بخشی از مقاله
غیبت کردن
مقدمه :
غیبت کردن به معنی نقل بدیهای یک فرد در جمعی که او در آن حضور ندارد به کار میرود. اصطلاح دیگری که معادل این معنای غیبت است، پشت سر کسی بدگویی کردن یا پشت سر کسی حرف زدن است. [۲] زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته میشود غیبت نام میگیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام میگیرد.[۳]
از دید اسلام، غیبت کردن به معنای اخیر آن، گناه شمرده میشود.
غیبت
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام در بارهی تعریف غیبت میخوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همهی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کردهاند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیهالسلام نیز استناد جستهاند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (علیهالسلام) میخوانیم :
من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له
کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشتسر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمیشود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطهی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیلهی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق میشود و به همین خاطر است که گفتهاند:
قلم،زبان دوم انسان است.
علل و اسباب غیبت چند چیز است:
1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد میخواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند
2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران
3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام میبرد.
4-چون انسان میداند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی میکند او را در نظر دیگران بیارزش جلوه دهد تا سخنانش بیتأثیر شود.
5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر میکند تا برتری خود را اثبات کند.
6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار میدهد.
7-انسان کسانی را میبیند که مرتکب منکرات میشوند و از فرط تعجب برای دیگران بازگو میکند.
8-انسان فردی را گرفتار و مبتلا دیده، غمگین میشود و این مطلب را بازگو میکند
عذرهائی که موجب تجویز غیبت میشوند به شرح ذیل است:
-1دادخواهی
اگر کسی برای دادخواهی در نزد کسی که میتواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونهای تظلم و دادخواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
2-استفتاء
«یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
3-برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
4-اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
غیبتکننده از دو جهت مدیون است :
اولی نسبت به خدای تعالی که مخالفتش را مرتکب شده
دوم نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت مورد حمله قرار گرفته است .
لذا کسی که میخواهد از این گناه توبه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب نماید.
برای ادای حقالله طبق قاعده عمومی توبه به غیبتکننده واجب است پشیمان شده، از کردار خویش متأسف باشد به این امید که بدین وسیله از حق خدا پاک شود اما برای ادای حقالناس قاعده این است که از صاحب حق که غیبتش را کرده است طلب حلالیت کند ولی از بعضی از اخبار چنین استفاده میشود که برای خروج از حقالناس استغفار برای کسی که غیبتش را کرده است کافی است.
درمان غیبت
درمان این بیماری خطرناک اخلاقی از جهاتی با درمان سایر بیماریهای اخلاقی مشابه و از جهاتی متفاوت است و در مجموع رعایت امور زیر برای پیشگیری یا درمان غیبت کارساز است:
1-درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشهیابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آنها رفت:
حسد ، کینهتوزی انحصارطلبی، انتقامجویی، کبر و خود برتربینی، از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت میفرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشهکن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشهکن نخواهد شد
2-راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پیآمدهای سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است، هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم میاندازد و به عنوان فردی خائن، حقنشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفی میکند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل میسازد
غیبت
حسنات را از بین میبرد
گناهان دیگران را بر دوش انسان میگذارد
عبادات تا چهل روز پذیرفته نمیشود
غیبت کننده جزو نخستین کسانی است که قبل از همه وارد دوزخ میشود
اگر توبه کند و توبه او پذیرفته شود آخرین کسی است که وارد بهشت میشود.
و به این حقیقت توجه کند که غیبت حقالناس است زیرا آبروی خلق خدا را میبرد و ارزش آبروی هر کس همچون ارزش جان و مال اوست و تا صاحب حق راضی نشود خدا او را نمیبخشد و ای بسا غیبت میکند و دسترسی برای جلب رضایت طرف پیدا نمیکند و این بار گناه برای همیشه بر دوش او میماند. اگر غیبتکننده در این امور دقت کند به
یقین از کار خود پشیمان و منصرف میشود، و آنها که غیبت را وسیله تفریح و سرگرمی مجالس خودشان قرار میدهند اگر در این عواقب بیندیشند قطعاً تجدید نظر خواهند کرد.
3-غیبتکننده باید به این حقیقت توجه کند که نیروهای انسان محدود است، اگر نیرویی را که صرف تضییع آبروی اشخاص و شکستن موقعیت اجتماعی آنها میکند، صرف رقابتهای صحیح و سازنده نماید، ای بسا در مدت کوتاهی از رقیبان خود پیشی گیرد و مقام والایی را که انتظار دارد در جامعه برای خویشتن فراهم سازد بی آنکه ضربهای بر فرد یا جامعه وارد کند و عقوبات دنیا و آخرت را متوجه خود سازد.
غیبتکننده باید به این حقیقت توجه کند که غیبت کردن یکی از نشانههای بارز ضعف و ناتوانی و فقدان شخصیت و عقده خود کمبینی است و او با غیبت کردن این صفات درونی خود را آشکار میسازد و پیش از آنکه شخصیت اجتماعی طرف را بشکند شخصیت خود را در هم میکوبد.
این نکته نیز حائز اهمیت است که برای ترک غیبت مخصوصاً در مورد کسانی که غیبت برای آنها به صورت یک عادت درآمده قبل از هر چیز:
مراقبت شدید و نظارت اکید برزبان است
پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق میکنند
ترک مجالسی که مهیا برای غیبت است
کلیه اموری که وسوسه غیبت در او ایجاد میکند
. یکی از انگیزههای غیبت تبرئه خویشتن است مثلاً میگوید اگر من مرتکب گناه شدم فلان کس که از من بهتر است همین عمل و یا عملی بدتر از کار من را انجام داده است.
در حدیثی از امام علی علیهالسلام آمده است:
ما عمر مجلس بالغیبه الا خرب من الدین.
مجلسی به وسیله غیبت آباد نشد مگر این که از نظر دین خراب گشت.
311) الغِيبَة - غيبت
النَّهيُ عنِ الغِيبَةِ
نهى از غيبت
«وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أيُحِبُّ أحَدُكُمْ أنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ» .
«و از يكديگر غيبت نكنيد؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ آن را ناخوش داريد. [پس] از خدا بترسيد، كه خدا توبه پذيرِ مهربان است».
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله : مَرَرتُ ليلةَ اُسرِيَ بيعلى قَومٍ يَخمِشُونَ وُجوهَهُم بأظفارِهمِ ، فقلتُ : يا جَبرَئيلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ فقالَ : هؤلاءِ الذينَ يَغتابُونَ الناسَ ويَقَعُونَ في أعراضِهِم .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : در شب معراج ، مردمى را ديدم كه چهره هاى خود را با ناخنهايشان مىخراشند . پرسيدم : اى جبرئيل ، اينها كيستند ؟ گفت : اينها كسانى هستند كه از مردم غيبت مىكنند و آبرويشان را مىبرند .
عنه صلى الله عليه وآله : الغِيبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا ، قيلَ :وكيفَ ؟ قالَ : الرجلُ يَزني ثُمّ يَتوبُ فَيَتُوبُ اللَّهُ علَيهِ ، وإنّ صاحِبَ الغِيبَةِ لايُغفَرُ لَهُ حتّى يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ .
پيامبر خداصلى الله عليه وآله: غيبتكردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود : مرد زنا مىكند و سپس توبه مىنمايد و خدا توبهاش را مىپذيرد . امّا غيبت كننده آمرزيده نمىشود ، تا زمانى كه غيبت شونده او را ببخشد .
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الغِيبَةُ جُهدُ العاجِزِ .
امام على عليه السلام : غيبت كردن ، كار شخص ناتوان است .
الإمامُ الحسينُ عليه السلام - لِرجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رجُلاً - : يا هذا ، كُفَّ عنِ الغِيبَةِ ؛ فإنّها إدامُكِلابِ النارِ .
امام حسين عليه السلام - به مردى كه در حضور ايشان از مردى غيبت كرد - : اى مرد ! دست از غيبت بردار ؛ زيرا غيبت نواله سگهاى دوزخ است .
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : لا تَغتَبْ فتُغتَبُ ، ولا تَحفِرْ لِأخِيكَ حُفرَةً فَتَقَعَ فيها ؛ فإنَّكَ كما تَدينُ تُدانُ .
امام صادق عليه السلام : غيبت نكُن ، كه از تو غيبت مىشود . و براى برادرت چاه مكَن كه خود در آن مىافتى ؛ زيرا با هر دست بدهى ، با همان دست پس مىگيرى .
عنه عليه السلام : قالَ رَجُلٌ لعليِّ بنِ الحسينِ عليهما السلام : إنَّ فُلاناً يَنسُبُكَ إلى أ نّكَ ضالٌّ مُبتدِعٌ ! فقالَ لَهُ عليُّ بنُ الحسينِ عليهما السلام : مارَعَيتَ حقَّ مُجالَسَةِ الرجُلِ حيثُ نَقَلتَ إلَينا حَديثَهُ ، ولا أدَّيتَ حَقِّي حيثُ أبلَغتَني عن أخي ما لَستُ أعلَمُهُ ! ... إيّاكَ والغِيبَةَ فإنّها إدامُ كِلابِ النارِ ، وَاعلَمْ أنّ مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ عُيوبِ الناسِ شَهِدَ علَيهِ الإكثارُ أ نّهُ إنّما يَطلُبُها بقَدرِ ما فيهِ .
امام صادق عليه السلام : مردى به على بن حسين عليهما السلام عرض كرد : فلانى به شما نسبت مىدهد كه گمراه و بدعتگذار هستى . على بن الحسين به او فرمود : حقّ همنشينى با آن مرد را پاس نداشتى ؛ زيرا سخن او را به ما منتقل كردى . حقّ مرا نيز به جا نياوردى زيرا از برادرم چيزى به من رساندى كه من آن را نمىدانستم ! ... از غيبت بپرهيز ، كه آن خورش سگهاى دوزخ است و بدان كسى كه از مردم زياد عيبگويى كند ، اين عيبگويى زياد بر اين نكته گواهى دهد كه او اين عيبها را به همان اندازهاى كه در خودش هست ، مىجويد (عيبگويى او از مردم نشان مىدهد كه آن عيبها در خود او نيز هست) .
الغِيبةُ والدِّينُ
غيبت و دين
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله : الغِيبَةُ أسرَعُ في دِينِ الرجُلِ المُسلمِ مِن الآكِلَةِ في جَوفِهِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : غيبت كردن در (نابودى) دين آدمى ، زودتر كارگر افتد تا بيمارى خوره در اندرون او .
عنه صلى الله عليه وآله : مَنِ اغتابَ مُسلِماً أو مُسلمَةً لم يَقبَلِ اللَّهُ صَلاتَهُ ولاصيامَهُ أربَعينَ يَوماً ولَيلةً ، إلّا أن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند ، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد .
عنه صلى الله عليه وآله : يُؤتى بأحَدٍ يَومَ القِيامَةِ يُوقَفُ بينَ يَدَيِ اللَّهِ ويُدفَعُ إلَيهِ كتابُهُ فلا يَرى حَسَناتِهِ ، فيقولُ : إلهي ، ليسَ هذا كتابِي ! فإنّي لا أرى فيها طاعَتي ؟! فيقالُ لَهُ : إنّ رَبَّكَ لايَضِلُّ ولايَنسى ، ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتِيابِ الناسِ ، ثُمّ يُؤتى بآخَرَ ويُدفَعُ إلَيهِ كتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كثيرَةً ، فيقولُ : إلهي ، ما هذا كتابِي ! فإنّي ما عَمِلتُ هذهِ الطَّاعاتِ ! فيقالُ : لأنَّ فلاناً اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إلَيكَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : روز قيامت فردى را مىآورند و او را در پيشگاه خدا نگه مىدارند و كارنامه اش را به او مىدهند ، امّا حسنات خود را در آن نمىبيند . عرض مىكند : الهى ! اين كارنامه من نيست ! زيرا من در آن طاعات خود را نمىبينم ! به او گفته مىشود : پروردگار تو نه خطا مىكند و نه فراموش . عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت . سپس مرد ديگرى را مىآورند و كارنامهاش را به او مىدهند . در آن طاعت بسيارى را مشاهده مىكند . عرض مىكند : الهى ! اين كارنامه من نيست ! زيرا من اين طاعات را به جا نياوردهام ! گفته مىشود : فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم .
تفسيرُ الغِيبةِ
معناى غيبت
رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله - لأبي ذَرٍّ - : يا أباذرٍّ ،إيّاكَ والغِيبَةَ ؛ فإنَّ الغِيبَةَ أشَدُّ مِن الزِّنا ... قلتُ : يا رسولَ اللَّهِ ، وما الغِيبَةُ ؟ قالَ : ذِكرُكَ أخاكَ بما يَكرَهُ ، قلتُ : يا رسولَ اللَّهِ ، فإن كانَ فيهِ ذاكَ الذي يُذكَرُ بهِ ؟ قالَ : اِعلَمْ أ نَّكَ إذا ذَكَرتَهُ بما هو فيهِ فقدِ اغتَبتَهُ ، وإذا ذَكَرتَهُ بما ليسَ فيهِ فَقَد بَهَتَّهُ .
پيامبر خداصلى الله عليه وآله - خطاب به ابوذر - : اى ابوذر! از غيبت بپرهيز، كه غيبت بدتر از زناست ... ابوذر گويد : عرض كردم : اى پيامبر خدا ! غيبت چيست ؟ فرمود : غيبت اين است كه از برادرت چيزى بگويى كه خوش ندارد . عرض كردم : اى پيامبر خدا ! اگر آنچه درباره او گفته مىشود در او باشد چه ؟ فرمود : بدان كه اگر آنچه در او هست بگويى غيبتش كردهاى و اگر آنچه در او نيست بگويى ، به او بهتان زده اى .