بخشی از مقاله

چکیده

سِر محمد اقبال لاهوری، یا علامه اقبال در 3 ذیقعده 1294ه 9 / نوامبر 1877 م در شهر سیالکوت پنجاب هندوستان دیده به جهان گشود. وی شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان هندی ای بود که ایده یک کشور مستقل را برای اولین بار در میان مسلمانان کشورش مطرح کرد و در نهایت نیز نظریه او منجر به ایجاد کشور پاکستان گردید. اقبال در عرصه شعر و ادب در شبه قاره هند از نوادر به شمار می رفت و به طور رسمی »شاعر ملی« خوانده می شد. او شیفته زبان و ادبیات فارسی بود و زبان فارسی را برای بیان آراء و افکار اسلامی خود برگزید و به تدریج از یک شاعر وطنی به شاعری اسلامی- جهانی مبدل شد تا جایی که به اعتقاد بسیاری از متفکران، وی یکی از نخستین منادیان وحدت اسلامی به شمار میرود.

علامه اقبال که سرودههای خود را در خدمت بیداری و آگاهی تودهها و دمیدن روح آزادی در ملل اسلامی و بیدار ساختن آنان از خواب گران قرار داده بود، امروز نیز به عنوان یکی از ایدئولوگهای مهم جهان اسلام شناخته می شود؛ به گونه ای که اندیشه های آزادی خواهانه اش در ایجاد جریانهای مهم سیاسی و فرهنگی کشورهای اسلامی بویژه کشور های منطقه خاورمیانه از اهمیت زیادی برخوردار است .این نوشتار برآن است تا ضمن معرفی کامل زندگی و زمانه اقبال لاهوری به برخی ابعاد فکری او چون احیای تفکر دینی و رنسانس اسلامی نیز بپردازد.

واژگان کلیدی:محمد اقبال لاهوری، هندوستان، رنسانس اسلامی، آزادی، شعر اجتماعی، فلسفه دینی

مقدمه

نسب و قومیت خانوادگی اقبال در یک مدرک خطی منحصر به فرد ، قومیت خود را » سپرو - « به معنای تحصیل کرده و عالم ، که لقبی مذهبی در بین برهماها بوده - نگاشته است . او از یک خانواده قدیمی و عالی مقام کشمیر بود و جد اعلای ایشان که اسلام پذیرفت ، معروف به » بابا لول حج « یا »لولی حاجی « گردید. محمد دین فوق1 که یکی از دوستان اقبال بود ، در یکی از آثار خود به نام »دکتر شیخ سر محمد اقبال « می نویسد : آقای» شیخ به یک خانواده قدیمی کشمیری تعلق داشت ... جد اعلای شیخ ، تقریباً دویست و سی سال پیش مسلمان شد.2 «پدرِ پدر بزرگ اقبال که » شیخ جمال الدین « نام داشت به همراه چهار پسرش که شیخ عبدالرحمان ، شیخ محمد رمضان ، شیخ محمد رفیق و شیخ عبداالله بودند ، وطن خویش - قریه لوهار کشمیر - را ترک کرده و به سیالکوت پنجاب آمدند.

شیخ محمد رفیق که پدربزرگ اقبال بود، در سیالکوت ازدواج کرد و دارای ده فرزند گردید که همگی آنها در کودکی از دنیا رفتند و یازدهمی پدر اقبال بود که نامش را نور محمد نهادند و جهت زنده ماندنش نذر و نیازهای فراوان کردند و طبق عقاید خرافی و موهوم پرستی ، بینی او را سوراخ نموده و » نته « که نوعی زیور بود، بر آن پوشاندند تا از شرّ نیروهای خبیث در امان بماند. به همین سبب او را بعدها » شیخ نتهو « نیز می گفتند.نور محمدجوانی، زیبا ، نیکوکار و مؤمن بود و بسیار قرآن تلاوت می کرد و آن را سرّ موفقیت دو دنیا می دانست و به فرزندان خویش هم بسیار سفارش می کرد . او با وجود اینکه در هیچ مکتبی دانش نیاموخته بود، زبان اردو و فارسی را می توانست بخواند و همچنین از نکته های تصوف آگاهی بسیاری داشت به همین خاطر بعضی از علماء هم عصرش وی را لقب » فیلسوفُامّی« داده بودند و برخی مردم برای تشریح مطالب فلسفی به وی رجوع می کردند.

شغل نور محمد، خیاطی بود و در جوانی با دختری از یک خانواده کشمیری در سیالکوت به نام » امام بی« که معروف به امام بی جی بود ازدواج کرد که همو بعدها مادر اقبال لاهوری گردید. وی با وجود بی سوادی » زنی پرهیزگار و از خانواده شریف و مسلمان بود ... این بانوی ارجمند به قرائت قرآن مجید و ادای عبادات واجب و مستحب اهتمام بسیار می نمود و پیداست که تربیت او تا چه حد در پرورش شخصیت و افکار اقبال مؤثر بوده است . 3« نور محمد و امام بی دارای هفت فرزند شدند که اقبال یکی از آنها بود . در سال 1914م زمانی که اقبال سی و هشت سال داشت ، امام بی، دار فانی را وداع گفت و در گورستان امام صاحب مدفون گردید و نورمحمد نیز در سال 1930 م از دنیا رفت و در کنار همسرش، در سیالکوت به خاک سپرده شد.

تولد ، کودکی و نوجوانی

-1 او اولین دوست اقبال بود که از اوضاع و زندگی اقبال نوشت و مقاله اش با نام - حالات اقبال - در ماهنامه کشمیری مگزین لاهور در آوریل 1909م انتشار یافت.

2- زندگی و افکار علامه اقبال لاهوری، جاوید اقبال، ترجمه شهین دخت کامران مقدم، مشهد، ناشر: شرکت به نشر مشهد ، چاپ دوم ، 1372 ،ج 1،ص10

3- نوای شاعر فردا، با مقدمه دکتر محمد حسین مشایخ فریدنی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، چاپ دوم، 1373 ، ص29

درباره تولد اقبال سخنان متضاد و متناقض، زیاد گفته شده است . تاریخ ولادت وی را از 1870 تا 1877 م ذکر کرده اند . » خود اقبال چندان علاقه ای به زندگی خصوصی اش نداشت و به همین سبب وقتی ] محمد دین [ فوق ، شرح زندگی اش را از او پرسید ، در پاسخ گفت : درباره زندگی ام اگر بپرسید، در آن چیز جالبی نیست.4«البته اقبال، خود زمانی که در اروپا بوده ، طبق دستور دانشگاه مونیخ شرح حال مختصری در 1907 م به پایان نامه دکتری اش - سیر فلسفه در ایران - ضمیمه کرده و نوشته : » من در سوم ذیقعده 1294ه 1876 م در شهر سیالکوت پنجاب هندوستان تولد یافتم.«

اما وی در تطبیق سال قمری آن با سال میلادی محاسبه دقیق نداشته است و آن را با 1876 م مطابق دانسته است که در واقع درست نیست، زیرا این تاریخ با 9 نوامبر 1877 مطابقت دارد. ایشان همچنین در 1930م برای گرفتن گذرنامه سفر به انگلستان نیز همان 1876م را تاریخ ولادت خود ذکر کرده است کهطبعاً باید ناظر به 1294ق باشد. قرائن دیگر نیز این تاریخ را تأیید میکند و به هر حال قول خود اقبال در این مورد باید مبنای معتبر شناخته شود .جاوید اقبال طی بررسی های فراوان در این باره می گوید: » در پرتو شواهد ، می توان گفت تاریخ تولد اقبال 3 ذی القعده 1294ه مطابق با 9 نوامبر 1877م است. 5«

»پیش از تولد اقبال روزی پدرش - نور محمد- که مردی صوفی مسلک بود در خواب دید که در فضای پهناور یک میدان، تعدادی از مردم در حال گردش ، دستهایشان را بالا برده و همچون دیوانه ها هیجان زده می خواهند کبوتر سپیدی را که در حال پرواز بود ، بگیرند . ناگهان آن کبوتر با شدت هر چه تمامتر در فضا چرخید و در دامان او افتاد . او خواب خود را اینگونه تعبیر کرد که صاحب پسری خواهد شد که در خدمت اسلام به شهرت می رسد و مورد تمجید واقع می شود.6«نور محمد تقریباً چهل ساله بود که صاحب پسری سفید و زیبا شد و بر اثر تأثیر خواب خویش، نوزاد را محمد اقبال نام نهاد و از آنجا که خود، مردی پاک اعتقاد بود ...» به رسم معمول آن زمان، اقبال را برای آموختن قرآن کریم به مسجد حسام الدین واقع در محله کشمیریان سیالکوت سپرد.

اقبال دوران تحصیلات مکتبی را از طلاب علوم دینی فرا گرفت و سپس به مدرسه ابتدایی وارد شد و به خاطر استعدادهای فطری فراوان ، موفق به دریافت جوائز زیادی گردید و در این دوران بود که به نوشتن و خواندن اشعار شاعران علاقمند شد و کم کم به سرودن شعر به زبان محلی روی آورد و توجه معلمان را به سمت خود جلب کرد...7«وی دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود - سیالکوت - گذراند. زبانهای فارسی و عربی را در مدارس قدیمه آنجا و به روش سنتی فراگرفت و با مقدمات علوم اسلامی و معارف قرآنی آشنا شد؛ سپس به مدرسهای که مبلغان مسیحی اسکاتلندی به نام » اسکاچ میشن « در سیالکوت تأسیس کرده بودند، وارد، و به اصول و مبادی علوم جدید مشغول شد. پدرش، شیخ نورمحمد، با آنکه پیشه دوزندگی داشت، بیشتر اوقات خود را در مصاحبت اهل سلوک میگذراند و با شعر و ادب عرفانیآشنا بود و خصوصاً

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید