بخشی از مقاله

چكيده:
این تحقیق در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا بین سازوکارهای راهبری شرکت و سرمایه فکری رابطه وجود دارد یا خیر ؟
برای سنجش سرمایه فکری طبقه بندی های مختلفی ارائه شده است که یکی از این طبقه بندی ها توسط پولیک به نام (ارزش افزده سرمایه فکری ) مطرح شده است که از سه جز کارایی سرمایه ارتباطی ، کارایی سرمایه انسانی و کارایی سرمایه ساختاری تشکیل شده است. در این پژوهش ابتدا بر اساس مدل (ارزش افزوده سرمایه فکری ) ارزش سرمایه فکری شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران محاسبه و سپس ارتباط آن با سازوکارهای راهبری شرکت بررسی شد . سازوکارهای خارجی راهبری شرکت ، درصد

سرمایه گذاران نهادی و درصد سرمایه گذاران عمده می باشد و سازوکارهای داخلی راهبری شرکت ، درصد مالکیت هیئت مدیره و تعداد مدیران ، تعداد مدیران غیر موظف و نسبت مدیران غیر موظف به هیئت مدیره ، دوگانگی نقش مدیر عامل می باشد. و همچنین کل موضوع در صنایع مختلف مورد بررسی قرار گرفت ،برای آزمون فرضیه های پژوهش از روش داده های پنلی با بکارگیری اطلاعات 88 شرکت در طی سال های 1383 تا 1387 استفاده شده است .نتایج کلی حاصل از پژوهش نشان می دهد که درصد سرمایه گذاران نهادی ، درصد مدیران غیر موظف و دوگانگی نقش مدیر عامل رابطه مثبت و معناداری با سرمایه فکری و تعداد مدیران غیر موظف رابطه منفی و معناداری با سرمایه فکری دارند و در بقیه موارد رابطه معناداری بین سازوکارهای داخلی و خارجی راهبری شرکت و سرمایه فکری مشاهده نگردید.


واژه های کلیدی : سازوکارهای راهبری شرکت ، سرمایه فکری ، مدل پولیک ، داده های پنلی، بورس اوراق بهادار تهران

مقدمه:
نظام مناسب راهبری شرکت ها به دنبال استقرار چارچوبی مدون و مکانیزم های مناسب برای برقراری رابطه ای متعادل میان منافع سهامداران جز از یک سو و سهامداران کنترلی یا اکثریت از سوی دیگر می باشد و در دیدگاه های جدیدتر سمت توجه جدی به حقوق کلیه گروه های ذینفع ، اجتماع ، بازار سرمایه و مجموع شرکتها گرایش یافته است . از دهه 70 الگوی رشد اقتصاد جهان به طور اساسی تغییر کرد و به دنبال آن ، دانش به عنوان مهمترین سرمایه ، جایگزین سرمایه های پولی و فیزیکی شد. یکی از ویژگی های دانش این است که نامشهود است یعنی غیر قابل لمس و غیر محسوس است و ارزشگذاری و اندازه گیری آن خیلی سخت و مشکل است در صورتی که در گذشته سازمان ها با استفاده از روش های حسابداری قادر بودن تا ارزش و اندازه تولید خود را به طور کامل محاسبه کنند ولی امروزه این روش حسابداری دارای کارایی لازم نیستند . دانش به عنوان یکی از مهمترین اجزای دارایی های نامشهود محسوب می شود اگر در گذشته بیشتر دارایی های سازمان ها مشهود بودند ولی امروزه قسمت اعظم دارایی های سازمان ها نامشهود هستند.


سازمان ها در حال وارد شدن به اقتصاد مبتنی بر دانش هستند ، اقتصادی که در آن دانش و دارایی های نامشهود به عنوان مهمترین مزیت رقابتی سازمان ها شناخته شده است . یکی از اجزای دارایی نامشهود سرمایه فکری می باشد که تاثیر مهمی برعملکرد و پیاده سازی استرتتژیک سازمان دارد از این رو شناسایی ، اندازه گیری و مدیریت سرمایه فکری دارای اهمیت خاصی است و منجر به مشاهده ارزش واقعی سازمان ها می شود .

فصل اول
كليات تحقیق


1-1 مقدمه
رشد و توسعه و بكارگیری فناوری ها، شاید بارزترین نمونه پیشرفت انسان باشد. پس ازانقلاب صنعتی اقتصاد كشور متكی بر زمین و نیروی كار، رفته رفته جای خود را به اقتصاد صنعتی داد، اقتصادی كه به عامل سرمایه جهت كسب و به كارگیری فناوری و سپس نیروی كار و زمین وابستگی داشت و اكنون در هزاره سوم نگرشی فرا راه ملت ها و سازمان های نوین قرار گرفته است كه از آن به اقتصاد و جامعه دانش محور و یا اقتصاد خدماتی یا اطلاعاتی یاد می شود كه البته وام دار ظهور و توسعه اطلاعات و ارتباطات است.


توجه به دانش و سرمایه های فكری به عنوان اصلی ترین عامل اقتصاد جدید، روز به روز در حال افزایش است. بنابراین با درك كاستی ها نگرش صرفاً متكی بر فناوری- به ویژه IT روز به روز نقش نیروی انسانی و هوش بشری بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. اكنون بسیاری از پژوهشگران از جمله استوارت سرمایه های فكری را مد نظر قرار می دهند. همچنین در صنعت نیز تعداد شركت هایی كه با بكارگیری دانش و توجه به دارایی های فكری به موفقیت های چشمگیری رسیده اند در حال افزایش است.


دانش به عنوان یكی از مهمترین اجزای دارایی های نامشهود محسوب می شود. اگر در گذشته بیشتر دارایی های سازمان ها، مشهود بوده اند ولی امروزه قسمت اعظم دارایی های سازمان ها نامشهود هستند ( سولیون ، 2000،340- 328) .


در اوایل قرن بیست و یكم دنیا نظاره گر شمار زیادی از رسوایی های مالی در شركت هایی همچون انرون، ورلدكام، تایكو، آدلفیا و گلوبال كراسینگ بوده است. در نگاه اول اینطور به نظر می رسد كه عدم رعایت استانداردهای حسابداری از سوی این شركت های دلیل اصلی رسوایی مالی بوده است اما وقتی قدری بیشتر تامل می كنیم مشاهده می نماییم كه گزارشات مالی آنها توسط حسابرسان تأیید شده است.


معیارهای عملكرد مالی رعایت شده و حتی قیمت سهام آنها در دوره ای از رشد قابل ملاحظه ای برخوردار بوده است. مثلاً سولومون در سال 2007در كتاب حاكمیت شركتی و پاسخ گویی خود معتقد است نبود ساختارهای كنترلی و نظارتی در شركت ها به طور عام یا آنچه كه او تحت عنوان نظام حاكمیت شركتی نام گذاری می كند به طور خاص می تواند دلیل وقوع چنین رویدادهایی باشد.


نظام مناسب راهبری شركت ها به دنبال استقرار چارچوبی مدون و مكانیزم های مناسب برای برقراری رابطه ای متعادل میان منافع سهامداران جز از یك سو و سهامداران كنترلی یا اكثریت از سوی دیگر می‌باشد و در دیدگاه های جدیدتر سمت توجه جدی به حقوق كلیه گروه های ذینفع، اجتماع، بازار سرمایه و مجموع شركت ها گرایش یافته است.
با توجه به اینكه وجود ساز و كارهای حاكمیت شرکتی می تواند منجر به بهبود عملكرد اقتصادی بنگاه شود، مدل ها و متدلوژی های جهت اندازه گیری دانش و سرمایه های فكری جهت بهبود این ساز و كارها، روز به روز ضروری تر به نظر می رسد تا به تبع آن رشد اقتصادی مطلوب در كشور ایجاد گردد.


در این فصل از تحقیق ، محقق به طور خلاصه و با توجه به موضوع تحقیق ، به بیان مسئله اصلی پژوهش و ضرورت انجام تحقیق و در ادامه به مدل مفهومی تحقیق پرداخت ،همچنین در ادامه اهداف تحقیق را بیان و به متغیرهای مورد مطالعه تحقیق اشاره کرده و در آخر هم فرضیه های تحقیق و تعاریف واژه ها و اصطلاحات را آورده است.

2-1 تاریخچه مطالعاتی
جدول شماره (1-1) تحقیقات متعددی را که در زمینه راهبری شرکت و سرمایه فکری انجام شده در خود جای داده است و چارچوب نظری تحقیق برگرفته از این تحقیقات می باشد.


جدول 1-1 خلاصه تحقیقات انجام شده
محقق سال شرح
صالح 2009 در تحقیقی با عنوان ارتباط ساختار مالکیت و عملکرد سرمایه فکری در بورس مالزی پرداخت . در این تحقیق ساختار مالکیت ارائه شده شرکتهای مدیریتی ، خارجی ، دولتی و خانوادگی با عملکرد سرمایه فکری بررسی شده است


کین گان 2008 در تحقیقی با عنوان رابطه بین حاکمیت شرکتی و افشا سرمایه فکری در بورس مالزی پرداخت که متغیر های آن، اندازه هیئت مدیره ، ترکیب هیئت مدیره ، اندازه موسسه حسابرسی ، مالکیت خانوادگی و دولتی بوده است


آگارول و دیگران 2006 در تحقیقی با عنوان آیا شرکت های آمریکایی حاکمیت شرکتی بهتری دارند ؟ که در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که ، بعضی از مکانیزم های حاکمیت شرکتی مانند ساختار هیئت مدیره و کمیته حسابرسی ارتباط مستقیمی با ارزش شرکت دارند


یانگ چو 2006 در تحقیقی تحت عنوان " سرمایه فکری؛ یک مطالعه تجربی از ITRI " به بررسی ارتباط بین اجزای سرمایه فکری (سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی و سرمایه ساختاری) با عملکرد پرداختند و نتیجه گرفتند که اولاً یک رابطه مثبت معناداری بین اجزای سرمایه فکری و عملکرد شرکت ها وجود دارد و ثانیاً افزایش سرمایه فکری باعث خلق ارزش و ذخیره استراتژیک آنها در سازمان می باشد.
چونگ 2009 شواهدی در ارتباط با رابطه بين حاكميت شركتي و مالكيت نهادي سهام ارائه نمودند. شواهد اين تحقيق نشان داد ، نسبت سهام شركت كه توسط سرمايه گذاران نهادي نگهداري مي شود، كيفيت ساختار حاكميت را افزايش مي دهد.
هنیفا و کوک 2002 در پژوهشی دریافتند که دوگانگی نقش مدیر عامل رابطه مثبت با سرمایه فکری وبین تعداد مدیران غیر موظف و ارزش سرمایه فکری شرکت رابطه منفی وجود دارد.
کرنت و سایرین



2007

شواهدی را در ارتباط با نقش سرمایه گذاران نهادی یافتند که نشان داد که هم تعداد و هم درصد سرمایه گذاران نهادی رابطه ی معنادار را با بازده شرکتها دارند

لی و دیگران

2008
در تحقیقی تحت عنوان حاکمیت شرکتی و سرمایه فکری دریافتند که رابطه مثبتی بین ترکیب هیئت مدیره ونسبت آن با ارزش سرمایه فکری وجود دارد.
عباسعلی دریایی

1388
در تحقیقی با عنوان عوامل موثر بر نرخ حاکمیت شرکتی و رابطه آن با عملکرد شرکت بررسی شد. نتایج حاصله بیانگر وجود رابطه ای مستقیم بین نرخ حاکمیت شرکتی با عملکرد در سطح اطمینان 95 درصد بود.
شهلا ابراهیمی 1387 در تحقیقی به بررسی تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی جاری و آینده شرکت های پذیرفته شده در بورس تهران پرداخت. نتایج بین سرمایه فکری و عملکرد مالی جاری و آینده شرکت ، هم در سطح کلیه شرکت ها و هم در سطح صنایع رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

3-1- بیان مسأله


در حال حاضر در اقتصاد و دانش محور به دلیل اهمیت چشمگیر بازده حاصل از سرمایه های فكری در مقایسه با سرمایه های مالی در تعیین سودآوری، تلاش در جهت اندازه گیری این نوع سرمایه ها در شركت‌ها افزایش یافته است و سنجش ارزش واقعی سرمایه فكری بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. به دلیل ناتوانی سیستم های حسابداری سنتی در برآورد این مهم، شركت ها، سرمایه گذاران و سایر ذینفعان در پی یافتن ابزار مناسبی جهت اندازه گیری سرمایه فكری و یافتن ارتباط آن با شاخص های سازمانی می باشند. در حقیقت ما در این تحقیق به دنبال پاسخ این سوالات به شرح زیر می باشیم .


1- از لحاظ آماری آیا رابطه ای میان سازو کارهای راهبری شرکت و سرمایه فکری وجود دارد؟
در این تحقیق با استفاده از مدل پولیك و داده های 5 ساله شركت های بورسی در بورس اوراق بهادار تهران بین سال های 1383 تا 1387 میزان سرمایه فكری شركت ها محاسبه خواهد شد. سپس به رابطه میان سرمایه فكری و راهبری شركتی كه بر اساس ساز و كارهای داخلی و ساز و كارهای خارجی می باشد بررسی می شود كه در نتیجه با توجه به اهمیت این سرمایه ها، شركت ها و سرمایه گذاران تصمیمات مناسب تری در جهت كسب بازده مالی بالاتر اتخاذ نمایند.

4-1- چارچوب نظری تحقیق:
مباحث این تحقیق راهبری شرکتی و سازوکارهای داخلی و خارجی آن است. در این تحقیق تلاش می شود که تاثیر مکانیزم های اصول راهبری شرکتی بر سرمایه فکری بررسی شود.این تحقیق با بررسی ابعاد مختلف راهبری شرکتی و سرمایه فکری به ارتقای سطح دانش بازار سرمایه کمک خواهد کرد.

5-1- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی اول - بین ساز و كارهای خارجی راهبری شركت و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه اول - بین درصد مالكیت سهامداران نهادی و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی اول- بین درصد مالكیت سهامداران نهادی و كارایی سرمایه ارتباطی رابطه وجود دارد.


فرضیه فرعی دوم- بین درصد مالكیت سهامداران نهادی و كارایی سرمایه انسانی رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم- بین درصد مالكیت سهامداران نهادی و كارایی سرمایه ساختاری رابطه وجود دارد.


فرضیه دوم - بین درصد مالكیت سهامداران عمده و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی اول - بین درصد مالكیت سهامداران عمده و كارایی سرمایه ارتباطی رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم- بین درصد مالكیت سهامداران عمده و كارایی سرمایه انسانی رابطه وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم- بین درصد مالكیت سهامداران عمده و كارایی سرمایه ساختاری رابطه وجود دارد.


فرضیه اصلی دوم - بین ساز و كارهای داخلی راهبری شركت و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه سوم- بین درصد مالكیت هیئت مدیره و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه چهارم- بین تعداد مدیران غیرموظف و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.


فرضیه پنجم- بین نسبت مدیران غیرموظف به هیئت مدیره و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه ششم- بین تعداد هیئت مدیره و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه هفتم- بین دوگانگی نقش مدیرعامل و سرمایه فكری رابطه وجود دارد.
فرضیه اصلی سوم - روابط سازوکارهای راهبری شرکت و سرمایه فکری در صنایع مختلف متفاوت است.

6-1- اهمیت تحقیق
امروزه قسمت اعظم دارایی های سازمان ها را دارایی های نامشهود تشكیل می دهند و روش های حسابداری قادر به اندازه گیری آنها نیستند. از طرفی در این اقتصاد و دانش محور، موفقیت های سازمانی به توانایی مدیریت این دارایی های نامشهود بستگی دارد. مر و همكارانش دلایلی را برای توجه و اندازه گیری سرمایه فكری برشمرده اند كه عبارتند از:
کمک به سازمان ها برای تنظیم استراتژی آنها
ارزیابی اجرای استراتژی ها
کمک به تصمیمات گسترش و تنوع


استفاده از نتایج اندازه گیری سرمایه های فکری به عنوان مبنایی برای جبران خدمات
ابلاغ این دارایی ها به ذینفعان خارجی سازمان ها و دلایل دیگری برای انجام این کار است که اندازه گیری سرمایه های فکری به طور دقیق می‌تواند ارزش و عملکرد شرکت ها را اندازه گیری کند ( مر ، 2003،464 -441 ) .


چون در یک جامعه مبتنی بر دانش بخش مهمی از ارزش یک کالا و نیز بخش مهمی از ثروت یک شرکت را تشکیل می دهد (چن ،2004 ،100-85 ) و (کننان ، 2004، 413-389) .
بنا بر ایده اندرسون (2004) سازمان ها به 4 دسته از دلایل ممکن است سرمایه فکری خود را مورد سنجش قرار دهند که عبارتند از:
بهبود مدیریت داخلی


بهبود گزارش دهی به خارج از سازمان
مبادلات این سرمایه
دلایل قانونی بهبود حسابداری
در این میان شکاف بین ارزش بازار شرکت ها و ارزش خالص دارایی های مشهود که در واقع سهام ناشی از دارایی های نامشهود تلقی می شود، روز به روز بیشتر توجه سرمایه گذاران را جلب می نماید. زمانی که این شکاف کوچک باشد بازگشت سرمایه از طریق درآمد سازمان یا دست کم دارایی های مشهود آن به شکل منطقی قابل پیش بینی خواهد بود. اما دارایی های به شکل دانش و نشان تجاری بسیار بیشتر در معرض تهدید قرار دارند و تحقق آنها دشوارتر است. ولی به هر حال سرمایه گذاران جهت درک بهتر وضعیت سازمان به شاخص هایی نیاز دارند که قابل اطمینان باشند.


سیستم حاکمیت شرکتی در کشورهای جهان با تعدادی از عوامل از جمله ساختار مالکیت شرکتها، وضعیت اقتصادی، سیستم قانونی، سیاست های دولتی و فرهنگی معین می شود. راهبری شرکت از جمله مباحث با اهمیت در زمینه مدیریت اجرایی و مدیریت مالی و حسابداری می باشد که تاکنون در کشور ما کمتر به آن پرداخته شده است. تجارت تاریخی طی بحران های مالی شرکتها نشان داده است که عدم توجه به نحوه راهبری و ایجاد تعادل بین منافع سهامداران و مدیران از یک سو و همچنین بین سهامداران عمده و جزء از سوی دیگر باعث بروز زیان های جبران ناپذیر گردیده است.

 

7-1- اهداف تحقیق
هدف اصلی این تحقیق ارائه روش مالی جهت سنجش و ارزشیابی سرمایه فكری و آزمون تجربی آن با راهبری شركتی در شركت های بورسی است و تلاش برای امكان پذیر نمودن تهیه، ارائه و تحلیل صورت های مالی كامل و واقعی در سیستم های حسابداری مورد استفاده در شركت ها و ارزیابی صحیح و واقعی سرمایه گذاری (سهامداران) از ارزش واقعی و آتی سهام شركت ها می باشد.
لذا هدف از این تحقیق را می توان پاسخ گویی به این سؤال دانست:
آیا رابطه ای بین ساز و كارهای راهبری شركت و سرمایه فكری در بازار سرمایه ایران وجود دارد؟

8-1- قلمرو تحقیق
الف- قلمرو مكانی: قلمرو مكانی شامل كلیه شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (بازار سرمایه ایران) را مورد بررسی قرار می دهد.
ب- قلمرو زمانی: این تحقیق شركت هایی را در بر می گیرد كه در دوره ی 5 ساله 1383 تا 1387 عضو سازمان بورس اراق بهادار تهران بوده اند.
ج- قلمرو موضوعی: در این تحقیق به تبیین رابطه ی ساز و كارهای راهبری شركت و سرمایه فكری در بازار سرمایه ایران می پردازیم و در حوزه مدیریت سرمایه گذاری می باشد.

9-1- تعریف واژه ها و اصطلاحات
ضریب ارزش افزوده فكری : سرمایه فكری، مالكیت دانش، تجربه كاربردی، تكنولوژی سازمانی، روابط با مشتری، مهارت های حرفه ای است كه برای سازمان جنبه رقابتی در بازار فراهم می كند. این سرمایه شامل سه بخش اصلی است (هیدر و جیمز ،2003،365-383 ) .
كارایی سرمایه ارتباطی : شاخصی است بر مبنای سرمایه ارتباطی كه سرمایـــه ارتباطی عبارتست از دانش گرفته شده در كانال های بازاریابی و روابط مشتری یك سازمان است (بنتیس ، 2000، 100-85) .
كارایی سرمایه انسانی : شاخصی است بر مبنای سرمایه انسانی و سرمایه انسانی نیز شامل ذخیره دانش اعضای یك سازمان است كه شامل شایستگی ها و طرز فكرهای كاركنان است.
كارایی سرمایه ساختاری : شاخصی است بر مبنای سرمایه ساختاری و سرمایه ساختاری نیز شامل همه مخازن دانش غیرانسانی در یك سازمان است كه شامل پایگاه داده ها، چارت های سازمانی و فرآیندها و استراتژی ها و ... است كه به سازمان ارزشی فراتر از مواد آن می دهد.
نظام راهبری شركت ها: قوانین، مقررات، ساختارها، فرآیندها، فرهنگ ها و سیستم هایی است كه موجب دستیابی به هدف های پاسخگویی، شفافیت، عدالت و رعایت حقوق ذینفعان می شود (حساس یگانه، 1385 ،34)2.
هیئت مدیره: اعضای این هیئت كه از سوی صاحبان سهام شركت تعیین می شوند ممكن است از میان دو گروه انتخاب شوند. نوع نخست شامل اشخاصی كه از داخل شركت انتخاب می شوند و دسته دوم نمایندگی كه از بیرون شركت انتخاب می شوند و مستقل از آن محسوب می شوند. نقش هیئت مدیره، نظارت بر مدیران شركت و اقدام در طرفداری از سهامداران است. در واقع هیئت مدیره سعی می كند تضمین كند كه منافع سهامداران به درستی حفظ می شود.( خدابخشی ،1385 ،27)3.
هیئت مدیره غیرموظف: به آن دسته از اعضای هیئت مدیره اطلاق می شود كه سمت اجرایی در شركت ندارند ( خدابخشی ، 1385، 27)4.
سهامدار عمده: سهامدارانی كه حداقل مالكیت 5% از سهام در جریان شركت را دارند (ملاحسینی و قربان نژاد ، 1387، 75)5.
سرمایه گذار نهادی: شخصیت یا مؤسسه ای است كه به خرید و فروش حجم عظیمی از اوراق بهادار می پردازد مثل صندوق های بازنشستگی، بانك ها، شركت های بیمه و سازمان تأمین اجتماعی، صندوق ها و شركت های سرمایه گذاری و بنیادها و نهادهای انقلاب اسلامی (حساس یگانه و پوریانسب ، 1384، 5 )6.
.


فصل دوم
مروری بر ادبيات تحقيق


1-2 بخش اول - ادبیات نظری سرمایه فکری
1-1-2 مقدمه
با وقوع انقلاب تکنولوژی اطلاعات، جامعه اطلاعاتی و شبکه ای و نیز رشد و توسعه سریع تکنولوژی برتر، مخصوصاً در حوزه های ارتباطات، کامپیوتر و مهندسی، از دهه 1990 الگوی رشد اقتصاد جهانی تغییر اساسی کرده است. درنتیجه، دانش به عنوان مهمترین سرمایه جایگزین سرمایه های مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی امروز شده است. در اقتصاد مبتنی بر دانش، محصولات و سازمانها بر اساس دانش زندگی می کنند و می میرند و موفق ترین سازمانها، آنهایی هستند که از این دارایی های ناملموس به نحو بهتر و سریع تری استفاده می کنند.


مطالعات اخیر نشان داده اند که برخلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (مثل پول، زمین، ماشین آلات و غیره) دانش واقعاً منبعی برای افزایش عملکرد کسب و کار است(بنتیس ، 1999، 402-391) . آنچه حتی بیشتر درخور توجه است این است که بازار به مدت طولانی ارزش دانش و عوامل نامشهود دیگر را در فرآیند ایجاد ارزش تشخیص داده است اخیراً اندازه این « ارزش پنهان » تغییر کرده است. برای مثال، در سال 1996 دارایی های خالص شرکت مرک فقط 12.3 درصد ارزش بازاری اش، در سال 1996 دارایی های شركت کوکاکولا تنها 4 درصد از ارزش بازاری اش و دارایی های مایکروسافت 6 درصد ارزش بازاری اش را پوشش داده بود هروی و لوزچ ،1999 بر این اساس، موفقیت حال و آینده در رقابت بین سازمانها، تا حد کمی مبتنی بر تخصیص استراتژیک منابع فیزیکی و مالی و تا حد زیادی مبتنی بر مدیریت استراتژیک دانش خواهد بود. چالش مدیران، آماده کردن محیط مناسب برای رشد و پرورش ذهن انسان در سازمان دانش محور است(همان منبع ، 47-40)3.


بنابراین توانایی مدیریت دانش، مهارت اساسی مدیران در این سازمان ها است.
با این همه، متأسفانه از آنجاییکه ماهیت دانش، نامشهود و ناملموس است و نمی توان آن را توسط هیچ یک از مقیاس های سنتی حسابداری مالی اندازه گیری کرد، ریسک فراموشی دانش و سایر دارایی‌های ناملموس سازمان برای مدیران وجود دارد. چارلز هندی در نتیجه مشاهدات خود دریافت که مدیران ارشد سازمان ها تنها از 20 درصد دانش موجود در سازمانهایشان استفاده می کنند. در حقیقت، محیط کسب و کار مبتنی بر دانش در بسیاری از کشورهای جهان، مستلزم یک مدل و نام گذاری جدید است که دربرگیرنده عوامل ناملموس سازمان باشد. در این وضعیت، رشته نوظهور سرمایه فکری توجه روز افزونی را به خود جلب کرده است (بنتیس ،1996، 47-40 ) . روس و همکاران بحث می‌کنند که از دیدگاه استراتژیک، سرمایه فکری می تواند در ایجاد و کاربرد دانش برای افزایش ارزش سازمان مورد استفاده واقع می شود.


امروزه رشته در حال تکوین سرمایه فکری یک موضوع هیجان انگیز هم برای محققان و هم برای دست اندرکاران سازمانی شده است.
اخیراً تحقیقات زیادی درباره موضوع سرمایه فکری انجام شده است، بسیاری از منابع شرکت مانند دارایی های فیزیکی یا مالی، صرف دارایی های ناملموس شده اند که این دارایی ها کمیاب، با ارزش و غیر قابل تعویض می باشند (روس ،1997 ، 426-413) .


بعد از گذشت یک دهه از اقتصاد دانش محور، بنگاه ها شروع به طبقه بندی و ذخیره کردن سرمایه های ناملموس خود، که شامل تجربه و دانش می باشد، کرده اند. در حال حاضر شرکت های بزرگ دنیا، گزارش سرمایه فکری را بعنوان مکمل و ضمیمه گزارش سالانه شان منتشر می کنند.
همانطور که بنتیس اشاره می کند، چارلز هندی ارزش سرمایه های فکری در یک شرکت را سه تا چهار برابر ارزش دارایی های مشهود می داند. از سوی دیگر مدیران سازمانها بیان می کنند که معمولاً از 20 درصد دانش سازمان بهره می گیرند، در حالیکه هیچ دارایی مشهودی را بیکار نمی گذارند. از اینرو تلاش فراوانی در جهت سنجش سرمایه های فکری و مدیریت آنها آغاز شده است.


در دهه اخیر شرکت ها، توجه ویژه ای را برای اندازه گیری سرمایه های فکری برای ارائه گزارش به طرف های ذینفع ابراز کرده و در پی یافتن روشی برای ارزیابی دارایی های ناملموس داخلی و استخراج ارزش نامحسوس، در سازمانها می باشند (یانگ چو ، 2006، 85) . در حقیقت سرمایه فکری یک مدل جدید کاملی را برای مشاهده ارزش واقعی سازمانها فراهم می آورد و با استفاده از آن می‌توان ارزش آتی شرکت را نیز محاسبه کرد.


سرمایه فکری توسط رشته های مختلفی مفهوم سازی شده است. برای مثال، حسابداران علاقه مند به اندازه گیری آن در ترازنامه هستند، متخصصان تکنولوژی اطلاعات درصدد کد گذاری آن در سیستم های اطلاعاتی هستند، روانشناسان تمایل دارند ذهن ها را توسعه دهند، مدیران منابع انسانی تمایل دارند بازدهی سرمایه گذاری را از طریق آن محاسبه کنند و کارکنان آموزش و توسعه تمایل دارند مطمئن شوند که آنها می توانند آن را در برنامه های توسعه منابع انسانی قرار دهند.


در این فصل ابتدا در بخش اول به تعاریف و مفاهیم مختلف سرمایه فکری و طبقه بندی سرمایه فکری و روش های سنجش سرمایه فکری و در بخش دوم به تعاریف راهبری شرکت و تعاریف ساختارهای هیئت مدیره و سرمایه گذاران پرداخته و در آخر هم به بررسی پیشینه تحقیق اختصاص یافته است .



2-1-2- مروری بر چشم انداز تاریخی سرمایه فکری
حسابداری سوئدی به نام کارال اریک سیوبی در سال 1979 که بعدها به عنوان یکی از بنیانگذاران علم مدیریت دانش معرفی شد، با پرسشی بزرگ روبرو گردید. دفاتر حسابداری (ارزش دفتری) یکی از شعبه های معروف سازمانی که او در آنجا کار می کرد تنها، یک کرون ارزش را نشان می داد، در حالی که ارزش واقعی سازمان به مراتب بیش از اینها بود. در این هنگام وی متوجه شد که ترازنامه مالی شرکت او، تنها ارزش دارایی فیزیکی آن را که شامل چند میز و ماشین تحریر بود نمایش می دهد و ارزش واقعی سازمان وابسته به شایستگی کارکنان سازمان و چیزی را که جمع کارمندان سازمان به عنوان یک دفتر و مغز جمعی تشکیل می دادند، وابسته است.


سیوبی و دیگران، این یافته را با نام دارایی فکری و دارایی ناملموس معرفی کرد و آن را در کنار دارایی های ملموس قرار داد.

به این ترتیب تعداد نوشته ها، سمینارها و ... در این زمینه رشد کرد و موضوع بطور جدی در دستور کار دانشمندان علم مدیریت و مدیران سازمانها بزرگ قرار گرفت.
در اقتصاد جدید تبادل دانش و اطلاعات، بیش از محصولات و خدمات موجب اعتلای سازمانها شده است، به گونه ای که با بررسی شرکت های با رشد سریع در می یابیم که 50% آنها به تجارت دانش کارکنان خود پرداخته اند. بنابراین با چنین روندی تعیین معیار و اصولی برای ارزش گذاری به عنوان دارایی مهم و کلیدی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. جدول زمانی زیر مهمترین رویدادها و وقایع حساس در بحث سرمایه های فکری را نشان می دهد:

جدول 1-2 جدول زمانی مهمترین رویدادهای و وقایع حساس سرمایه فكری
دوره رویداد
1980 معرفی مفهوم کلی ارزش های نامشهود که اغلب تحت عنوان سرقفلی شناخته می شود.
تألیف کتاب " تجهیز و ارزیابی دارایی های ناملموس در ژاپن " توسط ایتامی
1981 تأسیس کمپانی تحقیقات تجاری بر ارزش های فکری توسط هال
1986 ارائه ترازنامه نامشهود توسط سوئیبی


1988 اولین تلاش در جهت تهیه صورت های سرمایه فکری توسط سویبی
تلاش هایی در جهت اندازه گیری سرمایه های فکری
1989 ابداع روش ترازنامه نامرئی توسط سویبی
1990 تألیف کتاب " مدیریت دانش " توسط سویبی
1991 تأسیس شرکت اسکاندیا، اولین شرکت به عملکرد سنجش سرمایه فکری توسط ادوینسون


1992 استفاده از روش BSC (کارت امتیازی متوازن) برای سنجش سرمایه فکری توسط کاپلان و نورتن
1993 ابداع مفهوم سرمایه ارتباطی (سرمایه مشتری) توسط اونگ
1994 تألیف مقاله " سرمایه فکری " در مجله فورچون توسط استوارت
تشکیل انجمن گروه مدیران سرمایه فکری توسط
1995 اولین گزارش اسکاندیا از سرمایه فکری توسط ادوینسون
1997 تألیف کتاب " دارایی های سازمانهای جدید " توسط سویبی


تألیف کتاب " سرمایه فکری " توسط مالونه
تألیف کتاب " سرمایه فکری " توسط استوارت
1998 تألیف کتاب " سودآوری از سرمایه فکری " توسط سولیون


1999 تألیف مقاله " اندازه گیری عملکرد برای افزایش سرمایه فکری " توسط نایت
2000 کنفرانس بین المللی سرمایه های فکری در آمستردام هلند
تألیف مقاله " نسل بعدی از اندازه گیری سرمایه فکری: چشم انداز سرمایه فکری دیجیتالی " توسط ادوینسون و دیگران
تألیف مقاله " چشم اندازی بر سرمایه فکری و سرمایه ناملموس " توسط ادوینسون
تألیف مقاله " روش های جدید سرمایه فکری، ارزیابی و حسابداری ناملموس " توسط استانفیلد


2001 تألیف مقاله " سرمایه فکری، منبعی استراتژیک " توسط بولینگر و دیگران
2003 کسب اولین درجه دکتری در مدیریت سرمایه فکری
2004 تألیف کتاب " ایجاد مفهوم طراحی سرمایه فکری، روشی برای ارزیابی دارایی های ناملموس" توسط دانیل اندرسون


2005 تألیف کتاب " چشم اندازی بر چند وجهی سرمایه فکری داخلی، مدیریت، ارزیابی و گزارش دهی " توسط برنارد مر
تألیف کتاب " سرمایه فکری در سطح سازمانی، شهری و ملی " توسط ادوینسون و دیگران

3-1-2 تعریف سرمایه فکری
در مورد سرمایه فکری، تعریف مشترکی وجود ندارد و پژوهشگران تعاریف گوناگونی ارائه داده‌اند، که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
 سرمایه فکری یک موجودیت پیچیده و گریزان است اما زمانیکه کشف شود و مورد استفاده قرار گیرد سازمان را قادر می سازد تا با یک منبع جدید، در محیط رقابت کند (بنتیس ،1996 ،47-40) .


 سرمایه فکری شامل کلیه فرآیندها و داراییهایی است که بطور معمولی و سنتی در ترازنامه نشان داده نمی شود و همچنین شامل آن دسته از داراییهای نامشهود (مانند علایم تجاری یا نام‌های تجاری و حق امتیاز) است که روشهای حسابداری مدرن آنها را در نظر می‌گیرد (روس ، 1997، 426-413) .
 سرمایه فکـری حاصل جمع دانش اعضــای یک سازمان و کاربــرد عملــی آن است (همان منبع، 426-413) .


 سرمایه فکری تفاوت میان ارزش بازار یک شرکت و هزینه جایگزینی داراییهای آن است (سیدرامن ، 2002 ،148-128) .
 سرمایه فکری به مجموعه منحصر بفردی از منابع مشهود و نامشهود شرکت اطلاق می شود (گوپتا ، 2001، 309-297) .
 سرمایه فکری، مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت (دارائی) معنوی و تجربه است که باعث ایجاد ثروت می شوند و هنوز تعریف جهانشمولی برای آن وجود ندارد (استوارت ،1997،15) .
 سرمایه فکری جستجو و پیگیری و استفاده موثر از دانش (کالای ساخته شده) در مقایسه با اطلاعات (مواد خام) است (بنتیس ، 1998 ، 76-63) .
 سرمایه فکری یک ماده فکری است که جمع آوری و شکل بندی شده و برای تولید دارایی های با ارزش تر مورد استفاده قرار می گیرد (کلین ،1994،57) .
 سرمایه فکری مجموعه ای از اطلاعات و دانش کاربردی برای خلق یک ارزش در سازمان است (ادوینسون ،1997 ،3) .
 سرمایه فکری دانش سازمانی وسیع و گسترده ای است که برای هر شرکت منحصر بفرد است و به شرکت اجازه می دهد تا بطور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول انطباق دهد (موریتسن ، 1998، 482-461) .
 سرمایه فکری، دانش موجود در سازمان است و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح می شود که سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد بوده و در سطح ساختاری شامل مواردی مانند پایگاه داده خاص هر مشتری، تکنولوژی و روشهای و فرایندهای سازمانی و فرهنگ است (هانس ،1997 ،3) .


حامل و پراحالد (1994) شایستگی های یک شرکت عمدتاً با تجربه و تخصص افراد داخل یک سازمان مرتبط است. در واقع این دانش و تجربه افراد داخل شرکت است که می تواند ارزش ایجاد کند. این مسئله از طریق فرایندهای مبادله دانش و خلق دانش جدید صورت می گیرد و باید توجه داشت که این شایستگی ها تنها بوسیله افراد و در داخل سازمان ایجاد نمی شود بلکه ممکن است به وسیله یا بواسطه محیطی که سازمان در آن قرار دارد خلق شود(مثلاً شبکه همکاری بین شرکتها در یک منطقه خاص).


باید این موضوع را در نظر داشت که همکاری های بین سازمانی عاملی است که موجب می شود نوآوری های ملی اتفاق بیافتد که این بحث در مفهوم سیستم های ملی نوآوری قرار می گیرد. در این شرایط سرمایه فکری یک شرکت بجای اینکه به ویژگی های سازمان وابسته باشد به جایگاه شرکت در آن شبکه بستگی دارد (آرورا ،1990،4) .
 سرمایه فکری جریان دانش در درون شرکت ها است (دیریکس و کل ،1989، 35) .


 سرمایه فکری مجموعه ای از دارایی های دانش محور است که به یک سازمان اختصاص دارند و در زمره ویژگی های یک سازمان محسوب می شوند و از طریق افزودن ارزش به ذینفعان کلیدی سازمان، به طور قابل ملاحظه ای به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می‌شود (مر، 2004 ،570-559) .
 سرمایه فکری اصطلاحی برای ترکیب دارایی ناملموس بازار، دارائی فکری، دارایی انسانی و دارائی ساختاری است که سازمان را برای انجام فعالیت هایش توانمند می سازند (بروکینگ ، 2001 ،5) .


 سرمایه فکری جمع همه چیزهایی که افراد سازمان می دانند و برای سازمان در بازار، مزیت رقابتی ایجاد می کند (استوارت ،1991،15) .
 سرمایه فکری دانشی است که قابل تبدیل شدن به ارزش باشد (ادوینسون ، 1991،3) .
پیدایش اقتصاد دانش محور باعث افزایش توجهات به بحث سرمایه فکری به عنوان یک موضوع تحقیقاتی و کسب و کار گردیده است. اکنون مناسب ترین زمان برای فعالیت در زمینه تحقیقات سرمایه فکری است. محققان در این حوزه از سال ها پیش نبرد و مبارزه گسترده ای را در جهت تصریح اهمیت سرمایه فکری آغاز نمودهاند و سیمنارها و مقالات و کتب متعددی را در این زمینه ارائه کرده‌اند. بیشتر تلاش های صورت گرفته شده در زمینه توسعه چهارچوب سرمایه فکری انجام گرفته است.
سرمایه فکری یک موضوع میان رشته ای است و در برگیرنده علوم مختلفی همچون حسابداری، مدیریت دانش، خط مش گذاری، اقتصاد و مدیریت منابع انسانی و غیره است.

4-1-2 انواع طبقه بندی ها اجزاء سرمایه فکری
در زمینه طبقه بندی اجزاء سرمایه فکری تاکنون مدلهای زیادی ارائه شده است. در ادامه این طبقه بندی ها را با نام محققان آنها ذکر می کنیم و به شرح اجزای این طبقه بندی ها می پردازیم ولی باید توجه کرد که همانند تعریف سرمایه فکری، هنوز یک طبقه بندی جهانشمولی درباره اجزای سرمایه فکری وجود ندارد.
• طبقه بندی بونتیس در سال 1998 و 2000
• طبقه بندی استوارت در سال 1997


• طبقه بندی روس در سال 1997
• طبقه بندی بروکینگ
• طبقه بندی سویبی در سال 1997
• طبقه بندی یوستک و همکارانش
• طبقه بندی ادوینسون و مالونه


• طبقه بندی چن و همکارانش
• طبقه بندی هاناس و لووندال
• طبقه بندی پتی و گویتر
• طبقه بندی سازمان برای همکاری و توسعه اقتصادی


• طبقه بندی لیم و دالیموردر سال 2004
• طبقه بندی نورتون و کاپلان در سال 1992
• سایر طبقه بندیها دیگر که ارائه شده
 بونتیس (1998) ابتدا به سه نوع سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری اشاره کرد و در سال 2000 طبقه بندی خود را بصورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی و دارایی یا مالکیت معنوی تغییر داد. منظور از سرمایه انسانی سطح دانش فردی است که کارکنان یک سازمان دارای آن می باشند که این دانش معمولاً بصورت ضمنی می باشد. منظور از سرمایه ساختاری کلیه داراییها غیر انسانی یا قابلیتهای سازمانی است که برای برآورده شدن نیازهای (الزامات) بازار مورد استفاده قرار می گیرد. منظور از سرمایه ارتباطی کلیه دانش قرار گرفته شده در روابط یک سازمان با محیط خود شامل مشتریان، عرضه کنندگان، مجامع علمی و غیره است به عقیده ایشان مهمترین جزء یک سرمایه فکری، سرمایه مشتری است به دلیل اینکه موفقیت یک سازمان در گرو سرمایه مشتری آن است. منظور از مالکیت معنوی، آن قسمت از داراییهای نامشهود است که بر اساس قانون، مورد حمایت و شناسایی قرار گرفته است مانند کپی رایت، حق اختراع و حق امتیاز(بونتیس ،1998 ، 85) .


به عقیده بونتیس در بین اجزا سرمایه فکری، سرمایه انسانی مهم است، بخاطر اینکه منبع نوآوری و بازسازی (نوسازی) استراتژیک است.

روابط بازار رویتن های سازمانی فکر یا هوش انسانی از نظر جوهره یا اصل یا ذات
در درون روابط سازمان با خارج از سازمان قرار دارد. در درون روابط سازمانی قرار دارد در درون ذهن افراد قرار دارد از نظر حیطه
مدت پایداری کارایی و قابلیت دستیابی حجم مناسب بودن آن از نظر پارامترهای اندازه‌گیری


بالاترین سطح از لحاظ مشکل و بدون کدگذاری متوسط بالا از نظر مشکل بودن کدگذاری

نمودار 1-2 مفهوم‌سازی سرمایه فکری از سوی بونتیس
منبع: (بونیتس ،1998 ،85-100)

همچنین بونتیس به وجود یکسری روابط متقابل میان اجزای سرمایه فکری معتقد است، به این صورت که اگر یک سازمان دارای سرمایه انسانی مناسبی باشد ولی دارای یک سرمایه ساختاری مناسبی نباشد، نمی تواند از دانش قرار گرفته شده در افراد خود استفاده کند و به تبع نمی تواند به سرمایه مشتری خود، پاسخ مناسبی دهد (همان منبع، 100-85)2.
 استوارت (1997) طبقه بندی خود را بصورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه مشتری ارائه کرد. در این طبقه بندی، سرمایه انسانی در واقع کارکنان یک سازمان است، که مهمترین دارایی یک سازمان است. منظور از سرمایه ساختاری، دانش قرار گرفته شده در فناوری اطلاعات و همه حق امتیازها، طرحها و مارکهای تجاری است. منظور از سرمایه مشتری، اطلاعات مربوط به بازار است که برای جذب و حفظ مشتریان، بکار گرفته می شود.


این طبقه بندی تا حدودی با طبقه بندی اولیه بونتیس مشابه است (استوارت،1997، 15) .
 روس همکارانش (1997) نیز سرمایه فکری را به سه سرمایه انسانی شامل شایستگی، طرز فکر و چابکی یا زیرکی فکری ، سرمایه ساختاری شامل همه ساختارها و فرآیندها و مالکیت معنوی سازمانی و داراییها فرهنگی، سرمایه ارتباطی شامل روابط با ذینفعان داخلی و خارجی یک شرکت تقسیم می کند ولی بعداً روس یک جزء سرمایه دیگری را بنام سرمایه بهبود و بازسازی را به طبقه بندی خود افزود که این سرمایه شامل حق اختراع های جدید و تلاش های آموزشی است (روس ،1997، 426-413) .


 بروکینگ در طبقه بندی خود به داراییها انسان محور و داراییها زیر ساختاری و مالکیت معنوی و داراییها بازار اشاره کرده است. منظور از داراییهای انسان محور، مهارتها، تواناییها و تخصص و تواناییهای حل مشکل و سبک های رهبری است. منظور از داراییها زیر ساختاری نیز همه تکنولوژیها و فرآیندها و متدولوژیهایی است که یک سازمان را قادر به فعالیت می سازد. منظور از مالکیت معنوی، حق امتیازها، علایم یا مارکهای تجاری و دانش فنی است. منظور از داراییهای بازار، برندها، مشتریان، وفاداری مشتریان و کانال های توزیع است (بونیتس ،2000، 100-85) .


 سویبی (1997) طبقه بندی خود را بصورت ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی کارکنان ارائه کرده است. این طبقه بندی به نام طبقه بندی ناظر دارایی نامشهود معروف است. منظور از شایستگی کارکنان همان سرمایه انسانی مطرح شده در طبقه بندی ها قبلی است و منظور از ساختار داخلی، سرمایه ساختاری یا سازمانی و منظور از ساختار خارجی، سرمایه مشتری یا ارتباطی است. البته باید توجه داشت که سویبی چهار حوزه کلیدی را در سه جزء خود قرار داد که عبارتند از رشد و کارایی، پایداری و بازسازی. و براساس این چهارچوب شاخص هایی را استخراج نمود. شکل این طبقه بندی بصورت زیر است (سویبی ،1997، 17-6) .

نمودار 2-2 طبقه بندی سویبی از طریق چهارچوب ناظر دارایی نامشهود
منبع :( برنان ،2001، 436-423)
منظور از شایستگی فردی کارکنان، توانایی و ظرفیت آنها برای عمل کردن در موقعیتها و شرایط مختلف است و منظور از ساختار داخلی هم شامل فرهنگ رسمی و غیررسمی داخل سازمان ونیز شامل حق امتیازها، مفاهیم، مدل ها و پایگاه داده ها و سیستم های داخلی است و ساختار خارجی شامل روابط سازمان با مشتریان، عرضه کنندگان، شهرت و مارکهای تجاری است.
به عقیده سویبی، شایستگی فردی کارکنان (سرمایه انسانی) برای یک سازمان حیاتی است، بخاطر اینکه بدون وجود آن، سازمان قادر به فعالیت نیست و این شایستگی شامل مهارتها، آموزش، تجربیات و غیره است (همان منبع ،423-436)2.


 یوستک و همکارانش، سرمایه فکری را به دو قسمت، شامل کالاهای نامشهود و شایستگی‌های نامشهود تقسیم می کنند، که کالاهای نامشهود، داراییهایی هستند که می توان آنها را خرید و فروش کرده و به نحو مناسب از آنها حفاظت و ذخیره نمود، مانند کپی رایت ها، علائم تجاری و طراحی ها، دانش فنی، رازهای تجاری و فرانشیزها.
همچنین یوستیک و همکارانش معتقد هستند که کالاهای نامشهود را می توان به شکل عینی تری ارزشگذاری کرد، اما شایستگیهای نامشهود به عوامل متمایز و مشخصی از مزیت رقابتی اطلاق می شود که یک شرکت را از سایر رقبا، متمایز می کند که شامل شایستگی های نوآوری، شایستگی ها ساختاری، شایستگی ها بازاری و منابع انسانی است. این شایستگی ها، قسمت نرم یک کسب و کار هستند و ارزشگذاری آن خیلی دشوار است(سیدرامن ،2002، 148-128) .


 طبقه بندی ادوینسون و مالونه (1997) این دو نفر در طرح ارزش اسکاندیا خود، سرمایه فکری را در دو جزء سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارائه کرده اند که شکل آن بصورت زیر است:

نمودار 3-2- طرح ارزش اسکاندیا
منبع : (کننان ،2004، 413-389)
در این طبقه بندی، ادوینسون و مالونه، سرمایه مشتری را در زیر و زمره سرمایه ساختاری قرار داده است که در بیشتر طبقه بندی ها دیگر اینکار صورت نگرفته بود و برای سرمایه ساختاری دو سرمایه سازمانی و مشتری را در نظر گرفتند و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرآیندی و نوآوری را مطرح کردند.


در این طبقه بندی، سرمایه سازمانی شامل فلسفه سازمان، سیاست ها و سیستم هایی برای استفاده از قابلیتهای سازمان است سرمایه فرآیندی شامل تکنیکها و رویه ها و برنامه هایی است که پیاده می‌شوند و تحویل کالا و خدمات را ارتقاء می دهند و سرمایه نوآوری شامل مالکیت معنوی و سایر دارایی های نامشهود دیگر است (کننان ،2004، 413-389) .
 طبقه بندی چن و همکارانش (2004) آنها معتقد هستند که سرمایه فکری از چهار طبقه و عنصر زیر تشکیل شده است:
1- سرمایه انسانی 2- سرمایه مشتری 3- سرمایه نوآوری 4- سرمایه ساختاری
ولی آنها معتقد هستند که این ساختار و اجزاء سرمایه فکری بسیار ضعیف و شکننده است مگر اینکه با یکسری روابط مستمری و بهم پیوسته ای حمایت شوند در واقع آنها بر روابط بین اجزاء سرمایه فکری تأکید بیشتری دارند تا بر اجزاء آن


نمودار 4-2 مدل چن و همکارانش از سرمایه فکری و روابط بین آنها
منبع : (چن ، 2004، 100-85)


در این طبقه بندی چن و همکارانش، منظور از سرمایه انسانی که در واقع مبنا و اساس سرمایه فکری است، دانش، مهارت¬ها و توانایی¬های کارکنان و طرز فکرهای کارکنان درباره کسب و کار است. از نظر آنها در واقع این سرمایه انسانی است که می¬تواند دانش را بوسیله تبدیل به سه جزء دیگر سرمایه یعنی سرمایه ساختاری، مشتری و نوآوری، به ارزش بازاری تبدیل کند و از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که اشکال عملیاتی سه سرمایه دیگر را تعیین می¬کند.
بطور دقیق¬تر تعریف اجزای سرمایه فکری از نظر آقای چن و همکارانش به شرح زیر است:


1- سرمایه انسانی نمایانگر دانش ضمنی قرار گرفته در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی بصورت ترکیبی از شایستگی¬ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود. شایستگی کارکنان در واقع بخش سخت¬افزاری سرمایه فکری است که شامل دانش، مهارت¬ها و استعدادهای کارکنان است و منظور از دانش، دانش فنی و دانش دانشگاهی است و مهارت¬های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل می¬شود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می¬آید. طرز فکرها در واقع بخش نرم¬افزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی¬های کارکنان در نظر گرفته می شود. خلاقیت کارکنان آنها را قادرمی‌سازد تا از دانش خود استفاده کنند و بطور مستمر نوآوری داشته باشند و بنابراین عامل مهمی در گسترش و ایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.


2- سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک موسسه سروکار دارد و در واقع روتین¬های یک کسب و کار است. یک موسسه با سرمایه ساختاری قوی می¬تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهره برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد و بنابراین باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می¬شود. سرمایه ساختاری را می¬توان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی و فرآیندهای عملیاتی و سیستم¬های اطلاعاتی تقسیم کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری می¬توانند بر روی سه سرمایه دیگر و بخصوص سرمایه انسانی تأثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تأثیر بپذیرند برای مثال یک فرهنگ قوی می‌تواند عامل مهمی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری به ارائه ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می¬شود. این سرمایه می¬تواند شامل محصولات جدید، تکنولوژی های جدید، بازار جدید و مواد جدید و ترکیب جدید باشد.


با افزایش اهمیت دانش، سرمایه نوآوری به جزء مهمی از سرمایه فکری تبدیل می¬شود و این سرمایه می¬تواند به سه جزء موفقیت¬های نوآوری، مکانیسم¬های نوآوری و فرهنگ نوآوری تقسیم شود.
3- سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته شده در کانال¬های بازاریابی یک سازمان اطلاق می‌شود که یک موسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود، آنرا خلق و ایجاد می¬کند. در مقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه دارای اثرات مستقیم بیشتری بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزاینده¬ای به عامل مهمی در کسب و کارها تبدیل شده است (چن ،2004، 100-85)
طبقه بندی هاناس و لووندال (1997) این دو نفر دارایی¬ها یا منابع نامشهود را به منابع ارتباطی و شایستگی تقسیم کردند منظور از شایستگی، توانایی انجام یک وظیفه یا کار معین است که این شایستگی در دو سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و در سطح سازمانی شامل رویه¬ها، تکنولوژی و پایگاه داده وجود دارد. منابع ارتباطی به شهرت یک سازمان و وفاداری مشتریان آن اطلاق می¬شود. بعداً لوواندال این طبقه بندی را قدری جزیی¬تر کرد (برنان ،2000 ،423-436) .

نمودار 5-2- طبقه‌بندی اولیه توسط هاناس و لووندال


ارتباطی شایستگی
جمعی فردی جمعی فردی
شهرت
وفاداری
روابط شهرت
وفاداری
روابط پایگاه داده
قابلیتها = مهارت + فرهنگ دانش
قابلیتها = مهارت + استعداد

نمودار 6-2- طبقه‌بندی لووندال

 پتی و گویتر (2000) طبقه بندی ارائه شده ناظر دارایی¬های نامشهود اسویبی را به شکل جدول زیر اصلاح کردند . این دو نفر شاخص¬های مناسبی را به این چارچوب اضافه کردند.
جدول 2-2- طبقه بندی پتی و گویتر
مالکیت معنوی شامل حق امتیاز، کپی رایت، علائم تجاری؛ سرمایه¬های زیرساختاری شامل فلسفه مدیریت، فرهنگ شرکت، سیستم اطلاعاتی و سیستم های شبکه سازی و روابط مالی سرمایه ساختاری (سازمانی) : ساختار درونی
مارک¬های تجاری، مشتریان، وفاداری مشتریان، همکاری¬های تجاری، توافقات مربوط به گواهینامه¬ها، توافقات فرانشیزها و ... سرمایه مشتری (ارتباطی) : ساختار بیرونی
دانش فنی – تحصیلات – دانش مرتبط با کار، شایستگی مرتبط با کار؛ روحیه کارآفرینی، توانایی¬های مربوط به نوآوری و اثرگذار بودن قابلیت تغییر یا انعطاف پذیری، شایستگی حرفه¬ای سرمایه انسانی : شایستگی کارکنان
منبع : (پتی و گویتر ،2000، 176-155)

در واقع کار این دو، انطباق چارچوب ناظر دارایی¬های نامشهود اسویبی با چارچوب طبقه‌بندی‌های متداول دیگر شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بوده است.
 طبقه بندی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، به دو سرمایه انسانی و سازمانی (ساختاری) اشاره می کند و سرمایه فکری را بصورت ارزش اقتصادی این دارایی های نامشهود (سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری) توصیف می¬کند. سرمایه سازمانی به اجزایی مانند مالکیت سیستم¬های نرم افزاری، شبکه¬های توزیع و زنجیره¬های عرضه اطلاق می¬شود و سرمایه انسانی شامل منابع انسانی درون سازمان و منابع انسانی خارج از سازمان است که منابع انسانی درون سازمان شامل کارکنان و منابع انسانی خارج از سازمان شامل مشتریان و عرضه کنندگان است (پتی و گویتر ،2000، 176-155) .
 طبقه بندی لیم و دالیمور (2004) سرمایه فکری را از طریق ارتباط دادن آن با دو مفهوم دانش فنی مدیریت و دانش فنی بازاریابی، تشریح و طبقه بندی می¬کنند. شایستگی یک شرکت برای یک رویکرد مدیریت استراتژیک شامل سرمایه انسانی، سرمایه شرکتی ، سرمایه کارکردی و سرمایه تجاری است و روابط یک شرکت برای رویکرد بازاریابی استراتژیک شامل سرمایه مشتری، سرمایه عرضه¬کننده ، سرمایه هم¬پیمانی و سرمایه سرمایه¬گذار است. شکل این طبقه بندی در زیر ارائه گردیده است.

نمودار 7-2- طبقه بندی لیم و دالیمور
منبع : (برنان ،2000، 240-206)

 طبقه بندی نورتون و کاپلان (1992)، نورتون و کاپلان کارت امتیازی متوازن خود را در سال 1992 ارائه کردند که این چارچوب ابتدا عملکرد یک سازمان را در چهار حوزه یا دیدگاه مشتری، فرآیند داخلی، رشد و یادگیری و مالی اندازه¬گیری می¬کرد. این چارچوب بیانگر یک مجموعه از روابط علی– معلولی میان معیارهای خروجی و محرک¬های عملکردی یک سازمان بود. این چارچوب می¬توانست نتایج مالی و نامشهود یک سازمان را بطور همزمان کنترل و اندازه¬گیری کند. با نگاهی به این چارچوب، این نکته مشخص می شود که دیدگاه مشتری همان سرمایه مشتری و دیدگاه رشد و یادگیری همان سرمایه انسانی و دیدگاه فرآیندهای داخلی همان سرمایه ساختاری و دیدگاه مالی همان سرمایه مالی و مشهود است. این چارچوب به علت کاربرد در برنامه¬ریزی استراتژیک، اندازه‌گیری عملکرد و دارایی¬های نامشهود از مقبولیت بسیاری برخوردار شده است .

نمودار 8-2- چارچوب کارت امتیازی متوازن
منبع : (برنان ،2000، 240-206)
 طبقه¬بندی کنفدراسیون اتحادیه¬های تجاری دانمارک (1999)، آنها سرمایه فکری را متشکل از افراد، بازار و سیستم¬ها می¬دانند شکل این مدل بصورت زیر است.


نمودار 9-2- طبقه بندی کنفدراسیون اتحادیه¬های تجاری دانمارک
منبع: ( همان منبع ،240-206)3

این سه جزء مدل بطور نزدیکی به یکدیگر مرتبط شده¬اند. برای مثال موفقیت یک تکنولوژی جدید به شایستگی و آموزش کارکنان بستگی کامل دارد .
 طبقه بندی مر و شیوما (2001)، این دو محقق سرمایه فکری را بصورت گروهی از دارایی¬های دانش محور تعریف می¬کنند که به یک سازمان اختصاص داشته و جزء ویژگی سازمانی محسوب می¬شود و از طریق افزودن ارزش، به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر می¬شود( مر و شیوما ،2001،464-441) .
بر طبق مدل اولیه مر و شیوما، سرمایه فکری را می توان به 6 طبقه ذیل تقسیم بندی کرد:
1- روابط با ذینفعان : که شامل تمامی اشکال روابط یک شرکت با ذینفعان خود است. این روابط ممکن است شامل توافقات گواهی نامه و شراکتی و قرارداد و ترتیبات توزیع و همچنین روابطی با مشتریان از قبیل وفاداری مشتری و تصویر ایجاد شده از نام تجاری و غیره باشد.
2- منابع انسانی : شامل دارایی¬های دانش محور است که به شکل مهارت، شایستگی، تعهد و انگیزش و وفاداری، یا بصورت دانش فنی، تخصص فنی و توانایی¬هایی حل مشکل و خلاقیت و طرز تفکرات و تحصیلات و غیره در اختیار کارکنان می¬باشد.
3- زیر ساختارهای فیزیکی : در برگیرنده دارایی¬های زیرساختاری از قبیل طرح استقرار ساختاری و تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی مانند پایگاه داده و سرورها و شبکه¬های فیزیکی مانند اینترنت و غیره است.
4- فرهنگ : شامل ارزش¬های سازمانی و رفتار شبکه¬سازی کارکنان و فلسفه¬های مدیریت است.
فرهنگ دارای اهمیت بنیادی برای کارایی و اثربخشی سازمانی است زیرا چارچوب مشترکی را برای تفسیر و تعبیر وقایع سازمانی فراهم می سازد.
5- رویه¬ها و عملیات سازمانی : شامل عملیات داخلی رسمی و غیر رسمی مانند راهنماهای فرآیندی و شبکه¬های مجازی و قوانین ضمنی و رویه¬های غیررسمی و قوانین ضمنی رفتار و سبک مدیریت و غیره است.
6- دارایی یا مالکیت معنوی : مجموع دارایی¬های دانش محور از قبیل حق امتیاز، کپی رایت، برند، طرح و اختراعات به ثبت رسیده و فرآیندهایی است که مالکیت آن بوسیله قانون در اختیار شرکت قرار داده شده است(همان منبع ،441-464)3.

همانگونه که ذکر شد در اکثر طبقه بندی¬ها به سه دسته سرمایه انسانی، سازمانی و رابطه¬ای اشاره شده است. در ادامه با تأکید بر مدل بونتیس، این سه نوع سرمایه بیشتر شکافته می¬شود تا بینش عمیقی از آنها بدست آید.

5-1-2 شباهت¬ها
بطور کلی می¬توان در مطالب گفته شده به چند مورد که در اکثر طبقه بندی ها به آن اشاره شده تاکید نمود.
1-5-1-2- سرمایه انسانی
سرمایه انسانی نشان¬دهنده موجودی دانش افراد یک سازمان است. بونتیس سرمایه انسانی را به عنوان قابلیت جمعی یک سازمان برای استخراج بهترین راه حل¬ها از دانش افرادش توصیف می¬کند (بونتیس ،1998، 63-76) . همچنین بونتیس در سال1999، بحث می¬کند که سرمایه انسانی چون یک منبع نوآوری و نوسازی استراتژیک است، از اهمیت فراوانی برخوردار است (بونتیس ،1999، 402-391) . روس و دیگران (1997) نیز بحث می-کنند که کارکنان، سرمایه فکری را از طریق شایستگی، نگرش و چالاکی فکری شان ایجاد می¬کنند. به عبارت دیگر، شایستگی شامل مهارت¬ها و تحصیلات افراد می¬باشد، درحالیکه نگرش، دربرگیرنده جزء رفتاری کار کارکنان می باشد. چالاکی فکری، فرد را به تغییر رویه¬ها و تفکر در مورد راه حل¬های نوآورانه مسائل قادر می¬سازد. بروکینگ (1996)4 نیز معتقد است که دارایی یک سازمان شامل مهارت¬ها، تخصص، توانایی حل مسأله و سبک¬های رهبری می‌شود .(بونتیس ،1999، 402-391) .


چن و همکاران همچنین بحث می کنند سرمایه انسانی به عنوان مبنای سرمایه فکری اشاره به عواملی نظیر دانش، مهارت، قابلیت و طرز تلقی کارکنان دارد، که منتج به بهبود عملکرد می¬شود. به علاوه این دانش و مهارت، در ذهن کارکنان جای دارد، بدین معنی که ذهن آنها حامل دانش و مهارت است )چن و همکاران ،2004، 100-85) .


اگر دانش کارکنان توسط سازمان به کار گرفته نشود، دانش و مهارت آنها نمی¬تواند فعال شود، یا به صورت ارزش بازاری درآید. اگرچه در یک سازمان یادگیرنده، کارکنان به عنوان مهمترین دارایی در نظر گرفته می¬شوند، با این وجود آنها در تملک سازمان نیستند استوارت (1997) . اما هنوز یک بحث داغ این است که آیا دانش جدید ایجاد شده توسط کارکنان متعلق به سازمان است یا خیر. برای مثال، یک برنامه¬ریز نرم افزار یک شرکت که در تعطیلات آخر هفته در منزل یک برنامه تدوین می¬کند، آیا شرکت هنوز می¬تواند ادعا کند که این

برنامه متعلق به آن است؟ سرمایه انسانی سبب شده است که سازمان¬ها تا حد زیادی به دانش و مهارت¬های کارکنان شان برای ایجاد درآمد و رشد و همچنین، بهبود کارآیی و بهره وری متکی شوند .وست و فالن (1999) . منافع قابل توجهی را می توان از اطلاعات بیشتر درباره سرمایه انسانی بدست آورد و بر اساس این اطلاعات می توان منابع انسانی را بطور موثرتری در درون سازمان¬ها تخصیص داد و شکاف¬های مهارتی و توانایی¬های منابع انسانی را به آسانی تشخیص داد. به علاوه، سرمایه انسانی تسهیل کننده تهیه اطلاعات جامع¬تر برای سرمایه¬گذاران یا سرمایه¬گذاران بالقوه است. لنک ( 1997) با وجود اهمیت روزافزون سرمایه انسانی اکثر سازمان¬ها هنوز طبق روال سنتی، پولی را که برای توسعه منابع انسانی صرف می¬کنند در صورت حساب¬های مالی به عنوان یک قلم هزینه، نه یک سرمایه¬گذاری گزارش می¬کنند ، بنابراین، یک پی آمد مهم رویه¬های گزارش دهی مدیریت سنتی این است که، شرکت¬ها ممکن است راغب به کاهش سرمایه‌گذاری در زمینه آموزش و توسعه منابع انسانی شان شوند. (چن و همکاران 2004، 100-85) .

 

2-5-1-2 سرمایه ساختاری (سازمانی)
یوندت(2000) سرمایه انسانی را به عنوان دانش نهادی شده متعلق به یک سازمان می‌داند که در پایگاه¬های داده ذخیره می¬شود. اغلب از آن به عنوان سرمایه ساختاری یاد می¬کنند. با این وجود یوندت ترجیح داده است که اصطلاح سرمایه سازمانی را به کار ببرد؛ چرا که معتقد است سرمایه سازمانی به طور واضح¬تری بیان می¬کند که این دانش واقعاً متعلق به سازمان است.
سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیرانسانی دانش است که در برگیرنده پایگاه¬های داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعمل‌های اجرایی فرآیندها، استراتژی¬ها، برنامه¬های اجرایی سازمان می¬باشد (روس ،1997 ، 426-413) .
روس و همکاران معتقدند، سرمایه ساختاری عبارت است از، هر آنچه که در شرکت باقی می ماند پس از آنکه کارکنان به هنگام شب به خانه می روند، به عقیده آنها سرمایه ساختاری در برگیرنده سرمایه سازمانی، نظیر دارایی فکری، نوآوری، فرآیندها و دارایی فرهنگی، و نیز سرمایه نوسازی و توسعه، نظیر حق ثبت محصولات و تلاش¬های آموزشی می باشد روس

(1997) همچنین، بروکینگ معتقد است که سرمایه ساختاری شامل دارایی¬های زیرساختاری، مثل تکنولوژی، فرآیندها و روش¬های کاری و نیز دارایی فکری، مثل دانش فنی، مارک¬های تجاری و حق ثبت محصولات می¬شود بروکینگ (1996) . به علاوه طبق نظر استوارت سرمایه ساختاری عبارت از دانش موجود در تکنولوژی اطلاعات، حق ثبت محصولات، طرح¬ها و مارک¬های تجاری است استوارت (1997) . به باور چن و همکاران، سرمایه ساختاری به سیستم ساختار و رویه¬های جاری کسب و کار یک سازمان اشاره دارد. از دیدگاه آنها، سرمایه ساختاری بطور واضح¬تر می¬تواند به صورت فرهنگ سازمانی، یادگیری سازمانی، فرآیند عملیاتی و سیستم اطلاعاتی طبقه بندی شود (چن ، 2004، 100-85). طبق نظر

بونتیس( 1998، 63-76) اگر یک سازمان دارای سیستم¬ها و رویه¬های کاری ضعیف باشد، سرمایه فکری به حداکثر توانایی بالقوه¬اش دست نخواهد یافت. درحالی¬که سازمان¬هایی با سرمایه ساختاری قوی دارای یک فرهنگ حمایتی خواهند شد که به افراد امکان می¬دهد تا دست به کارهای جدید بزنند، با شکست روبرو شوند و یاد بگیرند. همچنین سرمایه ساختاری می¬تواند به کارکنان پشتیبانی برای تحقق عملکرد بهینه و همچنین عملکرد کسب و کار سازمان کمک کند. سرمایه ساختاری تابعی از سرمایه انسانی است، چرا که سرمایه انسانی یک عامل تعیین¬کننده شکل سازمانی است. از طرف دیگر، سرمایه ساختاری به مجرد اینکه تحت تأثیر سرمایه انسانی قرار گیرد، به طور آشکار و مستقل از سرمایه انسانی ایجاد می شود. برای مثال، ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی به طور مستقل می¬توانند اثرات بنیادی داشته باشند.

 

بنابراین سرمایه ساختاری و سرمایه انسانی در تعامل با یکدیگر به سازمان¬ها کمک می¬کنند که بطور هماهنگ سرمایه مشتریان را شکل و توسعه داده و بکار گیرند (چن ،2004، 100-85) .

3-5-1-2 سرمايه ارتباطي (مشتري)
بروکینگ (1996) در بخش دارایی¬های بازار به مشتریان، وفاداري آنها و كانال هاي توزيع كه مرتبط با سرمایه مشتری هستند، اشاره می¬کند .
همچنین استوارت ،1997 اظهار می¬دارد که سرمایه مشتری عبارت از اطلاعات بازار برای استفاده در جذب و حفظ مشتریان است. موضوع اصلی سرمایه مشتری، دانش موجود در کانال¬های بازاریابی و روابط با مشتریان است. سرمایه مشتری نشان دهنده توانایی بالقوه یک سازمان به خاطر عوامل نامشهود بیرونی‌اش است.
اگر چه اصطلاح سرمایه مشتری در ابتدا توسط هیوبرت مطرح شد، تعاریف جدید، مفهوم آن را به سرمایه ارتباطی توسعه داده اند که شامل دانش موجود در همه روابطی است که سازمان با مشتریان، رقبا، تأمین کنندگان، انجمن¬های تجاری یا دولت برقرار می¬کند (بونتیس ،1999، 391-402) . به علاوه، روس و همکاران ،1997 اظهار می¬کنند که سرمایه ارتباطی که مربوط به مشتریان است بازارگرا است. کوهلی و جاورسکی (1990) عقیده دارند، که بازارگرایی عبارت از ایجاد هوشمندی بازار در سطح سازمانی نسبت به نیازهای موجود و آینده مشتریان است. در نهایت گسترش این هوشمندی باید به طور افقی و عمودی در درون سازمان ایجاد شود (بونتیس ،1999،402-391 ) . همچنین، چن و همکاران سرمایه مشتری را در قالب قابلیت بازاریابی، شدت بازار و وفاداری مشتری طبقه بندی می¬کنند. کار اخیر در زنجیره سود خدمات بر روابط علی بین رضایت کارکنان، رضایت مشتریان، وفاداری مشتریان و عملکرد مالی تأکید دارد.کاپلان و نورتون ،1999 همچنین نتیجه یک تحقیق نشان داد که تحول سریع، رضایت مشتریان را افزایش می¬دهد .

فورنل (1992) در نتیجه مطالعات خود دریافت که رضایت مشتریان می¬تواند رابطه کسب و کار را حفظ کند، انعطاف¬پذیری قیمت محصول را کاهش دهد و اعتبار یک شرکت را افزایش دهد. تحقیقات دیگر همچنین نشان می¬دهد که از طریق اندازه¬گیری وفاداری کارکنان می¬توان وفاداری مشتریان را پیش بینی کرد (هریب، 1999،57) . این مطالعات شواهد بیشتری را درباره اهمیت سرمایه مشتری به عنوان یک جزء کلیدی سرمایه فکری یک سازمان فراهم می سازد. به طور کلی، سرمایه مشتری، که به عنوان یک واسطه در فرآیند سرمایه فکری عمل می¬کند، عامل تعیین کننده اصلی در تبدیل سرمایه فکری به ارزش بازاری و در نتیجه، عملکرد کسب و کار سازمان است.
بدون سرمایه ارتباطی ارزش بازاری یا عملکرد کسب و کار سازمان نمی¬تواند محقق شود. بنابراین، رشد سرمایه ارتباطی به حمایت از سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری بستگی دارد(چن ،2004، 100-85) .

6-1-2 سنجش سرمایه فکری
1-1-6-2 دلایل سنجش سرمایه فکری
بسیاری از پژوهشگران معتقدند که رشد ارزش شرکت¬ها بیش از رشد ارزش دفتری شان می‌باشد در حقیقت گزارشگری مالی سنتی نمی¬تواند ارزش واقعی شرکت را محاسبه نماید و فقط به اندازه‌گیری ترازنامه مالی کوتاه مدت و دارایی¬های ملموس اکتفا می¬کند.
سازمان¬ها بنا بر ایده اندرسون ،2004 به چهار دسته از دلایل ممکن است سرمایه‌های فکری خود را مورد سنجش قرار دهند که عبارتند از :
 بهبود مدیریت داخلی
 بهبود گزارشدهی به خارج سازمان
 مبادلات این سرمایه
 دلایل قانونی بهبود حسابداری
در این میان شکاف بین ارزش بازار سازمان و ارزش خالص دارایی¬های مشهود که در واقع سهام ناشی از دارایی¬های نامشهود تلقی می¬شود روز به روز بیشتر توجه سرمایه¬گذاران را جلب می¬نماید. زمانی که این شکاف کوچک باشد بازگشت سرمایه از طریق درآمد سازمان یا دست کم دارایی¬های مشهود آن به شکل منطقی قابل پیش¬بینی خواهد بود. اما دارایی¬هایی به شکل دانش و نشان تجاری بسیار بیشتر در معرض تهدید قرار دارند و تحقق آنها دشوارتر است. ولی به هر حال سرمایه¬گذاران جهت درک بهتر وضعیت سازمان به شاخص¬هایی نیاز دارند که قابل اطمینان باشند (اندرسون ،2004، 242-230) .
اگر چه، روش¬های سنتی حسابداری به طور قابل ملاحظه ای به درک ارزش کسب و کار کمک می‌کنند، با این وجود در یک سازمان دانش محور، که در آن دانش بخش بزرگی از ارزش یک محصول و همچنین ثروت یک سازمان را تشکیل می¬دهد، روش¬های سنتی حسابداری که مبتنی بر دارایی¬های ملموس و نیز اطلاعات مربوط به عملیات گذشته سازمان هستند، برای ارزشگذاری سرمایه فکری، که بزرگترین و ارزشمندترین دارایی برای بسیاری از سازمان¬ها است، ناکافی هستند (سولیون ،2000، 340-328) .
دیدگاه اندازه¬گیری سرمایه فکری بر چگونگی ایجاد مکانیزم¬های اندازه‌گیری جدید برای گزارش دهی متغیرهای غیرمالی یا کیفی سرمایه فکری در کنار داده¬های سنتی، کمی یا مالی تمرکز دارد (جانسون ،1992،64) . در مقایسه با حسابداری مالی سنتی، اندازه‌گیری سرمایه فکری موضوعات مهمی، مثل سرمایه انسانی، رضایت مشتری و نوآوری را در برمی¬گیرد. بنابراین، رویکرد سرمایه فکری برای سازمان¬هایی که می¬خواهند از ارزش عملکرد شان به خوبی آگاهی داشته باشند، جامع¬تر است. تفاوت¬های بین این دو رویکرد معنی¬دار هستند، در حالی¬ که حسابداری مالی به گذشته گرایش دارد، اندازه¬گیری سرمایه فکری آینده نگر است. اندازه¬گیری سرمایه فکری واقعیت¬های نرم (کیفیت¬ها) را در برمی-گیرد، در حالی¬که حسابداری مالی واقعیت¬های سخت(کمیت ها) را اندازه¬گیری می¬کند. اندازه-گیری سرمایه فکری بر ایجاد ارزش تمرکز دارد، در حالی¬ که حسابداری مالی بازدهی عملیات گذشته و جریان نقدینگی را منعکس می‌سازد. به تدریج مشخص شده است که اندازه-گیری مالی سنتی در هدایت تصمیم¬گیری استراتژیک ناکافی است. و باید با اندازه¬گیری سرمایه فکری تکمیل یا حتی جایگزین شود. در اینصورت، مدیران به خوبی می¬توانند از وضعیت موجود (نقاط قوت و ضعف) مدیریت سرمایه فکری¬شان مطلع شوند.
به طور مشخص، اندازه¬گیری سرمایه فکری در تصدیق توانایی سازمان برای تحقق اهداف استراتژیک، نمایش تحقیق و توسعه، فراهم ساختن اطلاعات پشتیبانی برای بهبود پروژه¬ها و تأیید اهمیت برنامه¬های تحصیلی و آموزشی مفید است. اندازه¬گیری سرمایه فکری به عنوان یک روش مهم مدیریت بازاریابی و کسب و کار استراتژیک نیز، بیش از اینکه یک ابزار ارتباط با سهامداران یا سرمایه¬گذاران باشد، به عنوان یک ابزار مدیریت درون سازمانی مفیدتر خواهد بود(بونیتس ،2000، 100-85) .
بنابراین، چون شناسایی سرمایه فکری یک مسأله استراتژیک کلیدی است، در نتیجه، وضعیت موجودش بایستی به طور منظم به هیئت مدیره گزارش داده شود. در یک جمله، اندازه¬گیری سرمایه فکری برای مدیریت سرمایه فکری مهم است؛ بدین معنی که مدیریت موثر سرمایه فکری به اندازه¬گیری موثر آن بستگی دارد. بر اساس گزارشات ارائه شده، یک تعداد از شرکت¬ها شروع به پیگیری، ارزشگذاری و ایجاد ابزارهایی برای حمایت از سرمایه فکری¬شان کرده‌اند (هروی و لوسچ، 1999،104) . با این وجود، شاید هنوز نیمی از مدیران شركت¬ها برای کسب مزیت از این دانش آمادگی ندارند. یک بانک فکری سوئیسی در نتیجه مطالعات خود درباره سرمایه فکری دریافت که به دلیل فقدان اندازه¬گیری سرمایه فکری تنها 20 درصد از دانش موجود یک سازمان در عمل مورد استفاده قرار می¬گیرد. اندازه¬گیری سرمایه فکری از اواسط دهه 1990 یک حوزه تحقیقاتی برای محققان و دست اندرکاران سازمان¬ها شده است. هر دو گروه تلاش¬های زیادی برای اندازه¬گیری و ارزشیابی سرمایه فکری انجام داده¬اند (سولیون ،2000، 340-328) .
از طرف دیگر اکثر شرکت¬هایی که سرمایه فکری شان را اندازه¬گیری می¬کنند، بر مبنای نتایج حاصل از اندازه¬گیری¬های خود گزارش سرمایه فکری را تهیه می¬کنند. برخی از شرکت¬های پیشرو شروع به انتشار این گزارش¬ها کرده¬اند، بسیاری از آنها با درصدی از خطا، با ایجاد شاخص های جدید، سرمایه فکری را اندازه¬گیری می¬کنند. این شرکت¬ها گزارش¬های سرمایه فکری خود را، در پرتو تجربه خود در زمینه مدیریت دانش و نیز اندازه¬گیری سرمایه فکری یا تجربه سایرین، تهیه می¬کنند. شرکت¬های اروپایی به طور مشخص در بحث اندازه-گیری و گزارش دهی سرمایه فکری پیشرو هستند.
این روند در شرکت های سوئدی و دانمارکی شروع شد، سپس به جنوب اروپا گسترش یافت. واقعیت مهم دیگر این است که بسیار قبل از اینکه انجمن¬های حسابداری درباره این منبع سازمانی مبتنی بر دانش ابراز نگرانی کنند، ابتکار عمل اندازه¬گیری و گزارشگری سرمایه فکری از دنیای مدیریت ظهور پیدا کرد. در این مورد ابتکار عمل یک گروه از شرکت¬های پیشرو آغازگر اقدام مشابه سایر شرکت¬ها شد و همچنین باعث بیداری انجمن¬های حسابداری و دانشگاه¬ها گردید.
اکثر شرکت¬ها بر روی این واقعیت که سرمایه فکری به سه جزء : سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی و سرمایه ساختاری تقسیم می¬شود، توافق دارند. با این وجود، هر گزارش سرمایه فکری یک مورد خاص است.
برخی از شرکت¬ها این گزارش را به طور سالانه منتشر می¬کنند. از طرف دیگر، در برخی از شرکت¬ها این گزارش به عنوان یک مدرک جداگانه از گزارش سالانه سنتی منتشر می-شود، درحالی¬که در برخی دیگر از شرکت¬ها این گزارش، فصلی از گزارش سالانه را تشکیل می¬دهد. گزارش¬های سرمایه فکری همچنین از نظر حجم مطلب متفاوت هستند، از پنج تا بیست و پنج صفحه در تغییر هستند.
نکته مهم دیگر، گرایش سازمان¬ها از استفاده از معیارهای سنتی مالی مانند نرخ بازده سرمایه به سمت معیارهای مبتنی بر ارزش مانند ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار است. از سوی دیگر برای مدیریت دانش باید همزمان از معیارهای مالی و غیرمالی استفاده کرد و سیستم‌های اندازه¬گیری یکپارچه را بکار برد (احمد ،1999،102-97) .

2-1-6-2 منافع و مزایای اندازه‌گیری سرمایه فكری
 شناسایی و نقشه‌یابی (نقشه‌برداری ) دارایی¬های نامشهود
 شناخت الگوهای جریان¬های دانشی در درون سازمان
 اولویت‌بندی مباحث دانشی حیاتی و سرنوشت‌ساز
 تسریع و شتاب دادن به الگوهای یادگیری درون سازمانی

 شناسایی بهترین عملیات و اشاعه آن در سرتاسر سازمان
 تحت نظارت داشتن مستمر ارزش دارایی¬ها و پیدا کردن راه¬هایی برای افزایش ارزش آنها
 درک شبکه‌های اجتماعی سازمان و شناسایی عاملان تغییر
 افزایش نوآوری
 درک بیشتری از این موضوع که چگونه دانش، یکسری روابط متقابل را بوجود می‌آورد.
 افزایش فعالیت¬های همکاری و فرهنگ تسهیم دانش در نتیجه افزایش آگاهی از منافع و مزایای مدیریت دانش
 افزایش خود ادراکی کارکنان از سازمان و افزایش انگیزش آنها
 ایجاد و خلق فرهنگ عملکردگرا
 افزایش شفافیت
 افزایش قیمت سهام
 بهبود خط مشی‌گذاری در سطح ملی و کاهش شکاف اطلاعاتی در بازارهای مالی و موفقیت شرکتها در زمینه اجرای استراتژی¬های خود و ... (کننان ،2004، 413-389) .
چرا با وجود اینکه اندازه‌گیری سرمایه فكری دارای این چنین مزایایی است، تلاش¬های کمی در این زمینه صورت گرفته است ؟
شاید یکی از مهمترین دلایل این امر، بخاطر عدم اجماع در مفهوم، طبقه‌‌بندی¬ها و اجزای سرمایه فكری و گوناگونی و تعدد روش¬های اندازه‌گیری سرمایه فكری است که شرکت¬ها را به اندازه‌گیری سطح سرمایه‌های فکری خود، راغب نمی‌کند.
اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فكری هزینه‌های عملیاتی را افزایش می‌دهد که محصول قوانین جدید است.اندازه‌گیری و گزارش‌دهی سرمایه فكری موجب می‌شود که برخی از اطلاعات حساس رقابتی که قبلاً فاش نشده بود در قلمرو عمومی افشا شود که ممکن است به ضرر سازمان تمام شود.
ارزشگذاری سرمایه فكری برخلاف دارایی¬های مشهود، خیلی ذهنی است یک نمونه کوچک از این موضوع اندازه‌گیری مهارت¬های فنی شرکت¬های با تكنولوژی پیشرفته و بالا است.
استانداردهای اندازه‌گیری و گزارش‌دهی هنوز درمراحل ابتدایی خود بسر می‌برند و مبهم و ساختار نیافته هستند)سیدرامن ، 2002، 148-128) .
با افزایش پیچیدگی طبقه‌بندی سرمایه فكری، عملیات حسابداری سنتی نمی‌تواند برای شناسایی و اندازه‌گیری دارایی¬های نامشهود جدید در سازمان، بویژه در سازمان¬هایی که مبتنی بر دانش هستند، کاری انجام دهد (پتی ،2000، 176-155) .
مطالعه و اندازه‌گیری سرمایه فكری بیشتر به عنوان یک هنر توصیف می‌شود تا یک علم و دربرگیرنده عوامل روانی و خلاقیت و شامل ترکیبی از مطالعات رفتاری است(لیم ،2004،214) .
بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه سرمایه فكری ، پیمایشی و مطالعه موردی بوده است و برای درک بهتر از روش¬های اندازه‌گیری سرمایه فكری باید از سایر روش¬های تحقیق نیز استفاده کرد. استفاده از رویکرد اقدام پژوهشی و رویکردهای چند روشی و متعدد در این زمینه بسیار مفید است (پتی ،2000، 176-155) .
اما یکی از مهمترین مشکلات در زمینه اندازه‌گیری سرمایه فكری به روش¬ها و سیستم‌های ناکارآمد و ناکارای حسابداری و پارادایم حسابداری سنتی مربوط می‌شود.
تسلط به موضوع و بحث سرمایه فكری و اندازه‌گیری سرمایه فكری مستلزم وجود افرادی است که در زمینه استراتژی، مدیریت دانش، منابع انسانی و جامعه‌شناسی و سایر علوم انسانی تخصص داشته باشند که این موضوع در جهانی که به تخصص‌گرایی در یک زمینه خاص توجه دارد متناقض است (کننان ،2004، 413-389) .

3-1-6-2 برخی از محدودیت¬های سیستم حسابداری سنتی از نظر بونتیس
رویکردهای موجود در حسابداری سنتی به یک سازمان بصورت یک کل مرتبط می‌شوند و نمی‌توانند بخش¬های انفرادی یا کارکنان دانش محور را مورد توجه قرار دهند.
آنها نمی‌توانند توازنی بین پیش‌بینی‌های گذشته‌نگر و پیش‌بینی¬های آینده‌نگر خود برقرار کنند (عدم توازن بین معیارهای مالی یا کمی و معیارهای غیرمالی یا کیفی)
پویایی¬های رفتاری و اثرات آن بر روی اقتصاد سازمانی اندازه‌گیری نمی‌شود.
هیچ سیستمی برای اندازه‌گیری اثربخشی فرآیند در شکل‌گیری و انتقال دانش ضمنی وجود ندارد (همان منبع، 413-389)6.
بطور خلاصه چنین می‌توان گفت که :
پارادایم حسابدرای سنتی برای عصر صنعتی مناسب بوده است زیرا بیشتر دارایی¬های شرکت¬ها مشهود بوده‌اند و این پارادایم فقط به معاملات انجام شده در گذشته توجه می‌کند ولی با ورود به اقتصاد دانش محور، این پارادایم دیگر دارای کارایی لازم نیست و پارادایم حسابدرای جدیدی در حال مطرح شدن است (سیدرامن ،2002، 148-128) .
رویکردهای اندازه‌گیری سرمایه فكری حقایق نرمی مانند کیفیت¬ها را در برمی‌گیرند در حالی-که معیارهای حسابداری حقایق سختی مانند کمیت¬ها را اندازه‌گیری می‌کند.
اندازه‌گیری سرمایه فكری بر روی خلق و ایجاد ارزش تکیه می‌کند درحالی¬که حسابداری سنتی، پیامدهای معاملات گذشته و جریان¬های نقدی گذشته را که تحقق یافته است، منعکس می‌کند.
رویکردهای سرمایه فكری تمایل به آینده دارند (آینده‌نگر) در حالی که رویه‌های حسابداری سنتی در مقابل گذشته‌نگر هستند (چن ،2004، 100-85) .
بطور تدریجی این موضوع تایید شده است که اندازه‌گیری و سنجش مالی سنتی، در راهنمایی و رهنمود خط مشی¬گذاری استراتژیک دولت¬ها ناکافی و ناتوان است. این رویکرد نیاز دارد تا با اندازه‌گیری‌های جدیدی مانند سرمایه فكری جایگزین یا تکمیل شود. این موضوع باعث شده است که بحث اندازه‌گیری سرمایه فكری در سطح ملی و استفاده از این اطلاعات نیز در بین دولت¬ها و مجامع بین‌المللی داغ شود. برخی از محققان معتقدند که درک دوباره مفاهیم و روش¬های حسابداری ممکن است شروع خوبی برای درک امکان‌پذیری چارچوب¬های شناسایی و اندازه‌گیری و افشاء سرمایه فكری باشد و برخی دیگر از محققان معتقدند برای اینکه قادر باشیم که سرمایه فكری را اندازه‌گیری و مدیریت کنیم، ابتدا نیاز به درک بهتر و تعریف دقیق‌تری از مفهوم سرمایه فكری داریم (گودری، 2001، 382-366) .
امروزه طراحی یک مدل اندازه‌گیری برای سرمایه فكری تبدیل به مشکل بزرگی برای اکثر شرکت¬ها شده است بویژه شرکت¬هایی که می‌خواهند الزامات اقتصاد مبتنی بر دانش و جهانی شده را برآورده سازند . در این طبقه بندی چن و همکارانش، منظور از سرمایه انسانی که در واقع مبنا و اساس سرمایه فکری است، دانش، مهارت¬ها و توانایی¬های کارکنان و طرز فکرهای کارکنان درباره کسب و کار است.
از نظر آنها در واقع این سرمایه انسانی است که می¬تواند دانش را بوسیله تبدیل به سه جزء دیگر سرمایه یعنی سرمایه ساختاری، مشتری و نوآوری، به ارزش بازاری تبدیل کند و از طرف دیگر این سرمایه انسانی است که اشکال عملیاتی سه سرمایه دیگر را تعیین می¬کند.
بطور دقیق¬تر تعریف اجزای سرمایه فکری از نظر آقای چن و همکارانش به شرح زیر است:
1- سرمایه انسانی نمایانگر دانش ضمنی قرار گرفته در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی بصورت ترکیبی از شایستگی¬ها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود. شایستگی کارکنان در واقع بخش سخت¬افزاری سرمایه فکری است که شامل دانش، مهارت¬ها و استعدادهای کارکنان است و منظور از دانش، دانش فنی و دانش دانشگاهی است و مهارت¬های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل می¬شود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می¬آید. طرز فکرها در واقع بخش نرم¬افزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی¬های کارکنان در نظر گرفته می شود. خلاقیت کارکنان آنها را قادر می¬سازد تا از دانش خود استفاده کنند و بطور مستمر نوآوری داشته باشند و بنابراین عامل مهمی در گسترش و ایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.
2- سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک موسسه سروکار دارد و در واقع روتین¬های یک کسب و کار است. یک موسسه با سرمایه ساختاری قوی می¬تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهره برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد و بنابراین باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می¬شود. سرمایه ساختاری را می¬توان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی و فرآیندهای عملیاتی و سیستم¬های اطلاعاتی تقسیم کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری می¬توانند بر روی سه سرمایه دیگر و بخصوص سرمایه انسانی تأثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تأثیر بپذیرند برای مثال یک فرهنگ قوی می¬تواند عامل مهمی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری به ارائه ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می¬شود. این سرمایه می¬تواند شامل محصولات جدید، تکنولوژی های جدید، بازار جدید و مواد جدید و ترکیب جدید باشد.
با افزایش اهمیت دانش، سرمایه نوآوری به جزء مهمی از سرمایه فکری تبدیل می¬شود و این سرمایه می¬تواند به سه جزء موفقیت¬های نوآوری، مکانیسم¬های نوآوری و فرهنگ نوآوری تقسیم شود (چن ،2004، 100-85) .
3- سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته شده در کانال¬های بازاریابی یک سازمان اطلاق می‌شود که یک موسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود، آنرا خلق و ایجاد می¬کند در مقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه دارای اثرات مستقیم بیشتری بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزاینده¬ای به عامل مهمی در کسب و کارها تبدیل شده است (بونتیس ،1998، 76-63) .

4-1-6-2مدل¬ها و روش¬های اندازه گیری سرمایه فکری
مدیریت سرمایه فکری نیازمند بکارگیری متدها و روش¬هایی است که بتواند بر اساس شاخص¬های بیان شده، سهم مدیریت دانش را در تحقق استراتژی و برنامه مدیریت دانش ارزیابی نماید.
در ادبیات سرمایه فکری، مدل¬های مختلفی برای اندازه¬گیری سرمایه فکری پیشنهاد شده است. برخی از آنها مدل¬های خاصی هستند که در یک شرکت خاص طراحی و اجرا شده¬اند. برخی دیگر صرفاً مدل¬های نظری هستند که بیشتر آنها به عنوان یک مدل اندازه¬گیری سرمایه فکری پذیرفته شده و معتبر مطرح نیستند. به عبارت دیگر، هیچ یک از این مدل¬ها بطور نظام مند برای اندازه¬گیری سرمایه فکری در سطح ملی و بین المللی بکار برده نمی¬شوند. (استوارت ،1997 وسویبی ، 1998 ،6-17) .
در محیط تجاری کنونی اندازه¬گیری ارزش سازمانی با استفاده از روش¬های سنتی با ارزش اقتصادی امروز آنها نامربوط می¬باشد. روش¬های سنتی، ارزش نهفته در مهارت، تجربه، قابلیت¬های یادگیری افراد و همچنین ارزش موجود در شبکه ارتباطات میان افراد و سازمان¬ها را نادیده می¬گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید