بخشی از مقاله
قضا و قدر
پرتويي از تفسير نمونه
مقدمه
واژه قضا به معناي گذراندن، به پايان رساندن و يكسره كردن و نيز به معناي داوري كردن (كه نوعي يكسره كردن است) به كار مي رود و واژه «قَدُر» و «تقدير» به معناي اندازه، اندازه گيري و چيزي را به اندازه معين ساختن استعمال ميشود.
1- همه چيز اندازه دارد.
در آيات مختلفي از قرآن مجيد ميخوانيم كه هر چيزي محدود به حدي است كه از آن حد تجاوز نميكند. در سوره طلاق آيه3 ميفرمايد: «قد جعل الله لكل شييء قدراً» (خدا براي هر چيز مقدار و اندازهاي قرار داده است) و در سورة حجر آية 21 ميخوانيم و ان من شييء الاعندنا خزائنه و ماننزلهالابقدر معلوم» (هر چيزي خزائنش نزد ما است و جز به مقدار معين آن را نازل نميكنيم) در آيات مورد بحث نيز ميخوانيم: «و كل شييء عنده بمقدار.»
اينها همه اشاره به آن است كه هيچ چيز در اين عالم بيحساب نيست، حتي موجوداتي را كه گاهي در جهان طبيعت، ما بيحساب و كتاب فرض ميكنيم همه آنها دقيقاً حساب و كتاب دارند، چه ما بدانيم يا ندانيم، و اصولاً حكيم بودن خداوند، نيز مفهومي جز اين ندارد، كه همه چيز در آفرينش او برنامه و حد و اندازه دارد.
آنچه را از اسرار آفرينش امروز بوسيلة علوم دريافتهايم، اين حقيقت را كاملاً تأييد ميكند. مثلاً خون انسان كه حياتيترين مادة وجودي او است و عهدهدار رساندن تمام مواد لازم به تمام ياختههاي بدن انسان است، از بيست و چند ماده تركيب يافته. نسبت اين مواد و اندازه و كيفيت هر يك بقدري دقيق است كه با كمترين تغيير سلامت انسان به خطر ميافتد و به همين دليل براي شناخت نارسائيهاي بدن فوراً به سراغ آزمايش خون و اندازهگيري مواد قندي، چربي، اوره، آهن و ساير اجزاء تركيبيش ميروند و از كمي و زيادي اين اجزاء فوراً به علل نارسائيهاي بدن و بيماريها پي ميبرند. تنها خون انسان نيست كه تركيبي اين چنين دقيق دارد، اين دقت و محاسبه در سراسر عالم هستي موجود است.
ضمناً با توجه به اين نكته روشن ميشود كه آنچه را كه گاهي ما بينظميها و نابسامانيهاي عالم هستي ميپنداريم در واقع مربوط به نارسائي علم و دانش ما است و يك موحد و خداپرست راستين هيچگاه نميتواند چنين تصوري دربارة عالم داشته باشد و پيشرفت تدريجي علوم گواه اين واقعيت است. نيز اين درس را ميتوانيم بياموزيم كه جامعة انسانيت كه جزئي از مجموعة نظام هستي است اگر بخواهد سالم زندگي كند بايد اين اصل «كل شييء عنده بمقدار» بر سراسر آن حكومت داشته باشد و از هر گونه افراط و تفريط و كارهائي كه حساب و كتاب در آن نيست بپرهيزد و در تمام نهادهاي اجتماعي حساب و كتابرا حاكم سازد.
2- همه چيز جهان روي حساب است.
جملة «انا كل شيء خلقناه بقدر» در عين فشردگي از حقيقت مهمي در عالم خلقت پرده برميدارد، حقيقتي كه بر سراسر جهان هستي حاكم است و آن اندازهگيري دقيق در همة كائنات جهان است. هر قدر علم و دانش بشري پيشرفت ميكند به اين اندازهگيري دقيق آشناتر ميشود. اين اندازهگيري دقيق در موجودات ذرهبيني موجود در كرات عظيم آسماني نيز حاكم است. فيالمثل ميشنويم فضانوردان با محاسبات دقيق علمي كه به وسيلة صدها نفر كارشناس متخصص بوسيله مغزهاي الكترونيكي انجام ميگيرد موفق ميشوند درست در همان منطقهاي از كرة ماه كه ميخواستند، بنشينند، در حاليكه ظرف چند روزي كه سفينه فضائي فاصلة زمين و ماه را
ميپيمايد همه چيز دگرگون ميشود، ماه هم بدور خود ميگردد و هم بدور زمين و جاي آن بكلي عوض ميشود و حتي در لحظة پرتاب سفينه نيز زمين هم بدور خود و هم بدور آفتاب با سرعت فوقالعادهاي درحركت است، ولي از آنجا كه تمام اين حركات گوناگون، حساب و اندازة دقيقي دارد كه مطلقاً از آن تخلف نميكند، فضانوردان موفق ميشوند كه با محاسبات پيچيده، درست در منطقه مورد نظر فرودآيند!
ستاره شناسان ميتوانند از دهها سال قبل، خسوف و كسوفهاي جزئي و كلي را كه در نقاط مختلف زمين روي ميدهد دقيقاً پيشبيني كنند، اينها همة نشانة دقت در اندازهگيريهاي جهان بزرگ است.
در موجودات كوچك، در مورچگان ريز با آن اندامهاي پيچيده، متنوع، رگها و اعصاب، ظرافت اين اندازهگيري خيره كننده است. هنگامي كه به موجودات كوچكتر، يعني جانداران ذرهبيني، ميكروبها، ويروسها و آميبها ميرسيم ظرافت اين اندازهگيري اوج ميگيرد و در آنجا حتي يكهزارم ميليمتر و كوچكتر از آن تحت حساب است و از آن فراتر هنگامي كه به داخل اتم وارد ميشويم تمام اين مقياسهاي اندازهگيري را بايد دور بريزيم و اندازهها به قدري كوچك ميشود كه در فكر هيچ انساني نميگنجد. اين اندازهگيري تنها در مسأله كميتها نيست، كيفيتهاي تركيبي از اين اندازهگيري نيز دقيقاً برخوردار است. نظامي كه بر روح و روحيات انسان و اميال و غرائز او حاكم است، نيز اندازهگيري دقيقي در مسير خواستههاي فردي و اجتماعي انسان دارد كه اگر كمترين دگرگوني در آن رخ دهد نظام زندگي فردي و اجتماعي او به هم ميريزد.
در عالم طبيعت، موجوداتي هستند كه آفت يكديگرند و هر كدام ترمزي در برابر ديگري محسوب ميشود. پرندگان شكاري از گوشت پرندگان كوچك تغذيه ميكنند و از اينكه آنها از حد بگذرند و تمام محصولات را آسيب برسانند جلوگيري مينمايند و لذا عمر طولاني دارند. ولي همين پرندگان شكاري، بسيار كم تخم ميگذارند و كم جوجه ميآورند و تنها در شرايط خاصي زندگي ميكنند، اگر بنا بود با اين عمر طولاني جوجههاي فراوان بياورند، فاتحه تمام پرندگان كوچك خوانده ميشد. اين مسأله دامنة بسيار گستردهاي در جهان حيوانات و گياهان دارد كه مطالعة آن انسانرا به عمق «انا كل شيء خلقناه بقدر» آشناتر ميسازد.
3- اندازهگيري دقيق موجودات.
نه تنها نظام حساب شده و متقن جهان از دلايل محكم توحيد و شناسائي خدا است كه اندازهگيري دقيق آن نيز دليل روشن ديگري ميباشد، ما هرگز نميتوانيم اندازهگيري موجودات مختلف اين جهان و كميت و كيفيت حساب شده آنرا معلول تصادف بدانيم كه با «حساب احتمالات» سازگار نيست.
دانشمندان در اين زمينه مطالعاتي كرده و پرده از روي اسراري برداشتهاند كه انسان را در اعجاب عميقي فرو ميبرد آنچنان كه بياختيار زبان او به ستايش از عظمت و قدرت پروردگار مترنم ميگردد. كه در اينجا گوشهاي از آن را از نظر ميگذرانيم:
دانشمندان ميگويند اگر قشر خارجي كرة زمين ده پا كلفتتر از آنچه هست ميبود اكسيژن يعني ماده اصلي حيات وجود پيدا نميكرد يا هر گاه عمق درياها چند پا بيشتر از عمق فعلي بود كليه اكسيژن و كربن زمين جذب ميشد و ديگر امكان هيچگونه زندگي نباتي يا حيواني در سطح خاك باقي نميماند، به احتمال قوي كليه اكسيژن موجود را قشر زمين و آب درياها جذب ميكردند و انسان براي نشوونماي خود بايد منتظر مينشست تا نباتات برويند تا از پرتو وجود آنها اكسيژن لازم بانسان برسد.
با حسابهاي دقيقي كه بعمل آمده معلوم شده است اكسيژن براي تنفس انسان ممكن است از منابع مختلف به دست آيد، اما نكته مهم آنست كه مقدار اين اكسيژن درست باندازهاي كه براي تنفس ما لازم است در هوا پخش شده است.
اگر هواي محيط زمين اندكي از آنچه هست رقيقتر ميبود اجرام سماوي و شهابهاي ثاقب كه هر روز به مقدار چند ميليون عدد به آن اصابت ميكنند ودر همان فضاي خارج منفجر و نابود ميشوند دائماً به سطح زمين ميرسيدند و هر گوشة آنرا مورد اصابت قرار ميدادند! اين اجرام فلكي به سرعت 6 تا چهل ميل در ثانيه حركت ميكنند و بهر كجا برخورد كنند ايجاد انفجار و حريق مينمايند. اگر سرعت حركت اين اجرام كمتر از آنچه هست ميبود، مثلاً به اندازة سرعت يك گلوله بود، همة آنها به سطح
زمين ميريختند و نتيجة خرابكاري آنها معلوم بود. اگر خود انسان در مسير كوچكترين قطعه اين اجرام سماوي واقع شود، شدت حرارت آنها كه با سرعتي معادل نود برابر سرعت گلوله حركت ميكنند او را تكه پاره و متلاشي ميسازد. غلظت هواي محيط زمين به اندازهاي است كه اشعة كيهاني را تا ميزاني كه براي رشد و نمو نباتات لازم است به سوي زمين عبور ميدهد و كليه ميكروبهاي مضر را در همان فضا معدوم ميسازد و ويتامينهاي مفيد را ايجاد مينمايد. با وجود بخارهاي مختلفي كه در طي
قرون متمادي از اعماق زمين برآمده و در هوا منتشر شده است و غالب آنها هم گازهاي سمي هستند، معهذا هواي محيط زمين آلودگي پيدا نكرده و هميشه به همان حالت متعادل كه براي ادامه حيات انساني مناسب باشد باقي مانده است. دستگاه عظيمي كه اين موازنة عجيب را ايجاد مينمايد و تعادل را حفظ ميكند همان دريا و اقيانوس است كه مواد حياتي و غذائي و باران و اعتدال هوا و گياهان و بالاخره وجود خود انسان از منبع فيض آن سرچشمه ميگيرد. هر كس كه درك معاني ميكند بايد
درمقابل عظمت دريا سر تعظيم فرود آورد و سپاس گذار موهبتهاي آن باشد!…
تناسب عجيب و تعادل بسيار دقيقي كه بين «اكسيژن» و «اسيد كربونيك» برقرار گرديده تا حيات حيواني و گياهي به وجود آيد جلب توجه همه متفكرين را كرده و آنها را به انديشه واداشته است. اما اهميت حياتي اسيد كربونيك هنوز در نظر بسياري از مردم مكتوم ميباشد. ناگفته نماند كه اسيد كربونيك همان گازي است كه نوشابههاي گازدار را با آن درست ميكنند و در ميان مردم معروف است. اسيد كربونيك گاز سنگين و غليظي است كه خوشبختانه نزديك به سطح زمين قرار دارد و تجزيه آن از اكسيژن به زحمت و اشكال انجام ميگيرد. وقتي آتشي افروخته ميشود چوب كه خود مركب از اكسيژن و كربن و ئيدروژن است بر اثر حرارت تجزيه شيميائي ميشود و كربن
بانهايت سرعت با اكسيژن آميخته و تشكيل اسيد كربونيك ميدهد، ئيدروژن آن نيز با همان شتاب با اكسيژن آميخته و تشكيل بخار آب ميدهد. دود عبارت از كربن خالص و تركيب نشده است. انسان هنگام تنفس مقداري اكسيژن فرو ميبرد و خون، آن را در تمام قسمتهاي بدن توزيع ميكند و همين اكسيژن غذا را سلولهاي مختلف آهسته و آرام و با حرارتي ضعيف ميسوزاند و اسيد كربنيك و بخار آب آن خارج ميشود به همين جهت وقتي از راه شوخي گفته ميشود فلاني ماند «تنور» آه ميكشد حقيقت
واقعي اظهار شده است! گاز اسيد كربونيكي كه بر اثر احتراق غذا در سلولهاي ايجاد ميشود داخل ريه ميگردد، با تنفسهاي بعدي از بدن خارج شده و به هواي محيط برميگردد به اين ترتيب كليه جانواران اكسيژن استنشاق ميكنند و اسيد كربونيك بيرون ميدهند.
چقدر شگفتآور است! طريقه كنترل و موازنه در اين عالم در نتيجه همين موازنه طبيعت مانع آن شده است كه حيوانات هر قدر هم بزرگ يا درنده و سبع باشند بتوانند بر دنيا تسلط يابند، فقط انسان اين موازنه طبيعت را بهم ميزند و نباتات و حيوانات را از محلي به محل ديگر منتقل مينمايد و اتفاقاً به فوريت هم جريمه اين شوخ چشمي خود را ميپردازد، زيرا آفات نباتي و امراض حيواني خسارت جبرانناپذير به او ميزند! داستان ذيل مثل بسيار خوبي است كه نشان ميدهد انسان براي ادامه حيات خود چگونه بايد رعايت اين كنترل و موازنه را بنمايد:
چندين سال قبل در استراليا نوعي از بوته معروف به «كاكتوس» را كنار نردههاي مزارع ميكاشتند و چون حشره دشمن اين نبات در آن موقع در استراليا وجود نداشت بوته كاكتوس شروع به ازدياد و توسعه عجيب نمود، ديري نگذشت كه مساحتي به اندازه سطح جزيره انگلستان را فرا گرفت، و مردم را از قرا و قصبات بيرون كرد و زراعت آنها را منهدم نمود و امر كشاورزي را مختل و غير ممكن ساخت. ساكنين محل آنچه وسيله در دسترس خود داشتند بكار بردند و نتيجه نگرفتند، استراليا در خطر آن قرار گرفت كه قشون بيصدا و لجوج گياه كاكتوس آن را بالمره در حيطه تصرف خود در آورده! علما و متخصصين درصدد چارهجوئي اين خطر برآمدند و به اين منظور دور عالم را تجسس
كردند تا عاقبت حشرهاي را يافتند كه منحصراً با ساق و برگ و ته كاكتوس تغذيه ميكند و جز آن غذاي ديگر نميخورد و به سهولت همزادوولد ميكند و در استراليا دشمني ندارد. در اين مورد حيوان برنبات غلبه كرد و امروز خطر هجوم كاكتوس به كلي برطرف شده است و با معدوم شدن كاكتوس حشرات مزبور هم از ميان رفتند و فقط عدة قليلي باقي ماند كه پيوسته مقدار نمو و توسعه كاكتوس را كنترل كند!
آفرينش اين كنترل و تعادل را در طبيعت برقرار كرده و بسيار هم مفيد واقع گرديده است.
چه شده است كه پشه مالاريا سطح زمين را فرانگرفته و باعث انهدام نسل انساني نشده است، در حالي كه پشه معمولي حتي در نواحي قطبي نيز فراوان است؟ يا چه شده است كه پشه تب زرد كه در موقعي تا نزديكيهاي نيويورك آمده بود دنيا را ويران نكرد؟ يا چه شده است كه مگس خوابآور طوري آفريده شده كه جز در مناطق گرمسير استوائي نميتواند زيست نمايد، نسل آدمي را از روي زمين برنداشته است؟ ! (همه اينها از طريق يك نظام كنترل حساب شده جلوگيري گرديده).
كافي است به ياد آوريم كه در طول زمان با چه آفات و امراضي دست به گريبان بودهايم، و چگونه تا ديروز وسيلة مدافعه در مقابل آنها را نداشته و از هيچ يك از اصول بهداشت نيز اطلاعي نداشتهايم آنوقت متوجه ميشويم كه وجود ما با چه طرز حيرتآوري محفوظ و مصون مانده است.
4- ما هر چيزي را به اندازه آفريديم .
در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده: «درهاي است به نام «سقر» كه جايگاه متكبران است و هر گاه نفس بكشد دوزخ را ميسوزاند»! و از آنجا كه ممكن است خيال شود كه اين عذابها با آن معاصي هماهنگ نيست، در آيه بعد ميافزايد: «ما هر چيزي را به اندازه آفريديم» (انا كل شيء خلقناه بقدر).
آري هم عذابهاي دردناك آنها در اين دنيا روي حساب است و هم مجازاتهاي شديد آنها در آخرت، نه تنها مجازاتها كه هر چيزي را خدا آفريده روي حساب و نظام حسابشدهاي است، زمين و آسمان، موجودات زنده و بيجان، اعضاي پيكر انسان، و وسائل و اسباب حيات زندگي هر كدام روي حساب و اندازه لازم است و چيزي در اين عالم بيحساب و كتاب نيست، چرا كه آفريدة آفريدگار حكيمي است.
5- تقدير الهي و آزادي ازاده انسان.
ممكن است از آية مورد بحث و شبيه آن اين توهم يا سوء استفاده پيش آيد كه اگر همه چيز را خداوند روي اندازه و حسابي آفريده است پس اعمال و افعال ما نيز مخلوق او است و بنابراين از خود اختياري نداريم ولي چنانكه قبلاً نيز گفتهايم گرچه اعمال ما به تقدير و مشيت الهي است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نيست ولي او مقدر ساخته كه ما در اعمال خود مختار باشيم و لذا براي ما تكليف و مسئوليت قائل شده كه اگر اختيار نداشتيم تكليف و مسئوليت نامفهوم و بيمعني بود بنابراين اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشيم اين بر خلاف تقدير الهي است.
ولي در مقابل افراط «جبريون» گروهي به تفريط و تندروي در جهت مقابل افتادهاند كه آنها را «قدريون» و مفوضه مينامند. آنها صريحاً ميگويند: اعمال ما به دست ما است و خدا را مطلقاً به اعمال ما كاري نيست و به اين ترتيب قلمرو حكومت الهي را محدود ساخته و خود را مستقل پنداشته و راه شرك را ميپويند.
حقيقت اين است كه جمع ميان اين دو اصل (توحيد و عدل) نياز به دقت و ظرافت خاصي دارد. اگر توحيد را به اين معني تفسير كنيم كه خالق همه چيز حتي اعمال ما خداست، بطوري كه ما هيچ اختياري نداريم «عدل» خدا را انكار كردهايم، چرا كه گنهكاران را مجبور بر معاصي ساخته و سپس آنها را مجازات ميكند و اگر عدل را به اين معني تفسير كنيم كه خدا هيچ دخالتي در اعمال ما ندارد، او را از حكومتش خارج ساختهايم و در دره «شرك» سقوط كردهايم. «امر بينالامرين» كه ايمان خالص و صراط مستقيم و خط ميانه است. اين است كه معتقد باشيم ما مختاريم ولي مختار بودنمان نيز به اراده خدا است و هر لحظه بخواهد ميتواند از ما سلب اختيار نمايد و اين همان مكتب اهل بيت(ع) است.
قابل توجه اين كه در ذيل آيات مورد بحث روايات متعددي در مذمت از اين دو گروه در كتب تفسير اهل سنت و شيعه وارد شده است:
از جمله در حديثي ميخوانيم كه پيغمبر اكرم فرمود «دو گروه از امتم هستند كه سهمي در اسلام ندارند! جبريها و قدريها و دربارة اينها آية «ان المجرمين في ضلال وسعر…» نازل شده».
«مرجئه» از ماده «ارجاء» به معني تأخير انداختن است و اين اصطلاحي است كه در مورد جبريون به كار ميرود چرا كه آنها اوامر الهي را ناديده گرفته و رو به سوي معصيت ميآورند به گمان اين كه مجبورند يا اين كه معتقدند مرتكبين گناهان كبيره سرنوشتشان روشن نيست و آن را به قيامت مياندازند. و در حديثي از امام باقر(ع) ميخوانيم: «نزلت هذه القدريه ذوقوا مس سقر انا كل شيء خلقناه بقدر» اين آيات درباره قدريه نازل شده در قيامت به آنها گفته ميشود آتش دوزخ را بچشيد ما هر چيزي را روي حساب و اندازه آفريديم (اشاره به اين كه منظور از اندازه و حساب اين است كه براي هر گناهي مجازات دقيقي معين ساختهايم و اين يكي ديگر از تفسيرهاي آيه است و يا اين كه شما كه منكر تقدير الهي بوديد و خود را قادر بر هر چيز ميپنداشتيد و خدا را از قلمرو اعمال خود بيرون فكر ميكرديد اكنون قدرت خدا را ببينيد و بچشيد عذاب انحراف خود را)
6- شب قدر شب نزول قرآن!
از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود كه قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شده است: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» (بقره 185)
و ظاهر اين تعبير آن است كه تمام قرآن در اين ماه نازل گرديد.
7- عظمت شب قدر
و در نخستين آيه سوره قدر مي افزايد: «انا انزلناه في ليله القدر »
گر چه در اين آيه صريحاً نام قرآن ذكر نشده ولي مسلم است كه ضمير «انا انزلناه» به قرآن باز مي گردد و ابهام ظاهري آن براي بيان عظمت و اهميت آن است.
تعبير به انا انزلناه نيز اشارة ديگري به عظمت اين كتاب بزرگ آسماني است كه خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصاً با صيغة متكلم مع الغير كه مفهوم جمعي دارد و دليل بر عظمت است. نزول آن در شب «قدر» همان شبي كه مقدرات و سرنوشت انسانها تعيين مي شود دليل ديگري بر سرنوشت ساز بودن اين كتاب بزرگ آسماني است.
از ضميمه كردن اين آيه با آيه سوره بقره نتيجه گيري مي شود كه شب قدر در ماه مبارك رمضان است، اما كدام شب است؟ از قرآن چيزي در اين مورد استفاده نمي شود ولي روايات در اين باره بحث فراوان كردهاند كه در پايان تفسير اين سوره به خواست خدا در اين زمينه و مسائل ديگر سخن خواهيم گفت.
در اينجا سؤالي مطرح است و آن اينكه هم از نظر تاريخي و هم از نظر ارتباط محتواي قرآن با حوادث زندگي پيغمبر اكرم مسلم است كه اين كتاب آسماني به طور تدريجي و در طي 23 سال نازل گرديد. اين امر چگونه با آيات فوق كه مي گويد در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است سازگار مي باشد؟
پاسخ اين سؤال به گونهاي كه بسياري از محققان گفتهاند اين است كه قرآن داراي دو نزول بوده است.
نزول دفعي كه در يك شب تمام آن بر قلب پاك پيغمبر اكرم يا بيت المعموريا از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل گرديد. و نزول تدريجي كه در طول بيست و سه سال دوران نبوت انجام گرفت. بعضي نيز گفتهاند آغاز نزول قرآن در ليله القدر بوده و نه تمام آن ولي اين بر خلاف ظاهر آيه است كه مي گويد ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.
قابل توجه اينكه: دربارة نازل شدن قرآن در بعضي از آيات تعبير به «انزال» و در بعضي تعبير به «تنزيل» شده است و از پارهاي از متون لغت استفاده مي شود كه «تنزيل» معمولاً در جائي گفته مي شود كه چيزي تدريجاً نازل گردد ولي «انزال» مفهوم وسيعتري دارد كه نزول دفعي را نيز شامل مي گردد اين تفاوت تعبير كه در آيات قرآن آمده مي تواند اشاره به دو نزول فوق باشد.
در آيه بعد براي بيان عظمت شب قدر مي فرمايد: «و ما ادراك ما ليله القدر». اين تعبير نشان مي دهد كه عظمت اين شب به قدري است كه حتي پيغمبر اكرم با آن علم وسيع و گستردهاش قبل از نزول اين آيات به آن واقف نبود.
مي دانيم هزار ماه بيش از هشتاد سال است. به راستي چه شب با عظمتي است كه به اندازه يك عمر طولاني پر بركت ارزش دارد.
در بعضي از تفاسير آمده است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «يكي از بني اسرائيل لباس جنگ در تن كرده بود و هزار ماه از تن بيرون نياورد و پيوسته مشغول (يا آماده) جهاد في سبيل الله بود اصحاب و ياران تعجب كردند و آرزو داشتند چنان فضيلت و افتخاري براي آنها نيز ميسر مي شد، آية فوق نازل گشت و بيان كرد كه «شب قدر از هزار ماه برتر است»
در حديث ديگري نيز آمده است كه پيغمبر اكرم (ص) از چهار نفر از بني اسرائيل كه هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصيان انجام داده بودند سخن به ميان آورد، اصحاب آرزو كردند كه اي كاش آنها هم چنين توفيقي پيدا مي كردند آيه فوق در اين زمينه نازل شد.
در اينكه عدد هزار در اينجا براي «تعداد» است يا «تكثير»؟ بعضي گفتهاند:براي تكثير است و ارزش شب قدر از هزاران ماه نيز برتر ميباشد ولي در رواياتي كه در بالا نقل كرديم نشان ميدهد كه عدد مزبور براي تعداد است. با توجه به اينكه «تنزل» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد (در اصل «تنزل» بوده) روشن ميشود كه شب قدر مخصوص به زمان پيغمبر اكرم و نزول قرآن مجيد نبوده بلكه امري است مستمر و شبي است مداوم كه در همه سال تكرار ميشود.
8- فرشتگان در شب قدر نازل ميشوند.
در اينكه منظور از روح كيست؟ بعضي گفتهاند:«جبرئيل امين» است كه «روح الامين» نيز ناميده ميشود و بعضي «روح» را به معني «وحي» تفسير كردهاند. به قرينة آية 52 سورة شوري «و كذلك اوحينا اليك روحاً من امرنا»: (همانگونه كه بر پيامبران پيش وحي فرستاديم بر تو نيز به فرمان خود وحي كرديم) بنابراين مفهوم آيه چنين مي شود:«فرشتگان با وحي الهي در زمينة تعيين مقدرات در آن شب نازل مي شوند».
در اينجا تفسير سومي وجود دارد كه از همه نزديكتر به نظر مي رسد و آن اينكه«روح» مخلوق عظيمي است مافوق فرشتگان. چنانكه در حديثي از امام صادق نقل شده است كه شخصي از آن حضرت سؤال كرد:«آيا روح همان جبرئيل است»؟ امام در پاسخ فرمود:«جبرئيل من الملائكه، و الروح اعظم من الملائكه، اليس ان الله عزوجل يقول: تنزل الملائكه و الروح»؟
يعني به قرينة مقابله اين دو با هم متفاوتند، تفسيرهاي ديگري نيز براي كلمة «روح» در اينجا ذكر شده چون دليلي براي آنها نبود از آن صرفنظر گرديد.
منظور از «من كل امر» اين است كه فرشتگان براي تقدير و تعيين سرنوشتها و آوردن هر خير و بركتي در آن شب نازل مي شوند و هدف از نزول آنها انجام اين امور است. يا اينكه هر امر خير و هر سرنوشت و تقديري را با خود مي آورند. بعضي نيز گفتهاند منظور اين است كه آنها به امر و فرمان خدا نازل مي شوند، ولي مناسب همان معني اول است.