتباط بين حجم كالاي فروش رفته و موجودي كالا را مشخص مي سازد. گردش موجودي كالا شركت ها در صنايع مختلف مي تواند متفاوت باشد. گردش موجودي كالا براي اقلام يك مغازه خواربار فروشي مكن است 20 باشد. معمولا يك فروشگاه لوازم خانگي داراي گردش كالاي كمتر خواهد بود و فروشگاه هايي كه كالاهاي فاسد شدني به فروش مي رسانند داراي سرعت گردش بيشتري هستند.
نسبت گردش موجودي كالا به شرح زير محاسبه مي شود. در اين نسبت متوسط موجودي كالا (مواردي كه اطلاعات قابل دسترس است) در مخرج كسر قرار مي گيرد.
متوسط موجودي كالا به اين صورت محاسبه مي شود: كه موجودي كالاي ابتداي دوره را با موجودي كالاي پايان دوره جمع مي كنيم و سپس بر دو تقسيم مي نماييم. اگر موجودي كالاي ابتداي دوره قابل دسترس نباشد، موجودي كالاي پايان دوره بايد در مخرج كسر استفاده شود. چنانچه بهاي تمام شده كالاي فروش رفته قابل دسترس نباشد بعضي از تحليل گران فروش خالص را در صورت كسر استفاده مي نمايند.
گردش كم موجودي كالا مي تواند مشكلات تامين مالي شركت را در آينده افزايش دهد. وقتي شركت ها روش هاي مختلفي را نظير FIFO و LIFO براي ارزيابي موجودي كالا استفاده مي كنند مقايسه گردش موجودي كالا بين شركت ها مقايسه مناسبي محسوب نمي شود. زيرا بهاي تمام شده كالاي فروش رفته و موجودي كالا با استفاده از روش LIFO در طي ادواري كه قيمت ها سير صعودي دارند و به ترتيب بالاتر و پايين تر نسبت به روش FIFO خواهند بود. براي محاسبه تعداد روزهايي كه موجودي كالا در انبار باقي مي ماند. (ميانگين سني) از فرمول زير استفاده مي شود:
ميانگين سني موجودي كالا نشان دهنده مدت زمان نگهداري موجودي كالا در انبار مي باشد. همچنين نشان دهنده اين موضوع خواهد بود كه شركت موجودي كالا را به مقدار كم يا زياد نگهداري مي كند.
چنان چه اطلاعات مورد نياز در دسترس باشد نسبت هاي ديگري نيز مي تواند براي تجزيه و تحليل موجودي كالاي يك شركت محاسبه شود. گردش كالاي ساخته شده نيز سرعت تبديل كالاي ساخته شده به نقد را بيان مي دارد. اين نسبت متوسط تعداد دفعاتي كه موجودي كالا در طي يك دوره فروخته مي شود را نشان مي دهد. همچنين اين نسبت نشان مي دهد كه شركت طي يك دوره چه مقدار كالا نسبت به ميزان تعيين شده نگهداري كرده است. اين نسبت به صورت زير محاسبه مي شود:
بهای تمام شده کالای فروش رفته تعداد دفعات گردش کالای ساخته شده
متوسط موجودی کالای ساخته شده
نسبت گردش موجودي مواد خام: نشان دهنده تعداد دفعاتي است كه موجودي مواد خام به طور متوسط در طي دوره استفاده مي شود. اين نسبت به صورت زير محاسبه مي شود:
بهای تمام شده مواد خام مصرف شده گردش مواد خام
متوسط موجودی کالای ساخته شده
نسبت حساب هاي دريافتني:
نسبت گردش حساب هاي دريافتني رابطه بين فروش نسيه و حساب هاي دريافتني را شرح مي دهد. گردش حساب هاي دريافتني نشان مي دهد كه به طور متوسط حساب هاي دريافتني در طي دوره چند بار وصول مي شود. اين نسبت با استفاده از خالص فروش نسيه به عنوان صورت كسر و متوسط حساب هاي به عنوان مخرج كسر به صورت زير محاسبه مي شود:
بالا بودن اين نسبت نشان ميدهد كه مديريت حساب دريافتني به طور موثر عمل نموده، منابع كمتري در حساب هاي دريافتني سر
مايه گذاري كرده و سياست اعتباري و روش هاي وصول مطالبات شركت در حد مطلوب مي باشدد. چنانچه گردش حساب هاي دريافتني پايين باشد نشان دهنده اين موضوع است كه فروش در سطح پاييني بوده است و يا شركت در جمع آوري مطالباتش دچار مشكل شده است. دوره وصول مطالبات به شرح زير محاسبه مي شود:
بهای تمام شده کالای تولید شده گردش کالای درجریان ساخت
متوسط موجودی کالای درجریان ساخت
اين محاسبات يك معيار زماني را براي وصول حساب هاي دريافتني ارايه مي نمايد. مثال فوق پيشرفتي را در وصول مطالبات نشان مي دهد. وقتي زمان لازم براي دريافت وجه ناشي از فروش نسيه با شرايط فروش شركت مقايسه مي شود (مانند ن/ 60 و 2/10)، تحليل گران مي توانند اطلاعات سودمندي در مورد سياست هاي فروش اعتباري و وصول مطالبات به دست آورند. اين اطلاعات ايده اي نسبت به دوره وصول حساب هاي دريافتني ارايه مي دهد.
وقتي اين اطلاعات با شرايط اعتباري مربوط به شركت هاي مشابه در همان صنعت و با اطلاعات سال هاي قبل مقايسه شود، شركت مي تواند اطلاعاتي در مورد كارايي و كفايت وصول مطالبات و روندها در مديريت اعتباري به دست آورد.
گردش دارايي
گردش دارايي معياري براي كارايي دارايي ها در انجام فروش محسوب مي شود. اين نسبت مقدار فروش انجام شده با توجه به دارايي هاي سرمايه گذاري شده را نشان ميدهد. عموما هر چه اين نسبت بيشتر باشد به معني آن است كه شركت از دارايي هايش به طور موثر استفاده مي نمايد. اين نسبت به شرح زير محاسبه مي شود:
فروش گردش دارایی
متوسط مجموع داراییها
زماني كه سرمايه گذاري بلند مدت هيچ كمكي به فروش نكند معمولا از كل دارايي ها تفكيك مي شوند. اگر فروش بتواند به صورت واحدهاي فروش رفته بيان شود، نسبت واحدهاي فروش رفته به كل دارايي ها مي تواند همان اطلاعات را به عنوان گردش دارايي به استثناي واحدهاي فروش رفته اي كه به وسيله تغييرات قيمت تحت تاثير قرار نمي گيرند، ارايه دهد.
نسبت حساب هاي پرداختني
ارتباط حساب هاي پرداختني با خريدهاي آن دوره مي تواند اطلاعات با ارزشي را در مورد حساب هاي پرداختني معوق ارايه دهد. اين نسبت به صورت زير محاسبه مي شود:
حسابهاي پرداختني نسبت حساب هاي پرداختني
خريد
با استفاده از متوسط خريدهاي روزانه مي توان از فرمول زير براي محاسبه دوره پرداخت حساب بستانكاران استفاده نمود:
مبلغ خرید متوسط خريدهاي روزانه
تعداد روزها
مقايسه دوره پرداخت حساب بستانكاران با شرايط اعتباري ارايه شده به وسيله عرضه كنندگان مفيد است، چنانچه دوره پرداخت حساب بستانكاران زياد باشد بيانگر اين مطلب است كه به طور فزاينده از اعتبار تجاري به عنوان يك منبع وجود نقد استفاده مي شود. اگر دوره پرداخت حساب بستانكاران شركت كمتر از متوسط صنعت باشد، اين نسبت نشان مي دهد كه مديريت از اعتبار قابل دسترس كمتري استفاده مي نمايد.
اگر اين نسبت از متوسط صنعت بيشتر باشد، نشان مي دهد كه دوره پرداخت خريدهاي تجاري شركت از موعد سررسيد گذشته است. با توجه به اين كه اطلاعات مربوط به خريد غالبا براي تحليل گران خارجي قابل دسترسي نيست، برآورد خريدها كه برابر بهاي تمام شده كالاي فروش رفته است براي تغييرات موجودي كالا تعديل مي شود. همچنين تحليل گر بايد به خاطر داشته باشد كه حساب هاي پرداختني گزارش شده در ترازنامه به بستانكاران تج
اري محدود نمي شود، ممكن است شامل ساير پرداختني ها نيز باشد.
تجزيه و تحليل سودآوري
عملكرد عملياتي يك شركت، نتايج فعاليت هاي سودآوري آن شركت را منعكس مي كند. بسياري از اطلاعات مورد نياز براي ارزيابي عملكرد عملياتي مستقيما از صورت حساب سود و زيان كه نتايج عمليات را بيان مي دارد، به دست مي آيد.
به هر حال عملكرد از به كار گيري مطلوب دارايي ها ناشي مي شود. به علاوه، عملكرد به اين موضوع مربوط مي شود كه استفاده كنندگان خارجي (به عنوان مثال بازار سهام) چه استنباطي از بازده و سود آن شركت دارند. در اين فصل نسبت هاي مهمي كه به ارزيابي عملكرد يك شركت و كاربرد دارايي ها مربوط مي شود، مورد بحث قرار خواهند گرفت.
سودآوري، به توانايي يك شركت براي كسب سود خالص اطلاق مي گردد. سود خالص مهم ترين معيار سودآوري مي باشد. سرمايه گذاران و اعتبار دهندگان علاقه زيادي به ارزيابي سودآوري يك شركت دارند. نسبت هاي سودآوري براي اندازه گيري بازده عملياتي يك شرك
ت در نظر گرفته مي شوند. اين نسبت ها شامل حاشيه سود، حاشيه سود عملياتي، حاشيه سود ناخالص، بازده سرمايه گذاري، بازده كل دارايي ها، بازده حقوق صاحبان سهام، سود هر سهم، سود تقسيمي و درصد سود تقسيمي مي باشند كه به شرح هر كدام مي پردازيم.
حاشيه سود (بازده فروش) حاشيه سود نشان دهنده مقدار سود خالص يك شركت مي باشد كه از هر يك ريال فروش به دست مي آيد. اين نسبت توانايي شركت براي كنترل بهاي تمام شده و هزينه هاي مربوط به فروش را منعكس مي سازد. فرمول مربوط به محاسبه حاشيه سود به شرح زير است:
حاشيه سود عملياتي به فروش اقلام غير عملياتي از قبيل درآمد بهره، هزينه بهره، سود و زيان حاصل از عمليات متوقف شده و اقلام غير مترقبه را شامل نمي شود. حاشيه سود عملياتي به شرح زير محاسبه مي شود:
سود عملیاتی حاشيه سود عملياتي
فروش خالص
حاشيه سود ناخالص در ارزيابي بازده عملياتي و سود شركت مفيد است. سود ناخالص بين فروش خالص و بهاي تمام شده كالاي فروش رفته مي باشد. نسبت حاشيه سود ناخالص به فروش نشان ميدهد كه آيا شركت در مورد حفظ و بهبود افزايش قيمت كه يك دف اصلي تجاري شركت ها محسوب مي گردد، موفق عمل نموده است يا نه؟ اين نسبت از فرمول زير به دست مي آيد:
بهای تمام شده کالای فروش رفته حاشيه سودناخالص
فروش خالص
بازده سرمايه گذاري
بسياري از تحليل گران مالي، بازده سرمايه گذاري را به عنوان يكي از مهم ترين نسبت ارزيابي سودآوري در نظر مي گيرند زيرا بازده سرمايه گذاري مربوط به سود ناشي از سرمايه گذاري است. بازده سرمايه گذاري را مي توان بر اساس مبناهاي زير محاسبه نمود:
1- جمع دارايي ها
2- حقوق صاحبان سهام
3- جامع سرمايه گذاري
بازده كل دارايي ها
بازده كل دارايي ها يا كل سرمايه گذاري ها، عملكرد مديريت را در مورد استفاده از دارايي هاي شركت براي كسب سود نشان مي دهد. در اين رابطه بايد يازده معقولي نسبت به منابع واگذار شده براي شركت وجود داشته باشد. اين بازده مي تواند با راه كار مورد استفاده از وجوه نقد مقايسه شود. با توجه به اين كه بازده كل دارايي ها معياري براي اثربخشي محسوب مي شود، هر چقدر بازده كل دارايي هاي شركتي بيشتر باشد مطلوب تر به نظر مي رسد. اين نسبت به هر حال مي تواند به عنوان سنجش كارايي و كفايت مديران نسبت به استفاده موثر از دارايي هاي شركت تلقي گردد.
سود خالص بازده کل داراییها
متوسط کل داراییها
گاهي اوقات هزينه بهره نيز به سود خالص در صورت كسر اضافه مي شود. زيرا مخرج كسر شامل منابعي است كه به وسيله هر دو گروه مالكين و اعتباردهندگان تامين شده است. بنابراين صورت كسر نيز بايد شامل بازده ايجاد شده توسط هر دو منبع فوق باشد.
بازده حقوق صاحبان سهام
بازده حقوق صاحبان سهام موفقيت يا عدم موفقيت مديريت را در به حداكثر رساندن بازده سهامداران بر اساس سرمايه گذاري شان در شركت نشان مي دهد. اين نسبت بر بازده حاصل از سرمايه گذاري انجام شده به وسيله سهام داران تاكيد دارد. اهرم مالي مي تواند از طريق مابه التفاوت بازده كلي دارايي ها و بازده حقوق صاحبان سهام برآورد شود. اگر بازده حقوق صاحبان سهام بيشتر از بازده كل دارايي ها باشد، اهرم مالي به اندازه آن اختلاف، مثبت است. چنان چه شركت بدهي نداشته باشد، آن دو نسبت با هم برابر خواهند بود. بازده حقوق صاحبان سهام به صورت زير محاسبه مي شود:
سود خالص بازده حقوق صاحبان سهام
متوسط حقوق صاحبان سهام
معمولا در محاسبه بازده حقوق صاحبان سهام، اقلام غير مترقبه در تعيين سود خالص در نظر گرفته نمي شود؛ زيرا چنين اقلامي غير مستمر مي باشند. گاهي اوقات براي محاسبه بازده حقوق صاحبان سهام مي توان به جاي متوسط حقوق صاحبان سهام از ارزش بازار سهام منتشر شده استفاده نمود.
دوره گردش عملیات
معمولا دوره گردش عملیات از یک سال کوتاهتر است و در بسیاری موسسات در یک سال چندین دوره عملیات طی می شود. در مواردی که دوره گردش عملیات از یک سال کمتر باشد ملاک محاسبه و مقایسه را همان یک سال قرار می دهند ولی هرگاه دوره مزبور از یک سال تجاوز کند بجای سال تقویمی از دوره گردش عملیات واقعی استفاده می کنند.
دوره گردش عملیات را باید با ادوار گذشته در همان واحد تجاری و یا با موسسات مشابه مقایسه کرد. طولانی تر شدن دوره عملیات در مقایسه با ادوار گذشته نشانه ای نامطلوب تلقی می شود زیرا حکایت از کند شدن فعالیت در یک یا چند قسمت از دوره گردش عملیات می کند. سرع
ت زیاد دوره مزبور نیز مطلوب تلقی نمی شود و دلالت بر کمبود سرمایه جاری موسسه می کند که در صورت مواجهه با عاملی نامساعد مشکلات زیاد می آفریند.
نسبت کالا به سرمایه در گردش
حالت اول- وقتی است که با توجه به حجم معاملات انجام شده، شرکت کسر سرمایه نشان می دهد. این حالت ناشی از کمبود سرمایه حکایت از آن می کند که شرکت بیش از حد توان خود تجارت کرده است و به این نوع واحد تجاری شرکت پر مبادله اطلاق می گردد. در چنین موردی نسبت گردش کالا در شرکت خوب ولی نسبت جاری آن نامطلوب می باشد.
حالت دوم-هنگامی است که در شرکت مقدار قابل توجهی کالای منسوخ و متروک و یا دیر فروش وجود دارد. در این حالت نسبت جاری شرکت رضایت بخش ولی نسبت جاری آن نامطلوب است.
گردش سرمایه جاری
هدف از بررسی سرمایه در گردش یا سرمایه جاری آن است که تعیین کنیم آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاری می باشد یا خیر؟
در بررسی کفایت سرمایه در گردش باید به اعتبارات کوتاه مدت ، اضافه برداشت از حسابهای جاری در بانکها و استقراض کسانی که رابطه نزدیک با موسسه دارند توجه مخصوص کرد. ضمنا وقتی رقم اسناد پرداختی زیاد باشد قاعدتا باید حساب های پرداختنی یا بستانکاران مانده کمی نشان دهد.
نسبت های سرمایه گذاری
نسبت های سرمایه گذاری بر دو نوع هستند. یکی نسبتی که به وسیله آن میزان سرمایه گذاری در دارایی سنجیده می شود و دیگری نسبت هایی که رابطه منابع مالی مورد استفاده واحد تجاری را از لحاظ بدهیهای جاری و بلند مدت با ارزش ويژه تعیین و ارزیابی می کند و در واقع نحوه ترکیب آنها را بررسی می نماید. نسبت های نوع دوم را نسبت های اهرمی هم نامیده اند و وجه تسمیه آن ناشی از تشابهی است که بین سود حاصل از کاربرد مکانیکی اهرم و سود به دست آمده از کاربرد وجوه حاصل از بدهی بلند مدت به نفع صاحبان سهام وجود دارد.
مهمترین نسبت های سرمایه گذاری عبارتند از:
1- نسبت دارایی ثابت به ارزش ويژه
2- نسبت کل بدهی
3- نسبت بدهی جاری به ارزش ويژه
4- نسبت بدهی بلند مدت به ارزش ويژه
نسبت اول از چهار نسبت فوق از نوع اول و سه نسبت دیگر از نوع نسبتهای اهرمی هستند. اینک به توضیح هر یک از چهار نسبت سرمایه گذاری می پردازیم:
نسبت دارائی ثابت به ارزش ويژه
میزان سرمایه گذاری در دارایی ثابت بستگی به نوع صنعت دارد. از این رو اظهارنظر نسبت به کفایت، کم یا زیاد بودن آن کار آسانی نیستتعیین میزانی صحیح برای سرمایه گذاری در دارایی ثابت نشانه کاردانی و لیاقت مدیران بشمار می رود. اصولا هر قدر سرمایه گذاری در دارایی ثابت کمتر باشد سودمند تر تشخیص می شود مشروط بر اینکه تولید و فعالیت امکان پذیر باشد ولی ماهیت کار بعضی صنایع ایجاب می کند که در دارایی ثابت سرمایه گذاری سنگین کنند مانند صنایع آهن و فولاد که به لحاظ لزوم سرمایه گذاری بسیار در کارخانه و توسعه و تغییراتی که مرتبا داده می شود حد متوسط این نسبت اغلب از 75 ٪ تجاوز می کند و در موارد استثنایی نسبت به بیش از 100 درصد هم دیده می شود.
برعکس در مورد تولید ابزارآلات دستی ، حد متوسط نسبت مورد بحث کمتر از 35درصد و در بعضی موارد به 20 درصد ارزش ويژه هم می رسد.
نسبت کل بدهی
نسبت کل بدهی غالبا مبین اطمینان و تامینی است که بطور کلی بستانکاران برای وصول مطالبات خود م
ی توانند داشته باشند.
این نسبت نشان می دهد که جمع بدهی اعم از جاری و بلند مدت چه سهمی از مایملک صاحبان سهام را در بر می گیرد و یا به عبارت دیگر از لحاظ مالکیت چه رابطه ای بین طلبکاران و سهام داران وجود دارد. طبعا هر چه این نسبت بزرگتر باشد طلبکاران تامین کمتری خواهند داشت و معمولا وقتی نسبت مذکور به حدود 100 درصد برسد و یا از آن تجاوز کند وضع غیرعادی تلقی می شود زیرا مفهوم آن این است که در صورت ورشکستگی و تصفیه ، طلبکاران به تمامی مطالباتشان نمی رسند.
نسبت بدهی جاری به ارزش ويژه
مسلما این نسبت از نسبت قبلی کوچکتر است چه در این مورد جزئی از کل بدهی با ارزش ويژه سنجیده می شود. هدف از کاربرد نسبت فوق تعیین وضع مطالبات طلبکاران کوتاه مدت است که در صورت بروز خطر چه پوششی برای تامین مطالباتشان از لحاظ حقوق صاحبان سهام پیدا می کنند.
نسبت بدهی بلند مدت به ارزش ويژه
بدهی بلند مدت آن قسمت از بدهی را تشکیل می دهد که یک سال یا بیشتر به سررسید واریز آن باقی است. بنابراین در کوتاه مدت این نوع بدهی فشاری بر واحد تجاری وارد نمی آورد. طبعا واحد تجاری که بدهی بلند مدت نداشته باشد از وضع بهتری برخوردار است مشروط بر اینکه فروش و سرمایه گذاری بلند مدت آن مطلوب باشد. دلیل این ادعا آن است که وقتی فروش و سرمایه گذاری بلند مدت خوب و بدهی بلند مدت هم وجود نداشته باشد هر زمان مدیران شرکت قصد کنند می توانند وام بلند مدت بگیرند.
توان سنجی بازپرداخت وام
در تحلیل نسبتهای سرمایه گذاری ،میبینیم که همه نسبتها فاقد تحرک هستند و اثری از گردش عملیات جاری واحد تجاری و پویایی آن از لحاظ تولیدی یا داد و ستد و ارزشهای اقتصادی دیده نمی شود. به بیان دیگر، همه نسبتها با استفاده از حساب های تراز نامه محاسبه شده اند و می دانیم که ترازنامه خود وضعیت مالی واحدی را در یک لحظه از زمان منعکس می کند و با وضع موجود لزوما مطابقت ندارد.
با وجود نقص مزبور، از نسبتهای سرمایه گذاری استفاده بسیار می کنند و شاید علت آن دو چیز باشد:یکی اینکه نسبتهای مزبور سهل المحاسبه هستند و دیگر اینکه بیشتر از روند نسبتهای سرمایه گذاری استفاده می شود که تغییرات را در طول زمان نشان می دهد.
اعطای وام و اعتبار مستلزم این است که علاوه بر نسبتهای سرمایه گذاری، ارزش اعتباری واحد تجاری هم از لحاظ توان واریز اصل و بهره اقساط وام در نظر گرفته شود. برای این منظور از دو نسبت استفاده می کنند: یکی نسبت پوشش بهره و دیگری نسبت بار مالی وام.
نسبت پوشش بهره – برای به دست آوردن این نسبت سود خالص را با هزینه بهره و مالیات جمع کرده
حاصل را بر هزینه بهره در دوره مورد محاسبه، تقسیم می کنند.
نسبت بار مالی وام – در محاسبه پوشش بهره، هزینه بهره و تعداد دفعات تحصیل آن را نسبت به سود می سنجیم و تفسیر می کنیم. ولی بازپرداخت تعهدات ناشی از وام، منحصر به بهره نیست بلکه قسط یا اقساط حال شده وام را هم شامل می شود و لازم است توان واحد تجاری از لحاظ بازپرداخت هر دو(بهره و قسط وام) سنجیده شود. البته هین دو قلم را نباید مشابه و بر یک پایه دانست زیرا اغلب هزینه بهره به حساب هزینه می رود و از مالیات واحد تجاری کسر می شود ولی قسط خود وام اثر مالیاتی ندارد.
بازده جامع سرمايه گذاري
بازده سرمايه گذاري (ROI) يك معيار جامع براي عملكرد مالي است. اقلام اصلي فرمول بازده سرمايه گذاري از ترازنامه و صورت سود و زيان به دست مي آيد. بنابراين بازده سرمايه گذاري نگرشي كلي بر عملكرد را نشان مي دهد.ارتباط بازده سرمايه گذاري (ROI) با اقلام مندرج در ترازن
امه و صورت سود و زيان.
گردش سرمايه
گردش سرمايه، نسبت فروش به سرمايه به كار رفته در ايجاد فروش است. گردش سرمايه معياري براي استفاده از دارايي ها در ارتباط با فروش محسوب مي شود. به طور كلي، هر چه ميزان فروش بر اثر سرمايه گذاري در دارايي ها بيشتر باشد، كارايي مديران بيشتر خواهد بود. سرمايه ب
ه كار رفته مي تواند يكي از دو مورد زير باشد:
1- سرمايه در گردش (دارايي هاي جاري منهاي بدهي هاي جاري)
2- كل دارايي ها.
حاشيه سود برابر با نسبت سود خالص به فروش است و معياري براي كارايي عمليات محسوب مي شود. بازده سرمايه گذاري مي تواند به وسيله موارد زير بهبود يابد:
1- بهبود كارايي عمليات (افزايش حاشيه سود)
2- بهبود اثربخشي عمليات (افزايش گردش سرمايه) يا
3- استفاده از مجموعه كارايي و اثربخشي.