بخشی از مقاله

چکیده

علمای بلاغت در کتب بدیعی به تعریف صنعت تلمیح و تعیین دایره شمول تلمیحات پرداخته و کمتر از ساختار، زیبایی شناسی و ارزش بلاغی تلمیح سخنی به میان آورده اند. حتی در مطالعات جدید هم، رویکرد های زیبایی شناسانه نسبت به این هنرسازه، اندک و انگشت شمار است. هدف این مقاله بررسی سیر تحول ساختار تلمیح، به مثابه یک هنرسازه است تا در مقابل رویکردهای موضوعی که تنها بهدسته بندیِ موضوع تلمیح در فرهنگهای تلمیحات میپردازند، روشی جدید و ساختاری برای بررسی تلمیح پیشنهاد کند.

روشی کاربردی که ارزش بلاغی تلمیحات را آشکار ساخته و به زیبایی شناسی تلمیح رهنمون شود. برای دست یابی به این هدف، ابتدا با بهرهگیری از آرای فرمالیستهای روس در مباحث خودکار شدن و آشناییزدایی، تأثیر تکرار بر ارزش بلاغی هنرسازه تلمیح و همچنین تأثیر ساختارهای بلاغی آشناییزدایانه در رفع ابتذال از این هنرسازه، بررسی و اثبات شد. سپس به منظور نمایش و بررسی سیر تحول ساختار بلاغی تلمیح، در مطالعهای موردی، یک موضوع تلمیحی، یعنی تلمیح به شب قدر انتخاب شد تا با تحلیل ساختار مثالهایی که دارای این تلمیح اند، مسیر خلاقانه تغییر ساختار های بلاغی در یک موضوع ثابت، قابل پیگیری باشداین. نوع بررسی، یعنی بررسیِ سیر تحول ساختار های متفاوت یک تلمیح می تواند شیوه ای جدید، علمی و نقادانه برای ارزشگذاریِ زیبایی شناختیِ تلمیح باشد.

از طریق چنین بررسیای است که میتوان به زیبایی شناسی تلمیح دست یافت و آن رااز حدود یک صنعتِ صرف در بلاغت سنتی خارج کرد و از منظر کارکرد زیباییشناسانه و تأثیر بلاغی، به تلمیح به مثابه یک هنرسازه نگریست.

کلیدواژه: تلمیح، ساختار تلمیح، زیبایی شناسی تلمیح، فرمالیسم روسی، هنرسازه، آشناییزدایی، خودکار شدن

مقدمه

تلمیح، ثبتِ حرکت ذهنیِ شاعر میان حال و گذشته، در متن اثر جدید است. شاعر از طریق تلمیح تجربه ذهنی خود را از اتصال دو زمانه متفاوت متنی، به مخاطب انتقال میدهد و مخاطب در صورت کشف اشاره شاعر، در فرآیند تداعی معانی، به تجربه-ای مشترک با خالق اثر دست مییابد. شاعران تلاش می کنند از طریق استخدام ساختارهای بلاغی و روایی متفاوت و بدیع، مکالمه-ای نو، میان متن متأخر و متن متقدم پدید آورند. میزان بدعت این روایت جدید، بر میزان لذت مخاطب از تلمیح موجود در شعر، اثر مستقیم دارد.

برعکس هرچه ازغرابتِ ساخت جدید کاسته شود، تلمیح تأثیر بلاغی خود را بیشتر از دست خواهد داد. این فرآیند که فرمالیستهای روس، آن را اتوماتیزه شدن مینامند، در اثر تکرار ایجاد میشود. هنرسازه در اثر تکرار، کهنه، عادی و کم اثر می-شود. فرمالیستها فرآیند آشناییزدایی را در مقابله با اتوماتیزاسیون، مطرح میکنند. شاعر از طریق آشناییزدایی غبار عادت را از چهره زبان می زداید و منادی رستاخیز کلمه میشود.

در بخش اول این مقاله تأثیر تکرار بر ارزش بلاغی هنرسازه تلمیح و همچنین تأثیر ساختارهای بلاغی آشنایی زدایانه در رفع ابتذال از این هنرسازه، با تکیه بر آرای فرمالیستهای روس بررسی و اثبات میشود. در بخش دوم به منظور نمایش و بررسی سیر تحول این ساختارهای خلاقانه، مطالعهای موردی در یک موضوع تلمیحی، یعنی تلمیح به شب قدر انجام میشود؛ به این شکل که مثالهایی از شعر فارسی که دارای تلمیح به شب قدر هستند انتخاب شده و مورد تحلیل و بررسی ساختاری قرار میگیرند تا مسیر خلاقانه تغییر ساختارهای بلاغی در یک موضوع ثابت، قابل پیگیری باشد. نکته مورد توجه در انتخاب مثالها، بدعت ساختارهای بلاغی به کار رفته در آنهاست و به همین منظور از انتخاب شاهد مثال هایی با ساختار های بلاغی ساده، مکرر و مبتذل پرهیز شده است.

تحلیل و بررسی ساختار بلاغی این مثالها سیر تحول ساختار هنرسازه تلمیح را در یک موضوع ثابت به خوبی نمایان میسازد و همچنین روشی علمی، نقادانه و زیباییشناسانه برای ارزشگذاری بلاغی تلمیحات پیش روی ما قرار میدهد و مشکل پیشین فقدانِ روش ارزشگذاری بلاغی را در هنرسازه تلمیح مرتفع میسازد. اغلب مطالعاتی که در باب تلمیح در شعر فارسی انجام شده است، چهمشخصاً در این موضوع و چه به صورت بررسی آن به عنوان صنعتی بلاغی در کتب مربوط به بلاغت، به بررسی موضوع و مضمون تلمیحات و دسته بندی موضوعی آنها اختصاص دارد و کمتر به ساختار بلاغی تلمیحات پرداخته شده است.

حاصل چنین رویکردی، نگارش فرهنگهای تلمیحات و پایان نامههایی با موضوع تلمیح در شعر فلان شاعر و فلان شاعران است که البته در جایگاه خود بسیار ارزشمندند، اما جای بررسی ساختار بلاغی تلمیح و نقد ارزش زیبایی شناختی هر یک از این ساختارها همچنان خالی است. تلمیح هنرسازه ای است که به دلیل ساخت ویژه خود به شدت در معرض ابتذال ناشی از تکرار است. این هنرسازه از سویی به دلیل ارجاع به متنهایی از پیش موجود واجد نوعی کهنهگرایی است و از دیگرسو به دلیل بافت ارجاعی خود ناگزیر از تکرار است.

در چنین شرایطی ارزش بلاغی این هنرسازه به شدت در گرو گریز از ابتذال تکرار است، چراکه تکرار مهمترین عامل کاهش ارزش بلاغی هر هنرسازهای است. مسئله تکرار هنرسازهها و کاهش ارزش بلاغی آنها را میتوان از منظر صورتگرایی روس، تبیین و تفسیر کرد. صورتگرایی روسی، به عنوان مکتبی مستقل در پژوهشهای ادبی، در دهه دوم قرن بیستم ظهور کرد. شکلگیری این مکتب در آغاز، مقابلهای بارویکردِسنتیِمطالعاتِ ادبی بود. رویکرد غالبی که اثر ادبی را در پیوندی آشکار و مستقیم با دیگر علوم، به ویژه، تاریخ و جامعه شناسی تحلیل میکرد.

صورتگرایی در دو مرکز عمده در روسیه متولد شد: یکی حلقه زبانشناسی مسکو که توسط رومن یاکوبسن، پیتر بوگاتیروف و گریگوری وینوکر در سال 1915م ایجاد شده بود. و دیگری انجمن مطالعه زبان ادبی یا »ایوپاز« که در سال 1916م توسط ویکتور اشکلوسکی، بوریس آیخنبام و عدهای دیگر در پطروگراد راهاندازی شد. با مهاجرت رومن یاکوبسن یه چکسلواکی، و نیز سرکوب این جنبش در روسیه مکتب صورتگرایی حیات خود را در محفل زبانشناسی پراگ ادامه داد.در ادامه برخی آرا و اصطلاحات صورتگرایان روس مورد بررسی قرار میگیرد.

هنرسازه

شفیعی کدکنی واژه »هنرسازه« را در مقابل روسی و انگلیسی به کار می برد و آن را چنین تعریف میکند: »یک تشبیه - از چشم انداز وظیفه و نقش آن - یک است. یک استعاره نیز، یک کنایه نیز، یک تقدیم هُوَماحَقﱡه التأخیر، یک حذف بلاغی، یکتغییرِهنریِ جای اجزاء جمله و جانشین کردن صفت به جای موصوف و هر نوع وسیله ای که برساحتِ جمالشناسیکِ متن بیفزاید، اینها همه مصادیق priem و device اند. از نظر صورتگرایان روس، آنچه در ادبیات و هنر قابل مطالعه و بررسی است فقط همین حوزه هنرسازه هاست.

تعریف هنرسازه، ناظر بر کارکرد، وظیفه و نقش بلاغی یک شگرد، در متن است. این نکته در بسیاری از کتب بلاغی ما نادیده گرفته شده است. بلاغت سنتی ما، به ویژه در علم بدیع،عموماً با صنایع برخوردی آناتومیک و ریاضی وار دارد و کمتر به کارکرد و تأثیر بلاغی این صنایع پرداخته است. عمده تلاش نویسندگان این کتابها صرف تعریف صنایع، نامگذاری آنها و تعیین حدود شمول تعاریف می شود. از میان تمام کتب بلاغی، تنها تعداد بسیار اندکی وارد مباحث زیباییشناسانه بلاغی شده اند.

در حالی که رویکرد فرمالیستی، تنها ناظر بر کارکرد بلاغی هنرسازه است. بر اساس این رویکرد، در مقاله حاضر با تلمیح برخوردی زیبایی شناسانه خواهد شد، چرا که تلمیح به مثابه یک هنرسازه در نظر گرفته می شود، نه یک صنعت مصرف، آن هم در حدود تعاریف سنتی از یک صنعت بلاغی. برای بررسی تلمیح از چنین منظری باید ساختار بلاغی تلمیح را تحلیل کرد.یاکوبسون در سال 1921 نوشت که: اگر علم ادبیات بخواهد تبدیل به یک علم واقعی شود باید هنرسازهها را به عنوان تنها قهرمان خود بشناسد.

اگر مکتب فرمالیسم روسی جز همین نکته دستاوردی نداشت، برای اثبات اهمیت آن در تاریخ نظریههای ادبی جهان، کفایت می کرد. کسانی کهعملاً دستاندرکارِ تاریخ هنر یا تاریخ ادبیات یا تاریخ فرهنگ و مطالعات مربوط به ادیان و اسطوره ها باشند به خوبی می دانند که تاریخ ادبیات و هنر و دین و اسطوره چیزی جزتاریخِ تحول ساختار ها و صورت ها نیست. حتی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطوره ها مضمون  و معنی یا پیام یا محتوی میخوانید، وقتیشناختِ عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.

ادبیت

ادبیت از مفاهیم برساخته صورتگرایان روس و از بنیادیترین مسائل آنها در تحلیل یک متن ادبی است. »آنچه یک متن را تبدیل به یک »اثر ادبی« میکند موضوع اصلی کار پژوهشگران حوزه ادبیات باید باشد... ادبیت همان عاملی است که ماده ادبی را تبدیل به یک اثر ادبی میکند. تمام کوشش نحله فرمالیستهای روس متمرکز بر همین است که آن عامل را کشف کنند. محتوی چیزی جز انگیزش فرمها نمیتواند باشد و ادبیت هنگامی آغاز می شود که هنرسازه  ها  که هم بیشمارند و همتقریباًمشترکِ در تمامی آثار ادبی از حالت مألوف و آشنا و تکراری و غیر فعال خود به در آیند و به گونهای خود را بر خواننده آشکار کنند که خواننده تصور کند که این نخستین بار است که با این هنرسازهها روبرو شده است.

تلمیح به مثابه هنرسازه بر ارزش ادبی متن افزوده و سطح ادبیت متن را بالاتر میبرد. چرا که در مخاطب ایجاد لذت میکند، لذتی هنری که مختص متن ادبی است. بخش بزرگی از ارزش بلاغی یک تلمیح، حاصل تداعی معانی در ذهن خواننده، از طریق فرآیند کشف است. این کشف حتی با وجود آگاهی قبلی نسبت به متن پیشین که به آن اشاره میشود، فرآیندی فاصلهگذارانه است. لذت، از همین فاصله گذاری و کشف است که برای خواننده حاصل میشود.

در اثر تکرار، این فاصلهگذاری در ذهن خواننده از میان می رود. در نتیجه، فرآیند تداعی و کشف، به فرآیند دلالت،میانِ دال و مدلولی قاموسی و یا شبه قاموسی بدل میشود. اینجاست که با یک هنرسازه مبتذل و یا مسدود روبرو میشویم. هنرسازهای که اگر چه از منظر علم بدیع سنتی، یک صنعت یا آرایه تلقی می شود، اما از نگاه فرمالیستی، فاقد ارزش بلاغی است. بنابراین تلمیح هم مانند هر هنرسازه دیگری در صورتی بر وجه ادبیت متن تاثیرگذار است که دارای ابعاد زیباییشناختی باشد.

به نظر فرمالیستها معنای ادبیت آن است که در شعر نخستین گونه ادبی مورد توجهشان- زبان روزمره آشناییزدایی میشود. در حالی که مقاله تایم به استفادهکاملاً روزمره از زبان بسنده میکند، شعر زبان را در معرض فرآیند آشناییزدایی قرار میدهد. به وسیله همین فرآیند آشناییزدایی از زبان است که خواننده در نهایت به آشنایی زدایی ادراکی و روشی برای نگاه دوباره و تازه به جهان دست مییابدادبیتِ. محصول آشنایی زدایی، یک پدیده مُدامی نیست بلکه مادامی است. یعنی، مادامی که متن دچار ابتذال و خودکار شدن نشده باشد، ادبیت و وجهه بدیعی متن دست نخورده باقی خواهد ماند.

خودکار شدن

شیوه انگیزش هنرسازهها یا به تعبیر مشهور صورتگرایان روس، رستاخیز آنها در مورد هنرسازه تلمیح صورت خاصی به خود میگیرد، چرا که تلمیحذاتاً باستانگان و یا لااقل کهنه گراست. و همین طور به دلیلِ بافتِ ارجاعی، درذاتِ خود با تکرار همراه است. هر تلمیح، اشارهای است به متنی پیشین و در بسیاری موارد، تاریخی و بنابراین ناگزیر از کهنگی و همچنین سرشار از تکرار، هم از آنجا که بر پایه تکرار استوار است و هم به این دلیل که سرچشمه تلمیحات داستان هایی است مشخص که در دسترس تمام شاعران قرار دارد.

تلمیحات ادبیات فارسی به یک اعتبار مجموعه بستهیی است و عناصر مهم داستانی در طول زمان تغییر چندانی نکرده اند زیرا در ساخت داستانها تصرف نشده در نتیجه همسازههامعمولاً بدون تغییر باقی ماندهاند. البته در تفاسیر و کتب تاریخ اقوال مختلف و مخالف بسیار است - بیشتر در جزئیات و فرعیات نه اصول و کلیات - اما آن اختلافات در ادبیات که فقط عصاره تلمیحات در آن جمع شده است اندک می نماید. بدین ترتیب است که عین تلمیحاتی را که در اشعار قرن پنجم و ششم می بینیم در اشعار قرن سیزدهم و چهاردهم نیز میتوانیم بازیابیم.

با چنین شرایطی، تلمیح بیش از هر هنرسازه دیگری در معرض ابتذال حاصل از آشنایی و تکرار است و به تعبیر فرمالیستها در معرض اتوماتیک شدن. هنرسازهها در اثر تکرار و کثرت استعمال، عادی میشوند و عادت موجب از دست رفتنِ تأثیر بلاغی آنها میشود. به تعبیر صورتگرایان، نیرویرسانگیِ آنها از میان میرود. اشکلوفسکی برای تبیین مسئله عادت و تأثیر مخرب آن بر نیروی رسانگی، برشی از یادداشتهای روزانه تولستوی را نقل میکند که به خوبی نشان دهنده تأثیر خودکارشدن است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید