بخشی از مقاله
روان شناسي نوجواني
1-نكات اساسي در روان شناسي رشد
روانشناسي رشد را مي توان هم به صورت دوره هاي سني و هم به شيوه موضوعي ارائه كرد. روانشناسي رشد علمي است كه فرآيند تحولات نسبتاً نظامدار زيستي شناختي، عاطفي و اجتماعي فرد در طول زندگي از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام مرگ مطالعه ميكند. منظور از تحولات نظامدار تغييراتي است كه معمولاً با نظم معين رخ ميدهد
و در يك زمان نسبتاً طولاني دوام مي آورد. با توجه به جوانب مختلف رشد (زيستي، شناختي، رواني و رفتاري) و با ملاحظه اصلي ترين وجوه تشابه و تفاوت رشد رواني در سنين مختلف و نمودهاي آن در دوره هاي زندگي تقسيم بندي زير را به عمل آوردهاند.
دوره پيش از تولد
دوره شيرخواردگي
دوره كودكي اول
دوره كودكي دوم
دوره نوجواني
دوره جواني
دوره ميانسالي
دوره پختگي
دوره پيري (انعقاد نقطه تا توليد
(تولد تا 2 سالگي)
(كودكستاني) 2-6 سالگي
(دبستاني) 6-12 سالگي
12 تا 20 سالگي
20 تا 30 سالگي
30 تا 50 سالگي
50 تا 65 سالگي
65 سال به بعد
دوره هاي سني كه در اين تقسيم بندي ارائه شده سنين متوسط و تقريبي است. هر يك را مي توان به دوره هاي كوتاهتر نيز تقسيم كرد. براي مثال مي توانيم دوره نوجواني را به سه دوره كوتاهتر اوايل، اواسط و اواخر بلوغ تقسيم كنيم. مثلاً ممكن است يك دختر معين در سن 10 سالگي بلوغ خود را آغاز كند در حالي كه سن شروع بلوغ يك پسر معين چه بسا در 15 سالگي باشد همچنين يك نوجوان بالغ ممكن است زندگي خانوادكي نيز تشكيل داده و صاحب فرزند نيز شده باشد و عملاً در اواسط دوره نوجواني جاي گرفته باشد آغاز و پايان هر يك از دوره هاي رشد ناشي از تأثير و تأثر متقابل عوامل مختلف زيستي، روانشناختي، اجتماعي و فرهنگي است.
(نظريه تحليل رواني در رشد نوجواني)
در ميان نظريه هاي روانشناسي كمتر نظريه اي را مي توان يافت كه به اندازه نظريه تحليل رواني (روان تحليل گري) بر روانشناسي جديد تأثير بخشيده باشد. اين نظريه را فرويد پزشك اتريشي ارائه كرد كه در آن طبيعت آدمي به صورتي متفاوت از پيش مطرح مي شود در اين نظريه زندگي فرد تحت تأثير انگيزش ها و تعارضات عمدتاً ناآگاهانه است و شخصيت فرد بر اساس تجزيه هاي اوليه زندگي او شكل مي گيرد محور نظريه فرويد اين است كه آدمي داراي نيازهاي نيرومند زيستي است كه بايد برآورد شوند به نظر او هر فردي برخوردار از مقدار معيني انرژي رواني است كه آن را صرف ارضاي غرايز خود ميكند
به تدريج كه كودك رشد ميكند اين انرژي رواني در سه بخش شخصيت يعني نهاد، خود و فرا خود تقسيم مي شوند. مشكلات رواني موقعي بروز ميكند كه اين مقدار معين از انرژي رواني به صورت نامتعادلي بين نهاد، خود و فرا خود توزيع مي شود. نظريه تحليل رواني، نوجواني را ناشي از افزايش غريزه مي داند كه به مرجله نهفتگي پايان ميدهد و به دنبال آن توجه دوباره به مسأله اديپي و كشش نوجوان به جنس مخالف و تراز انتقام جنس موافق پديدار مي شود در اين مرحله با رشد نظام باز توليد و از جمله افزايش هورموني درگيري و فشار شديد جنسي ايجاد ميشود و در نتيجه بر كنترل غريزه جنسي مرحله نفهتگي پايان ميدهد
در اين مرحله هدف اصلي غريزه جنسي همان باز توليد زيستي است اما يادگيري چگونگي برخورد جامعه پسند با نيروي جنسي تعارضاتي براي هر فرد همراه است نيروي ليبيدو در دوره نوجواني و اوايل جواني صرف فعاليتهايي از قبيل دوست يابي، دست يابي به خصوصيات شغلي، ابراز عشق و ازدواج مي شود و مقدمات ارضاي رشد يافته غريزه جنسي از طريق صاحب فرزند شدن فراهم مي آيد فرويد معتقد است كه آدمي تا پايان عم در همين مرحله باقي مي ماند.
(رشد هويت و مبارزه براي استقلال)
رشد هويت را معمولاً يكي از جنبه هاي (رشد خود) به حساب مي آورند رشد خود يك مبحث مهم در روانشناسي رشد است كه معمولاً موضوع هاي آن عبارتند از: رشد خودانگار يا مفهوم خود، عزت نفس يا ارزش نهادن بر شايستگي خود، رد انگيزش پيشرفت و خود انگاره تحصيلي، رشد كنترل خود، رشد شناخت ديگران با رشد شناخت اجتماعي و رشد هويت.
رشد هويت:پديده نوجواني با اين پرسش اساسي همراه است كه نوجوان از خود ميپرسد (من كيستم؟) اين پرسش را كه چند سال ادامه خواهد يافت (جستجوي هويت مي نامند) در واقع مسأله اين است كه چه مي شود كه هيچ فردي نه مانند كساني مي شود كه قبل از او در اين جهان زيسته اند مانند كساني خواهد شد كه پس از او به اين جهان خواهند آمد. نوجوانيكه با اين پرسش اساسي رو به رو است مي داند كه به زودي بايد مسئولين زندگي خويش را شخصاً بر عهده گيرد و از خود مي پرسد: بايد چگونه زندگي كنم؟ چه حرفه اي را بايد انتخاب كنم؟
در ارتباط با جنس مخالف و زندگي خانوادگي آتي خود چه خواهم كرد؟ با كدام باورها و ارزشها بايد زندگي كنم؟ با ارتباط با جنس مخالف و زندگي آتي خود چه خواهم كرد؟ پاسخ به اين پرسش ها آسان نيست و معمولاً با مقداري تشويق نيز همراه است. شايد بتوان گفت تشويق والدين كمتر از خود نوجوانان نيست نوجواناني كه سعي ميكند بال هاي خود را بگشايند و به دنياي خاص خويش پرواز كنند و والديني كه گاهي به دليل وابستگي به فرزند خود و استقلال جويي او نگرانند و گاهي به دليل مخاطراتي كه در پرواز غير قابل پيش بيني از آشيانه ي مألوف، در كمين نوجوان آن هاست اساس ايمني نمي كنند. در اين ميان ممكن است نوجوان دچار اين احساس شود كه والدين او به جاي آنكه كمكش كنند وي را آرام و به حال خود نمي گذارند.
رشد مفهوم خود:توصيفي كه كودك پيش دبستاني از خود ارائه ميدهد يك توصيف كاملاً عيني است و به ويژگي هاي جسمي، وسايلي كه مال اوست و فعاليت هايي كه مي تواند انجام دهد مربوط مي شود از سن 8 سالگي كودك مي تواند با استفاده از اسنادهاي رواني دروني خود را توصيف كند. در سن و سال نوجواني، خودانگاره فرد كاملتر و انتزاعي مي شود و نه تنها شامل توصيف صفات كيفي او (حالات، باورها و ارزش ها) بلكه در بر گيرنده دانش وي درباره چگونگي تعامل اين ويژگي ها با يكديگر و عواملي كه به رفتار او تأثير مي گذارند نيز هست.
عزت نفس: عزت نفس يا ارزش نهادن به ويژگي هاي خود در حدود سن 8 سالگي آشكار مي شود و كودك به تعريف از شايستگي هاي جسمي، رفتاري، اجتماعي و دروسي خود مي پردازد و يك ارزش عمومي براي خود قائل مي شود هر چند كودكان از نظر شايستگي هايي كه به خود نسبت مي دهند با يكديگر متفاوتند اما عمدتاً ارزشهاي مشابهي را پر اهميت تلقي مي كنند. در آغاز نوجواني معمولاً اين عزت نفس در گروهي از نوجوانان قدري كاهش مي يابد اما بسياري از نوجوانان مي توانند با تغييرات بدني و رواني و اجتماعي خود سازگار شوند
و به تدريج كه سال اول بلوغ را پست سر مي گذارند عزت نفس بيشتري پيدا مي كنند. عزت نفس در نوجواناني كه از يك سو در محيط خانوادگي گرم و حمايت كننده و آزاد زندگي مي كنند و از سوي ديگر در مسائل تحصيلي و شخصي و اجتماعي توفيق كافي دارند قويتر است. عزت نفس نتيجه ي ارزشيابي خودانگاره است بيشتر نوجوانان به طور فزاينده اي يك خود ايده آل را كه در مقايسه ي دائمي با خود واقعي آنان است در خويشتن رشد مي دهند نتيجه اين ارزشيابي،
احساس خوب بودن يا خوب نبودن خود است همزمان با فاصله گرفتن از بزرگسالان و مبارزه براي استقلال در اوايل نوجواني، خودآگاهي و انتقاد از خود در نوجوانان زياد مي شود. خيال پردازي و آزمايش هاي واقعي و رقابت پيشگي اواسط دوره نوجواني به تدريج بر رشد عزت نفس منجر مي شود. تجاربي كه نوجوان در جريان ايفاي نقش ها بدست مي آورد و رفتارهاي مناسب مورد پذيرش و تقويت ديگران، موجبات تلفيق و هماهنگي عناصر تشكيل دهنده خود در اواخر دوره نوجواني را فراهم مي آورد و سبب مي شود تا او به يك خود نسبتاً منسجم تبديل يابد اين امر ثبات عزت نفس در نوجوان و انگيزه پيشرفت او را فراهم مي سازد.
انگيزش پيشرفت: در ميان كودكان و نوجوانان به درجات متفاوتي مشاهده مي شود برخي از تحقيقات نشان ميدهد افرادي كه در سال هاي طفوليت از تعلق به والدين مهربان و حمايت كننده برخوردار بوده اند در سال هاي پيش دبستاني كنجكاوي و پيشرفت بيشتري از خود نشان مي دهند و در تحصيلات دبستاني نيز موفق تراند. دانش آموزهايي كه موفقيت هاي خويش را به كوشش هاي خود و شكست هايشان را به كم كاري خويش و ضعفهاي دروني زودگذر نسبت مي دهند روي هم رفتند موفقيت بيشتري دارند و بهتر مي تواند در ضعف ها و كم كاري هاي خود غلبه كنند اما نوجواناني كه ضعف رواني دارند و شكست هايشان را به ضعف هاي ثابت دروني خود نسبت مي دهند و موفقيشان در درس ها نيز كم است و به تدريج ممكن است به اين نتيجه برسند كه پيشرفت و موفقيت از دست آن ها ساخته نيست خوشبختانه مشكل اين نوجوانان ضعيف را مي توان با استفاده از بازپروري اسنادي (عادت دادن آنان به اين روحيه كه ضعف هاي خود را به علت هاي زودگذر مانند كم كاري نسبت دهند) حل كرد.
كنترل خود: كنترل خود ظرفيت ديگري در خود است كه موجب مي شود رفتار فرد به جاي آنكه از بيرونو توسط عوامل محيطي كنترل شود به سطحي از نظم دهندگي شخصي برسد كه عملكردهاي او را از درون كنترل كند. تأخير كامروايي يكي از جوانب مهم كنترل خود است كه با بالا رفتن سن افزايش مي يابد و هنجارهايي را در فرد بوجود مي آورد كه با كمك آن ها مي تواند ارزش نظم دهندگي شخصي و كنترل خود را بيابد. اين توانايي ها از جمله عناصر مهم مفهوم خود در دوره نوجواني است.
خودآگاهي نوجواني:اولاً دو متغير عمده ذهني و محرك آن است يكي بروز سطح بالاتري از شناخت خود و ملاحظه خويش از ديدگاه سايرين و ديگري ايجاد يك مخاطب خيالي كه ناظر اعمال نوجوان در اوايل تا اواسط بلوغ است و خود ناشي از همين سطح بالاتر خودآگاهي است ثانياً در اين دوره است كه توجه فرد به همه جوانب وجود خود يعني نمود جسمي، رفتاري، حركتي، رفتار اجتماعي، زبان و جنسيت متمركز مي شود.
گام اصلي در رشد هويت: جدا شدن خود انگاره نوجوان از خود انگاره عمومي خانواده است اين جدايي خود از آغاز زندگي كودك به صورت هاي مختلف (جدا شدن از آغوش مادر، تشخيص طلبي سال هاي سوم و چهارم زندگي، همانندسازي با والد همجنس در سال هاي پنجم و ششم. همانندسازي با معلم و همسالان در سال هاي دبستاني) مشاهده مي شود در دوره نوجواني به اوج مي رسد وفرد به تدريج به يك جوان متمايز و مستقل كه راه خاص خويش را در زندگي دنبال خواهد كرد تبديل ميكند نيرومند شدن فرد در دوره نوجواني و تمايز روانشناختي و ديدگاه ها و باورها و آرمان هاي اختصاصي وي، شخصي ويژه اي از او مي سازد
كه براي ارتباط خود با ديگران به كوشش و مبارزه بر مي خيزد. اين كوشش و مبارزه به جدايي نسبي و گاه شديد فرد از خانواده و بزرگسالان مي انجامد و پس از تثبيت اين هويت و موقعيت در ارتباط هاي خود با ديگران تجديدنظر ميكند. در جريان جدايي از تعلقات كودكانه پيشين، نوجوان هويت جسمي و جنسي و فكري و روحي خود را باور ميكند و با قدرت تفكر انتزاعي كه در اين سال ها برايش حاصل شده است به ايفاي نقشهاي مستقل خويش در ارتباط با خانواده و همسالان و جامعه مي پردازد. اين هويت جديد بر حسب اينكه نوجوان در كدام زمينه هاي خانوادگي و اجتماعي و فرهنگي رشد كرده باشد و در چه شرايطي زندگي كند به شكل هاي مختلفي بروز ميكند و چنين است كه در هر خانواده و مجله و روستا و شهر و كشور با انواع بسيار گوناگوني از نمود هويت و استقلال طلبي نوجوانان برخورد مي كنيم اين نمودها از سطحي ترين امور از نظر سبك اصلاح موي سر گرفته تا عميق ترين علايق و آرمان هاي انساني از هر گوشه اي از جهان به صورتي جلوه گر مي شود برخي از تحقيقات حاكي از آن است كه شكل گيري هويت پسران و دختران در دوره نوجواني (و هم ادامه ي آن در دوره بزرگسالي) متفاوت از يكديگر است. به نظر او شكل گيري هويت دختران نه تنها براي استقلال شخصي بلكه براي همكاري و صميميت و مراقبت از ديگران نيز هست در حالي كه هويت پسران اساساً استقلال و رقابت فرديت شكل مي گيرد دختران نوجواني كه هويتش كاملاً شكل گرفته است
خود را به صورت فردي مسئول و ياري دهنده به ديگران مي شناسد در حالي كه پسر نوجواني كه هويت خود را يافته بيشتر به موفقيت هاي خويش تا همكاري و صميميت با ديگران متوجه است. به هر حال در جريان جدا شدن از تعلقات پيشين و مبارزه براي استقلال است كه مثلاً شاهد تغيير نگرش و رفتار نوجوان در قبال مسائل درسي و تحصيلي وبرنامه ريزي آينده شغل او هستيم. ايفاي نقش آزمايشي در هر يك از اين نگرش ها و بالا و پايين رفتنهاي مكرر و علايق و عقايد در اين دوره امري است كه غالباً اتفاق مي افتد. تعارض طبيعي ميان اين نقش ها و دشواري هاي تلفيق جنبه هاي مختلف هويت و تضادهاي ناشي از احساس فاصله ميان امكانات و باورها و آرزوهاي نوجوانان تا حد معيني آن را تجديد كنند و انتظار مي رود كه در پايان اين دوره بر حل آن ها فايق آيند.
عوامل مؤثر بر شكل گيري هويت عبارتند از:
1-عوامل شناختي 2-عوامل مربوط به والدين 3-عوامل مربوط به مدرسه
4-عوامل اجتماعي- فرهنگي 5-تربيت، تولد و فاصله سني فرزند و خانواده
6-رفتار نوجوان 7-گفتگو در جريان تعرضات 8-خيالپردازي نوجوانان
رشد اجتماعي
يكي از ابعاد رشد كه از اهميت فراواني در دوران كودكي و نوجواني برخوردار است رشد اجتماعي است برخوردهاي پدر و مادر با نوزاد اولين محركي است كه زمينه هاي رشد اجتماعي را در كودك ايجاد ميكند و در دراز مدت آثار رواني خود را در او باقي ميگذارند. برخورد پدر و مادر و افراد ديگر جامعه تأثير عميقي در ساختار شخصيت فرد و آينده ي او دارند از اين جهت اولياي دين پيروان خويش را به ورود به اجتماع سالم امر فرموده و انگيزه ي برخورد صحيح با ديگران را در آنان ايجاد كرده اند. از اين گذشته بخش قابل توجهي از ابواب فقه به تنظيم چگونگي روابط انسان ها با يكديگر اختصاص دارد. امام صادق(ع) بعد از اينكه مردم را به ورود در اجتماع سفارش فرمودهاند درباره ي علت آن گفته اند «ترديدي نيست كه شما به ديگران نيازمند هستيد در واقع هركس را كه بنگري در زندگيش از ديگران بي نياز نيست بنابراين بعضي به بعضي ديگر محتاج اند»
رابطه ي بعد اجتماعي انسان با بعد عاطفي و شناختي:
جدا كردن رشد عاطفي بخصوص در اولين سالهاي كودكي از بعد اجتماعي تقريباً مشكل است زيرا از جهتي حد و مرز اين ابعاد قراردادي است و از جهت ديگرارتباط اين دو بعد با هم نزديك است معمولاً روانشناسان به يكي از اين بعدها بيشتر پرداخته و ديگر بعدها را ناديده گرفته اند. ولي تأكيد مي شود كه قلمرو ابعاد شناختي اجتماعي و عاطفي به هم مربوطند. به عنوان نمونه دلبستگي فرزند به مادر و حالت اضطرابي كه به سبب از دست رفتن مادر در فرزند ايجاد مي شود به گونه اي است كه نمي توان جداي از تواناييهاي شناختي كودك آن را فهميد به همين گونه تواناييهاي شناختي فرد نيز تحت تأثير حالات عاطفي و كنش هاي متقابل او با ديگران است.
جنبه هاي مختلف رشد اخلاقي:
روانشناسان رشد اخلاقي را مشتمل بر سه عنصر اساسي و متمايز مي دانند كه پس از بيان اجمالي و گذراي هر يك آن ها را به تفصيل مورد بحث قرار مي دهيم:
الف)عنصر شناختي ب)عنصر رفتاري ج)عنصر عاطفي
الف)عنصر شناختي در رشد اخلاقي عبارتست از شناخت قوانين اخلاقي و چگونگي قضاوت هاي مربوط به درستي يا نادرستي رفتارهاي مختلف و نيز نحوه ي فكر و استدلال كودكان درباره نظرات و قوانين اخلاقي.
ب)عنصر رفتاري در اين مورد روانشناسان مي خواهند بدانند كه رفتاري اخلاقي نوجوانان در موقعيت هاي گوناگون چگونه است و واكنش كودكان در برابر قوانين اخلاقي به چه صورتي است؟ آيا نوجوانان اين قوانين را زير پا مي گذارند يا نه؟ اگر جواب مثبت است علت چيست؟ ابتدا اگر مطالعات در اين باره بر ابعاد قبلي رفتار نوجوانان نظير تقلب كردن، دروغگويي، ناتواني از مقاومت در برابر وسوسه ها، تكانشها و مهار پرخاشگري متمركز بوده است اما مطالعات اخير رشد اخلاقي به بررسي جنبه هاي مثبت رفتاري از قبيل تشريك مساعي، همكاري، نوع دوستي و كمك رساني به ديگرن پرداخته اند.
اين گونه رفتارها رفتارهاي (جامعه پسند) خوانده مي شود.
ج)عنصر عاطفي رشد اخلاقي همانند بعد رفتاري در بعد عاطفي رشد اخلاقي نيز به جاي آنكه مطالعات بر جنبه هاي مثبت عاطفي رفتار مثل احساس خرسندي ناش از انجام دادن يك عمل جامعه پسند متمركز باشد بيشتر بر جنبه هاي منفي عاطفي نظير احساس گناه و تقصيري كه معمولاً پس از اعتراف به انجام دادن گناه و يا تلاش براي تدارك آن پيدا مي شود متوجه بوده است.
نكته قابل توجه اينكه: علي رغم تجزيه قلمرو رشد اخلاقي به اين عناصر سه گانه از نظر پژوهشي از زندگي واقعي و هنگام مواجه نوجوان با يك تصميم اخلاقي هر سه عنصر غالباً هماهنگ با هم عمل ميكند.
اختلالات دوره نوجواني و جواني:
در اين دوره فرد تازه از دوران كودكي و وابستگي به بزرگسالان رها شده است و به همين دليل براي دادن واكنش نسبت به محدوديت هاي كودكي و براي جبران سريع و قاطع حقارت گذشته زمينه هايي براي پيدايش روش هاي تند و افراطي در نوجوانان و جوان بوجود مي ايد و چون تظاهر آن واكنش در برخي مواقع در چهارچوب آزادي هاي معمول و قانوني امكان پذير نيست زمينه اي براي تجاوز بروزهاي آزادي عقلاني و حساب شده فراهم مي شود
و به همين دليل آنان به كارهاي زيان آور و بزهكارانه دست مي زنند گذشته از اين جوان نوخواسته كه سرد و گرم روزگار را بچشيده است هنگامي كه بر خلاف انتظار رقابتها و مزاحتمهاي اجتماعي رو به رو مي شود در برابر همه حدود و مقررات مي ايستد و با عصيان است به كارهاي خطرناكي مي زند كه گاه آثار و نتايج جبران ناپذيري را به دنبال دارد. مشكلات و اختلالاتي كه مربوط به دوارن نوجواني است و در اينجا از آن ها سخن به ميان مي آيد بيشتر اعتبار به مصرف دارد و الكل، بزهكاري، خودكشي و اختلالات خوردن از جمله بي اشتهايي عصبي ويژه است.
بديهي است در جوامع اسلامي و به ويژه جامعه اسلامي ما كه از سنتهاي فرهنگي الهي تأثير پذيرفته و از تربيتهاي ديني برخوردار است معمولاً اين قبيل مشكلات كمتر مشاهده مي شود.
بنفشه سادات طبايي
مدرسه
مسائل و باورهايي كه روحيه نوجوانان را در مدرسه ضعيف مي كند:
« پسرها از دخترها بهترند!» هنوز هم اين تصور غلط وجود دارد كه در زمنيه تحصيل پسران از دخترا بهترند چه حرف مزخرفي! نتايج آزمون سراسري اصلاَ چنين چيزي را نشان نمي دهد. ولي اگر نظاير دختري را در دين جويا شويد بدون شك او هم خودش را پائين تر از پسرها مي داند. پافشاري بر زنانه جلوه كردن و افسانه هايي كه درباره دشواري علوم و رياضي هستند. تنها دو دليل از دلايل فراواني است كه ما دخترها از آنها براي توجيه خود در تحصيل استفاده مي كنيم. اگر شما هم آنچه را مي شنويد باور كنيد بلافاصله مانع شكوفايي استعداد و توانايي خود مي شويد.
خلاقيت در هر رشته و درسي فقط به اين عوامل بستگي دارد:
1) اگر درسي را سخت و دشوار يافتيد آنها را رها نكنيد.
2) هر وقت به راهنمايي وكمك نياز داريد آنها را بازگو كنيد.
3) به اين نكته پي ببربد كه با همكلاسي هايتان مسابقه نگذاشته ايد و با آنها رقابت نداريد.
4) تكاليف درسي خود را انجام داده و در مبحث هاي گروهي شركت كنيد و خود را براي امتحانات آماده كنيد.
5) باور داشته باشيد كه در آن رشته و درس استعداد و توانايي داريد و اگر نظر و حرفي خلاف اين را شنيديد اصلاَ توجه نكنيد.
« من نمي توانم سر كلاس در حضور ديگران صحبت كنم»
دستپاچگي، احساس شرمساري و ترس از اشتباه و شكست باعث مي شود كه دخترها سر كلاس درس وگفتگوها شركت نكنند. اما به هر صورت صحبت نكردن در حضور جمع در خارج از كلاس عواقب بسيار گسترده اي دارد. و اين موجب از دست دادن فرصتها و موقعيت هاي بشويد. اگر بگذاريد ترس از شكست در مدرسه به شما غلبه كند و شما را از پا در بياورد همين ترس باعث ناكامي شما درهمه كارها مي شود و شما نمي توانيد از خود باورهاي خود دفاع كنيد.
و اين موارد را بخاطر بسپاريد:
- اگر به سئوالي جواب اشتباه دهيد دنيا به آخر نمي رسد.
- نفهميدن چيزي نشانه حماقت نيست بلكه نپرسيدن و كمك نخواستن حماقت است( پرسيدن عيب نيست ندانستن عيب نيست) .
- احساس شرمندگي و دستپاچگي بسيار گذراست.
- هر چقدر در كلاس بيشتر صحبت كنيد اين كار براي شما راحت تر مي شود.
معلم ها
معلمها- چه از آنها خوشتان بيايد و چه از آنها متنفر باشيد به صورت چشمگيري در زندگي شما تأثير گذارند. معلم خوب مانند طلا با ارزش هستند ولي معلم بد نه تنها شما را از تحصيلات مناسب محروم مي كنند بلكه فرصت دستيابي به شغل مناسب را هم از شما مي گيرند. اگر معلم شما باعث عذاب و دردسر است به والدين خود اطلاع بدهيد و با آنها قراري بگذاريد تا نزد مشاور يا مدير مدرسه خرخواني بكنم يا نه؟
گاهي اوقات در كاري كه بكنيد باز هم موفق نمي شويد اگر خيلي باهوش و زرنگ باشيد با موانع و اشكالاتي روبرو مي شويد و اگر خنگ و كودن باشيد باز هم زندگي به وفق مراد نخواهد بود. اما اگر تصورتاان اين است كه در صورتي كه وانمود كنيد ضريب هوشيتان زياد است باعث مي شويد دوستانتان عاشق و شيفته شما بشوند و يكي يكي به پايتان بستند. سخت در اشتباهيد. دروغ گفتن به ديگران يعني دروغ گفتن به خودتان و با اين كار واقعاَ به حسي اعتماد به نفس خود ضربه مي زنيد اگر دوستتان شما نيز همينطور هستند پس اصلاَ لياقت دوستي با شما را ندارند.
ارتباط والدين با نوجوان:
بسياري از والدين بطور معمول نوجواني زندگي خود را فراموش مي كند و در برخورد با فرزندشان از آن بهره نمي برند. و الدين اغلب بگونه اي خاص در باره رفتار و روحياتي كه نوجوانان دارند احساس نگراني مي كنند و هميشه مي گويند پسرم نمي خواهد عضو خانواده ما باشد دخترم افسرده و غمگين است دخترم در مدرسه تحركي ندارد. پسرم هميشه عصباني است و ….. ارتباط بين والدين و نوجوانان اهميت زيادي دارد اما يك سلسله تغييرات طبيعي كه در سن بلوغ رو ي مي دهد موجب مي گردد تا كارايي و ميزان اين ارتباطات كاهش يابد.
اگرچه والدين با تجربه اند فرزندانشان هستند ولي نوجوانان بدين امر توجهي ندارند لذا نصيحت هاي استدلال ها و هدايتهاي والدين بر آنها بي ارزش يا كم ارز ش است. انها تمايل دارند بيشتر با دوستانشان باشند و رغبتي به فعاليت هاي خانوادگي نداترند. بنابراين اين فرصت برقراري ارتباط با نوجوان در سنين بلوغ به شدت كاهش مي يابد. يكي از علتهايي كه موجب كاهش ارتباط نوجمان با والدين مي گردد اين است كه والدين هميشه سعي دارند آنها را نصيحت كنند و اشتباهات آنها را گوشزد كنند و چيزي به آنها بياموزند. صحبت با نوجوانان را نمي توان از گفت و گو در مورد موضوع مورد علاقه آنها آغاز كرد. اين موضوعات اغلب شامل ورزش، رانندگي،
موسيقي و جهش مضاعف هستند. بعضي از والدين بيش از حد نصيحت مي كنند بعنوان مثال دختري درباه حل يك مسئله رياضي از پدرش كمك مي خواهد. پدر او 45 دقيقه درباره جذرگرفتن و مضرب مشترك و ساير مسائل رياضي با او صحبت مي كند. دختر با خود قكر مي كند« وقتي از پدرم مي خواهم كه در انجام تكاليف درسي كمكم كند منظورم به يك سئوال خاص است كه 1 يا 2 دقيقه وقت خواهد گرفت. ولي او ساعتها صرف مي ك ند تا تمام قواعدي را كه با آن مسأله خاص در راتباط هستندبرايمتوضيح دهد. نتيجه اينگونه ارتباط اين خواهد بود كه فرزندتان درباره تكاليف درسي اش از پدرش نپرسد.
و اغلب نوجوانان دوست ندارند از آنها سئوالات زيادي پرسيده شود حتي سئوالات ساده اي چون« آيا روز خوبي داشتي؟»« ديشب خوش گذشت؟»«مي خواهي روز جمعه كجا بروي؟» بيشتر نوجوانا در صورت مواجه شدن با سئوالات متعدد يا جواب سربالا مي دهند يا جوابي نمي دهند كه والدين آنها دوست دارند بشوند يااصلاَ جوابي نمي دهند؟
صحبت كردن هميشه نمي تواند رفتار را تغيير دهد.
صحبت كردن، توضيح دادن، ايراد و موعظه يا تشويق كردن براي نگريستن به يك موضوع از زاويه اي ديگر موجب مي شود تا رفتار برخي از نوجوانان تغيير كند ولي دردمورد برخي ديگر بي فايده بوده و در حكم آب در هاون كوبيدن است.
برخي از نموجوانان قادر ند از طريق برقراري ارتباط و كسب اطلاعات تازه شناخت خود را اصلاح كنند و در پي آن رفتار خود را تغيير دهند ولي برخي ديگر سخنان را از يك گوش شنيده و از گوش ديگر بيرون مي كنند و رفتار خود را تغير نمي دهند اين نوجوانان بايد نتيجه رفتار خود ا تجربه كنند و در مرحله شناخت قرارگيرند و رفتار خود را تغييير دهند.
اين كار را بكن جون من مي گويم.
اگرچه بيشتر والدين سعي دارند احساسات فرزندشان را درك كنند و ارتباطي موثر با آنها داشته باشند ولي گاهي اوقات ممكن است بگويند اين كار را بكن چون من مي گويم» اين برخورد اغلب در مورد كساني كه فرزندانشان لوس است و مي خواهد هرچيزي را كه ميخواست براي او تهيه كنند، روي مي دهد زيرا اين كودكان هيچ توصيه اي را نمي پذيرند. لدا اين والدين آنها چاره اي ندارند جز اين كه مي گويند و همين كه گفتم، بايد انجام دهي.»
به نوجوانان توجه كنيد/
با توه به اين كه نوجو.انان بندرت بر اي شروع گفت و گو داوطلب مي شوند بايد به هنگام صحيت كردن، كاملاَ به گفته هاي آنها توجه كرد و آنها را جدي گرفت. هيچكس تمايل ندارد با افرادي كه نسبت به او بي توجه هستند گفت وگو كنند و اگر به سخنانش گوش نكنيد ارتباط و گفت و گو با شما را كاهش خواهد داد.
« سركشي و عصبانيت نوجوانان»
راههاي نشان دادن عصبانيت:
مخالفت، عصبانيت و سركشي مي تواند به شك هاي گوناگوني ابراز مي گردد. برخي از آنها موثر و مناسب است اما برخي ديگر بي تأثير بوده و نه تنها مشكل را حل نمي كنند بلكه آن را پيچيده تر نيز مي سازند. تصور كنيد كه نوجواني از پدرش خواهش مي كند كه پس از رفتن به سينما، شام را با دوستانش بيرون از منزل صرف كند. پدرش مخالفت مي كند و اصرار او نظر پدرش را عوض نمي كند. اين نوجوان مي تواند عصيانيت خود به 5 طريق آشكار سازد.
1- مي تواند احساس خود را بگونه اي مناسب نشان دهد ؛ بعبارت ديگر او مي تواند بآرامي و خونسردي احساس خود را براي والدينش بيان كند.
2- مي تواند احساس ناراحتي اش را ظاهر نكند و چيزي نگويد.
3- مي تواند مخالفت خود را بطور غير مستقيم از طريق لجبازي و بداخلاقي نشان دهيد يا به حرف آنها گوش ندهد و شام را با دوستانش بيرون از منزل صرف كند.
4- مي تواند مخالفت خود را بطور مستقيم و با داد و بيداد نشان دهد
5- مي تواند احساس ناراحتي و عصبانيت خود را به افراد ضعيف تر خانواده منتقل كند.
× نشان دادن احساسات به شيوه اي مناسب
نوجواني كه از كسي ناراحت، و عصباني است مي تواند احساس خود را به شكلي مناسب همچون فردي بالغ نشان دهد. نيازي ندارد كه داد وبيداد كند يا حرفهاي نيشدار بزند.
× پنهان كردن احساسات
برخي ازنوجوانان به هنگام ناراحتي يا عصبانيت چيزي نمي گويند و احساسات خود را ظاهر نمي كنند.لذا شناختن چنين كودكاني بسيار دشوار است. ناراحتي هاي اين نوجوان روي هم انباشته مي شود و ناگهان د رشرايط غيرمنتظره سرباز مي كند. نوجواناني از اين قبيل بطور معمول احساسات خود را به شكل هايي ديگر نظير دردسر و يا افسردگي ظاهر مي سازند. اين افراد بيش از آن كه ديگران را آزرده سازند به خود آسيب مي رسانند. پايداري اين افراد در برخورد با مشكلات كوچك نيز كاهش مي يابد بگونه اي كه يك اتفاق ساده مي تواند باعث انفجار ناراحتي هاي ا نباشته درون آنها گردد.
× روش غير مستقيم براي نشان دادن احساسات
برخي از نوجوانان ناراحتي هاي خود را به روش غيرمستقيم مانند عصبانيت، لجبازي، مخالفت، غرزدن، و ……نشان مي دهند. هنگامي كه آنها را نصيحت مي كنيد طوري به شما نگاه مي كنند كه گويي نشاني از عقل در وجود شما نيست. هنگامي كه نوجوان براي نشان دادن احساسات خود از چنين روشهايي استفاده كنند باعث افزايش مشكلات مي شوند. بويژه اگر با كساني كه به آنها ولايت دارند( والدين و معلم) اينگونه برخورد كنند.
× بروز دادن احساسات
برخي از نوجوانان هر احساسي كه داشته باشند اعم از عصبانيت، ناراحتي، رنجش و …. به سرعت آن را ظاهر مي كنند. اين روش مي تواند تهاجمات لفظي( داد و بيداد) يا فيزيكي( كتك زدن) باشد. اين شيوه برخورد نيز مشكلاتي براي نوجوانان پديد مي آورد.
« شيوه هاي ايجاد اعماد و واگذاري مسئوليت به نوجوانان»
بسياري از نوجوانان كه داراي حس مسئوليت پذيري نستند و نمي توانند مورد اعتماد واقع شوند در شمار« افراد تجربه گرا» هستند اين افراد ابتدا بايد رفتاري را تجربه كنند سپس قادر به پذيرش و در ك استدلالي آن بشوند.
نشانه هاي غزت نفس، و اعتماد به نفس در نوجوانان:
-نگرشي مثبت، خوشبينانه، و پرشور
- ميل به امتحان تجربيات جديد
- حس اطمينان به قابليت خود
- آگاهي و پذيرفتن واقع بينانه توانائيها و ضعفهاي نسبي خود
- توانايي ارزيابي منصفانه، عملكردهاي خود
- عدم تمايل به آزار يا احساس برتريت به ديگران
علام ضعف احتمالي عزت نفس در يك نوجوان عكس نشانه هاي فوق الذكر مي باشد.
سه عاملي كه در احياي اعتماد تأثيرگذار هستند عبارتند از:
اول، يك نوجوان بايد متوجه باشد كه نمي تواند درخواستهاي خيلي بزرگ و يا غيرمعقول از والدين خود داشته باشد مثلاَ او نمي تواند تقاضا كند كه مادرش يك ميليون تومان به او بدهد. زيرا منطقي نيست بلكه مي توانند درخواستهايي كوچك و ممكن مطرح كند تا اعتماد از ميان رفته بار ديگر ايجاد شود.
دوم، والدين بايد به درخواستهاي عملي فرزندانشان پاسخ دهند و در غير اينصورت فرصتي براي تجديد اعتماد ايجاد نخواهد شد.
سوم، نوجوانان بايد به قولي كه مي دهند عمل كنند و والدين نيز كنترل كنند كه فرزندشان به قولي كه داده است عمل كنند. مثلاَ اگر فرزندتان كتابي ارزشمند و گرانبها را از شما به امانت گرفته و گفت تا هفته آينده آن را باز خواهد گرداند، بايد به قول خود عمل كند شما هم بايد مواظب باشيد و تا لحظه بازپس گرفتن كتاب، قضيه را از ياد نبريد.
تغييرات دوران بلوغ در نوجوانان:
افزايش ميزان هوش:
كودكان با ورود به سن بلوغ ناگهان تيز هوش مي شوند و اطلاعات عمومي آنها بالا مي رود و سعي مي كنند براي هر پرسشي پاسخ دهند.
محدوديت ارتباطات:
فرزندتان كه زماني درباره همه چيز با شما سخن مي گفت، وقتي به سن بلوغ رسيد حرف كمتري براي گفتن دارد او به پرسشهاي شما خيلي كوتاه بطور فشرده پاسخ مي گويد، و ديگر رازهايش را با شما در ميان نمي گذارد.
تمايل به تنها بودن در منزل:
نوجوانان تمايل دارند بيشتر وقت خود را در اتاقشان به تنهايي بگذرانند شايد به اين دليل كه نمي خواهند با والدبني هك مسائل آنها را درك نمي كنند مواجه شوند. اگر تلفن، تلويزيون و يا ضبط در اتاق آنان باشد فقط براي رفتن به توالت از اتاق خود خارج مي شوند. يكي ديگر از دلايلي كه نوجوانان بيشتر اوقات خود را در اتاقشان مي گذرانند اين است كه در اين سنين به خواب بيشتري نياز دارند و در روزهاي تعطيل، اغلب تا قبل از ظهر از خواب برنمي خيزند.
بداخلاق شدن:
در سنين بلوغ عصبانيت و زودرنجي افزايش مي يابد. هنگامي كه از آنها براي انجام كاري نظير بردن ظرف زباله و …… درخواست مي كنيد با غر و لند انجام مي دهند و عصباني مي شوند كه چرا مزاحم آنها مي شويد و كارهايي را كه از نظر آنها مهمتر است، متوقف مي سازيد.
كم حوصلگي، يك ويژگي مشترك در نوجوانان:
در سنين بلوغ حالت هايي چون كم حوصلگي، زودرنجي و كم تحمل شدن افزايش مي يابد. اگرچه اين حالت بطور مكرر در اين سنين مشاهده شود. اما هر بار كه بروز مي كند به سرعت هم فرو مي نشيند.
نوع لباس پوشيدن:
نوجوانان دوست دارند همچون ساير هم سن و سال هاي خود لباس بپوشند تا هويت خود را از اين طريق ابراز نمايند، لذا هر لباسي كه مد مي شود بگونه اي يكپارچه بين نوجوانان رواج مي يابد.
كاهش علاقه به درس:
ممكن است در سنين بلوغ افت تحصيلي مشاهده شود زيرا فعاليت هاي بيشتري دارد زندگي نوجوانان مي شود. بازي فوتبال، توجه به جنس مخالف، مكالمات تلفني، ميهماني هاي دوستانه، از جمله فعاليت هايي است كه در مراحل سني قبل وجود نداشت.
گريزان بودن از كار:
بسياري از والدين، فرزندان خود را تنبل مي نامند. اين بدان معني نيست كه فعاليتي ندارند، بلكه فقط در كارهاي منزل به والدين كمك نمي كنند، و خود را به فعاليتهايي كه علاقه دارد مشغول مي كند. كه كمكي از آنها بخواهيد به سرعت ناپديد مي شوند يا حجم زياد درسهايشان را بهانه مي كنند.
كاهش علاقه به درس:
ممكن است در سنين بلوغ افت تحصيلي مشاهده شود زيرا فعاليت هاي بيشتري دارد زندگي نوجوانان مي شود. بازي فوتبال، توجه به جنس مخالف، مكالمات تلفني ، ميهماني هاي دوستانه، از جمله فعاليت هايي است كه در مراحل سني قبل وجود نداشت.
تغييرات جسماني در دوران بلوغ:
اگرچه نوجواني شامل تغييرات سريع جسماني است ولي اين نكته حائز اهميت است كه چنين تغييراتي، ادامكه رشد دروان كودكي است كه به نوجواني مي پيوندد. اشخاصي كه در كودكي بلند قد هستند معمولاَ در نوجواني و بزرگسالي نيز بلندتر خواهند بود.
علائم رشد جنسي در دوران نوجواني:
ويژگي اصلي رشد جنسي در دوران نوجواني عبارت اند از: رشد اندام هاي تناسلي، و ضايعات اوليه جنسي و روئيدن مو، رشد سينه ها، حنجره و غيره( صفات ثانويه)
دگرگوني والدين در هنگام بلوغ فرزندان:
همزمان با تغييراتي كه در كودكان به هنگام رسيدن به سن بلوغ روي مي دهد. والدين نيز دچار تغييراتي مي شوند. اين دگرگوني ها ممكن است به نحوي باشد كه توانايي والدين در برخورد با فرزند بالغ شان لطمه وارد آورد. مشكلاتي از قبيل مشكلات زناشوئي، بحران، ميانسالي، مشكلات اقتصادي، بحران هويت، افسردگي و ساير گرفتاريهايي كه در يك زندگي عادي رواج دارند.
فرزندان در سن بلوغ:
ويژگي هايي چون پافشاري، استقلال، و دوري از والدين، بطور معمول نشانه هاي رشد سالم كودك و بالغ شدن او هستند. كودكاين كه از قبل از دوران بلوغ بشدت نيازمند خانواده بودند با ورود به سن بلوغ احساس مي كنند كه دوست دارند مستقل زندگي كنند نوجوان در جاده اي كه مسير آن از خانواده تا سرنوشت آينده آنهاست تنها هستند . آنها از اين مسير گريزي ندارند و اغلب با تأكيد بر ارزش هاي رايج بين دوستان خود نسبت به دوري از ارزشهاي خانوادگي تمايل نشان مي دهند. هنگامي كه آنها دوست دارند بيشتر اوقات خود را تنها باشند و قصد ندارند با اين كار به والدين خود توهين كنند بلكه در پي خوديابي هستند. هر چند ممكن است در اين جهت و جو به دنبال عشق و دوست داشتن بروند و يا در مسيرهاي نادرست قرار گيرند.
هويت افراد به طول معمول در دوران بلوغ و نوجوانب شكل مي گيرد. اين هويت شامل ارزشها، روحيات، و وبژگيهاي فردي است كه در نجرلبه خانوادگي شكل مي گيرد. و به صورت رفتارهاي به ظاهر ناهنجار دوران بلوغ جلوه گر مي شود. والدين بايد اين وضعيت را درك كرده و آن را به حساب گستاخي نوجوان خود نگذارند. در دروان بلوغ سطوح فكر افراد گسترش پيدا مي كند و تعالي مي يابد. نوجوانان با شناختن هويت خود قادر به تفكر انتزاعي هستند. آنها درباره مسائل كاملاَ جدي فكر مي كنند. سئوالاتي چون«من چه كسي هستم؟»« چه چيزهايي اهميت دارند؟» «معني و مفهوم زندگي چيست؟» …… نوجوانان براساس پاسخهايي كه در برابر پرسشهاي خود مي يابند درباره جهاني كه در آن به سر مي برند قضاوت مي كنند.
هانيه جناني فر
تعريف افسردگي و بيماري افسردگي مانيا
پزشكي از شدت بي حوصلگي به اين نتيجه مي رسد كه ترك منزل كار به عنايت دشواري است. مربي يكي از تيم هاي فوتبال خود را دار مي زند. دفتر دانشجويي تا ساعت پنج صبح بيداري مي كشد، پس اندازش را به خريد متاعي بي ارزش خرج ميكند و با مردهايي هم خوابگي مي كندكه هيچ كدامشان را به خوبي نمي شناسد. وجه مشترك اين سر در چيست؟ جواب ساده اي دارد؛ اين هر سه گرفتار اختلال عاطفي هستند كه چشم انداز آنها از زندگي را مخدوش كرده است. اختلالات عاطفي دامنه ي وسيعي دارند، گاه جزي و زماني نابوده كننده اند. از جمله مخرب ترين اختلالات عاطفي مي توان به افسردگي هاي شديد و بيماري «افسردگي- مانيا» با «افسردگي- شيدايي» اشاره كرد.
افسردگي شديد يا افسردگي عمده، چيزي بيش از كم حوصلگي صبح ناشتاست كه هنوز چاي پبح را ننوشيده ايد. افسردگي عمده يك بيماري است و براي خود علائم و نشانه هايي دارد. از جمله نشانه هاي بارز افسردگي عمده مي توان به روحيه ي بد ادامه دار، اعتقاد به نفس اندك و كاهش توان جسم و ذهن اشاره كرد. اين اختلال بي علاقگي به انجام فعاليت هايي را در پي دارد كه شخص مورد نظر قبلاً از انجام آن لذت مي برد. گريه حادثه اي پر اتفاق است، هر چند گاه احساسات شخص به گونه اي برانگيخته مي شود كه گريستن و اندوه طبيعي را مانع مي شود. چشم انداز افسرده هرچه هست، منفي است. انسان افسرده خود را انسان بي ارزشي مي پندازد، خود را انسان بدي مي پندازد و خود را به انجام حوادثي سرزنش ميكند كه بر آن هيچ گونه اختياري ندارد. اعتقاد و عزت نفس را از دست ميدهد و نگران مي شود يقين ميكند كه حادثه ي هولناكي در شرف وقوع است.
حس حيات و به عبارتي حس نيرو و كارايي جسماني و ذهني، اندك است.
پرخاشگري، ويرانگري و قلدري
راهبردهاي مداخله:
توصيف هايي مانند «پرخاشگري» و «ويرانگري» به طور مشخص در بسياري از بحث ها در رابطه با كودكان پريشان و آشافته از نظر هيجاني به كار مي روند. فهميدن علل اين رفتار تا آنجا مهم است كه چشم پوشي از آن باعث مي شود تا نتوان درمان هاي ثمر بخشي را برنامه ريزي كرد. هدف درمان كه به وسيله ي تشويق كردن كودكان و نوجوانان سير مي شود، اين است كه مسئوليت كارهاي خود را بپذيرند و ياد بگيرند كه چگونه رفتار خويش را كنترل كنند.
پرخاشگري و خشم
پرخاشگري به عنوان يك انگيزه ي نامشخص در پس احساس هايي مانند خشم، غبطه، حسادت و طمع توصيف شده است كه به خودي خود يك هيجان ويژه نيست. در بيشتر موارد رفتار پرخاشگرانه در اثر خشم بيرون مي ريزد. خشم نيز معمولاً به عنوان يك هيجان مثبت وابسته به بقا ديده مي شود و آن يك پاسخ مثبت به بي عدالتي و بي انصافي است كه هر دوي آنها در يك سطح بنيادي نشان دهنده ي حملاتي به حس ايمني خود ما است. يك وظيفه ي عمده خشم، غلبه كردن بر ترس است و اجازه ميدهد تا در برابر كساني كه ما را از نظر جسماني يا رواني تهديد ميكند پايداري كنيم.
مشكل خشم آن است كه مي توان منفجر شونده، فشارآور و خارج از كنترل باشد. اين مشكل نوعاً در شكل هاي ابتدايي خشم مانند هيجان شديد ديده مي شود.
اضطراب
اضطراب بخشي از زندگي هر روز است، چه هشيارانه احساس شود و چه به عنوان حالتي از تنش فزاينده تجربه گردد. با وجود اين حالت بيش از معمول اضطراب، به تنهايي يا به صورت تركيبي با افسردگي تقريباً در همه ي اختلال هاي هيجاني ديده مي شود. ميان اضطراب عيني، كه با يك موقعيت ويژه ارتباط دارد، و اضطراب روان رنجوري، كه با هيچ خطر واقعي تناسبي ندارد و به كرات با مشكلات و عدم ايمني ناهشيار مرتبط است تمايزي موجود است. تشخيص حالت اضطراب ممكن است هنگامي به عمل آيد كه مقدار بهجناري اضطراب فراگير وجود داشته باشد كه به يك موقعيت ويژه تعلق نداشته باشد. يك چنين حالتي مي تواند در نوجواناني روي دهد كه كاملاً استوار و سازگار باشند و بيشتر اوقات اين حالت در اثر يك مزاج مضطرب تر به عنوان تأكيدي از مقابل قبلي به پاسخ دادن به فشارهاي رواني عادي با اضطراب بي جهت به وجود مي آيد. بالاخره به اين كه، نفوذ تنش محيطي مزمن نبايد به عنوان يك علت ممكن براي زمينه سازي اضطراب ناديده گرفته شود. حالت اضطراب ممكن است در اثر يك رويداد ترساننده از قبيل بستري شدن در يك بيمارستان ويژه يا مرگ يك خويشاوند نزديك به وجود آيد. بعضي نوجوانان در خانواده هاي پريشان و مضطربي پرورش مي يابند كه پدر و مادرها انتقال دهنده ي حس اضطراب به نوجوانان خويش هستند.
در اين موارد اضطراب در ذهن نوجوان نگهدري و پردازش نمي شود، ولي به درازا ميكشد و با بي تصميمي و اضطراب والدين بدتر مي شود.
نشانه هايي كه مستقيماً به خود اضطراب مربوط مي شوند عبارتند از: احساس هاي دشوار، ترس و وحشت؛ و اختلال هاي رواني از قبيل نياز فراوان به دفع ادرار، شكم روش، تهوع و اختلال در خوابيدن. نشانه هاي غير مستقيم اضطراب ممكن است با رفتار وابستگي نشان داده شود كه باعث برگشت به رفتار بچگانه ترياگاهي اوقات شديد همراه با يك واكنش خشمناك تري باشد كه به حمله به مادر منجر گردد.
هرگاه اشكالي در كارها پيدا شود كودكان كم سن همواره ميل به نكوهش مادر دارند.
مادر در ذهن كودكان كسي است كه بايد آنها را ايمن نگهدارد.
اضطراب نابهنجار مي تواند به پيشرفت ضعيف در مدرسه و نشانه هاي جسماني منتهي شود كه باعث غيبت هاي مكرر نوجوانان گردد.
ممكن است عوامل مختلف رفتار پرخاشگرانه را افزايش دهند، گرچه سه عامل نخست نسبتاً نادر هستند.
1)پرخاشگري مي تواند نتيجه ي بد كار كردن مغز باشد كه منجر به كنترل نامطلوب انگيزش مي شود.
ممكن است نوجوانان مبتلا، سابقه ي مشكلات يا احياي مشكلات زمان تولد، رشد كند و نارسي رفتار انگيزشي داشته باشند. اين قبيل كودكان با خشم و غيظ پرخاشگرانه به ناكامي پاسخ مي دهند.
2)بعضي نوجوانان روان پريش به شدت داراي اختلال، به دور از لمس واقعيت ممكن است طغيان هاي پرخاشگرانه داشته باشند.
3)گروه كوچكي از نوجوانان هستند كه با يك مزاج آسيب پذير به دنيا آمده اند.
هنگامي كه تحت فشار رواني قرار مي گيرند، به راحتي پرخاشگر و ويرانگر مي شوند.
4)با وجود اين، ترديدي نيست كه متداول ترين عامل پرخاشگري آشكار در كودكان و نوجوانان به تجارب منفي در زندگي اوليه ي آنها بستگي دارد.
اولويوس (1980) به طور ويژه اين را مرتبط با گرايش هاي منفي و طرد شدن توسط مادر مي داند. به همين سان، مك كورد (1961) ميان پرخاشگري در ناحيه ي شهري و در پسران غير بزهكار از زمينه هاي اقتصادي- اجتماعي پايين تر در سنين 9 تا 15 ساله و تجارب اوليه ي طرد شدن، ناهمساني، تنبيه و تهديد توسط والدين رابطه اي يافت.
آثار بروني بهره كشي جنسي از كودكان و نوجوانان
اين آثار را مي توان به شرح زير خلاصه كرد:
1- اختلال رفتاري: رفتارهاي پرخاشگرانه و يا ويرانگر، مصرف مواد، فرار از خانه، رفتارهاي خود ويرانگري و خودكشي گرا.
2- اختلال جسماني: ديدن اشكالي در خواب، كابوس، انواع دردها، اختلال در اشتها، بي اشتهايي، مشكلات روان تني، خيس كردن خود در روز و شب، آلوده كردن.
3- اختلال هيجاني: افسردگي، اضطراب، احساس گناه، شرمساري، احساس انزوا و هراس (فوبيا).
4- عزت نفس پايين
5- رفتار جنسي نامناسب با سن: دل مشغولي با موضوعات جنسي، اسمناي افراطي، رفتار جنسي بيش از حد، ترس از رابطه ي جنسي.
استرس در مدرسه
مدرسه بزرگترين منشأ استرس در اغلب نوجوانان است.
آنها، تنها بايد با امتحانات، معلمان و تكاليف خانه دست و پنجه نرم كنند، بلكه متحمل استرس چند برابري نيز از سوي دوستان و همسالان خود مي شوند. با وجود اين، جاي تعجب است كه گرچه بسياري از نوجوانان تا اين حد در مدرسه احساس ناراحتي ميكنند، كمتر پيش مي آيد كه مدرسه را ترك كنند.
ممكن است جمعه شب ها دچار احساس تهوع و يا دل به هم خوردگي شويد، زيرا ميدانيد كه روز بعد ناچاريد كه به مدرسه برگرديد و دوباره يك هفته ي تمام از آسايش محروم هستيد.
والدين وامتحانات
انتظارت والدين ممكن است ريشه ي بسياري از استرس ها و هيجان هاي مربوط به تكاليف مدرسه باشد. اگر والدينتان از آن دسته افرادي هستند كه روش تشويق به مطالعه ي آنها از نوع دخالت در همه ي كارهاي شما و نق زدن دائمي درباره ي بيشتر درس خواندن و سخت تر تلاش كردن است، درباره ي ترس ها و اضطراب خود با آنها صحبت كنيد. اغلب اين بهترين راه براي آن است كه دريابند با اين رفتارها به شما كمك نمي كنند.
به آنها بگوييد چه كاري موجب تشويق شما و چه كاري باعث نااميدي تان مي شود.