بخشی از مقاله
تفسير سوره قدر
بيان
اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مي كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مي داند، چون در آن شبملائكه و روح نازل مي شوند، و اين سوره هم احتمال كلي بودن را دارد، و هم مي تواند مدني باشد و رواياتي كه دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بين عليهم السلام و از ديگران رسيده خالي از تأييد مدني بودن آن نيست، و آن رواياتي است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابي بود كه رسول خدا(ص) ديد، و آن خواب اين بود كه بني اميه بر منبر او بالا مي روند، و سخت اندوهناك شد، و خداي تعالي براي تسليتش اين سوره را نازل كرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت بني اميه است).
(انا انزلنا في ليله القدر)
ضمير در (انزلناه) بقرآن بر مي گردد، و ظاهرش اين است كه مي خواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده. نه بعضي از آيات آنرا، مؤيدش هم اينست كه تعبير بانزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگي است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجي است.
و در معناي آيه مورد بحث آية زير است، كه مي فرمايد: (والكتاب المبين، انا أنزلناه في ليله مباركه) (سوگند بكتاب مبين ما آنرا در شبي مبارك نازل كرديم) (دخان-3)، كه صريحاً فرموده همه كتاب را در آن شب نازل كرده، چون ظاهرش اين است كه نخست سوگند به همة كتاب خورده. بعد فرموده اين كتاب را كه به حرمتش سوگند خورديم، در يك شب و يكپارچه نازل كرديم.
پس مدلول آيان اين مي شود كه قرآن كريم دو جور نازل شده، يكي يكپارچه در يك شب معين، و يكي هم بتدريج، در طول بيست و سه سال نبوت) كه آية شريفه: (و قرآنا فرقناه لتقراء علي الناس علي مكث، و نزلناه تنزيلا)(اسري-106)، به نزول تدريجي آنرا بيان مي كند، و هم چنين آيه زير كه مي فرمايد:(و قال الذين كفروا آنانكه كافر شدند گفتند: چرا قرآن يكباره بر او نازل نشد، بله يكباره نازل نكرديم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشيم، و بدين منظور آيه آيه اش كرديم)(فرقان-32)
و بنابراين ديگر نبايد بگفته زير اعتنا كرد كه گفته اند: معناي آيه: (أنزلنا) اين است كه شروع بانزال آن كرديم، و منظور از انزال هم انزال چند آيه از قرآن است، كه در آن شب يكباره نازل شد نه همه آن.
و در كلام خداي تعالي آيه ايكه بيان كند ليله نامبرده چه شبي بوده ديده نمي شود بجز آية :«شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن)(بقره-185) كه مي فرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آية مورد بحث معلوم مي شود شب قدر يكي از شبهاي ماه رمضان است، و اما اينكه كداميك از شب هاي آنست در قرآن چيزيكه بر آن دلالت كند نيامده، تنها از اخبار استفاده مي شود، كه انشاءالله در بحث روايتي آينده بعضي از آنها از نظر خواننده مي گذرد.
در اين سوره آن شبي كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهراً مراد بقدر تقدير و اندازه گيري است، پس شب قدر شب اندازه گيري است، خداي تعالي در ان شب حوادث يكسال را يعني از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مي كند، زندگي و مرگ و زرق و سعادت و شقاوت و چيزهائي ديگر از اين قبيل را مقدر مي سازد، آيه سوره دخان هم كه در وسف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد:(فيها بفرق كل امر حكيم، امراً من عندنا انا كنا مرسلين، رحمه من ربك) (در آن شب هر حادثه اي كه بايد واقع شود خصوصياتش مشخص و محدود مي گردد، اين امري است تخلف ناپذير، امري است از ناحيه ما كه اين مائيم فرستنده رحمتي از ناحيه پروردگارت) (دخان-6) چون فرق بمعناي جداسازي و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه ايكه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه گيري مشخص سازند.
و از اين آيه استفاده مي شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالي كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرار سنوات آن شب هم مكرر مي شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمري شب قدري هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيري و مقدر مي شود.
براي اينكه اين فرض امكان دارد كه در يكي از شبهاي قدر چارده قرن گذشته قرآن يكپارچه نازل شده باشد، ولي اين فرض معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامي قرون گذشته و آينده تعيين گردد، علاوه بر اينكه كلمه(يقرف) بخاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مي رساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده:(شب قدر از هزار ماه بهتر است) و نيز فرموده: (ملائكه در آن شب نازل مي شوند) مؤيد اين معنا است.
پس وجهي براي تفسير زير نيست كه بعضي كرده و گفته اند:
شب قدر در تمام دهر فقط يك شب بود، و آن شبي بود كه قرآن در آن نازل گرديد، و ديگر تكرار نمي شود، و همچنين تفسير ديگري كه كرده و گفته اند تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تكرار مي شد، و بعد از رحلت آنجناب خدا شب قدر را هم از بين برد، و نيز سخن آن مفصر، ديگر كه گفته: شب قدر تنها يك شب معين در تمام سال است نه در ماه رمضان، و نيز سخن آن مفسر ديگر كه گفته شب قدر شبي است در تمام سال، ولي در هر سال يك شب نامعلومياست، در سال بعثت در ماه رمضان بوده و در سال هاي ديگر در ماه هاي ديگر واقع مثلاً شعبان يا ذي القعده واقع مي شود، هيچيك از اين اقوال درست نيست.
بعضي ديگر گفته اند كلمه(قدر) بمعناي منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده بخاطر اهتمامي بوده كه به مقام و منزلت آن شب داشته، و يا عنايتي كه به عبادت متعبدين در آن شب داشته، بعضي ديگر گفته اند، كلمه(قدر) بمعناي ضيق و تنگي است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده اند كه زمين با نزول ملائكه تنگ مي گردد، و اين دو وجه بطوريكه ملاحظه مي كنيد چنگي بدل نمي زند.
پس حاصل آيات مورد بحث بطوريكه ملاحظه كرديد اين شد كه شب قدر بعينه يكي از شبهاي ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مي شود، البته منظورمان احكام از جهت اندازه گيري است، خواهيد گفت پس هيچ امري از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاي خودش با هيچ عاملي دگرگون نمي شود، در پاسخ مي گوئيم: نه، هيچ منافاتي ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولي در ظرف تحققش طوري ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر امري است، و دگرگوني در تقدير امري ديگر است، همچنانكه هيچ منافاتي ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولي مشيت الهيه آنرا تغيير دهد، همچنانكه در قرآن كريم آمده: (يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب) (خدا هرچه را كه از مقدرات بخواهد محو، و هرچه را بخواهد اثبات مي كند، و. كتاب تغيير ناپذير نزد اوست)(رعد-39)
علاوه بر اينكه استحكام امور بحسب تحققش مراتبي دارد، بعضي از امور شرائط تحققش موجود است، و بعضي ناقص است، و احتمال دارد كه در شب قدر بعضي از مراتب احكام تقدير بشود، و بعضي ديگرش بوقت ديگر موكول گردد، اما آنچه از روايات بر مي آيد و بزودي رواياتش از نظر خواننده خواهد گذشت با اين وجه سازگار نيست.
(و ما ادراك ما ليله القدر)
اين جمله كنايه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اينكه ممكن بود در نوبت دوم ضمير ليله القدر را بياورد، خود آنرا تكرار كرد، واضح تر بگويم، با اينكه مي توانست بفرمايد: (و ما ادراك ما هي، هي خير من الف شهر) براي بار دوم و بار سوم خود كلمه را آورد و فرمود:(و ما ادراك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر).
(ليله القدر خير من الف شهر)
اين جمله بطور اجمال آنچه را كه در جمله (و ما ادراك ما ليله القدر) بدان اشاره شده بود، يعني عظمت آن شب را بيان مي كند، و مي فرمايد بدين جهت گفتيم آن شب مقامي ارجمند دارد كه از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب بطوريكه مفسرين تفسير كرده اند بهتر بودنش از حيث عبادت است و مناسب با غرض قرآن هم همين معنا است، چون همة عنايت قرآن در اين است كه مردم را بسوي خدا نزديك، و بوسيلة عبادت زنده كند، و زنده داري آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب، و ممكن است همين معنا را از آية سوده دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركت خوانده، و فرموده: (انا انزلناه في ليله مباركه)، البته در اين ميان معناي ديگري نيز هست، كه انشاءالله در بحث روايتي آينده خواهد آمد.
(تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر)
كلمه (تنزل) در اصل تتنزل بوده، و ظاهر از روح آن روحي است كه از عالم امر است و خداي تعالي درباره اش فرموده: (فل الروح من أمر ربي)(أسري-85) و اذن در هر چيزي بمعناي رخصت دادن در آن است، و يا بگو اعلام اين معنا است كه مانعي از اينكار نيست.
و كلمة(من) در جملة: (من كل أمر) بگفته بعضي از مفسرين بمعناي باء است، بعضي ديگر گفته اند: بمعناي خودش است، يعني ابتدا غايت ولي سببيت را هم مي رساند، و آيه را چنين معنا مي دهد: (ملائكه و روح در آن شب باذن پروردگارشان و به سبب هر امري الهي نازل مي شوند) بعضي ديگر گفته اند باء براي تعليل بغايت است، و معنايش اين است (ملائكه و روح در آن شب باذن پروردگارشان نازل مي شوند، براي خاطر اينكه هر امري را تدبير كنند)
لكن حق مطلب اين است كه مراد بامر، اگر آن امر الهي باشد كه آية:(انما أمره اذا اراد شيئاً أن يقول له كن فيكون) (يس-82) تفسيرش كرده، حرف(من) براي ابتدا خواهد بود، و در عين حال سببيت را هم مي رساند، و آيه را چنين معنا مي دهد: (ملائكه و روح در شب قدر باذن پروردگارشان نازل مي شوند، در حاليكه نزولشان را ابتدا مي كنند و هر امر الهي را صادر مي نمايند.