بخشی از مقاله
1-1) مقدمه
با ورود به اقتصاد دانشي، دانش در مقايسه با ساير عوامل توليد مانند زمين و سرمايه و ماشين آلات و... . از ارجحيت بيشتري برخوردار شده است به طوري كه در اين اقتصاد، دانش به عنوان مهمترين عامل توليد محسوب مي شود و از آن به عنوان مهمترين مزيت رقابتي سازمانها ياد برده مي شود (Seetharaman et al.,2002). يكي از ويژگيهاي اين دانش اين است كه نامشهود است يعني غير قابل لمس و غير قابل محسوس است و ارزشگذاري و اندازه گيري آن خيلي سخت و مشكل است در صورتي كه در گذشته سازمانها با استفاده از روشهاي حسابداري قادر بودند تا ارزش و اندازه عوامل توليد خود را بطور كامل محاسبه كنند. امروزه اين روشهاي حسابداري ديگر داراي كارايي لازم نيستند (Sullivan et al.,2000). دانش به عنوان يكي از مهمترين اجزاي داراييهای نامشهود محسوب مي شود. اگر در گذشته بيشتر داراييهای سازمانها مشهود بوده اند ولي امروزه قسمت اعظم داراييهای سازمانها نامشهود هستند (Sullivan et al.,2000). در اين اقتصاد دانشي، موفقيت سازمانها به توانايي مديريت اين داراييهاي نامشهود بستگي دارد و براي اينكه بتوانيم اين داراييها را مديريت كنيم ابتدا مي بايستي آنها را شناسايي واندازه گيري كرده و در نهايت مي توانيم آنها را مديريت كنيم (San`chez et al.,2000).
با ورود به اقتصاد دانشي ، ما به مدل جديدي از داراييهاي سازماني نياز داريم. بطور كلي داراييهای سازماني را مي توان به 2 دسته كلي تقسيم كرد :
1-داراييهای مشهود: اين داراييها شامل داراييهاي فيزيكي و مالي هستند كه بطور تقريبا كامل در تراز نامه شركتها منعكس مي شود. اين داراييها تحت اصول اقتصاد كميابي عمل مي كنند يعني با استفاده بيشتر از آنها، از ارزش آنها كاسته مي شود.
2-داراييهای نامشهود: اين داراييها هم به دو دسته كلي تقسيم مي شوند :
2-1: داراييهاي نامشهودی كه به وسيله قانون حمايت شده اند و به آنها عنوان مالكيت معنوي را داده اند و شامل حق امتيازها وكپي رايتها و فرانشيز وعلايم وماركها تجاري است. برخي از موارد آن در ترازنامه منعكس مي شوند.
2-2: ساير داراييهاي نامشهود كه شامل سرمايه هاي فکری است كه تحت اصول اقتصاد فراواني عمل مي كنند يعني با استفاده بيشتر از آنها، از ارزش آنها كاسته نمي شود و معمولا در ترازنامه منعكس نمي شوند (Tayles et al .,2002).
در اين فصل ازتحقيق، محقق به طور خلاصه و با توجه به موضوع تحقيق، به بيان مساله اصلي پژوهش و تشريح و بيان موضوع، ضرورت انجام تحقيق، فرضيه هاي تحقيق، اهداف اساسي از انجام تحقيق، روش تحقيق، روش هاي گردآوري اطلاعات، نمونه و جامعه آماري، روش نمونه گيري و روش هاي تجزيه و تحليل اطلاعات پرداخته، و در پايان اصطلاحات و واژه هاي تخصصي مطرح مي گردند.
1-2) مسأله اصلي تحقيق
اين امر مسلمي است که پژوهش هاي کاربردي، مساله مدار هستند. بدين معني که تمام فرآيند پژوهش، از اولين گام هاي مشاهده تا آخرين مراحل استنتاج، مي بايد حول يک يا چند مساله يا مشکل دور بزند. بنابر اين، روشن کردن مشکل يا مساله در يک تحقيق علمي و کاربردي، يکي از ضروري ترين و اولين گام هاي پژوهش است. اگر مساله خوب روشن يا تبيين نشود، تمام مراحل بعدي فرايند تحقيق از قبيل: جمع آوري اطلاعات و استنتاجات يا نتيجه گيري، دچار مشکلات و نواقصي خواهد شد که ناشي از خود آن مراحل نيست، بلکه ناشي از روشن نبودن و بيان نادرست مساله است. بنابر اين شايد اغراق نباشد که بعضي از محققان معتقدند که خوب و درست روشن کردن مساله، معادل نيمي از فعاليت هاي پژوهشي است.
ابتدا لازم است تا مدل مفهومي تحقيق نمايش داده شود، تا سئوالات تحقيق از روي مسير مربوطه مشخص گردند.
شکل 1-1) مدل مفهومي تحقيق
در اين تحقيق با توجه به مدل مفهومي تحقيق سوالات زير مطرح مي گردند:
1. آيا ميان اجزاي سرمايه هاي معنوي، ارتباط معنادار و مثبتي وجود دارد ؟
• آيا بين سرمايه انساني و سرمايه مشتري ارتباط معنادار و مثبتي وجود دارد ؟
• آيا بين سرمايه انساني و سرمايه ساختاري ارتباط معنادار و مثبتي وجود دارد ؟
• آيا بين سرمايه ساختاري و سرمايه مشتري ارتباط معنادار و مثبتي وجود دارد ؟
2. آيا اجزاي سرمايه هاي فکری موجب بهبودعملكرد سازماني ميشود؟
• آيا سرمايه مشتري موجب بهبود عملكرد سازماني مي شود ؟
• آيا سرمايه ساختاري موجب بهبود عملكرد سازماني مي شود؟
• آيا سرمايه انساني موجب بهبود عملكرد سازماني مي شود؟
1-3) تشريح و بيان موضوع
با در يك تعريف ساده، سرمايه فکری، عبارتست از تفاوت بين ارزش بازاري و ارزش دفتري داراييهاي يك شركت(Seetharaman et al.,2002). در تعريف ديگر، از سرمايه فکری به عنوان همه فرآيندها و داراييهايي نام برده مي شود كه معمولا در تراز نامه منعكس نمي شوند (Bontis et al.,2000). متاسفانه هيچ تعريف جهانشمولي از سرمايه هاي فکری وجود ندارد. خود اين سرمايه هاي فکری هم داراي يكسري اجزايي هستند كه در يك طبقه بندي ساده شامل سه نوع سرمايه انساني، سرمايه ساختاري و سرمايه مشتري مي باشد (Bontis et al.,2000).
سرمايه انساني: شامل ذخيره دانش اعضاي يك سازمان است كه شامل شايستگها و طرزفكرهاي كاركنان است.
سرمايه ساختاري: شامل همه مخازن دانش غير انساني در يك سازمان است كه شامل پايگاه داده ها ، چارتهاي سازماني و فرآيندها و استراتژيها و ... .است كه به سازمان ارزشي فراتر از مواد آن مي دهد.
سرمايه مشتري: عبارتست از دانش گرفته شده در كانالهاي بازاريابي و روابط مشتري يك سازمان است (Bontis et al.,2000).
طبقه بنديهاي مختلفي از سرمايه هاي فکری ارايه شده است.(Seetharaman et al.,2002and Petty et al.,2000 and Chen et al.,2004).
بطور كلي بايد گفت كه مهمترين جز اصلي و اساسي سرمايه فکری، سرمايه انساني است و دو سرمايه ديگر تابعي از سرمايه انساني است (Chen et al., 2004).
متاسفانه سازمانها به اين سرمايه هاي فکری توجهي ندارند و از نقش آنها در تحقق اهداف خود، غافل هستند زیرا اين سرمايه هاي فكري را نمي شناسند و قادر به انداره گيري آنها نيستند.
تحقيق حاضر در پي آن است كه ببيند:
1- آيا سرمايه هاي فکری موجب بهبود عملکرد سازمانی می شود یا نه؟
2- آيا اين اجزا سرمايه هاي فکری با همديگر ارتباطي دارند يا نه؟
1-4) ضرورت و اهميت انجام تحقيق
همانطوري كه قبلا اشاره شد امروزه قسمت اعظم داراييهای سازمانها را داراييهاي نامشهود تشكيل ميدهند و روشهاي حسابداري قادر به اندازه گيري آنها نيستند (Sullivan et al., 2000). از طرفي در اين اقتصاد دانشي، موفقيت سازمانها به توانايي مديريت اين داراييها نامشهود بستگي دارد. مر و همكارانش دلايلي را براي توجه و اندازه گيري سرمايه هاي فکری برشمرده اند كه عبارتند از:
1- كمك به سازمانها براي تنظيم استراتژيهاي آنها.
2- ارزيابي اجراي استراتژيها.
3- كمك به تصميمات گسترش و تنوع.
4- استفاده از نتايج اندازه گيري سرمايه هاي فكري به عنوان مبنايي براي جبران خدمات.
5- ابلاغ اين داراييها به ذينفعان خارجي سازمانها (Marr,et al.2003).
6- و دليل ديگر براي انجام اينكار اين است كه اندازه گيري سرمايه فكري بطور كامل و دقيق، مي تواند ارزش و عملكرد شركتها را اندازه گيري كند چون كه در يك جامعه مبتني بر دانش، دانش بخش مهمي از ارزش يك كالا و نيز بخش مهمي از ثروت يك شركت را تشكيل مي دهد (Kannan et al.,2004 and Chen et al.,2004).
اگر چه ما قادر به اندازه گيري دقيق اين داراييها نيستيم ولي حداقل با توجه به آنها و اطلاع از نقش آنها در عملكرد سازمانی سازمانها، به اهميت سرمايه گذاري بر روي اين داراييها پي مي بريم (San`chez et al.,2000).
1-5) فرضيههاي تحقيق
فرضيههاي اين تحقيق عبارتنداز:
1. سرمايه انساني با سرمايه مشتري ارتباط معنادار و مثبتي دارد.
2. سرمايه انساني با سرمايه ساختاري ارتباط معنادار و مثبتي دارد.
3. سرمايه ساختاري با سرمايه مشتري ارتباط معنادار و مثبتي دارد.
4. سرمايه مشتري موجب بهبود عملكرد سازمانی مي شود.
5. سرمايه ساختاري موجب بهبود عملكرد سازمانی مي شود.
6. سرمايه انساني موجب بهبود عملكرد سازمانی مي شود.
7. ضمناً سهم هریک از سرمایه های مشتری و ساختاری و انسانی در بهبود عملکرد سازمانی چه میزانی می باشد؟
1-6) اهداف انجام تحقيق
مهمترين اهداف انجام اين تحقيق را مي توان به صورت زير خلاصه كرد:
1. شناخت انواع داراييهای نامشهود، طبقه بنديهاي آنها و روشهاي اندازه گيري آنها.
2. بررسي ارتباط سرمايه هاي فکری با عملكرد سازمانی.
3. اطلاع از وضعيت( نسبي) اين سرمايه هاي فکری.
4. ارايه راهكارها و پيشنهادات لازم براي بهبود سطح اين سرمايه هاي فکری.
1-7) روش انجام تحقيق
نوع تحقيق بر اساس هدف، كاربردي توصيفي است و روش آن بر اساس نحوه گردآوري داده ها، توصيفي و از نوع همبستگي است و به طور مشخص از نوع مدل معادلات ساختاري است.
1-8) روش هاي گردآوري اطلاعات
ابزار اصلي پرسشنامه است که جهت سنجش سرمایه های فکری بکار می رود و همچنين از اسناد و مدارك سازماني و مالي نيز برای سنجش عملکرد سازمانی که به روش تحلیل پوششی داده ها محاسبه شده است، استفاده مي شود.
1-9) قلمرو تحقيق
1-9-1)قلمرو موضوعي تحقيق
حوزه نگرش اين تحقيق تشريح داراييهاي نامشهود و سرمايه هاي فکری و انواع طبقه بنديها و روشهاي اندازه گيري سرمايه فکری وعملكرد سازماني است.
1-9-2)قلمرو مكاني تحقيق
قلمرو مکاني اين تحقيق کلية شعب بانک ملت در استان تهران ميباشند
1-9-3)قلمرو زمانی تحقیق
قلمرو زمانی این تحقیق از اوایل اردیبهشت ماه 1384 تا اواخر بهمن ماه 1384 می باشد.
1-10) جامعه و نمونه آماري
1-10-1) جامعه آماري
جامعه آماری شامل کلیه مديران شعب بانک ملت استان تهران می باشد.
1-10-2) نمونه آماري
در اين تحقيق از آن جايي که جامعه مورد نظر که همان شعب بانک ملت استان تهران به همراه مدیران شعب بانک ملت است محدود در نظر گرفته شده است، بنابراين جهت محاسبة حجم نمونة مورد نياز براي پژوهش از رابطه زير استفاده گرديده است. در اين تحقيق براي تعيين حجم نمونه از فرمول زير استفاده شده است.
كه درآن
P: برآورد نسبت صفت متغير؛ 5/0= P
Z: متغير نرمال واحد متناظر با سطح اطمينان95 درصد؛ 96/1
: مقدار اشتباه مجاز؛ 05/0=
n = 227
1-11) روش يا روش هاي نمونه گيري
در اين تحقيق، به دليل اين كه تعداد جامعه آماری مشخص مي باشد و هیچ گونه تفاوتی در انتخاب شعب بانک وجود ندارد و همگی بانکها در هنگام نمونه گیری از شانس یکسانی برای انتخاب برخوردار هستند لذا از روش نمونه گيري تصادفی ساده استفاده مي شود.
1-12) روش هاي مورد نظر براي تجزيه و تحليل اطلاعات و آزمون فرضيه ها
براي تجزيه تحليل داده ها از روشهاي مختلف توصيفي و استنباطي استفاده مي شود و از نرم افزارSpss و خصوصا نرم افزار Lisrel براي برقراري روابط علي متغير هاي مستقل با متغيرهاي وابسته استفاده مي شود. يكي از قوي ترين و مناسبترين روشهاي تجزيه و تحليل در تحقيقات علوم رفتاري و اجتماعي، تجزيه و تحليل چند متغيره است، زيرا ماهيت اين گونه موضوعات، چند متغيره بوده و نمي توان آنها را با شيوه دو متغيري حل نمود. تجزيه وتحليل چند متغيره به يكسري روشهاي تجزيه و تحليل اطلاق مي شود كه ويژگيهاي اصلي آن، تجزيه و تحليل همزمان k متغير مستقل و n متغير وابسته است. اين روش يا متدولوژي، تركيب رياضي و آماري پيچيده اي از تجزيه و تحليل عاملي و رگرسيون چند متغيره و تحليل مسير است كه در يك سيستم پيچيده گرد هم آمده تا پديده پيچيده اي را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. همچنین برای بررسی نقاط قوت و ضعف سرمایه های فکری از آزمون دو جمله ای و فریدمن نیز استفاده می شود.
1-13) تعريف واژه ها و اصطلاحات تخصصي تحقيق
• سرمايه فكري
در يك تعريف ساده ، سرمايه فكري ،عبارتست از تفاوت بين ارزش بازاري و ارزش دفتري داراييها يك شركت. در تعريف ديگر، از سرمايه فكري به عنوان همه فرآيند هاو داراييهايي نام برده مي شود كه معمولا در تراز نامه منعكس نمي شوند.
• سرمايه انساني
شامل ذخيره دانش اعضاي يك سازمان است كه شامل شايستگها و طرزفكرهاي كاركنان است.
• سرمايه ساختاري
شامل همه مخازن دانش غير انساني در يك سازمان است كه شامل پايگاه داده ها، چارتهاي سازماني و فرآيندها و استراتژيها و... .است كه به سازمان ارزشي فراتر از مواد آن مي دهد.
• سرمايه مشتري
عبارتست از دانش گرفته شده در كانالهاي بازار يابي و روابط مشتري يك سازمان است.(Bontis et al .,2000).
• عملكردسازماني شعب بانک
در این تحقیق منظور از عملکرد سازمانی شعب بانک، کارآیی است. در واقع اندازه گیری عملکرد در سطح عملیاتی شعب بانک، همان کارآیی است. منظور از کارایی نسبت خروجیها به ورودیها است. خروجیها شامل حجم منابع جمع آوری شده ( حسابهای قرض الحسنه ، پس انداز، سرمایه گذاری کوتاه مدت و بلند مدت ) و تسهیلات پرداختی و سود دریافتی و کارمزد دریافنی است و ورودیها شامل تعداد پرسنل ، سمت ، تحصیلات و سابقه کار و مطالبات معوقه و سود پرداختی به سپرده ها است.
2-1) بخش اول: سرمايه فكري
2-1-1)اقتصاد دانشی
امروزه کجا هستیم و به کجا میرویم؟
دراكر (1993) اندیشمند معروف مدیریت میگوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع اقتصادی اصلی دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و ... . نیست و منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود. قرن 21، قرن اقتصاد دانشی است. قبل از اقتصاد دانشی، اقتصاد صنعتی حاکم بوده است. در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار و پول و ماشینآلات و ... . بوده است و از ترکیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشد. در این اقتصاد، استفاده از دانش، به عنوان یک عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاددانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند (Bontis, 1998). در این اقتصاد، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی جزو مهمترین داراییهای سازمانی محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد تا داراییهای مشهود آنها (Flamholtz etal., 2002) . با رشد اقتصاد دانشی یا اقتصاد مبتنی بر دانش بطور قابل ملاحظهای شاهد این موضوع هستیم که دارایی های نامشهود شرکتها عامل مهمی در حفظ و تحقق مزیت رقابتی پایدار آنها میشوند در مقایسه با سایر دارایی های مشهود. (Tayles etal., 2002)
گلدفينگر (1994)، اقتصاد دانشی را از سه بعد بررسی میکند :
1- بعد اول : تقاضایی برای مصنوعات نامشهود وجود دارد. (خدمات)
2- بعد دوم : داراییهای نامشهود بر عوامل تولید مسلط میشوند یعنی بیشتر عوامل تولید، از داراییهای نامشهود هستند و به عبارت دیگر یعنی داراییهای نامشهود در بین عوامل تولید، نقش بارزتری و بیشتری را ایفا میکند.
3- بعد سوم : قوانین جدیدی برای سازمان تجاری، رقابت، ارزشگذاری ظهور میکند.
در نتیجه محیط کسب و کار بطور شگفتانگیزی تغییر میکند. در کسب و کارها و اقتصاد قرن 21، بر روی اطلاعات، فناوري اطلاعات ، تجارت الکترونیک، نرمافزارها و مارکها و حق اختراعها ، و تحقیقات و نوآوریها و www و .. . سرمایهگذاری میشود که همگی جزیی از داراییهای نامشهود و سرمایههای فکری و دانشی هستند تا جزو داراییهای مشهود (Seetharaman etal., 2002).
در پارادایم صنعتی قدیم شرکتها تحت اصول اقتصاد کمیابی عمل میکردند. اقتصاد کمیابی بدین معناست که منابع و داراییهاي تحت سلطه و کنترل شرکتها، محدود و کمیاب هستند و استفاده بیشتر از آنها، از ارزش آنها میکاهد ولی در عصر اقتصاد اطلاعاتی و دانشی، این اصول صدق نمیکند. شرکتها در اقتصاد دانشی تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل میکنند اقتصاد فراوانی بدین معناست که منابع و داراییهاي در اختیار شرکت به میزان فراوانی وجود دارد. این نوع داراییها از نوع نامشهود هستند و بیشتر در افراد قرار دارند که ما به آنها دستیابی داریم مثالی از موضوع فراوانی این نوع داراییها در اقتصاد دانشی، فراوانی اطلاعات در اینترنت است (Sullivan etal., 2000).
بطور خلاصه در اقتصاد دانشی، مهمترین داراییها و عوامل تولید شرکتها نامشهود هستند که استفاده از آنها، از ارزش آنها کم نمیکند و حتی به ارزش آنها نیز میافزاید. این نوع داراییهای نامشهود شامل دانش، سرمایه فکری و ... . هستند ولی در اقتصاد صنعتی مهمترین عوامل تولید و داراییها مشهود و فیزیکی هستند که استفاده از آنها، از ارزش آنها میکاهد و این داراییها شامل زمین، ماشینآلات و سرمایههای پولی و ... . است.
كندريك (1990) که یکی از مشهورترین اقتصاددانان مطرح آمریکا است میگوید که در سال 1929، نسبت به سرمایههای تجاری نامشهود به سرمایههای تجاری مشهود 30 به 70 بوده است ولی در سال 1990 این نسبت به میزان 63 به 37 رسیده است و همچنین لئو مطرح میسازد که فقط در حدود 10 تا 15 درصد کل ارزش بازاری شرکتها، از داراییهاي مشهود و فیزیکی است و داراییهای نامشهود در حدود 85 درصد کل ارزش بازاری شرکتها را تشکیل میدهند که هنوز هیچ کاری در مورد اندازهگیری آنها صورت نگرفته است (Seetharaman etal., 2002).
همچنین یکسری مطالعات انجام شده در سال 1999 در زمینه ترکیب داراییهاي هزاران شرکتها غیر مالی در طی سالهای 1978 تا 1998 نشان داد که رابطه بین داراییهای نامشهود و مشهود بطور قابل ملاحظهای تغییر کرده است در سال 1978، نسبت داراییهاي مشهود و نامشهود 80 به 20 بوده ولی در سال 1998، این نسبت تقریباً به 20 به 80 رسیده است. این تغییر قابل ملاحظه ؛ باعث ایجاد یکسری روشهایی برای محاسبه ثروت شرکتهایی شده است که مهمترین داراییهای آنها، داراییهای نامشهود بویژه فکری و دانشی بوده است (Sullivan etal., 2002). در طی دهه گذشته، کسب و کارها اهمیت مدیریت داراییهای نامشهود خود را درک کردهاند و توسعه مارکها، روابط سهامداران، شهرت و فرهنگ سازمانها، را به عنوان مهمترین منابع مزیت پایدار تجاری خود در نظر گرفتهاند. در این اقتصاد، توانایی خلق و استفاده از ارزش این داراییهای نامشهود، یک شایستگی اصلی را برای سازمانها بوجود میآورد (Kannan etal., 2004).
امروزه سازمانها نیاز دارند تا بتوانند دارایی های خود را از نو و دوباره طبقهبندی کنند و باید این موضوع را درک کنند که چگونه این دارایی ها میتوانند اهداف استراتژیک آنها را حمایت کنند و سهم آنها را به ارزش سازمان بصورت کمی در آورند و بتواند این داراییهای خود را با داراییهای رقبا خود، مقایسه کنند. برای این منظور بایستی ابتدا طبقهبندی جدیدی از دارایی های سازمانی را در این عصر ارائه کنیم (Tayles etal., 2002).
شكل2-1) مدل طبقهبندی داراییهای یک شرکت
در ترازنامه منعکس نمیشوند و فقط برخی از مالکیت های معنوی منعکس میشوند.منبع: (Tayles etal., 2002)
بي شك این داراییهای نامشهود دارای ارزش هستند چون وقتی شرکتها (کسب و کارها) فروخته میشوند و بخشی از ارزش آنها بصورت سرقفلی نامگذاری و برچسب میخورد. بر طبق نظر هوريب ، سرقفلی تفاوت بین ارزش واقعی (بازاری) شرکت و ارزش دفتری آن است (Bontis etal., 2000).
تا قبل از سال 1980، مهمترین عامل تعیین کننده برای درک مزیت رقابتی شرکتها، ساختار صنعت و بطور کلی محیط تجاری بوده است و شرکتها بیشتر توجه خود را به محیط سازمانی خود مبذول میداشتند تا به درون سازمان.
در این روزگار، نقش مدیریت پیدا کردن راهها و روشهایی بود که کالاها و بازارها با هم ترکیب کنند و سازمانها بیشتر بر روی منابع محیطی که عمدتاً مشهود بوده است متکی بودهاند. اما بعد از سال 1980، عامل تعیین کنندهای دیگر مطرح شد و آن هم نحوه استفاده از منابعی بود که غیر قابل تقلید و غیر قابل انتقال و نادر و بادوام بودند و برای مشتریان ایجاد ارزش میکرد و مزیت رقابتی سازمانها در گرو این منابع بود این منابع و داراییهاي عمدتاً نامشهود بویژه انسانی بودند و این منابع در داخل سازمانها قرار داشتند. این امر باعث شد که سازمانها توجه خود را به درون سازمانها و سرمایههای فکری خود جلب، کنند تا به محیط سازمان خود.
در این جا تمرکز سازمانها روی منابعی و جنبههای داخلی از شرکتها بودند که در محیط یافت نمیشد. این منابع با نامهای مختلفی همچون حافظه سازمانی، منابع نامشهود، دارایی های استراتژیک، قابلیتهای اصلی ، شایستگیهای اصلی و دارایی های غیر قابل مشاهده و دارایی های دانشی و ... . مطرح شد. با تمرکز بیشتر سازمانها روی تعریف این منابع این موضوع آشکار شد که این دارایی ها، بیشتر مبتنی بر دانش و اطلاعات هستند و میتوانند شامل هر چیزی از قبیل وفاداری مشتری گرفته تا مهارتهای تکنولوژیکی یا سر قفلی داخلی باشند و باید این نکته را خاطرنشان سازیم که این منابع و داراییهاي نامشهود دارای اثر مهمی بر فرایندهای نوآوری سازمانی هستند (Sanchez etal., 2000).
همچنین باید این مطلب را اضافه کرد که با ورود به اقتصاد دانشی، بیشتر سینرژیهای بین سازمانی از نوع سینرژیهای دانشی هستند لذا شرکتها لازم دارند تا ماهیت این نوع سینرژیها را در هنگام ادغام، اکتسابهای سازمانی خود درک کنند و اقدامات مناسب را در زمینه اندازهگیری این نوع داراییهای نامشهود انجام دهند تحقیقات نشان داده است که دلیل اکثر شکست ادغام و اکتسابها به دلیل نادیده گرفتن نقش داراییهای نامشهود بوده است (Gupta etal., 2001).
در پایان باید گفت که شرکتها نه تنها نیاز دارند تا داراییهاي نامشهود خود را شناسایی، اندازهگیری و مدیریت کنند بلکه باید همواره سعی کنند تا این داراییهای نامشهود را بطور مستمر ارتقا و بهبود بخشند. سازمانهایی که نتوانند داراییهاي دانشی خود را بطور مستمر ارتقا دهند بقا خود را با خطر از دست دادن وفنای خود، مبادله خواهند کرد (Bontis, 1998).
2-1-2)جايگاه سرمايه فكري در میان جنبشهای مختلف
روس و همكارانش (1997) این طور استدلال کردهاند که سرمايه فكري را میتوان به سایر رشتههایی از قبیل استراتژی شرکت (برنامهریزی استراتژیک) و تولید ابزارهای اندازهگیری ارتباط داد. از دیدگاه استراتژیک، سرمایه فکری برای ایجاد و خلق دانش و استفاده از این دانش برای ارتقا ارزش شرکت مورد استفاده قرار میگیرد و از طرف دیگر(یا در مقابل)، بحث اندازهگیری بر روی این موضوع تمرکز دارد که چگونه میتوان مکانیسمهای گزارشدهی ساخت که موارد کیفی (غیر مالی) و مالی سرمایههای فکری را بطور همزمان اندازهگیری کند.
شکل 2-2) در صفحه بعد بطور روشنی به جايگاه سرمايه فكري در میان جنبشهای مختلف اشاره کرده است (Roos etal., 1997).
شكل2-2) جايگاه سرمايه فكري در ميان جنبشهاي مختلف
منبع: (Roos etal, 1997).
2-1-3)تعاریف مختلف سرمایه فکری
در رابطه با سرمايه فكري تعاريف مختلفي ارائه شده است كه در ادامه به برخي از آنها اشاره خواهد شد:
1- سرمايه فكري یک چیز فرار و گریزان است اما زمانیکه کشف شود و مورد استفاده قرار گیرد سازمان را قادر میسازد تا با یک منبع جدید در محیط رقابت کند (Bontis, 1996).
2- سرمايه فكري شامل همه فرایندها و داراییهایی است که بطور معمولی و سنتی در ترازنامه نشان داده نمیشود و همچنین شامل آن دسته از داراییهاي نامشهودی مانند علایم تجاری یا مارکهای تجاری، مارک ها و حق امتیاز است که روشهای حسابداری مدرن آنها را در نظر میگیرند(Roos etal., 1997).
3- سرمايه فكري شامل حاصل جمع دانش اعضای یک سازمان و تبدیل کاربرد عملی دانش اعضای سازمان است (Roos etal., 1997).
4- سرمايه فكري تفاوت بین ارزش بازاری یک شرکت و هزینه جایگزینی داراییهاي آن است (Seetharaman etal., 2002).
5- سرمايه فكري مجموعه منحصربفردی از منابع مشهود و نامشهود شرکت و همچنین سرمايه فكري نیز به تغییر و تحولات این منابع مشهود و نامشهود نیز اطلاق میشود (Gupta etal., 2001).
6- سرمايه فكري، مواد فکری از قبیل دانش و اطلاعات و مالکیت (دارائی) معنوی و تجربه است که باعث ایجاد ثروت میشوند و هنوز تعریف جهانشمولی برای آن وجود ندارد (Stewart, 1997).
7- سرمايه فكري جستجو و پیگیری استفاده موثر از دانش (کالا ساخته شده) در مقایسه با اطلاعات (مواد خام) است (Bontis, 1998).
8- سرمايه فكري یک مادة فکری است که جمعآوری و شکلبندی میشود و برای تولید یک دارایی با ارزشتر مورد استفاده قرار میگیرد (Klein etal., 1994).
دو مشکل در این تعریف وجود دارد:
1) مفهوم ماده فکری یا ذهنی واضح نیست.
2) به محدودیتهای جمعآوری و شکلبندی و استفاده از سرمايه فكري اشاره نشده است.و همچنین به این موضوع اشاره نشده است که چگونه میتوان دانش ضمنی و تجربه افراد را جمعآوری و شکلبندی کرد و به آن جهتی داد که سازمان میخواهد.
9- سرمايه فكري یک اطلاعات و دانش کاربردی برای خلق یک ارزش برای شرکت است (Edvinsson etal., 1997).
10- سرمايه فكري یک دانش سازمانی وسیع و گستردهای که مخصوص و منحصربفرد برای هر شرکتی است که به شرکت اجازه میدهد تا بطور پیوسته خود را با شرایط در حال تغییر و تحول انطباق دهد (Mouritsen, 1998).
11- سرمايه فكري، دانش موجود در سازمان است و در دو سطح فردی و سازمانی مطرح مي شود که سطح فردی شامل دانش، مهارت و استعداد و ... .است و در سطح ساختاری چیزهایی مانند پایگاه داده خاص هر مشتری، تکنولوژی و روشهای وفرایندهای سازمانی و فرهنگ و ..... است(Haanes etal., 1997).
12- برخی دیگر سرمايه فكري را بصورت شایستگیهای یک شرکت در نظر گرفتهاند که این شایستگیها عمدتاً با تجربه و تخصص افراد داخل یک سازمان مرتبط است. در واقع این دانش و تجربه افراد داخل شرکت است که میتواند ارزش ایجاد کند که این کار از طریق فرایندهای مبادله دانش و خلق دانش جدید صوت میگیرد و باید توجه داشت که این شایستگیها فقط بوسیله افراد و در داخل سازمان ایجاد نمیشود بلکه گاهگاهی به وسیله یا بواسطهای محیطی که سازمان در آن قرار دارد خلق میشود مثلاً شبکه همکاری بین شرکتها در یک منطقه خاص(Hamel and prahalad, 1994).
بايد اين موضوع را در نظر داشت كه همکاریهای بین سازمانی عاملي است كه موجب ميشود تا نوآوری ملي اتفاق بيافتد که این بحث در مفهوم سیستمهای ملی نوآوری قرار میگیرد. در این حالت و شرایط سرمايه فكري یک شرکت بجای اینکه به ویژگیهای سازمان وابسته باشد به جایگاه شرکت در آن شبکه بستگی دارد (Arora etal., 1990).
13- سرمايه فكري یک جریان دانشی در درون یک شرکت است (Dierickx and cool, 1989).
14- سرمايه فكري بصورت گروهی از دارایی های دانشی تعریف میشوند که به یک سازمان اختصاص دارند و جزو ویژگیهای یک سازمان محسوب میشوند و به طور قابل ملاحظهای از طریق افزودن ارزش به ذینفعان کلیدی سازمان؛ به بهبود وضعیت رقابتی سازمان منجر میشود (Marr, 2004).
در پایان بايدگفت که پیدایش اقتصاد دانشی باعث افزایش معروفیت سرمايه فكري به عنوان یک موضوع تحقیقاتی و کسب و کار شده است. اکنون زمان جالبی و خوبی برای فعال بودن در زمینه تحقیقات سرمايه فكري است. امروزه جامعه محققان سرمايه فكري در جایگاه مهمی قرار دارند. این محققان نبرد و مبارزهای را از سالهای پیش برای قبولاندن اهمیت سرمايه فكري داشتهاند و سمینارها و مقالات و کتب زیادی را در این زمینه ارائه کردهاند و بیشتر تلاشهای صورت گرفته شده در زمینه توسعه چهارچوب سرمايه فكري بوده است و اکنون این ضرورت بوجود آمده است که آنها بر روی اندازهگیری و مدیریت و افشاء آن تمرکز کنند.
باید گفت که موضوع علم سرمايه فكري یک موضوع بین رشتهای است و در بر گیرنده علوم مختلفي مانند حسابداری، مدیریت دانش، خط مشگذاری و اقتصاد و مدیریت منابع انسانی و... .است.
هر چند که امروزه این اعتقاد وجود دارد که مطالعه سرمايه فكري بیشتر به عنوان یک هنر توصیف میشود تا یک علم؛ که در بر گیرنده عوامل روانی و خلاقیت است و بیشتر شامل یک ادغامی از مطالعات رفتاری (رفتارهای مشتری و سازمانی) است (Lim etal., 2004).
2-1-4) مرور چشمانداز تاریخی سرمايه فكري
پتي و گويتر (2000)، جدول زمانی مهمترین رویدادهای و وقایع حساس سرمايه فكري را در جدول 2-1) ارائه کردهاند :(Petty and Guthrie, 2000)
جدول 2-1 ) جدول زمانی مهمترین رویدادهای و وقایع حساس سرمايه فكري
پیشرفت زمانی و وقایع حساس سرمايه فكري دوره
مفهوم کلی و عمومی ارزش نامشهود که اغلب برچسب و نام سرقفلی داشت مطرح شد. اوایل دهه 1980
عصر اطلاعاتی (اقتصاد اطلاعاتی) رخ داد و باعث شد که این موضوع که بین ارزش بازاری و ارزش دفتری بسیاری از شرکتها، تفاوتها قابل ملاحظهای وجود دارد خود را بیشتر نمایان سازد. اواسط دهه 1980
اولین کوششها و تلاشها بوسیله مشاوران سازمانی و عملی برای ساختن حسابهای یا صورتهای سرمايه فكري شروع شد (Sveiby, 1988).
تلاشهایی در زمینه اندازهگیری سرمايه فكري شروع شد. اواخر دهه 1980
یکسری اقدامات و ابتکارات سیستماتیکی برای اندازهگیری و گزارشدهی سیستماتیک جریانهای سرمايه فكري شرکتها برای طرفین خارجی انجام شد.
(Celemi 1999 - Skandia Insurance company 1988 - Swedish coalition of service Industris, ….)
در سال 1990 بود که برای اولین نقش مدیریت سرمايه فكري ظهور کرد و دارای یک پست رسمی شد و اولین نفر در این پست، ادوينسون در موسسة Skandia AFS بود.
در سال 1992، نورتون و كاپلان مفهوم كارت امتيازي متوازن را مطرح کردهاند و كارت امتيازي متوازن بر این مفهوم استوار بود که آنچیزی را که میخواهیم به آن دست یابیم باید اندازهگیری کنیم.
اوایل دهه 1990
در سال1995 نونكا و تاكيوچي ، کار و مطالعه با ارزش را دربارة چگونگی خلق ارزش در شرکت بوسیله دانش شروع کردند. اگر چه این کتاب عمدتاً بر روی دانش متمرکز بود
ابراز شبیه سازی تانگو سلمي در سال 1994 به کار افتاد. تانگو اولین ابزار تجاری برای کمک به مدیران برای درک اهمیت نامشهودها بود.
همچنین در سال 1994، گزارش سالانه Skandia با تمرکز بر ارزیابی ذخیره سرمايه فكري شرکت Skandia ارائه گردید و این کار این موسسه باعث شد که بسیاری از شرکتهای، موسسه Skandia را سرلوحه خود قرار دهند (Edvinsson, 1997). اواسط 1990
این کار موسسه Skandia باعث شد تا سلمي در سال 1995 از حسابرسی دانش برای ارائه یک ارزیابی از وضعیت سرمايه فكري، استفاده کند. در این سالهای محققان و پیشگامان سرمايه فكري کتابهای خود را دربارة این موضوع منتشر کردند
) Sveiby - Edvinsson& Malone - Kaplan & Norton ).
کار ادوينسون و مالونه کار بسیار با ارزشی دربارة فرآیند و چگونگی سرمايه فكري بود. اواسط 1990
سرمايه فكري به عنوان یک موضوع معروف و مهم شناخته شد و کنفرانسها و تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام شد و مقالات با ارزشی در این زمینه برای مخاطبان ارائه شد و پروژههای تحقیقاتی مانند Stockholm, Danish, Meritum با هدف پیوند تئوری و عمل سرمايه فكري انجام شد.
در سال 1999 و 2000، سازمانی برای همکاری و توسعه اقتصادي ، سمپوزیم بینالمللی دربارة سرمايه فكري را در آمستردام هلند برگزار کرد موضوع این سمپوزیم این بود که شرکتها چگونه و چطوری با موضوع مدیریت و گزارشدهی سرمايه فكري برخورد کنند. اواخر دهه 1990
منبع : (Petty and Guthrie, 2000)
2-1-5) انواع طبقهبندیها اجزاء سرمايه فكري
در زمینه طبقهبندی اجزاء سرمايه فكري تاکنون مدلهای زیادی ارائه شده است. در ادامه این طبقهبندیها را با نام محققان آنها ذکر میکنیم و به شرح اجزای این طبقهبندیها میپردازیم ولی باید توجه کرد که همانند تعریف سرمايهفكري، هنوز یک طبقهبندی جهانشمولی دربارة اجزای سرمايهفكري وجود ندارد.
1- طبقهبندی Bontis در سال 1998 و2000
2- طبقهبندی Stewart در سال 1997
3- طبقهبندی Göran Roos در سال 1997
4- طبقهبندی Amie Brooking
5- طبقهبندی Sveiby در سال 1997
6- طبقهبندی Eustace و همکارانش
7- طبقهبندی Edvinsson و Malone
8- طبقهبندی Chen و همکارانش
9- طبقهبندی Hannas و Lowendahl
10- طبقهبندی Petty و Guthire
11- طبقهبندی سازمان برای همکاری و توسعه اقتصادی
12- طبقهبندی Lim و Dallimore در سال 2004
13- طبقهبندی Norton و Kaplan در سال 1992
14- سایر طبقهبندیها دیگر ارائه شده
1- بونتيس (1998)، ابتدا به سه نوع سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری اشاره کرد و در سال 2000 طبقهبندی خود را بصورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی و دارایی یا مالکیت معنوی تغییر داد. منظور از سرمایه انسانی سطح دانش فردی است که کارکنان یک سازمان دارای آن میباشند که این دانش معمولاً بصورت ضمنی میباشد. منظور از سرمایه ساختاری کلیه داراییها غیرانسانی یا قابلیتهای سازمانی است که برای برآورده شدن (کردن) نیازهای (الزامات) بازار مورد استفاده قرار میگیرد و منظور از سرمایه ارتباطی کلیه دانش قرار گرفته شده در روابط یک سازمان با محیط خود شامل مشتریان، عرضهکنندگان، مجامع علمی و غیره است که به عقیده ایشان مهمترین جزء یک سرمایه ارتباطی، سرمایه مشتری است بخاطر اینکه موفقیت یک سازمان در گرو سرمایه مشتری آن است و منظور از مالکیت معنوي، آن قسمت از داراییهاي نامشهود است که براساس قانون، مورد حمایت و شناسایی قرار گرفته است مانند کپیرایت، حق اختراع و حق امتیاز (Bontis, 1998 and Bontis et al., 2000).
به عقیده بونتيس در بین این سرمایهها فکری، سرمایه انسانی مهم است بخاطر اینکه منبع نوآوری و بازسازی (نوسازی) استراتژیک است که از یک جلسه طوفانی فکری یا یک رویاپردازی در اداره و یا کنار گذاشتن فایلهای قدیمی توسط کارکنان و یا از طریق بهبود مهارتهای شخصی وغیره حاصل میشود.
شكل 2-3) مفهومسازی سرمایه فکری از سوی بونتيس
روابط بازار رویتن های سازمانی فکر یا هوش انسانی از نظرجوهره یا اصل یا ذات
در درون روابط سازمان با خارج از سازمان قرار دارد. در درون روابط سازمانی قرار دارد در درون ذهن افراد قرار دارد از نظرحیطه
مدت پایداری کارایی و قابلیت دستیابی حجم مناسب بودن آن از نظرپارامترهای اندازهگیری
بالاترین سطح از لحاظ مشکل وبدون کدگذاری متوسط بالا از نظرمشکل بودن کدگذاری
منبع: (Bontis, 1998)
همچنین بونتيس به وجود یکسری روابط متقابل میان اجزای سرمایههای فکری معتقد است که به این صورت که حتی اگر یک سازمان دارای سرمایه انسانی مناسبی باشد ولی دارای یک سرمایه ساختاری مناسبی نباشد نمیتواند از دانش قرار گرفته شده در افراد خود استفاده کند و به تبع هم نمیتواند به سرمایه مشتری خود، پاسخ مناسبی دهد (Bontis et al., 2000).
2- استوارت (1997) طبقهبندی خود را بصورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه مشتری ارائه کرد در این طبقهبندی، سرمایه انسانی در واقع کارکنان یک سازمان است که مهمترین دارایی یک سازمان است و منظور از سرمایه ساختاری دانش قرار گرفته شده در فناوري اطلاعات و همه حق امتیازها و طرح و مارکهای تجاری است و منظور از سرمایه مشتری، اطلاعات مربوط به بازار است که برای جذب و حفظ مشتریان، بکار گرفته میشود. این طبقهبندی تا حدودی به طبقهبندی اولیه بوتيس مشابه است(Stewart, 1997) .
3- آقای روس و همکارانش(1997) نیز سرمايه فكري را به سه سرمایه انسانی شامل شایستگی، طرز فکر و چابکی یا زیرکی فکری و سرمایه ساختاری شامل همه ساختارها و فرآیندها و مالکیت معنوی سازمانی و داراییها فرهنگی و سرمایه ارتباطی شامل روابط با ذینفعان داخلی و خارجی یک شرکت تقسیم میکند ولی بعداً روس یک جزء سرمایه دیگری را بنام سرمایه بهبود و بازسازي را به طبقهبندی خود افزودند که این سرمایه آخر شامل حق اختراعها جدید و تلاشهای آموزشی است (Bontis et al., 2000).
4- بروكينگ در طبقهبندی خود به داراییها انسان محور و داراییها زیرساختاری و مالکیت معنوی و داراییها بازار اشاره کرده است منظور از داراییها انسان محور، مهارتها، تواناییها و تخصص و تواناییها حل مشکل و سبکهای رهبری است و منظور از داراییها زیرساختاری، همه تکنولوژیها و فرآیندها و متدولوژیهایی است که یک سازمان را قادر به فعالیت میسازد و منظور از مالکیت معنوی حق امتیاز وعلایم یا مارکهای تجاری و دانش فنی است و منظور از داراییها بازار، برندها، مشتریان، وفاداری مشتریان و کانالهای توزیع است (Bontis et al., 2000).
5- سويبي (1997) طبقهبندی خود را بصورت ساختار داخلي، ساختار خارجی و شایستگی کارکنان ارائه کرده است. این طبقهبندی ایشان به نام طبقهبندی ناظر دارايي نامشهود معروف است. منظور از شایستگی کارکنان همان سرمایه انسانی مطرح شده در طبقهبندیها قبلی است و منظور از ساختار داخلی، سرمایه ساختاری یا سازمانی و منظور از ساختار خارجی، سرمایه مشتری یا ارتباطی است. البته باید توجه داشت که سويبي 4 حوزه کلیدی را در سه جزء خود قرار دادند که عبارتند از رشد و کارایی، پایداری و بازسازی. و براساس این چهارچوب یکسری شاخصهایی استخراج کردند. شکل این طبقهبندی بصورت زیر است.
شكل2-4) طبقه بندي سويبي از طريق چهارچوب ناظر دارايي نامشهود
منبع : (Brennan et al., 2000)
منظور از شایستگی فردی کارکنان، توانایی و ظرفیت آنها برای عمل کردن در موقعیتها و شرایط مختلف است و منظور از ساختار داخلی هم شامل فرهنگ رسمی و غیررسمی داخل سازمان و نیز شامل حق امتیازها، مفاهیم، مدلها و پایگاه دادهها و سیستمهای داخلی است و ساختار خارجی شامل روابط سازمان با مشتریان، عرضهکنندگان، شهرت و مارکهای تجاری است.
به عقیده سويبي، شایستگی فردی کارکنان (سرمایه انسانی) برای یک سازمان حیاتی است بخاطر اینکه بدون وجود آن، سازمان قادر به فعالیت نیست و این شایستگی شامل مهارتها، آموزش و تجربیات و غیره است.(Brennan et al., 2000)
6- يوستك و همکارانش، سرمايه فكري را به دو قسمت شامل کالاهای نامشهود و شایستگیهای نامشهود تقسیم میکنند که کالاهای نامشهود، داراییهایی هستند که میتوان آنها را خرید و فروش کرده و به نحو مناسب از آنها حفاظت و ذخیره کرد مانند کپیرایتها، علائم تجاری و طراحیها، دانش فنی و رازهای تجاری و فرانشیزها.
همچنین ایشان و همکارانش معتقد هستند که این کالاهای نامشهود را میتوان به شکل عینتری ارزشگذاری کرد اما شایستگیهای نامشهود به عوامل متمایز و مشخصی از مزیت رقابتی اطلاق میشود که یک شرکت را از سایر رقبا، متمایز میکند که شامل شایستگیهای نوآوری، شایستگیها ساختاری، شایستگیها بازاری و منابع انسانی است.این شایستگیها، قسمت نرم یک کسب و کار هستند و ارزشگذاری آن خیلی دشوار است. (Seetharaman et al., 2002)