بخشی از مقاله
چکيده
کتيبه معرق سنگ و کاشي اثري منحصربه فرد، برجايمانده از عهد آل اينجوست که در نماي بالايي بناي خدايخانه مسجد عتيق شيراز قرارگرفته و مهم ترين بخش از تزئينات اين بنا را تشکيل ميدهد. اين کتيبه با گذشت زمان ، متحمل آسيب هاي گوناگوني شده است که بايد براي جلوگيري از ويران شدن بيشتر و فراهم آوردن شرايطي مطلوب براي تأمين بقا و ادامه حيات اين اثر ارزشمند، چاره اي انديشيده شود. در پژوهش حاضر تلاش برآن بوده تا با استفاده از مطالعات آزمايشگاهي، آسيب هاي واردشده بر اثر مورد نظر(بخش هاي باقيمانده از زمان ساخت کتيبه و مربوط به زمان بازسازي آن ) و ميزان آنها شناسايي گردد.
براي شناسايي عوامل آسيب رسان به بدنه و لعاب کاشي، از روش هاي دستگاهي(AAS, XRD)و(SEM-EDX)و براي شناسايي آسيب هاي وارد بر سنگ از روش هاي دستگاهي(XRD)و پتروگرافي استفاده شده است .
نتايج به دست آمده نشانگر آن است که اين تزئين به سبب ساختار و ماهيت ويژه آن ، از هنگام ساخت (چه از قرن هشتم و چه از زمان بازسازي) دچار آسيب شده و عوامل محيطي و دخالت هاي انساني به مرور زمان افزون بر سرعت بخشيدن به روند آسيب هاي ناشي از مرحله ساخت ، آسيب هاي جديدي را نيز پديدآورده اند. با استناد به بررسيها و آزمايش هاي انجام شده روي نمونه هاي مورد بررسي، از ميان عوامل محيطي آسيب رسان ، رطوبت نقش بارزتري را در فرسايش اين اثر دارد.
کليدواژگان : آل اينجو، معرق ، سنگ ، کاشي، آسيب شناسي.
مقدمه
بناي تاريخي خدايخانه بخشي از مسجد عتيق شيراز است که قرارگيري آن در صحن ، مسجد عتيق را از ديگر مساجد متمايزکرده است . اگرچه بناي خدايخانه پيش از قرن هشتم هجري بناشده ليکن اسناد و مدارک گواه بازسازي آن در دوره آل اينجوست . ازآنجا که سنگ از اصليترين مصالح به کاررفته در معماري اين بنا است ، تزئينات آن نيز با ساختار بنا ارتباطي تنگاتنگ دارد. در نماي بالايي آن ، کتيبه اي از معرق سنگ و کاشي زينت بخش بناست که با نبود اين کتيبه ، بيشترين بخش از هويت و جذابيت بنا از بين ميرفت . اجراي متفاوت اين کتيبه نيز درخور توجه است ، آن گونه که شايد بتوان کتيبه معرق سنگ و کاشي در بناي خدايخانه را تزئيني متفاوت و منحصربه فرد در معماري ايران دانست . بيتوجهي به اين کتيبه و قرارگيري آن در معرض عوامل مختلف محيطي، به مرور زمان آسيب هاي بسياري را بر آن واردکرده است . از اين رو، فراهم آوردن شرايط مطلوب براي حفاظت و نگهداري اصولي آن امري ضروري است . ضمن اينکه ، لازم است عوامل مؤثر در ويراني آن را نيز شناسايي کرد.
ازآنجاکه تاکنون روي کتيبه نام برده هيچ گونه بررسي و مطالعه اي انجام نشده ، در مقاله پيش رو تلاش برآن شده تا با شناسايي آسيب هاي وارده ، اقداماتي براي کنترل روند تخريب و جلوگيري از زوال آن صورت گيرد. افزون براينکه اين امر، سبب نگهداري اين اثر ارزشمند و منحصربه فرد خواهدشد و مسير را براي انجام مطالعات پژوهشگران در آينده جهت شناسايي اين کتيبه ، هموار خواهدکرد.
روش تحقيق
در پژوهش حاضر، با بهره گيري از مطالعات ميداني و مشاهده ای و بررسی کتابخانه ای ، روش ساخت کتیبه و چگونگی اسیب های وارده بر ان ارزیابی شده است . سپس به کمک بررسيهاي ميکروسکوپي و مطالعات آزمايشگاهي، انواع آسيب ها و عوامل مؤثر در ويراني کتيبه شناسايي شده است . نهايت ، با به کارگيري نتايج به دست آمده از بررسيها و مطالعات ، براي کنترل روند تخريب و ارائه راهکارهايي مؤثر جهت حفظ و نگهداري آن ، اقدام شد.
پيشينه پژوهش
در برخي از منابع که تاريخچه مسجد عتيق در آنها آورده شده ، تنها اشاره اي کوتاه به بناي خدايخانه و کتيبه نام برده شده است . چنانکه علينقي بهروزي(١٣٥٤) در کتاب "بناهاي تاريخي و آثار هنري جلگه شيراز درباره تاريخچه خدايخانه وکتيبه معرق سنگ و کاشي و نماي بالايي و تعميرات صورت گرفته روي آن ، به گونه اي کوتاه و مختصر سخن رانده است (بهروزي، ١٩٩:١٣٥٤-١٩٢).
در زمينه پيشينه ساخت خدايخانه هم در کتاب "فارسنامه ابن بلخي" تصحيح منصور رستگارفسايي به اختصار توضيحاتي آورده شده است (ابن بلخي، ١٣٧٤: ٣٢٨-٣٢٠). همچنين ، درشدالازار في خط الاوزار عن زوار المزار(١٣٥٠) نوشته جنيد شيرازي نيز، کاربري بناي خدايخانه به گونه مجمل بررسيشده است (جنيد شيرازي، ١٣٥٠: ٧٩-٧٧).
افزون براين ها، جهانگردان و مأموران سياسي کشورهاي ديگر نيز، بارها از بناي خدايخانه بازديدکرده اند. از ميان آنها ميتوان به ديالافوا و شاردن اشاره نمود(ديالافوا، ١٣٥٣: ٤٦٦-٤٦٤؛ شاردن ، ١٣٧٣: ٣٦٧). دونالد ويلبر(١٣٧٢) جهانگرد هم در مقاله اي باعنوان مسجد عتيق شيراز به صورت مختصر از بناي خداي خانه يادکرده است (٣٢-١٩٧٢٣,Wilber).
کتيبه معرق سنگ و کاشي بناي خداي خانه
بناي تاريخي مکعب شکل خدايخانه مسجد عتيق شيراز مربوط به دوران آل اينجو است . اين بنا، ازنظر موقعيت قرارگيري، در صحن مسجد واقع شده که از اهميت هنري، تاريخي و معماري ويژه اي برخورداراست و ازلحاظ سبک بنا و تزئينات ، کمتر نظيري براي آن شناخته شده است .
پيشينه آن را براساس متون تاريخي، دست کم ميتوان تا قرن ششم هجري دانست (ابن بلخي، ١٣٧٤: ٣٢٢). در دوره آل اينجو، شاه شيخ ابواسحاق حاکم فارس آن را به شکل امروزي درآورد. درباره وجه تسميه آن بيان کرده اند: در آن قرآن هايي به ويژه خطي و تاريخي منسوب به ائمه اطهار و عثمان نگه داريميشده (جنيدشيرازي،١٣٥٠: ٧٨) و هرجمعه صبح ، عده اي در آنجا گردميآمده و به تلاوت قرآن ميپرداخته اند(شواتس ،١٣٧٣: ٧٧).
بخش مهمي از جذابيت اين بناي سنگي، کتيبه معرق
تصوير١. بناي خدايخانه و کتيبه معرق سنگ و کاشي در نماي بالايي آن (نگارندگان ).
تصوير ٢. کتيبه معرق سنگ و کاشي، نماي بالايي بناي خدايخانه (نگارندگان ).
سنگ و کاشي است که در هماهنگي با سطوح بنا و مصالح به کاررفته در آن ، جلوه ويژه و منحصربه فردي در نماي بنا ايجادکرده است .کتيبه در بلندترين نقطه ساختمان ، اطراف بام در قاب مستطيلي به کمال ، در معرض ديد قراردارد که از ضلع جنوبي بنا شروع شده و پس از گذشتن از ضلع غربي و شمالي تا انتهاي ضلع شرقي امتدادمييابد(تصويرهاي٢-١). يحيي الجمالي الصوفي، خوش نويس معروف زمان شاه ابواسحاق ، روي اين کتيبه که بر قطعات سنگ تنظيم شده ، با حروف درشت و خط ثلث عالي نوشته و پس ، اطراف آن را نقرکرده اند(بهروزي، .(196 :1354
توضيح بيشتر آنکه ، از سده هشتم هجري به بعد خط ثلث در نوشتن کتيبه ها بيشتر استفاده ميشد البته ، در کتيبه هاي کوفي هم چنان اين خط کاربرددارد(شايسته فر،١٣٨٣: ٩٥).
زمينه کتيبه با پوشش تزئيني کاشي معرق مزين شده است . ابعاد آن کاشيها متنوع است به گونه ايکه ، کوچک ترين اندازه آنها حدود (١×١) سانتيمتراست . کاشيها، زمينه فيروزه اي رنگ دارند و روي آنها با تزئين ماهرانه اي، نقوش مارپيچي لاجوردي رنگ نقش بسته است . اين نقش مايه ها، بارها تکرارگشته و از لعاب زرد و گاه سفيد و قرمز براي اجراي نقوش گياهياي که روي خطوط مارپيچ کارشده ، استفاده شده است .
اين کاشيها، خطوط کتيبه را برجسته ميسازند و سبب افزايش دريافت کلي از آنها ميشوند. به گونه اي که ميتوان گفت به کمک کاشيهاي معرق و بهره گيري از نقوش اسليمي در آنها، متن کتيبه با بيننده ارتباط برقرارکرده و هنرمند سازنده با اين ترفند به نوعي به وحدت کلي در اجزا گوناگون کتيبه دست يافته است .
اين کتيبه ، غير از جنبه تزئيني و آرايشي که در ساختمان بنا دارد، از اهميت بسياري ازنظر تاريخي و مذهبي برخورداراست آن چنان که ، مجهولات بسياري مربوط به بنا و يا ويژگيهاي دوره هنري مخصوص به آن را روشن ميسازد. درواقع ، در اين کتيبه افزون بر مشاهده نام سفارش دهنده (شيخ ابواسحاق ) وتاريخ ساخت بنا(٧٥٢ ه .ق )، وظايف ديني و اخلاقي را هم ميتوان دريافت کرد.
بناي خداي خانه از هنگام ساخت ، دچار آسيب شده و با گذشت زمان به سبب زلزله هايي که شهر شيراز را تحت تاثير قرارداد، آسيب جدي ايي ديد و بخش هايي از آن ويران گرديد. به طوريکه ، سال (١٣١٤) شمسي تنها بخش پيل پاها برجاي بود تااينکه سال (١٣١٥) شمسي، مرمت و بازسازيشد. درادامه ، کتيبه نام برده به دليل اهميتي که داشته با هنرمندي استادان فن ، مرمت گرديد. در اين مرمت ، کلمات ريخته شده را از روي قرينه بقيه کلمات باقي مانده تکميل کردند که در جاي خود، نيازمند بررسي و نقد کارشناسانه است .
تکنيک اجراي کتيبه معرق سنگ و کاشي
درباره بحث تکنيک اجراي اين کتيبه ، ابهاماتي بود که دريافت نتيجه اي واحد و قطعي را دشوارميساخت . نخست آنچه از ديدن تزئينات معرق سنگ و کاشي به نظر مي رسد، ابهام در فن ساخت و چگونگي اجراي آن است .
بدين ترتيب ، براي شناسايي و درک هرچه بهتر و بيشتر هنر به کار رفته در کتيبۀ يادشده و نيز شناخت نوع فن و تکنيک ساخت آن ، روش هاي مطالعات ميداني، مصاحبه با استادان و مطالعات آزمايشگاهي به کارگرفته شد. نهايت ، با تحليل داده هاي گردآوريشده از بحث ، نتيجه گيريشد.
در مرحله نخست از طريق گفتگو با استادان ، چگونگي فن اجراي اين کتيبه مشخص شد؛ هنرمند طرح کلي کتيبه را با استفاده از روش گرته کردن بر سطح قطعات سنگ تنظيم ِ يافته ،کنار هم انتقال داده است . اين طرح اندازي به سبب تفاوت مصالح متن کتيبه با نقوش زمينه ، راهنمايي براي اجراي دقيق اين تزئينات است .
با انجام مطالعات ميداني، آشکارشد که اطراف متن کتيبه به اندازه لازم و کافي، براساس ديدگاه هنرمند و تا جائيکه متن در اين حد برجسته نمودار گردد و کاشي معرق بتواند بر زمينه آن جايگيرد، حجاريشده است . همچنين ، براي اجراي متن با آن ظرايف و پيچيدگي خط ، در اجراي تک تک حروف دقت بسياري شده است . پس از تکميل مراحل نقر زمينه کتيبه ، قطعات سنگ درون قاب مستطيلي که از ابتداي ساخت بنا در بدنه آن تعبيه شده ، نصب گرديده و با ملاتبه بخش هاي زيرين متصل شده اند.
درادامه ، براي آنکه کتيبه مرئي و خواناتر شود، بخش هاي زمينه اين قطعات سنگ با قطعه هاي بريده شده کاشي که از نقوش اسليمي تراشيده و کنار هم ديگر به شکل قطعه اي بزرگ درآمده ، زينت يافته است . با استنادبر شواهد ديداري و مشاهده اثر نام برده و گفتگو با استادان اهل فن ،کاشيهاي معرق تاآنجاکه امکان داشته به شکليکه حروف متن کتيبه مانع از پيوستگي آن نشود، به صورت يکپارچه اجرا شده اند و اين ، برخلاف چيزي است که نخست ، پيش از بررسي دقيق تصور ميشد. پس از تکميل مراحل نقر متن ، کاشيها روي هر قطعه سنگ به صورت جداگانه اجرا و سپس ، قطعات سنگ کنارهم چيده شده اند. نصب کاشيها بر سنگ بنابر نتايج به دست آمده از مطالعات آزمايشگاهي، با گچ بوده است . در معرق کاري اين کتيبه ، چه در انتخاب نقش و رنگ و چه در تراش کاشيها، دقت بسياري شده است . آن گونه که ميتوان گفت ، متن کتيبه با تزئين کاشي معرق در زمينه آن تکميل
شده است . براي درک بهتر از ترتيب قرارگيري اجزاي کتيبه مورد بررسي، طرح شماتيک آن ارائه شده است (تصوير٣).
آسيب شناسي
چون کتيبه نام برده از دو گونه مصالح متفاوت ، کاشي و سنگ ، ساخته شده و هرکدام نيز روند تخريبي خاصي را گذرانده اند؛ پس از مشاهدات و بررسيها براي شناسايي و دسته بندي آسيب ها، جداگانه آسيب هاي بخش هاي کاشي و سنگ کتيبه ، بررسيشدند. به طورکلي، ميتوان آسيب هاي واردشده بر کتيبه معرق سنگ وکاشي را ناشي از ضعف تکنيکي مرحله ساخت ، عوامل محيطي و انساني دانست .
براي انجام مطالعات آزمايشگاهي از بيست و سه بخش مختلف اين کتيبه نمونه برداري شد. (٣ نمونه ) از؛ ١- لعاب و بدنه سفالي کاشيهاي پيل پاها، ٢- بخش هاي بازسازيشده و ملات و بست فلزي پشت کاشيها و ٣-قسمت قديم و جديد سنگ کتيبه . (٨نمونه ) از بدنه سفالي کاشيها؛ از بدنه سفالي لعاب زرد بخش انتهايي پيل پاي شمال شرق و قسمت
تصوير ٣. طرح ترسيمي ازمقطع کتيبه بالاي بناي خدايخانه :١- تکيه گاه ٢- ملات (براي چسباندن سنگ به تکيه گاه )٣- سنگ کتيبه ٤- ملات (براي چسباندن کاشي به سنگ کتيبه )٥- معرق سنگ و کاشي(نگارندگان ).
شرق ضلع جنوب ، از بدنه سفالي لعاب سفيد بخش غرب جبهه جنوب و بخش مرکزي جبهه شرق ، از بدنه سفالي لعاب فيروزه اي بخش غربي و شرقي پيل پاي جنوب شرقي، از بدنه سفالي لعاب لاجورد انتهاي بخش جنوبي جبهه شرقي و انتهاي پيل پاي شمال شرق و (٥ نمونه ) هم از لعاب زرد بخش هاي شرق ضلع جنوب ؛ ١-انتهاي پيل پاي شمال شرق ، ٢-بخش شرقي پيل پاي جنوب شرق ، ٣-بخش غربي پيل پاي جنوب شرق ، ٤-بخش مرکزي جبهه شرق .
همچنين ،(٢ نمونه ) از ملات پشت کاشيها و (٢ نمونه ) از بست فلزي برداشته شد. نمونه برداري از سنگ اصلي، از بخش انتهايي قسمت غربي پيل پاي جنوب شرق و بخش شرقي پيل پاي جنوب شرقي و بخش مرکزي جبهه جنوب آن انجام شد و از سنگ مرمتي، از بخش انتهايي شرقي جبهه جنوب و بخش مرکزي ضلع جنوب و قسمت شرقي جبهه شرق آن ، صورت پذيرفت .
بررسي آسيب هاي کاشي کتيبه
بنابر تصويرهاي به دست آمده از سال (١٣١٤) (پيش از بازسازي کتيبه )، کاشيهاي بخش پيل پاها، بخش اصلي بنا هستند ليکن اسنادي که نشان دهند پس از بازسازي کتيبه ، بخش هاي جديد و قديم کاشيها در آنها مشخص باشد، دردست نيست . وجود شبهه درباره قديم يا جديد بودن کاشيهاي پيل پاها سبب شد که نمونه برداريهايي از بخش هاي گوناگون پيل پاها و قسمت هاي بازسازي شده آنها صورت پذيرد. مقايسه آناليز شيميايي نمونه هاي لعاب
و بدنه سفالي کاشيهاي بخش هاي پيل پاها و بازسازيشده ، نشانگر آن است که ميزان عناصر موجود در هر گروه رنگي لعاب ها و تمامي عناصر بدنه ها تا اندازه زيادي به يکديگر نزديک است .
ترک و ريزترک در لعاب کاشي
ترک و ريزترک ها، رايج ترين آسيب در تزئينات کاشي و اولين آسيبي است که در بررسي نمونه ها قابل توجه هستند. اين ترک و ريزترک ها به حالت هاي مختلف با توجه به ويژگيهاي لعاب و بدنه و شرايط محيطياي که درآن قرار ميگيرند، ايجادشده اند. برخي از عواملي که منجربه پيدايش آنها شده عبارتند از:
الف - تطابق نداشتن ميزان انقباض لعاب و بدنه هنگام سردشدن
گاه ترک هايي که روي سطح لعاب هاي کاشيهاي کتيبه ديده ميشوند به شکل توري و شبکۀريز است (تصوير٤). علت ايجاد اين ترک ها را ميتوان تفاوت بسيار ميان انقباض لعاب نسبت به بدنه آن دانست . چرا که ، براثر تغييرات دما، لعاب بيشتر منقبض ميگردد و به شکل توري با زاويه هايي نزديک به ٩٠ درجه نسبت به يکديگر نمودمييابد(نورتن ، ٤٦٣:١٣٧٥).
اين ترک ها، مربوط به زماني است که بدنه هاي لعاب خورده از کوره بيرون آمده و با کاهش دما تا دماي محيط ، بدنه و لعاب با سرعت يکسان منقبض نشده و سبب ايجاد ترک در لعاب گرديده و سپس شبکه ريزي از ترک ها گسترش يافته است .
ب - تخلخل باز بدنه و جذب رطوبت
بسياري از ترک هاي لعاب هاي کاشيهاي کتيبه به مرور زمان ايجادشده به گونه ايکه ، به شکل شاخه اي در سطح آن گسترده شده اند(تصوير٥). دليل ايجاد اين آسيب را ميتوان در دو مورد بيان داشت : ١-احتمال دارد انقباض لعاب ، مدتي پس از خروج از کوره صورت گرفته باشد چون گاهي لعاب به زمان احتياج دارد تا به دماي محيط برسد. ٢-ناشي از تخلخل باز بدنه است که نتايج به دست آمده از آزمايش ها بر بدنه کاشيها، ميزان تخلخل باز در بدنه کاشيها را به طور متوسط ٢.١٦% نشان ميدهد که بدنه با جذب رطوبت محيط به تدريج ، منبسط ميشود و با انبساط بدنه ، لعاب تحت کشش قرارگرفته و ترک ميخورد.
نصب نشدن و اتصال صحيح کاشيهاي معرق هنگام اجراي تزئينات که به دلايلي همچون قرارگيري کاشي در نزديکي سنگ رويميدهد، همراه عوامل محيطي به ويژه رطوبت ناشي از نزولات جوي(نفوذ رطوبت از طريق بندهاي بين کاشيها)، منجر به انبساط بدنه شده و تنش بين لعاب و بدنه را به وجودميآورد. با تکرار اين روند طي سال ها بدون پيشگيري از نفوذ رطوبت ، بر کاشيها آسيب هايي وارد ميکند که درنهايت ، سبب ترک دارشدن لعاب ميشود. گاه در سطح ترک ها، رسوب نمک ها ديده ميشود که نشانگر تبلور نمک ها در بدنه کاشي است که به تدريج با تبخير رطوبت ، نمک هاي موجود در بدنه از ميان ترک ها روي سطح آمده و آثار آشکاري از خود برجايگذاشته اند(تصويرهاي ٧-٦).
ج - عوامل انساني
آسيب هاي انساني نيز از عوامل مهم در پيدايش ترک و ريزترک هستند. اين آسيب ، بيشتر خود را به شکل تأثير عوامل مکانيکي همچون ضربه در مرحله ساخت کاشي معرق نشان ميدهد. بدين ترتيب که ، بر اثر ضربه تيشه در مرحله تراش قطعات کاشي، ريزترک هايي در لبه قطعات به وجود ميآيد.
درواقع ، تراش کاشيها، سبب خدشه دار شدن سطوح لعاب گرديده ، لعاب هم بسته به ميزان شدت ضربه آسيب ميبيند و باعث شده لعاب تا مرحله جدايش از سطح بدنه پيش رود و در حضور عوامل محيطي گسترش يابد(تصويرهاي٩-٨).
د- پريدگي و شکستگي لبه کاشي
پريدگي و شکستگي لبه کاشي، در تزئينات کاشي معرق بسيار رايج است که اين امر ناشي از ضعف ساخت و تراش کاشيها است .کاشيهايي که بدنه آنها از جنس گل است ، ترکيب آنها خاک رس با مقدار کمي سيليس است . اين چنين ترکيبي سبب ميشود تا کاشي پس از پخت در کوره به صورت خشک و شکننده نباشد و با انجام مهارت تيشه کاري هنگام تراش ،کاشيها نشکند و لبه آنها نپرد (نادري، ١٣٥٧: ٦٨-٦٥).
وجود مقادير زياد سيليس در بدنه کاشيها، باعث توليد بدنه اي سخت و شکننده از آنها ميشود که در واقع ، ميزان شکل پذيري آنها را بسيارکم ميکندet at, 2002:13) Degeorge ;١٩٩٥:١٤ ,Porter)
با اين که ، پس از آناليز بدنه کاشيها با دستگاه جذب اتمي، ميزان سيليس در آنها بين ٤٥ تا ٥٠ درصد به دست آمد(جدول ١)١ و مشخص شد بدنه کاشيهاي کتيبه از جنس کاشي گلي است ، بازهم پريدگي و شکستگيهايي در لبه کاشيها ديده ميشود.
علت اين امر تاحد زيادي بستگي به مهارت هنرمند در تراش دادن قطعات داردکه با واردآمدن ضربه به سطح لعاب هنگام تراش ، قطعات دچار پريدگي و شکستگي شده اند.
ازطرف ديگر، در بخش هاي مختلف کتيبه به ويژه پيل پاها، گستردگي، شکستگي و پريدگي لعاب ديده ميشود که يکپارچگي کاشيها را از بين برده و منشأ بسياري از آسيب ها و صدمات بعدي گرديده است . به سبب قرارگيري کتيبه در فضاي باز، عوامل مختلف محيطي به شکل هاي رطوبت و رطوبت نسبي در طول شبانه روز، تغييرات فصل ها، تابش نور خورشيد و باد، پريدگي و شکستگي کاشيها را گسترش داده و آنها را به صورت امروزي درآورده است . درواقع ، شکستگيهاي اوليه که مربوط به تراش کاشيها است ، امکان تأثير بيشتر عوامل مختلف محيطي را فراهم آورده و به مرور زمان باعث تخريب بيشتر کاشيها شده است (تصويرهاي١١-١٠).
ه - تبادل يوني در لعاب
مهم ترين عامل تخريب لعاب کاشيها، واکنش تبادل يوني است که مربوط به ضعف تکنولوژي در روند توليد لعاب بوده است . همين امر، سبب ايجاد دهيدروکسيلاسيون و نهايت ، تشکيل قشر دهيدراته روي سطح لعاب کاشيها شده است . رطوبت محيطي روي سطح لعاب با نفوذ در آن ، پديده تبادل يوني را به وجودآورده و باعث سستي ساختار سطحي شده است . به تقريب ، مبناي تمام تئوريهاي اوليه که مرتبط با اين موضوع اند، براساس سرعت جدايش و شستشوي يون ها براي ماتريس هاي چند جزئي است . زمانيکه ميزان يون هاي کلسيم ، منيزيم و آلومينيوم پائين تر از حد مشخص خود باشند، قدرت جابه جايي يون هاي سديم و پتاسيم افزايش يافته و لعاب دربرابر رطوبت محيطي حساس ميشود. با حضور لايه اي از رطوبت روي سطح ، يون هاي متحرک سديم و پتاسيم از شبکه بيرون و يون هاي در شبکه نفوذيافته و جايگزين يون هاي قليايي ميگردند.
در فرايند تبادل يوني که فرمول آن آورده شده ، سرعت برون رفت قليايي ها اهميت به سزايي دارد.
در اين عمل ، لايه اي نازک از هيدروکسيدهاي سديم و پتاسيم بر سطح لعاب تشکيل ميشوند که سريع ، با دياکسيدکربن هوا ترکيب شده و کربنات هاي سديم و پتاسيم را که قشري بسيار رطوبت گير است ، ايجادميکنند.
با جذب بيشتر رطوبت از محيط ، سطح لعاب همواره مرطوب بوده و عمل تخريب لعاب ادامه مييابد که سبب ميشود ساختار شبکه را برهم زند. اجزاي حل شده اي که بر سطح لعاب منتشرشده ، روي آن رسوب کرده و افزون برآن ، تغييراتي ارجداردمشبککنه ندس. ه بعدي سيليکاتي به صورت دلپلعايمب ريزاسيون مجموعه جديدي که روي به شکل لايه اي نازک و از جنس خود آن تشکيل شده ، به ظاهر شبيه لعاب ليکن ماهيتي متفاوت دارد. حضور اين لايه و تراکم آن ، به نوع پوشش ، زمان تماس ، دما و (PH) بستگيدارد ( ٢١٤٣-٢٠٠٨٢١٤٤,Tournie).
در بررسي کاشيهاي کتيبه ، برخي از لعاب هاي زرد، به ويژه بخش پيل ها٢تخريب شده به گونه ايکه ، شفافيت خود را ازدست داده و با مشاهدات ميکروسکوپي، کم رنگ شدن سطح لعاب و سستي آن آشکار ديده ميشود. مقايسه آناليز شيميايي ميان نمونه لعاب هاي تخريب نشده با نمونه لعاب هايي که کم رنگ شدن سطح و سستي لعاب در آنها قابل مشاهده است ، نشانگر آن است که ميزان عنصرهاي (Mg ,Na )، در نمونه لعاب هاي تخريب شده کمتر از نمونه هاي سالم است . بنابر آنچه گفته شد و قرارگيري کتيبه در معرض رطوبت محيطي جدول ١. نتايج تجزيه کمي بدنه بخش هاي مختلف کاشيهاي کتيبه .
اجزاي تشکيل دهنده بدنه کاشي هاي کتيبه