بخشی از مقاله

خرافات چيست

تعريف خرافات :
خرافات سخنان پريشان و نامربوط ، سخنان بيهوده و پريشان که خوش آيند باشند وسخنان خوش پريشان.1 در لغت نامه عميد خرافات جمع خرافه به معناي حديث باطل ، سخن بيهوده و ياوه.2

تعاريفي ديگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدات ، باورها ياانجام کارهايي که هيچگونه ريشه عقلاني ندارند. خرافات به اسطوره ها و پيشگويي ها مربوط مي شوند .

خرافات عقايد وباورهاي عامه مردم است که ريشه ديرينه دارد .

بعضي از معتقدات و آداب و رسوم همگاني مانند اعتقاد به نظر زدن يا اثر طلسم ها در بيشتر دوره هاي تاريخي و در اکثر نقاط جهان وجود داشته و دارد . پاره اي خرافات هم ممکن است مختص يک کشور ، منطقه يا دهکده ويا حتي گروه و خانواده خاصي باشد .


چند نمونه از خرافات:
₪ نظر زدن به اين معناست که شخص حسودي – اغلب بطور ناخواسته – موجب بروز مشکل يا بيماري براي ديگران مي شود .
₪ اگر کف دست راستتان بخارد پولي نصيبتان مي شود و اگر کف دست چپتان بخارد پولي از دست مي دهيد.3
₪ بلند شدن از رختخواب از سمت چپ يا به پشت باعث بد خلقي در آنروز مي شود.4
₪ ديدن يک گربه سياه در صبح بد يمن است.5


₪ زياد خنديدن باعث گريه و ناراحتي مي شود.6
₪ ديدن کلاغ زاغي نشانه اي از غم و اندوه است.7
₪ اگر شخصي خوابي ببيند که دندانش افتاده است يکي از اقوامش خواهد مرد.8
₪ اگر در سطح فنجان تفاله چاي شناور بماند نشانه اي از آمدن يک غريبه است.9
₪ اگر در روز اول سال نو لباس جديد به تن نداشته باشد تا آخر سال پول کمي به دست مي آورد.10


منشاء خرافات:
1- از نظر روانشناسان ، خرافات در مواقع حساس و لحظه هاي عدم اطمينان و اعتماد بر آينده بوجود مي آيند . مثلاً در ارتباط با مسائلي چون تولد ومرگ و مرض و ... تا از اين طريق از اضطراب و تشويش رها شده تسکين خاطري يابند . جادو و جنبل، دعا گرفتن براي علاج بيماران وسيله اي است براي تسکين و احساس آرامش .

اگر بپذيريم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ، بنابراين روشن مي شود که چرا طبقاتي از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقيه مردم خرافي ترند و نيز طبق تحقيقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافي ترند . طبقات اجتماعي هر چه پائين تر باشند ، شخص خرافي تر است .اما هر چه تحصيلات عالي تر باشد خرافات کمتر و هر چه هوش بيشتر باشد فرد کمتر خرافي مي باشد.11

2- از نظر قرآن : خداوند به همه مردم (اعم از مسلمانها و غير مسلمانها ) فرموده و مي گويد :

يا ايها الناس کلوا مما في الارض حلالاً في الارض حلالاً طيباً و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لکم عدو مبين (آيه 168 سوره بقره)

مضمون آيه حکمي است که محل ابتلاي عموم مردم است ، مثلاً يک عده از مشرکين از چهار پايان ومواد غذايي را بدون جهت و از روي افتراء و دروغ بر خدا ، خود حرام کرده بودند چنانکه از طايفه ثقيف و خزاعه بني عامر بن صعصعه نقل شده است و در ميان مومنان هم بعد از اسلام نيز يک سلسله امور خرافي ديده مي شود . که از بقاياي دوران قبل از اسلام بود و مطابق قانون وراثت اخلاق وآداب اجتماعي در افکار آنها باقي مانده بود و البته جاي تعجب هم نبود زيرا معمولا روشهاي نوين ديني يا دنيوي که وارد محيط تازه اي مي شوند.

ابتدا متوجه ريشه هاي روش کهنه شده و آنها را قطع مي کنند و چنانچه حيات آن ادامه پيدا کند ( که آن هم در سايه حسن تربيت و حسن قبول ميسر است ) به شاخ و برگها مي پردازد و آنها را يکي پس از ديگري قطع مي کند اما اگر اين فرصت را نيابد اصول نوين با بقاياي روش قديم مختلط شده و معجوني مي سازد که نه اينست ونه آن .

لذا خداوند متعال دستور داده که از آنچه در زمين است بخورند و با اين بهانه ها و افکار خرافي آنها را بر خود حرام نکنند.12

3- منشاء اساسي همان روح و نفس بشر مي باشد که در مقابل هيجانات مختلف واکنشهاي متفاوتي از خود بروز مي دهد و اگر بشر از قديم الايام اين قدرت را داشت که بطور منطقي هيجانات خود را کنترل کند مسلماً خرافاتي در کار نبود . بطور خلاصه مي توان گفت که بشر سه عيب بزرگ داشت : يکي اينکه مي ترسيد ديگر اينکه زود خيره مي شد و حيرت مي کرد و سوم آن که نادان بود . (خوف ، حيرت ، جهل ) سه انگيزه اساسي و مهم در افکار و خيالات خرافي است.13


علل شيوع خرافات:
عقايد باطل ، بدعتهاي خانمان برانداز ، مکتبهاي باطل ، همه نتيجه دروغهايي است که بر خدا و رسول بسته اند ، تصور کنيد در دروغهايي که علماي يهود و نصاري جعل کرده و مردم را از پيروي اسلام بازداشتند . دروغهايي که بوسيله معاويه ، ابوهريره ، سلاطين اموي و عباسي به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت داده شده تا حق را در صورت باطل و باطل را در صورت حق ظاهر نمودند ، در تاريخ مشهور است که معاويه پول کلاني به « سمره بن جندب » داد که روايت کرد : آيه « و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله ....»14 درباره علي بن ابيطالب است.

قرآن مجيد در آيات متعددي تابعان را که بدون تفکر از متوعان پيروي کرده اند اهل عذاب دانسته و عذرشان را قبول نمي دارد و مي گويد : « فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...»15 يعني سخن را مي شنوند ودرباره آنها فکر مي کنند و بهترين آنرا اختيار مي کنند . خلاصه : هر راهي و هر کاري و هر ديني که انسان اختيار مي کند بايد اول آنرا بفهمد و در اطراف آن تحقيق بکند ، سپس آنرا قبول کرده و در راه آن قد م بردارد و در اين راه اگر اشتباه هم بکند پيش خدا معذور خواهد بود .

در تقليد از فقها که مقلد راهي به مسايل ديني ندارد ، دستور داده شده که ، تا چند نفر متخصص و خبره ، ايمان و عدالت و علم و فقيه را تصديق نکرده اند نمي شود از او تقليد نمود .

در ذيل آيه « و منهم اميون لا يعلمون الکتاب الا اماني ...»16 در تفسير برهان از حضرت صادق عليه السلام نقل شده که مردي عرض کرد عوام يهود در تقليد از علماي خود چاره اي نداشتند ، چنانکه عوام ما نيز ناچار بي آنکه از حقيقت با خبر باشند از علماء تقليد کنند ؟ امام در ضمن جواب فرمودند : اگر عوام ما از فقها ، فسق ، عصبيت ، بر سر هم زدن براي مال خدا ... ببينند و باز از آنها تقليد کنند مانند عوام يهود هستند . بعد فرموده ، از فقها آنکه پرهيزگار ، حافظ دين مخالفت هواي نفس ومطيع خدا باشد ، بر عوام است که از او تقليد کنند.17

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید