بخشی از مقاله

هنر معرق روی چوب


فهرست
عنوان صفحه
مقدمه تاريخي 2
معرق 6
معرق زمینه جورچین (پازلی) 7
تاريخچه هنر معرق روي چوب 8
ابزار كار معرق روي چوب و كاربرد آن 14
منابع 26
هنر معرق روي چوب
مقدمه تاريخي
معرق در معناي كلام «اصولاً هر چيز رگه دار را گويند » ولي مفهوم آن در اين نوع بخصوص هنر، ايجاد نقش ها و طرح هاي زيبايي است كه از دوربري و تلفيق چوب هاي رنگي روي زمينه اي از چوب يا پلي استر سياه شكل مي گيرد.


تاريخ پيدايش اين هنر به درستي مشخص نيست؛ ولي از تطبيق آن با هنر كاشي كاري ، بدون شك رابطه اين دو هنر را درمي يابيم. براي آشنايي با ريشه ي اين هنر ، صحبت از تاريخ تكوين به ميان مي آيد و به عنوان مقدمه مي توان از گنبد سرخ مراغه كه در زمان ايلخانيان ساخته شده است، ياد كرد؛ اين گنبد نوع بسيار ساده ي كاشي كاري بدين سبك است.


كاشي كاري معرق در دوران مغول نيز به همين منوال بود و تداول آن در عصر صفوي به اوج شكوفايي خود رسيد و آثار ارزنده اي در هنر كاشي كاري پديد آمد. اين شكوفايي در زمان افاغنه و زنديه رو به افول نهاد. در دوران قاجاريه نيز كاشي كاري معرق، تقليدي ناقص از آثار گذشتگان بود. تا اين دوران نقشهايي كه در كاشي كاري معرق به كار برده مي شد نقش هاي اسليمي بود. اما با سفر عده اي از هنرمندان به اروپا و گرايش آنان به هنر و فرهنگ اروپايي، تغييرات و دگرگوني هاي بسياري در نقشهاي كاشي كاري به عمل آمد و از آن پس طرح انسان و ديگر اشكال مانند اسلحه جنگي در هنر كاشي كاري دوران قاجاريه نمايان شد .


از آن دوران تا به امروز، اين هنر، چونان گذشته رونق نداشته است و تنها عده ي كمي از هنرمندان در زنده نگهداشتن آن كوشا بوده اند.


وجه تشابه كاشي كاري معرق با معرق كاري روي چوب در شيوه ي عمل است كه در هر دو ، نقش ها از تركيب قطعات رنگي جنس مورد نظر شكل مي گيرد.
يكي از نمونه هاي قديمي موجود آميزه ي اين دو هنر، دري قديمي و بزرگ، متعلق به عصر قاجاريه است كه در ضلع شمال غربي محوطه وزارت آموزش و پرورش فعلي قرار دارد. ارتفاع اين ساختمان در حدود چهار و نيم متر و عرض آن سه متر است و سردري نيم دايره در بالاي آن قرار گرفته است. هر طرف اين در به سه قسمت مربع شكل تقسيم شده است:


مربع بالايي آن شيشه و دو مربع پاييني چوب برجسته و مسطحي است كه نقشهاي اسليمي معرق كاري شده در اين قسمت جاي گرفته است.


سابقه ي معرق كاري و آموزش آن در اداره كل هنرهاي سنتي به سال 1309 ه . ش برمي گردد. در آن سال به پايمردي استاد حسين طاهرزاده بهزاد ، گروهي از هنرمندان نام آور هنرهاي سنتي از سراسر كشور در تهران گرد هم آمده و مدرسه صنايع مستظرفه را بنياد گذاشتند. اين مؤسسه از ديرباز تا به امروز با عنوان هاي گوناگوني مانند: مدرسه صنايع قديمه و هنرستان هنرهاي ملي، اداره هنرهاي ملي و مدتي نيز به عنوان يكي از واحدهاي اداره كل آفرينش هنري و ادبي در وزارت فرهنگ و هنر سابق، در تعالي و تكامل هنرهاي سنتي سهم بسزايي داشته است. اين اداره كل در سال 1346 به اداره ي كارگاه هاي هنري تغيير نام داد

و سرانجام در سال 1357 به عنوان يكي از واحدهاي دفتر پژوهش و آفرينش به حيات خود ادامه داد . پس از پيروزي انقلاب، اداره ي مذكور به اداره ي كارگاه هاي هنري تغيير نام يافت و فعاليت هاي خود را در اداره ي كل هنرهاي سنتي دنبال كرد. تا اين زمان هنرجويان آن را منحصراً افراد علاقه مندي تشكيل مي دادند كه طي فراگيري به استخدام رسمي درمي آمدند.


از سال 1360 به استناد موافقتنامه معاونت فرهنگي وقت، واحد آموزش مستقلي براي تعليم هنرهاي سنتي آغاز به كاركرد و سرانجام در سال 1362 تأسيس رسمي اداره آموزش اين اداره كل، براي عموم مشتاقان به فراگيري هنرهاي سنتي، سرآغاز نويني بر تداوم اين هنرها شد و در كنارآن كارگاه منبت و معرق به سرپرستي استاد سيد كمال ميرطيبي همچنان به فعاليت هاي هنري خود ادامه داد.


در طي ساليان، معرق همپاي حركت زمان پيشرفت كرد و تحولات و نوآوري هاي مختلفي در آن پديدار شد. براي آشنايي با مسير حركت اين هنر، بايد به اولين كارگاه منبت و معرق اشاره كرد كه در سال 1310 تحت سرپرستي استاد احمد امامي، تأسيس شد بايد اشاره كرد و همچنين از اساتيد متقدمي چون پرويز زابلي، عباس شهميرزادي ، علي و خليل امامي ، و احمد رعنا ياد كرد. ابتدا اهم فعاليت آن كارگاه، منبت كاري بود و به تدريج در كنار آن هنر معرق نيز پاي گرفت.


اين هنر در آغاز براي تزئين سطح ميز، بوفه، در و تكيه گاه صندلي به كار برده مي شد، و تنها نقش هاي اسليمي يا گره يا پنج رنگ محدود چوب هاي آبنوس، فوفل ، گلابي، سنجد و توت مورد استفاده قرار مي گرفت و گاه براي تنوع، از برش هاي خاتم براي اشباع نقش ها استفاده مي كردند. رنگ خاتم ها به همان پنج رنگ فوق الذكر محدود بود و به خاتم چوبي شهرت داشت.


در آن ايام، شيوه معرق كاري در مقايسه با روش امروزي بسيار متفاوت بود و بيشتر به روش معرق هندي اجرا مي شد. بدين طريق كه هنرمندان ابتدا به وسيله كارد مخصوص منبت، محل قرار گرفتن نقش ها را روي شيء مورد نظر مطابق طرح مي كندند و سپس نقش ها را از چوب هاي رنگي به وسيله ي مته اي كه اختصاص به تعمير چيني داشت و سوهان هاي مخصوص و ارّه اي به نام چكي، دوربُري مي كردند و در محل مقرر قرار مي دادند.


نخستين تاريخي كه در مورد اشباع نقش هاي كنده شده به وسيله چوب هاي رنگي موجود است تابلويي مربوط به سال 1313 با نقش دوسوار كار است كه به وسيله احمد رعنا ساخته شده و متعاقب آن تابلوي ديگري مربوط به سال 1314 با نقش يك زن است كه توسط عباس شهميرزادي اجرا شده است. هم اكنون دو تابلوي مذكور در نمايشگاه اداره كل هنرهاي سنتي نگهداري مي شوند.


عباس شهميرزادي هنگام اجراي تابلوي بعدي خود ، به جاي كندن سطح چوب به فكر ايجاد زمينه در اطراف نقش ها افتاد و از كنار هم قرار دادن قطعات چوب زمينه اي در اطراف نقش ها به وجود آورد. اين تابلو، با مقطع بيضي، نشانگر نقش دو زن بود .


نخستين نمونه هاي موجود اين روش، دو تابلوي مربوط به سالهاي 1317 و 1319 است كه نقش پيكار دو سوار با يك شير را نشان مي دهد. اين تابلوها مربوط به امتحان كلاس معرق «علي و خليل امامي» است و هم اكنون در موزه هنرهاي ملي نگهداري مي شوند.


به دنبال اين دگرگوني ها، در سال 1316 احمد رعنا با اثر ابداعي خود به نام شكارگاه، معرق را از حالت مسطح خارج كرد و به صورت نيم برجسته مطرح نمود كه همين شيوه تا امروز با نام منبت معرق متداول است. زمينه ي فكري اين نوآوري از نقش هاي منبت كاري شده ي درهاي كاخ مرمر شكل گرفت.


تا سال 1334 اجراي معرق با همان پنج رنگ محدود، متداول بود تا اين كه محمد طاهر امامي كه در پي تنوع رنگ بيشتري در معرق بود ، در انديشه ي به كارگيري مواد شيميايي رنگي شد و جهت آزمون، نقش هايي روي يك راكت تنيس روي ميز با استفاده از مواد ياد شده به وجود آورد. بدين منوال در پي شناسايي گوناگوني ِ رنگ، انواع چوب هاي صنعتي شناخته شد. ( اين پي گيري همچنان ادامه دارد. )


در سال 1335، تعدادي پاراوان و بوفه ي معرق كاري شده از طرف دولت چين به دولت ايران اهدا شد كه هنگام حمل، تعدادي از آنها خسارت ديد! مرمت بعضي از آنها با زمينه سياه به محمد غفوري محول شد . وي با تهيه ماده سياهي تركيب يافته از جوهر نيكروزين، پارافين و لاك الكل، قسمت هاي آسيب ديده را ترميم كرد. لازم به توضيح است كه تا قبل از شناخته شدن جوهر نيكروزين براي سياه كردن زمينه اشياي چوبي، صفحات موسيقي را مي كوبيدند و سپس در الكل حل كرده و مقداري پارافين به آن اضافه مي كردند و ماده سياه به دست آمده را به وسيله پنبه بر روي شيء مورد نظر منتقل مي كردند.


اين گونه آزمون هاي پياپي موجب پيدايش انديشه نويني در هنر معرق شد و بدين سان در سال هاي 36 يا 37 يك پاراوان كوچك با نقش گل و مرغ توسط عزيزالله ويزايي با زمينه سياه كه به شيوه ي معرق هاي چيني بود ساخته شد و بدين ترتيب اين سبك معرق در ميان انواع آن جاي گرفت.
در ادامه اين تحولات در سال 1344 محمد طاهر امامي تابلويي با عنوان مرغ و آشيانه به وجود آورد كه مرغ تماماً از جنس صدف تهيه شده و كاملاً برجسته است و تنها به وسيله يكي از بالهايش به زمينه ي تابلو متصل شده است. وي با اجراي اين تابلو به معرق تمام برجسته دست يافت.


در ميان آثار معرق روي چوب كه تاكنون به وجود آمده ، «معرق خاتم» چنانكه از نامش برمي آيد، تركيبي از دو هنر بيان شده است كه مقام ويژه ي خود را از دير باز حفظ كرده است. از بدو پيدايش كارگاه منبت و معرق، نوع ساده ي معرق خاتم در ميان شمسه ي نقش هاي گره با همان پنج رنگ طبيعي محدود اوليه به كار گرفته مي شد.


در سال 1337 در كارگاه خاتم سازي ، ميز تحريري با نقش سيمرغ و اژدها، به سرپرستي شادروان علي نعمت تهيه شد و براي نقش هاي مذكور از برش هاي خاتم با رنگهاي متنوع استفاده كردند كه همه به شيوه ي معرق، دُوربري و جاسازي شده بود. اين تجربه ، انگيزه ي خلق تابلويي با طرح يك طوطي از خاتم هاي رنگي شد كه در سال 1342 توسط عزيزالله ويزايي، خارج از محيط كارگاه ها به مرحله اجرا در آمد و در سال 1349 اكبر سريري نخستين هنرمندي بود كه از اين شيوه جهت ايجاد نقش يك پرنده بر روي تابلو استفاده كرد و بدين ترتيب اين سبك معرق با نام «معرق خاتم» متداول شد.


در ادامه اين دگرگوني ها در سال 1349 تابلويي به سبك امپرسيونيسم از طبيعت يك روستا كه توسط رضا شهابي (يكي از شاگردان كمال الملك) نقاشي شده بود، به وسيله ي محمد طاهر امامي با رعايت اصول سبك ياد شده به صورت معرق ساخته شد.

معرق
قرار گرفتن قطعات چوب‌های رنگی در کنار هم به وجود آوردن طرحی مشخص را معرق می‌گویند. گاه دیده می‌شود که در کنار چوب‌های رنگی از مصالحی چون عاج، صدف، فلزات و استخوان هم استفاده می‌شود. به طور کلی معرق به دو گروه اصلی تقسیم می‌گردد.


الف – معرق زمینه رنگ: اگر در هنر معرق، زمینه کار هم از چوب بریده شود، معرق زمینه چوب نامیده می‌شود. در واقع طرح اصلی توسط زمینه ایی از چوب احاطه می‌شود. معرق زمینه چوب به روشهای گوناگونی کار می‌شود که شامل معرق پازلی، معرق آجری، نازک بری در معرق منبت می‌‌باشد.
معرق زمینه جورچین (پازلی)
با همان شیوه معرق چوب کار می‌شود، فقط زمینه طرح یا کار را به قطعه‌های پازل مانند بریده، در کنار هم می‌‌چسبانند و سپس باز هم برای مراحل تکمیلی به کارگاه رنگ فرستاده می‌شود.
معرق زمینه آجری: با همان شیوه معرق زمینه چوب کار می‌شود، فقط تفاوت کار در این است که زمینه طرح به صورت آجری بریده و در کنار هم چیده می‌شود. آنگاه مراحل تکمیلی را به صورت رایج طی می‌کنند.


نازک بری در معرق: در این شیوه از معرق، ابتدا قطعات طرح مورد نظر معرق بریده می‌شود. آنگاه به وسیله اره مویی معمولی برش‌های بسیار ظریف و نزدیک به هم در تمامی قسمت‌های طرح داده می‌شود، برش‌هایی که به فاصله‌های میلیمتری در کنار هم داده می‌شود. سپس چوبهای شکل داده شده در کنار هم بر روی زمینه‌ای از تخته روکش شده و غالبا" بدون هیچ نوع تزئینی چسبانده می‌شود.


معرق منبت: معرقی که نقشهای آن برجسته است معرق منبت گفته می‌شود برای ساخت معرق منبت ابتدا همه قطعه‌ها را مانند معرق می‌‌برند و بعد آنها رابه طور مجزا به شیوه منبت کاری ساخت و ساز نموده، کنار یکدیگر جفت و جور می‌کنند. در پایان قطعه را رویزیر کار در محل مربوط نصب می‌کنند.

تاريخچه هنر معرق روي چوب

مقدمه تاريخي
معرق در معناي كلام «اصولاً هر چيز رگه دار را گويند » ولي مفهوم آن در اين نوع بخصوص هنر، ايجاد نقش ها و طرح هاي زيبايي است كه از دوربري و تلفيق چوب هاي رنگي روي زمينه اي از چوب يا پلي استر سياه شكل مي گيرد.


تاريخ پيدايش اين هنر به درستي مشخص نيست؛ ولي از تطبيق آن با هنر كاشي كاري ، بدون شك رابطه اين دو هنر را درمي يابيم. براي آشنايي با ريشه ي اين هنر ، صحبت از تاريخ تكوين به ميان مي آيد و به عنوان مقدمه مي توان از گنبد سرخ مراغه كه در زمان ايلخانيان ساخته شده است، ياد كرد؛ اين گنبد نوع بسيار ساده ي كاشي كاري بدين سبك است.


كاشي كاري معرق در دوران مغول نيز به همين منوال بود و تداول آن در عصر صفوي به اوج شكوفايي خود رسيد و آثار ارزنده اي در هنر كاشي كاري پديد آمد. اين شكوفايي در زمان افاغنه و زنديه رو به افول نهاد. در دوران قاجاريه نيز كاشي كاري معرق، تقليدي ناقص از آثار گذشتگان بود. تا اين دوران نقشهايي كه در كاشي كاري معرق به كار برده مي شد نقش هاي اسليمي بود. اما با سفر عده اي از هنرمندان به اروپا و گرايش آنان به هنر و فرهنگ اروپايي، تغييرات و دگرگوني هاي بسياري در نقشهاي كاشي كاري به عمل آمد و از آن پس طرح انسان و ديگر اشكال مانند اسلحه جنگي در هنر كاشي كاري دوران قاجاريه نمايان شد .


از آن دوران تا به امروز، اين هنر، چونان گذشته رونق نداشته است و تنها عده ي كمي از هنرمندان در زنده نگهداشتن آن كوشا بوده اند.
وجه تشابه كاشي كاري معرق با معرق كاري روي چوب در شيوه ي عمل است كه در هر دو ، نقش ها از تركيب قطعات رنگي جنس مورد نظر شكل مي گيرد.


يكي از نمونه هاي قديمي موجود آميزه ي اين دو هنر، دري قديمي و بزرگ، متعلق به عصر قاجاريه است كه در ضلع شمال غربي محوطه وزارت آموزش و پرورش فعلي قرار دارد. ارتفاع اين ساختمان در حدود چهار و نيم متر و عرض آن سه متر است و سردري نيم دايره در بالاي آن قرار گرفته است. هر طرف اين در به سه قسمت مربع شكل تقسيم شده است:


مربع بالايي آن شيشه و دو مربع پاييني چوب برجسته و مسطحي است كه نقشهاي اسليمي معرق كاري شده در اين قسمت جاي گرفته است.

سابقه ي معرق كاري و آموزش آن در اداره كل هنرهاي سنتي به سال 1309 ه . ش برمي گردد. در آن سال به پايمردي استاد حسين طاهرزاده بهزاد ، گروهي از هنرمندان نام آور هنرهاي سنتي از سراسر كشور در تهران گرد هم آمده و مدرسه صنايع مستظرفه را بنياد گذاشتند. اين مؤسسه از ديرباز تا به امروز با عنوان هاي گوناگوني مانند: مدرسه صنايع قديمه و هنرستان هنرهاي ملي، اداره هنرهاي ملي و مدتي نيز به عنوان يكي از واحدهاي اداره كل آفرينش هنري و ادبي در وزارت فرهنگ و هنر سابق، در تعالي و تكامل هنرهاي سنتي

سهم بسزايي داشته است. اين اداره كل در سال 1346 به اداره ي كارگاه هاي هنري تغيير نام داد و سرانجام در سال 1357 به عنوان يكي از واحدهاي دفتر پژوهش و آفرينش به حيات خود ادامه داد . پس از پيروزي انقلاب، اداره ي مذكور به اداره ي كارگاه هاي هنري تغيير نام يافت و فعاليت هاي خود را در اداره ي كل هنرهاي سنتي دنبال كرد. تا اين زمان هنرجويان آن را منحصراً افراد علاقه مندي تشكيل مي دادند كه طي فراگيري به استخدام رسمي درمي آمدند.


از سال 1360 به استناد موافقتنامه معاونت فرهنگي وقت، واحد آموزش مستقلي براي تعليم هنرهاي سنتي آغاز به كاركرد و سرانجام در سال 1362 تأسيس رسمي اداره آموزش اين اداره كل، براي عموم مشتاقان به فراگيري هنرهاي سنتي، سرآغاز نويني بر تداوم اين هنرها شد و در كنارآن كارگاه منبت و معرق به سرپرستي استاد سيد كمال ميرطيبي همچنان به فعاليت هاي هنري خود ادامه داد.


در طي ساليان، معرق همپاي حركت زمان پيشرفت كرد و تحولات و نوآوري هاي مختلفي در آن پديدار شد. براي آشنايي با مسير حركت اين هنر، بايد به اولين كارگاه منبت و معرق اشاره كرد كه در سال 1310 تحت سرپرستي استاد احمد امامي، تأسيس شد بايد اشاره كرد و همچنين از اساتيد متقدمي چون پرويز زابلي، عباس شهميرزادي ، علي و خليل امامي ، و احمد رعنا ياد كرد. ابتدا اهم فعاليت آن كارگاه، منبت كاري بود و به تدريج در كنار آن هنر معرق نيز پاي گرفت.

 

اين هنر در آغاز براي تزئين سطح ميز، بوفه، در و تكيه گاه صندلي به كار برده مي شد، و تنها نقش هاي اسليمي يا گره يا پنج رنگ محدود چوب هاي آبنوس، فوفل ، گلابي، سنجد و توت مورد استفاده قرار مي گرفت و گاه براي تنوع، از برش هاي خاتم براي اشباع نقش ها استفاده مي كردند. رنگ خاتم ها به همان پنج رنگ فوق الذكر محدود بود و به خاتم چوبي شهرت داشت.


در آن ايام، شيوه معرق كاري در مقايسه با روش امروزي بسيار متفاوت بود و بيشتر به روش معرق هندي اجرا مي شد. بدين طريق كه هنرمندان ابتدا به وسيله كارد مخصوص منبت، محل قرار گرفتن نقش ها را روي شيء مورد نظر مطابق طرح مي كندند و سپس نقش ها را از چوب هاي رنگي به وسيله ي مته اي كه اختصاص به تعمير چيني داشت و سوهان هاي مخصوص و ارّه اي به نام چكي، دوربُري مي كردند و در محل مقرر قرار مي دادند.


نخستين تاريخي كه در مورد اشباع نقش هاي كنده شده به وسيله چوب هاي رنگي موجود است تابلويي مربوط به سال 1313 با نقش دوسوار كار است كه به وسيله احمد رعنا ساخته شده و متعاقب آن تابلوي ديگري مربوط به سال 1314 با نقش يك زن است كه توسط عباس شهميرزادي اجرا شده است. هم اكنون دو تابلوي مذكور در نمايشگاه اداره كل هنرهاي سنتي نگهداري مي شوند.


عباس شهميرزادي هنگام اجراي تابلوي بعدي خود ، به جاي كندن سطح چوب به فكر ايجاد زمينه در اطراف نقش ها افتاد و از كنار هم قرار دادن قطعات چوب زمينه اي در اطراف نقش ها به وجود آورد. اين تابلو، با مقطع بيضي، نشانگر نقش دو زن بود .


نخستين نمونه هاي موجود اين روش، دو تابلوي مربوط به سالهاي 1317 و 1319 است كه نقش پيكار دو سوار با يك شير را نشان مي دهد. اين تابلوها مربوط به امتحان كلاس معرق «علي و خليل امامي» است و هم اكنون در موزه هنرهاي ملي نگهداري مي شوند.

به دنبال اين دگرگوني ها، در سال 1316 احمد رعنا با اثر ابداعي خود به نام شكارگاه، معرق را از حالت مسطح خارج كرد و به صورت نيم برجسته مطرح نمود كه همين شيوه تا امروز با نام منبت معرق متداول است. زمينه ي فكري اين نوآوري از نقش هاي منبت كاري شده ي درهاي كاخ مرمر شكل گرفت.
تا سال 1334 اجراي معرق با همان پنج رنگ محدود، متداول بود تا اين كه محمد طاهر امامي كه در پي تنوع رنگ بيشتري در معرق بود ، در انديشه ي به كارگيري مواد شيميايي رنگي شد و جهت آزمون، نقش هايي روي يك راكت تنيس روي ميز با استفاده از مواد ياد شده به وجود آورد. بدين منوال در پي شناسايي گوناگوني ِ رنگ، انواع چوب هاي صنعتي شناخته شد. ( اين پي گيري همچنان ادامه دارد. )


در سال 1335، تعدادي پاراوان و بوفه ي معرق كاري شده از طرف دولت چين به دولت ايران اهدا شد كه هنگام حمل، تعدادي از آنها خسارت ديد! مرمت بعضي از آنها با زمينه سياه به محمد غفوري محول شد . وي با تهيه ماده سياهي تركيب يافته از جوهر نيكروزين، پارافين و لاك الكل، قسمت هاي آسيب ديده را ترميم كرد. لازم به توضيح است كه تا قبل از شناخته شدن جوهر نيكروزين براي سياه كردن زمينه اشياي چوبي، صفحات موسيقي را مي كوبيدند و سپس در الكل حل كرده و مقداري پارافين به آن اضافه مي كردند و ماده سياه به دست آمده را به وسيله پنبه بر روي شيء مورد نظر منتقل مي كردند.


اين گونه آزمون هاي پياپي موجب پيدايش انديشه نويني در هنر معرق شد و بدين سان در سال هاي 36 يا 37 يك پاراوان كوچك با نقش گل و مرغ توسط عزيزالله ويزايي با زمينه سياه كه به شيوه ي معرق هاي چيني بود ساخته شد و بدين ترتيب اين سبك معرق در ميان انواع آن جاي گرفت.
در ادامه اين تحولات در سال 1344 محمد طاهر امامي تابلويي با عنوان مرغ و آشيانه به وجود آورد كه مرغ تماماً از جنس صدف تهيه شده و كاملاً برجسته است و تنها به وسيله يكي از بالهايش به زمينه ي تابلو متصل شده است. وي با اجراي اين تابلو به معرق تمام برجسته دست يافت.


در ميان آثار معرق روي چوب كه تاكنون به وجود آمده ، «معرق خاتم» چنانكه از نامش برمي آيد، تركيبي از دو هنر بيان شده است كه مقام ويژه ي خود را از دير باز حفظ كرده است. از بدو پيدايش كارگاه منبت و معرق، نوع ساده ي معرق خاتم در ميان شمسه ي نقش هاي گره با همان پنج رنگ طبيعي محدود اوليه به كار گرفته مي شد.

در سال 1337 در كارگاه خاتم سازي ، ميز تحريري با نقش سيمرغ و اژدها، به سرپرستي شادروان علي نعمت تهيه شد و براي نقش هاي مذكور از برش هاي خاتم با رنگهاي متنوع استفاده كردند كه همه به شيوه ي معرق، دُوربري و جاسازي شده بود. اين تجربه ، انگيزه ي خلق تابلويي با طرح يك طوطي از خاتم هاي رنگي شد كه در سال 1342 توسط عزيزالله ويزايي، خارج از محيط كارگاه ها به مرحله اجرا در آمد و در سال 1349 اكبر سريري نخستين هنرمندي بود كه از اين شيوه جهت ايجاد نقش يك پرنده بر روي تابلو استفاده كرد و بدين ترتيب اين سبك معرق با نام «معرق خاتم» متداول شد.


در ادامه اين دگرگوني ها در سال 1349 تابلويي به سبك امپرسيونيسم از طبيعت يك روستا كه توسط رضا شهابي (يكي از شاگردان كمال الملك) نقاشي شده بود، به وسيله ي محمد طاهر امامي با رعايت اصول سبك ياد شده به صورت معرق ساخته شد.


از آن پس تا به امروز، شاهد تحولاتي چند در هنر معرق بوده ايم كه اين تحولات عبارتند از :
- نمايش بُعد از طريق فضاسازي ، كه تحولي در تركيب بندي هاي سطح گذاشته است.(تابلو بزم درويشان).
- استفاده از فلزات و سنگ (تابلو گلدان گل و زنان عشاير)
- نمايش نقش در دو سطح (دو پلانه)
- نشان دادن عمق با استفاده از پلي استر (تابلو عقاب)
ابزار كار معرق روي چوب و كاربرد آن


1- اره دست
همان اره معمولي با دسته چوبي است كه تيغه هاي متفاوت دارد و براي بريدن قطعه هاي بزرگ چوبي به كار مي رود.
2- اره چوب بُر
تيغه اي است باريك به طول 13 سانتي متر كه دنده هاي آن به صورت زوج با فواصل كم قرار گرفته است. اين تيغه بر سر " كمان اره " متصل مي شود و معمولاً براي بريدن فلز به كار مي رود. ولي در معرق، شماره هاي دو صفر، يك و دو آن براي بريدن صدف و عاج و شبه عاج استفاده مي شود.

3- ارّه فلز
تيغه اي است باريك به طول 13 سانتي متر كه دنده هاي آن به صورت فرد با فواصل كم قرار گرفته است. اين تيغه بر سر " كمان اره" متصل مي شود و براي بريدن چوب به كار مي رود. شماره هاي دو صفر و يك آن در معرق استفاده مي شود.


4- پرس برقي
دستگاهي است برقي، شامل چهار ستون آهني كه سه صفحه متحرك مستطيل شكل از چهار زاويه، به ستون ها متصل شده است و در قسمت بالاي اين چهار ستون حجم مكعب مستطيل آهني قرار دارد كه موتور و دستگاه گرم كننده در اين قسمت جاي گرفته است و با روشن كردن آن در ضمن حركت صفحات، گرما به وسيله ي سيمي كه به هر يك از صفحه هاي مستطيل شكل متصل شده است انتقال مي يابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید