بخشی از مقاله
راز ختم نبوت
ظهور دين اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پايان يافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی كردهاند .
هيچ گاه برای آنها اين مساله مطرح نبوده كه پس از حضرت محمد (ص) پيغمبر ديگری خواهد آمد يا نه ؟ چه ، قرآن كريم با صراحت ، پايان يافتن نبوت را اعلام و پيغمبر بارها آن را تكرار كرده است . در ميان مسلمين انديشه ظهور پيغمبر ديگر ، مانند انكار يگانگی خدا يا انكار قيامت ، با ايمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
تلاش و كوششی كه در ميان دانشمندان اسلامی در اين زمينه به عمل آمده است ، تنها در اين جهت بوده كه میخواستهاند به عمق اين انديشه پی ببرند و راز ختم نبوت را كشف كنند .
وارد بحث ماهيت وحی و نبوت نمیشويم . قدر مسلم اين است كه وحی ، تلقی و دريافت راهنمايی است از راه اتصال ضمير به غيبت و ملكوت . نبی ، وسيله ارتباطی است ميان ساير انسانها و جهان ديگر و در حقيقت پلی است ميان جهان انسانها و جهان غيب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصيت روحانی يك فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پيام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها كه به وسيله يك فرد به ديگران ابلاغ میگردد . همين جاست كه انديشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهايی مواجه میكند ، كه :
آيا ختم نبوت و عدم ظهور نبی ديگر بعد از خاتم النبيين به معنی كاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشريت در جنبه های روحانی است ؟ آيا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملكوتی صفات كه بتوانند با غيب و ملكوت پيوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبيعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نيازمندی بشر به پيام الهی است و در گذشته طبق مقتضيات دورهها و زمانها اين پيام تجديد شده است . ظهور پياپی پيامبران ، تجديد دائمی شرايع ، نسخهای مداوم كتب آسمانی همه بدان علت
است كه نيازمنديهای بشر دوره به دوره تغيير میكرده است و بشر در هر دورهای نيازمند پيام نوين و پيامآور نوينی بوده است . با اين حال ، چگونه میتوان فرض كرد كه با اعلام ختم نبوت اين رابطه يكباره بريده شود و پلی كه جهان انسان را به جهان غيبت متصل میكند يكسره خراب گردد و ديگر پيامی به بشر نرسد و بشريت بلاتكليف گذاشته شود ؟ از اينها همه گذشته ، چنانكه میدانيم در فاصله ميان 8
پيامبران صاحب شريعت مانند نوح و ابراهيم و موسی و عيسی يك سلسله پيامبران ديگر ظهور كردهاند كه مبلغ و مروج شريعت پيشين بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند كه مبلغ و مروج شريعت نوحی بودهاند ، همچنين بعد از ابراهيم و غيره . فرضا انقطاع نبوت تشريعی را بپذيريم و بگوييم با شريعت اسلام شرايع ختم شد ، چرا نبوتهای تبليغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اينهمه پيامبر بعد از هر شريعتی ظهور كردند و آنها را تبليغ و ترويج و نگهبانی كردند ، اما بعد از اسلام حتی يك پيامبر اينچنين نيز ظهور نكرد ؟ اينهاست پرسشهايی كه از
انديشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام كه خود عرضه كننده اين انديشه است پاسخ اين پرسشها را داده است . اسلام انديشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسيم كرده است كه نه تنها ابهام و ترديدی باقی نمیگذارد ، بلكه آن را به صورت يك فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، انديشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشريت و كاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دليل بینيازی بشر از پيام الهی است و نه با پاسخگويی به نيازمنديهای متغير بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلكه علت و فلسفه ديگری دارد . قبل از هر چيز لازم است با سيمای ختم نبوت آنچنانكه اسلام ترسيم كرده است آشنا بشويم و آن را بررسی كنيم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دريافت داريم . در سوره احزاب آيه 40 چنين میخوانيم : « ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين » . 9
محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست ، همانا او فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران است ( 1 ) . اين آيه رسما حضرت محمد ( صلی الله عليه و آله ) را با عنوان " خاتم النبيين " ياد كرده است . كلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چيزی است كه به وسيله آن به چيزی پايان دهند . مهری كه پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همين جهت " خاتم " ناميده میشد ، و چون معمولا بر روی نگين انگشتری ، نام يا شعار مخصوص خود را نقش میكردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را " خاتم " میناميدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم پايان دادن يا بستن را میدهد . مثلا در سوره يس آيه 65 چنين میخوانيم : « اليوم نختم علی
افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ». پاورقی : . 1 يكی از عادات عرب و بعضی از ملل ديگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ كرد . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اكرم آزاد شدهای داشت به نام زيدبن حارثه كه پسر خوانده آن حضرت نيز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند كه رسول اكرم با پسر خوانده خويش مانند پسر واقعی رفتار كند ، همچنانكه خود آنها میكردند . مفاد اين آيه اين است : محمد را پدر هيچ يك از مردان خود ( زيد بن حارثه يا شخص ديگر ) نخوانيد ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پايان دهنده پيامبران بشناسيد و بخوانيد . 10
در اين روز به دهانهای آنها مهر میزنيم و دستهاشان با ما سخن میگويند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آيه مورد بحث خود میرساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوت به وسيله پيغمبر اسلام در ميان مسلمين امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری كه محمد را " رسول الله " میدانستند ، " خاتم النبيين " نيز میشناختند . اين آيه فقط يادآوری میكند كه او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانيد ، او را با همان عنوان واقعیاش كه رسول الله و خاتم النبيين است بخوانيد . اين آيه فقط به جوهر و هسته
مركزی انديشه ختم نبوت اشاره میكند و بر آن چيزی نمیافزايد . در سوره حجر آيه 9 چنين آمده است : « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ». ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم البته خود نگهبان آن هستيم . در اين آيه با قاطعيت كم نظيری از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودی سخن رفته است . يكی از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديلهايی است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ میداده است و به همين جهت آن كتابها و تعليمات ، صلاحيت خود را برای هدايت مردم از دست میدادهاند . غالبا پيامبران احيا كننده سنن فراموش شده و اصلاح كننده تعليمات تحريف يافته پيشينيان خود بودهاند . 11
گذشته از انبيائی كه صاحب كتاب و شريعت و قانون نبوده و تابع يك پيغمبر صاحب كتاب و شريعت بودهاند ، مانند همه پيامبران بعد از ابراهيم تا زمان موسی و همه پيامبران بعد از موسی تا عيسی ، پيامبران صاحب قانون و شريعت نيز بيشتر مقررات پيامبر پيشين را تاييد میكردهاند . ظهور پياپی پيامبران تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگی و نيازمندی بشر به پيام نوين و رهنمايی نوين نيست ، بيشتر معلول نابوديها و تحريف و تبديلهای كتب و تعليمات آسمانی بوده است . بشر چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمی و دينی ناتوان بوده است ، و از او جز اين انتظاری نمیتوان داشت . آنگاه كه بشر میرسد به مرحلهای از تكامل كه میتواند مواريث دينی خود را دست نخورده نگهداری كند ، علت عمده تجديد پيام و
ظهور پيامبر جديد منتفی میگردد و شرط لازم ( نه شرط كافی ) جاويد ماندن يك دين ، موجود میشود . آيه فوق به منتفی شدن مهمترين علت تجديد نبوت و رسالت از تاريخ نزول قرآن به بعد اشاره میكند ، و در حقيقت ، تحقق يكی از اركان ختم نبوت را اعلام میدارد . چنانكه همه میدانيم در ميان كتب آسمانی جهان تنها كتابی كه درست و به تمام و كمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . بعلاوه ، مقادير زيادی از سنت رسول به صورت قطعی و غير قابل ترديد در دست است كه از گزند روزگار مصون مانده است . البته بعد توضيح خواهيم داد كه وسيله الهی محفوظ ماندن كتاب آسمانی مسلمين ، رشد و قابليت بشر اين دوره است كه دليل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان اين عهد است . 12
در حقيقت ، يكی از اركان خاتميت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی كه میتواند حافظ و نگهبان مواريث علمی و دينی خود باشد و خود به نشر و تبليغ و تعليم و تفسير آن بپردازد . درباره اين مطلب بعد بحث خواهيم كرد . در سراسر قرآن اصرار عجيبی هست كه دين ، از اول تا آخر جهان ، يكی بيش نيست و همه پيامبران بشر را به يك دين دعوت كردهاند . در سوره شوری آيه 13 چنين آمده است : « شرع لكم من الدين ما وصی به نوحا و الذی اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسی و عيسی ». خداوند برای شما دينی قرارداد كه قبلا به
نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحی كرديم و به ابراهيم و موسی و عيسی نيز توصيه كرديم . قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت میكردهاند " اسلام " مینهد . مقصود اين نيست كه در همه زمانها به اين نام خوانده میشده است ، مقصود اين است كه دين دارای حقيقت و ماهيتی است كه بهترين معرف آن ، لفظ " اسلام " است . در سوره آل عمران ، آيه 67 درباره ابراهيم میگويد : « ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما » . ابراهيم نه يهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آيه 132 درباره يعقوب و فرزندانش میگويد : 13
« و وصی بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنی ان الله اصطفی لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود چنين وصيت كردند : خداوند برای شما دين انتخاب كرده است ، پس با اسلام بميريد . آيات قرآن در اين زمينه زياد است و نيازی به ذكر همه آنها نيست . البته پيامبران در پاره ای از قوانين و شرايع با يكديگر اختلاف داشتهاند . قرآن در عين اينكه دين را واحد میداند ، اختلاف شرايع و قوانين را در پارهای مسائل میپذيرد . در سوره مائده آيه 48 میگويد : « لكل جعلنا منكم شرعه و منهاجا ». برای هر كدام ( هر قوم و امت ) يك راه ورود و يك طريقه خاص قرار داديم . ولی از آنجا كه اصول فكری و اصول عملی كه پيامبران به آن دعوت میكردهاند يكی بوده و همه آنان مردم را به يك شاهراه و به سوی يك هدف دعوت میكردهاند ، اختلاف شرايع و قوانين جزئی در جوهر و ماهيت اين راه كه نامش در منطق قرآن " اسلام " است تاثيری نداشته است . تفاوت و اختلاف تعليمات انبياء با يكديگر از نوع اختلاف برنامههايی است كه در يك كشور هر چند يك بار به مورد اجرا گذاشته میشود و همه آنها از يك قانون اساسی الهام میگيرد . تعليمات پيامبران در عين پارهای اختلافات مكمل و متمم يكديگر بوده است . 14
اختلاف و تفاوت تعليمات آسمانی پيامبران از نوع اختلافات مكتبهای فلسفی يا سياسی يا اجتماعی يا اقتصادی كه مشتمل بر افكار متضاد است نبوده است ، انبياء تماما تابع يك مكتب و دارای يك تز بودهاند . تفاوت تعليمات انبياء با يكديگر ، يا از نوع تفاوت تعليمات كلاسهای عالیتر با كلاسهای دانیتر ، يا از نوع تفاوت اجرائی يك اصل در شرايط و اوضاع گوناگون بوده است . میدانيم كه دانش آموز در كلاسهای بالاتر نه تنها به مسائلی بر میخورد كه قبلا به آنها به هيچ وجه بر نخورده است ، بلكه تصورش درباره مسائلی كه قبلا ياد گرفته و در ذهن كودكانه خود به نحوی آنها را تجسم داده است احيانا زير و رو میشود . تعليمات انبياء نيز چنين است . توحيد ، اصل و سنگ اول ساختمانی است كه پيامبران دست در كار ساختنش
بودهاند ، اما همين توحيد درجات و مراتبی دارد . آنچه يك عامی به نام خدای يگانه در ذهن خود تجسم میدهد با آنچه در قلب يك عارف تجلی میكند يكی نيست . عارفان نيز در يك درجه نيستند . ( اگر ابوذر بر آنچه در قلب سلمان است آگاه گردد ، گمان كفر به او میبرد و او را میكشد ) ( 1 ) . بديهی است كه آيات اول سوره حديد و آخر سوره حشر و سوره " قل هو الله احد " برای بشر چند هزار سال پيش - بلكه بشر هزار سال پيش - قابل هضم نبوده است . تنها افراد معدودی از اهل توحيد خود را به عمق اين آيات نزديك مینمايند . در آثار اسلامی وارد شده پاورقی : . 1 " لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله » " سفينه البحار ، ماده ( ذر ) .
كه : ( خداوند چون میدانست بعدها افراد متعمق و ژرف انديشی خواهند آمد ، آيات " « قل هو الله احد »" و پنج آيه اول سوره حديد را نازل كرد ) ( 1 ) . شكل اجرائی يك اصل كلی نيز در شرايط گوناگون متفاوت میشود . بسياری از اختلافات در روش انبياء از نوع تفاوت در شكل اجرا بوده است نه در روح قانون . اين مطلبی است كه بعد درباره آن سخن خواهيم گفت . قرآن كريم هرگز كلمه ( دين ) را به صورت جمع ( اديان ) نياورده است . دين در قرآن همواره مفرد است ، زيرا آن چيزی كه وجود داشته و دارد دين است نه دينها . بعلاوه ، قرآن تصريح
میكند كه دين مقتضای فطرت و ندای طبيعت روحانی بشر است . « : فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التی فطر الناس عليها »( 2 ) . حق جويانه چهره خويش را به سوی دين ، همان فطرت خدا كه مردم را بر آن آفريده ، ثابت نگهدار . مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبيعت میتواند داشته باشد ؟ ! اينكه دين از اول تا آخر جهان يكی است و وابستگی با فطرت و سرشت بشر دارد - كه آن نيز بيش از يكی نمیتواند باشد - رازی بزرگ و فلسفهای شكوهمند در دل خود دارد و تصور خاصی پاورقی : . 1 اصول كافی : ج 1 ص . 91 . 2 روم / . 30
حركت كند و دائما تغيير مسير و تغيير جهت بدهد . اينكه قرآن با اصرار زياد ، دين را يكی میداند و فقط به يك شاهراه قائل است و اختلاف شرايع و قوانين را مربوط به خطوط فرعی میداند
، مبتنی بر اين اصل فلسفی است . بشر در مسير تكاملی خود مانند قافلهای است كه در راهی و به سوی مقصد معينی حركت میكند ، ولی راه را نمیداند ، هر چندی يك بار به كسی برخورد میكند كه راه را میداند و با نشانيهايی كه از او میگيرد دهها كيلومتر راه را طی میكند تا میرسد به جايی كه باز نيازمند راهنمای جديد است ، با نشانی گرفتن از او افق ديگری برايش روشن میشود ودهها كيلومتر ديگر را با علاماتی كه گرفته طی میكند تا تدريجا خود قابليت بيشتری برای فراگيری پيدا میكند و میرسد به شخصی كه ( نقشه كلی ) راه را از او
میگيرد و برای هميشه با در دست داشتن آن نقشه ، از راهنمای جديد بینياز میگردد . قرآن با توضيح اين نكته كه راه بشر يك راه مشخص و مستقيم است و همه پيامبران با همه اختلافاتی كه در راهنمايی و دادن نشانی به حسب وضع و موقع زمانی و مكانی دارند ، به سوی يك مقصد و يك شاهراه هدايت میكنند ، جاده ختم نبوت را صاف و ركن ديگر از اركان آن را توضيح میدهد ، زيرا ختم نبوت آنگاه معقول و متصور است كه خط سير اين بشر متحول متكامل ، مستقيم و قابل مشخص كردن باشد ، اما اگر همان طور كه خود بشر در تكاپو است و هر لحظه در يك نقطه است ، خط سير او نيز دائما دستخوش تغيير و تبديل باشد و نهايت و مقصد و مسير ، مشخص نباشد و در هر برههای از زمان بخواهد در يك جاده حركت كند ، بديهی است كه ختم نبوت - يعنی دريافت يك نقشه و برنامه كلی و هميشگی - معقول
و متصور نيست . در سوره بقره آيه 143 چنين آمده است : « و كذالك جعلنا كم امه وسطا لتكونوا شهداء علی الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا ». و اينچنين شما را - تربيت يافتگان واقعی اسلام را - جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار داديم تا حجت و شاهد بر مردم ديگر باشيد و پيغمبر حجت و شاهد بر شما باشد . امت واقعی اسلام از نظر قرآن يك امت وسط و معتدل است . بديهی است كه امت وسط و معتدل و متعادل دست پرورده تعاليم وسط و معتدل است . اين آيه امتياز و خصوصيت امت ختميه و تعليمات ختميه را در يك كلمه ذكر
میكند : وسطيت و تعادل . در اينجا پرسشی پيش میآيد و آن اينكه مگر ساير پيامبران تعليمات متعادلی نداشتهاند ؟ در پاسخ اين پرسش ذكر مطلبی لازم است : انسان تنها جاندار روی زمين نيست ، و هم تنها جانداری نيست كه اجتماعی زندگی میكند . جاندارهای ديگری هستند كه زندگی اجتماعی دارند با يك سلسله مقررات و نظامات و تشكيلات دقيق . زندگی آنها بر خلاف بشر ، ادواری از قبيل عهد جنگل ، عهد حجر ، عهد آهن ، عهد اتم و غيره پيدا نكرده است ، از اولی كه نوع آنها به وجود آمده دارای همين تشكيلات و نظامات بودهاند كه دارند . اين انسان است كه به حكم : " « و خلق الانسان ضعيفا »( 1 ) انسان ( در پاورقی : . 1 نساء / . 28
بدو خلقت ) ناتوان آفريده شده است " زندگیاش از صفر شروع میشود و به سوی بینهايت پيش میرود . انسان فرزند رشيد و بالغ طبيعت است و از همين رو آزاد و مختار است ، نيازی به قيمومت و سرپرستی مستقيم و هدايت اجباری به وسيله نيروی مرموزی به نام غريزه ندارد . آنچه ساير جانداران با نيروی غير قابل سر پيچی غريزه انجام میدهند ، او در محيط آزاد عقل و قوانين قراردادی انجام میدهد : « انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا »( 1 ) . راه را به او نموديم ، او خود ( آزادانه و با انتخاب خود ) يا قدر شناس است و يا ناسپاس . راز اينكه در انسان انحراف و سقوط و توقف و انحطاط هست و در ساير جاندارها نيست نيز در همين نكته است . انسان بر خلاف ساير جانداران - كه سر جای خود متوقفاند و خود قادر نيستند
كه خود را جلو ببرند يا به عقب برگردند ، به راست منحرف شوند يا به چپ ، تند بروند يا كند - هم میتواند خود را به جلو ببرد و هم میتواند به عقب برگردد ، هم قادر است به سوی چپ منحرف شود و هم به سوی راست ، هم میتواند تند برود و هم كند ، و بالاخره هم میتواند بندهای ( شاكر ) باشد و هم سركشی ( كافر ) ، از اين رو دائما در ميان نوسانات افراطی و تفريطی گرفتار است . اجتماع بشری گاه آنچنان جامد و ساكن و اسير عادات دست و پا گير میشود كه نيازمند به نيرويی است كه زنجيرها را از او برگيرد و او را به حركت آورد ، و گاه آنچنان هوس نو خواهی پيدا . پاورقی : . 1 دهر / . 3
میكند كه سنن و نواميس خلقت را فراموش میكند ، گاه غرق در غرور و تكبر و خودخواهی میشود و نيرويی ضرورت پيدا میكند كه او را در جهت زهد و رياضت و ترك خودبينی و رعايت حدود خود و حقوق ديگران براند ، و گاه آنچنان به سستی و لاقيدی و ستمكشی خو میكند كه جز با بيدار كردن " منش " و شخصيت و احساس احقاق حقوق ، چاره نمیتوان كرد . بديهی است كه تند روی يا كند روی يا انحراف به راست يا چپ هر كدام برنامه مخصوص به خود دارد . برای جامعه منحرف به راست ، نيروی اصلاح كننده بايد متمايل به چپ باشد و
برعكس . اين است كه دوای يك زمان و يك دوره و يك قوم ، برای زمان ديگر و قوم ديگر ، درد و بلای مزمن است ، و اين است راز اينكه رسالتها مختلف ، و احيانا به صورت ظاهر ، متضاد جلوه میكند : يكی پيامبر جنگ میشود و ديگری پيامبر صلح ، يكی پيامبر محبت میشود و ديگری پيامبر خشونت و صلابت ، يكی پيامبر انقلابی و ديگری پيامبر محافظه كار ، يكی پيامبر گريان و ديگری پيامبر خندان . راز موقت بودن تعليمات اين گونه پيامبران همين است . بديهی است كه با همه تضادی كه ميان اين گونه رسالتها از نظر روش هست ، از نظر هدف تضاد و
اختلافی نيست ، هدف يكی است : بازگشت به تعادل و افتادن در جاده اصلی . قرآن كريم ضمن قصص پيامبران كاملا نشان میدهد كه هر كدام از آنها ضمن تعليمات مشترك مربوط به مبدا و معاد ، بر روی يك نكته بالخصوص تكيه و اصرار داشته و مامور اجرای برنامه خاصی بودهاند . اين مطلب از مطالعه قصص قرآنی كاملا روشن است .
خطری كه غالبا مصلحان اجتماعی به وجود میآورند از همين ناحيه است كه در يك اجتماع تندرو يا كندرو يا متمايل به راست يا به چپ ظهور میكنند و به پيكار مقدسی دست میزنند ، اما فراموش میكنند يك برنامه معين فقط برای مدت محدودی قابل اجراست و با جامعه كندرو يا تندرو يا چپ رو يا راست رو آنقدر بايد پيكار كرد كه تعادل خود را باز يابد ، و بيش از آن ، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی ديگر است . اكنون كه اين توضيح داده شد میتوانيم به مفهوم آيه مورد نظر نزديك شويم . رسالت پيامبر اسلام با همه رسالتهای ديگر اين تفاوت را دارد كه از نوع قانون است نه برنامه ، قانون اساسی بشريت است ، مخصوص يك اجتماع تندرو يا كندرو يا راست رو يا چپ رو نيست . اسلام طرحی است كلی و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل ، حاوی همه طرحهای جزئی و كار آمد در همه موارد . آنچه در گذشته انبياء انجام میدادند كه برنامه مخصوص برای يك جامعه خاص از جانب خدا میآورند ، در دوره
اسلام علما و رهبران امت بايد انجام دهند ، با اين تفاوت كه علما و مصلحين با استفاده از منابع پايان ناپذير وحی اسلامی برنامههای خاصی تنظيم میكنند و آن را به مرحله اجرا میگذارند . قرآن كتابی است كه روح همه تعليمات موقت و محدود كتب ديگر آسمانی را كه مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است در بر دارد . اين است كه قرآن خود را " مهيمن " و حافظ و نگهبان ساير كتب آسمانی میخواند :
خطری كه غالبا مصلحان اجتماعی به وجود میآورند از همين ناحيه است كه در يك اجتماع تندرو يا كندرو يا متمايل به راست يا به چپ ظهور میكنند و به پيكار مقدسی دست میزنند ، اما فراموش میكنند يك برنامه معين فقط برای مدت محدودی قابل اجراست و با جامعه كندرو يا تندرو يا چپ رو يا راست رو آنقدر بايد پيكار كرد كه تعادل خود را باز يابد ، و بيش از آن ، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی ديگر است . اكنون كه اين توضيح داده شد میتوانيم به مفهوم آيه مورد نظر نزديك شويم . رسالت پيامبر اسلام با همه رسالتهای ديگر اين تفاوت را دارد كه از نوع قانون است نه برنامه ، قانون اساسی بشريت است ، مخصوص يك اجتماع تندرو يا كندرو يا راست رو يا چپ رو نيست . اسلام طرحی است كلی و جامع و همه جانبه
و معتدل و متعادل ، حاوی همه طرحهای جزئی و كار آمد در همه موارد . آنچه در گذشته انبياء انجام میدادند كه برنامه مخصوص برای يك جامعه خاص از جانب خدا میآورند ، در دوره اسلام علما و رهبران امت بايد انجام دهند ، با اين تفاوت كه علما و مصلحين با استفاده از منابع پايان ناپذير وحی اسلامی برنامههای خاصی تنظيم میكنند و آن را به مرحله اجرا میگذارند . قرآن كتابی است كه روح همه تعليمات موقت و محدود كتب ديگر آسمانی را كه مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است در بر دارد . اين است كه قرآن خود را " مهيمن " و حافظ و نگهبان ساير كتب آسمانی میخواند :
« و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب ومهيمنا عليه »( 1 ) . ما اين كتاب را بحق فرود آورديم در حالی كه تاييد و تصديق میكند كتب آسمانی پيشين را و حافظ و نگهبان آنهاست . از نصوص اسلامی بر میآيد كه همه پيامبران به حكم اينكه مقدمه ظهور نبوت كلی و ختمی و قانون اساسی يگانه الهی بودهاند ، موظف بودهاند كه نويد اكمال و اتمام دين را در دوره ختميه به امتهای خود بدهند . خداوند از همه پيامبران چنين پيمانی گرفته است . در نهج البلاغه ، خطبه اول بيان جالبی در اين زمينه است : « ولم يخل سبحانه خلقه
من نبی مرسل او كتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه ، رسل لا تقصربهم قله عددهم و لا كثره المكذبين لهم ، من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله ، علی ذلك نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الاباء و خلفت الابناء ، الی ان بعث الله محمدا رسول الله صلی الله عليه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته ، ماخوذا علی النبيين ميثاقه مشهوره سماته ، كريما ميلاده » . خداوند هرگز خلق را از وجود يك پيامبر يا كتاب آسمانی يا حجت كافی يا طريقه روشن خالی نگذاشته است ، فرستادگانی كه اندكی عدد آنها و بسياری عدد مخالفانشان پاورقی : . 1 مائده / . 48
آنها را از انجام وظيفه باز نداشته است . هر پيامبری به پيامبر پيشين خود قبلا معرفی شده است و آن پيامبر پيشين او را به مردم معرفی كرده و بشارت داده است . به اين ترتيب نسلها پشت سر يكديگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد ( صلی الله عليه و آله ) را به موجب وعدهای كه كرده بود ، برای تكميل دستگاه نبوت فرستاد در حالی كه از همه پيامبران برای او پيمان گرفته بود . علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود . از پيغمبر اكرم دو جمله لطيف در اين زمينه وارد شده ، يكی اينكه فرموده است : « نحن الاخرون السابقون يوم القيامه » ( 1 ) . ما در دنيا پس از همه پيامبران و امتها آمدهايم ، اما در آخرت در صف مقدم هستيم و ديگران پشت سرما هستند . ديگر اينكه فرمود : « آدم و من دونه
تحت لوائی يوم القيامه » ( 2 ) . تمام پيامبران در قيامت زير پرچم مناند . علت اين سبقت و تقدم در قيامت و علت اينكه همه پيامبران در آن جهان در زير پرچم اين پيامبر هستند اين است كه همه مقدمهاند و اين نتيجه ، وحی آنها در حدود يك برنامه موقت بوده و وحی اين پيغمبر در سطح قانون اساسی كلی هميشگی است . بزرگان اسلامی پاورقی : . 1 بحار ، ج / 6 ص 166 و صحيح مسلم ، ج / 3 ص . 7 . 2 علم اليقين فيض ، ص 5 سفينه البحار ، ماده ( لوی ) جامع الصغير ، ج / 1 ص . 107
اول فكر آخر آمد در عمل
خاصه فكری كو بود وصف ازل
شبستری میگويد :
يكی خط است از اول تا به آخر
بر او خلق خدا جمله مسافر
در اين ره انبيا چون ساربانان
دليل و رهنمای كارواناند
و زيشان سيد ما گشته سالار
" هم او اول هم او آخر در اين كار "
احد در ميم احمد گشت ظاهر
" در اين دور اول آمد عين آخر )
ز احمد تا احد يك ميم فرق است
جهانی اندرين يك ميم غرق است
بر او ختم آمده پايان اين راه
بدو منزل شده " ادعوا الی الله "
مقام دلگشايش جمع جمع است
جمال جانفزايش شمع جمع است
شده او پيش و دلها جمله در پی
گرفته دست جانها دامن وی
قرآن كريم اصل نويد و ايمان و تسليم پيامبران پيشين را به پيامبرانی كه
پس از آنها میآيند ( و به طريق اولی خاتم انبياء ) و وظيفه داری اينكه
امت خود را نيز بدين جهت تبليغ كنند و آنها را آماده تعليمات پيامبران
بعدی بنمايند ، و همچنين تاييد و تصديق پيامبران بعدی پيامبران پيشين او
و اينكه خداوند از پيامبران بر اين نويد و تسليمها و تاييد و تصديقها
پيمان شديد گرفته است اينچنين ذكر كرده است :
« و اذا اخذ الله ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ثم جائكم
رسول مصدق لما معكم لتومنن به و لتنصرنه قالء اقررتم و اخذتم علی ذلكم
اصری قالو اقررنا قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين » ( 1 ) .
پاورقی :
. 1 آل عمران / 81
.
به يادآر هنگامی را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه زمانی كه به
شما كتاب و حكمت دادم سپس فرستادهای آمد كه آنچه با شماست تصديق
میكند ، به او ايمان آوريد و او را ياری نماييد . خداوند گفت آيا اقرار
و اعتراف كرديد و اين بار را به دوش گرفتيد ؟ گفتند اقرار كرديم . گفت
پس همه گواه باشيد ، من نيز از گواهانم .
پيوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها میرساند كه نبوت يك سير تدريجی به
سوی تكامل داشته و آخرين حلقه نبوت ، مرتفعترين قله آن است . عرفای
اسلامی میگويند " الخاتم من ختم المراتب باسرها " يعنی پيامبر خاتم آن
است كه همه مراحل را طی كرده و راه نرفته و نقطه كشف نشده از نظر وحی
باقی نگذاشته است . اگر فرض كنيم در يكی از علوم همه مسائل مربوط به آن
علم كشف شود ، جايی برای تحقيق جديد و كشف جديد باقی نمیماند . همچنين
است مسائلی كه در عهده وحی است ، با كشف آخرين دستورهای الهی جايی
برای كشف جديد و پيامبر جديد باقی نمیماند . مكاشفه تامه محمديه
كاملترين مكاشفهای است كه در امكان يك انسان است و آخرين مراحل آن
است . بديهی است كه هر مكاشفه ديگر بعد از آن مكاشفه ، جديد نخواهد بود
، از قبيل پيمودن سرزمين رفته شده است ، سخن و مطلب جديد همراه نخواهد
داشت ، سخن آخر همان است كه در آن مكاشفه آمده است :
« و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم
( 1 ) .
پاورقی :
. 1 انعام / . 115
سخن راستين و موزون پروردگارت كامل شد ، كسی را توانايی تغيير دادن
آنها نيست . او شنوا و داناست .
مرحوم فيض در علم اليقين صفحه 105 از يكی از بزرگان چنين نقل میكند :
" مقصود و هدف در فطرت آدميان رسيدن به مقام قرب الهی است و اين
جز با راهنمايی پيامبران امكان پذير نمیباشد . از اين رو نبوت جزء نظام
هستی قرار میگيرد و البته مقصود و هدف ، مرتبه اعلی و آخرين درجه نبوت
است نه اولين درجه . آن نبوت طبق سنت الهی تدريجا كمال میيابد ،
همچنانكه يك عمارت تدريجا ساخته میشود . و همچنانكه در ساختن عمارت
پايهها و ديوارها هدف نيست ، هدف صورت كامل خانه است ، نبوت نيز
چنين است ، هدف صورت كامل آن است و در همين جاست كه نبوت خاتمه
میپذيرد و پايان میيابد و زياده نمیپذيرد ، زيرا زياده بر كمال نقص است
و انگشت زيادی را میماند . پيغمبر اكرم در حديث معروف به همين معنی
اشاره كرد كه گفت : مثل نبوت مثل خانهای است كه ساخته شده و جای يك
خشت در آن باقی است ، من جای آن خشت آخرينم ، يا من گذارنده آن خشت
آخرينم " ( 1 ) .
بيانات گذشته میتواند دورنمايی از سيمای انديشه ختم
پاورقی :
. 1 متن حديث را مجمع البيان در ذيل آيه 40 سوره احزاب به نقل از
صحيح بخاری و مسلم چنين آورده است :
" انما مثلی فی الانبياء كمثل رجل بنی دارا فاكملها و حسنها الا موضع
لبنه فكان من دخل فيها فنظر اليها قال ما احسنها الا موضع هذه اللبنه فانا
موضع هذه اللبنه ختم بی الانبياء » " .
نبوت در ميان انديشههای اسلامی رسم كند و پايهها و اركان آن را ارائه
دهد .
معلوم شد انديشه ختم نبوت بر اين پايه است كه اولا مايه دين در سرشت
بشر نهاده شده است ، سرشت همه انسانها يكی است ، سير تكاملی بشر يك
سير هدفدار و بر روی يك خط مشخص و مستقيم است ، از اين رو حقيقت دين
كه بيان كننده خواستهای فطرت و راهنمای بشر به راه راست است يكی بيش
نيست .
ثانيا يك طرح به شرط فطری بودن ، جامع بودن ، كلی بودن و به شرط
مصونيت از تحريف و تبديل و به شرط حسن تشخيص و تطبيق در مرحله اجرا
میتواند برای هميشه رهنمون و مفيد و ما در طرحها و برنامهها و قوانين
جزئی بی نهايت واقع گردد . مباحث آينده بهتر اين مطلب را روشن خواهد
كرد . اكنون به بررسی و پاسخ پرسشهايی كه در آغاز گفتار اشاره شد
میپردازيم .
دروازههای آسمان
اولين پرسشی كه انديشه ختم نبوت به وجود میآورد درباره رابطه انسان با
جهان غيب است . چطور میشود كه انسان اوليه با همه بدويت و بساطت ، از
طريق وحی و الهام با جهان غيب ارتباط پيدا كرده و دروازههای آسمان به
روی او باز بوده است ، اما بشر پيشرفته كمال يافته بعدی از اين موهبت
محروم و درهای آسمان به رويش بسته شده است ؟ آيا واقعا استعدادهای
معنوی و روحی بشر كاهش يافته و بشريت از اين نظر تنزل كرده است ؟
اين شبهه از اين پندار پديد آمده كه ارتباط و اتصال معنوی