بخشی از مقاله

همه چيز درباره اقبال لاهوری

ااقبال لاهوری (١٩٣٨–١٨٧٣)
علامه محمد اقبال لاهوری، فيلسوف و متفکر نام‌دار و نوانديش جهان اسلام، در سال ١٨٧٣١ ميلادی در شهر سيالکوت از ايالت پنجاب هند به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتی در رشته‌ی فلسفه در دانشگاه لاهور ثبت‌نام کرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد. دوره‌ی فوق‌ليسانس اين رشته را با احراز رتبه‌ی اول در دانشگاه پنجاب به پايان رساند و به استادی برگزيده شد. در همين حال، به فراگيری زبان فارسی و عربی روی آورد.

در سال ١٩٠١ نخستين کتاب خود را در زمينه‌ی اقتصاد به زبان اردو تاليف کرد. سپس به توصيه‌ی سر تامس آرنولد برای ادامه‌ی تحصيلات عازم اروپا شد و سه سال در آن‌جا به مطالعه و تحصيل پرداخت. در دانشگاه کمبريج در رشته‌ی فلسفه پذيرفته شد و در آن‌جا با مک تيگارت، از هگل‌گرايان سرشناس، ادوارد براون و رينولد نيکلسون، از مستشرقان بنام، آشنا شد. پس از اخذ درجه‌ی فلسفه‌ی اخلاق از کمبريج وارد دانشگاه مونيخ در آلمان شد و رساله‌ی دکترای خود را با

عنوان «سير فلسفه در ايران» تدوين نمود. اقبال از ميان متفکران غرب به آثار لاک، کانت، هگل، گوته، تولستوی، و از شرقيان به اشعار مولوی دل‌بستگی خاصی داشت.

اقبال شيفته‌ی زبان و ادبيات فارسی بود و زبان فارسی را برای بيان آراء و افکار خود برگزيد. اقبال به تدريج از يک شاعر وطنی به شاعری اسلامی-جهانی تحول يافت، تا جايی که به اعتقاد بسياری از متفکران وی يکی از نخستين مناديان وحدت اسلامی به شمار می‌رود. اقبال در سال‌های نخست بازگشت به هند، «اسرار خودی و رموز بی‌خودی»٢ را منتشر کرد. اين منظومه‌ها به دست رينولد نيکلسون، استاد فلسفه‌ی وی رسيد. نيکلسون که از قبل استعداد وی را می‌شناخت به ترجمه‌ی اين منظومه به زبان انگليسی اقدام نمود. بدين ترتيب اقبال پيش از آن‌که در هندوستان شناخته شود، در انگلستان به شهرت و اعتبار رسيد.

اقبال در ١٩٢٦ به عضويت مجلس قانون‌گذاری پنجاب انتخاب شد. منازعات و کشمکش‌های متعدد ميان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادی وی را به شرکت در فعاليت‌های سياسی علاقه‌مند کرد تا اين‌که در ١٩٣٠، در جلسه‌ی ساليانه‌ی حزب مسلم ليگ در احمدآباد، پيشنهاد تشکيل دولت پاکستان را مطرح نمود. با اين‌که اقبال چندان زنده نماند٣ که استقلال کشور پاکستان را در سال ١٩٤٧ ببيند، اما به‌عنوان پدر معنوی پاکستان از احترام فراوانی برخوردار است و هر سال در روز تولد او که به «يوم اقبال» معروف است، جشن‌ها و آيين‌هايی ويژه برگزار می‌شود.

عشق و علاقه‌ی وافر اقبال به سرزمين، تمدن و فرهنگ ايران در تمامی آثار و سروده‌های وی هويداست، عشقی نشأت‌گرفته از مايه‌های ايمان دينی؛ تا بدان‌جا که تهران را ام‌القرای دوم جهان اسلام می‌دانست.
دوبيتی‌ها

سحر در شاخسار بوستانی
چه خوش می‌گفت مرغ نغمه‌خوانی
برآور هرچه اندر سينه داری

سرودی، نغمه‌ای، آهی، فغانی
سحر می‌گفت بلبل باغبان را
در اين گِل جز نهال غم نگيرد

به پيری می‌رسد خار بيابان
ولی گُل چون جوان گردد بميرد
چه می‌پرسی ميان سينه دل چيست؟
خرد چون سوز پيدا کرد دل شد
دل از ذوق تپش دل بود ليکن

چو يک دم از تپش افتاد گِل شد
کنشت و مسجد و بت‌خانه و دير

جز اين مشت گلی پيدا نکردی!
ز بند غير نتوان جز به دل رَست
تو ای غافل! دلی پيدا نکردی
هم‌دم و بيگانه

ای چو جان اندر وجود عالمی
جان ما باشی و از ما می‌رمی
نغمه از عود تو در ساز حيات
موت در راه تو محسود حيات

باز، تسکين دل ناشاد شو
باز اندر سينه‌ها آباد شو

باز از ما خواه ننگ و نام را
پخته‌تر کن عاشقان خام را
از تهی‌دستان رخ زيبا مپوش
عشق سلمان و بلال ارزان فروش
کوه آتش‌خيز کن اين کاه را
ز آتش ما سوز غيرالله را

رشته‌ی وحدت چو قوم از دست داد
صد گره بر روی کار ما فتاد
ما پريشان در جهان چون اختريم
همدم و بيگانه از يک‌ديگريم

باز اين اوراق را شيرازه کن
باز آيين محبت تازه کن
باز ما را بر همان خدمت گمار
کار خود با عاشقان خود سپار
رهروان را منزل تسليم بخش
قوت ايمان ابراهيم بخش

مريم و زهرا (س)
مريم از يک نسبت عيسی عزيز
از سه نسبت حضرت زهرا عزيز
نور چشم رحمة‌للعالمين

آن امام اولين و آخرين
آن که جان در پيکر گيتی دميد
روزگار تازه آيين آفريد
بانوی آن تاج‌دار هل اتی

مرتضی، مشکل‌گشا، شير خدا
پادشاه و کلبه‌ای ايوان او
يک حسام٤ و يک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق

مادر آن کاروان-سالار عشق
آن يکی شمع شبستان حرم
حافظ جمعيت خيرالامم
تا نشيند آتش پيکار و کين

پشت پا زد بر سر تاج و نگين
وان دگر مولای ابرار جهان
قوت بازوی احرار جهان

در نوای زندگی، سوز از حسين
اهل حق، حرّيت‌آموز از حسين
مزرع تسليم را حاصل بتول

مادران را اسوه‌ی کامل بتول
بهر محتاجی دلش آن‌گونه سوخت
با يهودی چادر خود را فروخت
...آن ادب پرورده‌ی صبر و رضا

آسياگردان و لب قرآن‌سرا
اشک او برچيد جبريل از زمين
هم‌چو شبنم ريخت بر عرش برين ...

اقبال لاهوری وجریانهای علمی واکادمیک افغانستان
مقدمه یانهای علمی و اکادمیک در افغانستان معاصر با جریانهای عمومی جامعه اعم از جریانهای نظامی ،سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی ،مدنی و فرهنگی درپیوند قرار دارد که بادر نظر داشت عوامل داخلی و خارجی میتواند تبیین کردد. اقبال الاهوری ، به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح در جهان اسلام ، در جریانهای علمی و اکادمیک افغانستان معاصر ، از جهات مختلف نقش دارد که ما اجمالا برخی از نکات عمدهء ان را به بررسی میگیریم.
معرفی اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری یکی از شخصیتهای مهم فرهنگ و تمدن نیم قارهءهند است که جوهرهء اساسی فرهنگ و تمدن اسلامی را در دورهء معاصر تشکیل میدهد و امروز به عنوان یکی از ایدیو لوگهای مهم جهان اسلام شناخته میشود به گونه یی که اندیشه هایش در ایجاد جریانهای مهم سیاسی و فرهنگی کشور های اسلامی مخصوصا کشور های منطقه از اهمیت زیاد برخوردار است .محمد اقبال لاهوری در 22 فبروری 1873 میلادی مطابق 3 دلو 1252 هـ .ش. در سیالکوت

پاکستان تولد گردید 1 وبه تاریخ 21 اپریل 1938 میلادی برابر با 1ثور 1317 هـ .ش. چشم از جهان فروبست. 2 در بارهءآموزشهای وی باید گفت که اقبال بعد از کسب آموزشهای مقدماتی در مدارس محلی و یک مدرسه انگلیسها در حالیکه در محیطش به حیث یک شاگرد ممتاز و جوان آگاه شناخته میشد جهت

تحصیلات عالی به پوهنتون کمبرج و پوهنتون مونیخ رفت و در رشتهء فلسفه به اخذ درجهء دکتورا نایل آمد . اقبال قبل از سفر و اخذ دکتورا با افکار دانشمندان و فلاسفهء غرب آشنایی داشت و از وضیعت کشور خویش در پیوند با استعمار مطلع بود و میخواست نوعی از بیداری را در افکار و حیات سیاسی ومدنی کشور پدید بیاورد ،تنظیم افکار یا تنظیم ایدیولوژی و استفاده از شعر برای اشاعهء ایدیو لوژی کاری بود که وی به انجام آن مبادرت میورزید . آنچه خصوصیت عمدهء این

کار هارا تشکیل میداد و بعد از تحصیل در پوهنتونهای غرب دقیقتر و عمیقتر گردید همانا توجه به دید علمی و نظم اکادمیک بود که از بزرگانی چون امام محمد غزالی ،مولانا جلال الدین محمد بلخی وسید جمال الدین افغانی 3 ودیگران به ارث برده بود وبا آثار متفکران ،دانشمندان وفلاسفهء معاصر غرب 4 پایه های آن را استحکام داده و ازطریق اشتغال به امور حقوقی ،سیاسی و مدنی 5 باساختار های مختلف جامعه علاقمندی یافته به تنظیم اندیشه های دینی خویش پرداخته بود و یکنوع ایدیولوژی اسلامی را به جهان معاصر برای مسلمانان ایجاد کرد ایدیولوژیی که با سید جمال الدین افغان در سر زمین ما آغاز گردیده نخست در کشور های منطقه بعدا در سطح همهء جهان اسلام اشاعه یافت و امروز به عنوان یک ایدیو لوزی معتبر در میان کشور های مسلمان مطرح است.

آثار مهم ا قبال لاهوری
اقبال لاهوری آثار زیادی در زمینه های مختلف دارداما آنچه از ان میان شهرت بسیار دارد و از جملهء آثار مهم بر شمرده میشود عبارت از کتاب احیای فکر دینی و رسالهء دورهء دکتورای وی یعنی انکشاف ماوراء الطبیعه در فار س که تحت عنوان« سیر فلسفه در ایران» انتشار یافته است،میباشد .کتاب نخستین به عنوان یک کتاب ایدیو لوژیک برای مسلمانان و کتاب دومین به عنوان یکی از نخستین تحقیقات علمی در بارهء فلسفهءشرق در دورهء قبل از اسلام و بعد از اسلام از اهمیت ویژه برخوردار است . اشعار در ی اقبال تحت عناوین:«پیام مشرق»،«اسرارو رموز »،«جاوید نامه» ،«مثنوی پس چه باید کرد؟مع مسافر» و «ارمغان اعجاز» تنظیم گردیده است و در میان دری زبانان شهرت فراوانی دارد. (1)

استراتیژی فکر اقبال

اگر فقط به عناوین آثار اقبال که قبلا از آن تذکر به عمل آمد دقت صورت بگیرد خوانندهء آگاه از فکر و ایدیو لوژی در مییابد که اقبال به عنوان یک ایدیولوگ ، ایجاد جامعهء اسلامی را با در نظر داشت پیشرفتهای تمدن و فرهنگ امروز جهان هدف کارهای فکری،وادبی خود قرار داده بود و میخواست با اشعار و آثار خود نوعی از تحرک را جهت فعالیتهای فکری و ادبی برای خواننده گان محصوصا خواننده گان دری زبان پدید بیاورد تا آنهابتوانند جامعه را از خواب غفلت بیرون آورند و به کار و کوشش وسازنده گی سوق دهند .

میتودلوژی کار فکری و ادبی اقبال
یک بررسی اجمالی از آثار اقبال نشان میدهد که وی میتود هایی را که به کار میگیرد از یکطرف با امور انفسی ارتباط دارد چنانکه به خودی و شخصیت فردی توجه میکند میخواهد آدمی را به خود متوجه سازد از سوی دیگر به امور آفاقی ارتباط دارد که در آن کار و سازنده گی وارزشهای این جهانی پر ارزش جلوه میکند . البته در این میان از یکطرف مقایسه را به کار میگیرد و زنده گی غربیان را در مقایسه با زنده گی شرق نشان میدهد از سوی دیگر ، دید تاریخی را مورد توجه قرار میدهد و شخصیتهای بزرگ جهان اسلام را در تاریخ ارائه میدهد و آنهار ا الگویی از پیشرفت مسلمانان در دوره های طلایی چون عهد سلطان محمود غزنوی ارائه میدارد وبالاخره با استفاده از میتود مختلط خواننده را از یکطرف به خود متوجه میسازد از سوی دیگر به جامعه و طبیعت6

اقبال و جهان اسلام
اقبال خود را یک مسلمان متعهد و رسا لتمند میداند که میخواهد ارزشهایی را که در اسلام مطرح است و مسلمانان آن را درک نمیکنند از طریق آثار خود توضیح دهد و بخواهد بگوید که آنچه از ضعفهایی که در جهان امروز وجود دارد توسط ارزشهای اسلامی از میان میرود یعنی پیشرفتهای مادی را در پیوند با ارزشهای اسلامی کمال یافته میپندارد و نبود آن ارزشهارا برای جهان مادی یک نقیصه تعبیر میکند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید