بخشی از مقاله

چکیده

اولین مسئلهای که در بعضی از کتب اصولی و منطقی تفصیلی مطرح است، این است که آیا علوم نیاز به موضوع دارند یا نه؟ و اگر نیاز به موضوع دارند، موضوع این علم چیست؟ اهمیت این مسئله ازاینجا ناشی میشود که اگر قائل به نیاز علمی به موضوعی باشیم، باید در محدوده آن موضوع به بحث بپردازیم و اگر قائل به نیاز نباشیم، باید در مورد هر موضوع که فایده و غرض آن علم را میرساند به بحث بپردازیم؛ اما در این کتابهای اصولی و منطقی این مسئله بهصورت تفصیلی، همراه با ذکر تمامی نظریهها و ادله هریک از این نظریات و مطرح کردن بحث به روش منطقی انجام نگرفته است. هدف این نوشتار، جواب محکم و مستدل دادن به این مسئله از طریق ذکر تمامی فرضیهها و نظریهها همراه با ذکر دلیلهای هریک و تبدیل این دلیلها بهصورت منطقی و بحث و بررسی منطقی روی هریک از این ادله است. با توجه به تحقیقی که انجامشده، نتایج ذیل بهدستآمده: الف - علوم به دو قسم برهانی و غیر برهانی تقسیم میشوند که فقط علوم برهانی نیاز به موضوع دارند. ب - تمامی نظریههای مطرح در کتب اصولی و منطقی در مورد این مسئله مردود است.

کلیدواژه: علوم، موضوع، نیاز، فرضیهها، نظرها، برهانی، غیر برهانی،

-1 مقدمه

-1-1 تبیین مسئله مطرحشده در این مقاله:

مسئله مطرحشده در این مقاله این است که آیا تمامی علوم، به موضوع نیاز دارند یا نه نیازی ندارند؟ بهعبارتدیگر آیا ضروری است که برای هر علمی موضوع مشخصی باشد و آن علم حول آن موضوع به بحث بپردازد یا ضروری نیست و امکان دارد بعضی ازعلوم، اصلاً قابلیت موضوع داشتن را نداشته باشد؟

-2-1 تبیین ضرورت این پژوهش:

یک جهت نیاز ما به این تحقیق این است که اگر اثبات شود بر ما که علوم نیاز به موضوعی دارند که حول آن به بحث و تحقیق بپردازند، آنوقت، باید در تأسیس هر علمی موضوعی را برای آن مشخص کنیم سپس به تحقیق در حول آن موضوع بپردازیم؛ همچنین در تحقیقهایمان در علوم دیگر، باید موضوع آن علم را در نظر بگیریم سپس حول آن به تحقیق بپردازیم و خارج از آن موضوع - هرچند تحقیق موردنظر فایدهای که این علم به دنبال آن است را داشته باشد - نباید به تحقیق بپردازیم؛ و همچنین مطالبی که در علمی ذکرشده و خارج از موضوع آن علم است را باید از آن علوم خارج کنیم؛ همچنین در تمایز علوم از یکدیگر میتوانیم به موضوعات آن علوم توجه کنیم.

جهت دیگر نیاز ما به این تحقیق این است که اگر بر ما ثابت شود که علوم نیازی به موضوع ندارند تا حول آن موضوع بحث کنند، آنوقت در تأسیس علوم نیاز نیست موضوعی را مشخص کنیم و سپس حول آن به بحث بپردازیم، بلکه درباره هر موضوعی که ما را به هدفمان از آن علم میرساند به بحث میپردازیم؛ همچنین در تحقیقهایمان در علوم دیگر نیازی نیست که حول موضوع واحدی به بحث بپردازیم، بلکه حول هر موضوعی که ما را به هدفمان از آن علم میرساند میتوانیم به بحث بپردازیم؛ همچنین در تمایز علوم به غرض آن علوم توجه میکنیم نه چیز دیگر.

-3-1 پیشینه و تاریخچه این تحقیق:

پیشینه این تحقیق، به قرنها پیش برمیگردد که علمای منطق و فلسفه در رابطه با آن بحث کردهاند، بعدها که علم اصول، بهصورت علم مدونی درآمد این بحث به علم اصول کشیده شد و علمای اصول در درسهای خارجشان به بحث از آن پرداختند و چون همه علمای منطق و فلسفه در قبل، قائل به نیاز تمامی علوم به موضوع بودند بحث زیادی نکردند و علمای اصول هم از آنها تبعیت کردند، اما در قرن اخیر این بحث مورد اختلاف شدید واقع شد و بعضی از علمای فلسفه، منطق و اصول کلیت آن را زیر سؤال بردند؛ حتی گفتند: هیچ نیازی به موضوع در تمامی علوم نیست و در بحثهای خارج اصول یکی از بحثهای مفصل بهحساب آمد، حتی در بعضی از درسهای خارج چندین جلسه به این بحث پرداخته شد، چنانکه آیتاالله فاضل لنکرانی رحمه االله علیه، در کتاب اصول شیعه، بحث مفصلی را درباره این مسئله کرده است.

-4-1 محدودیتهای این تحقیق:

این بحث علمی، از سه جهت دارای محدودیت است، اول اینکه چون این بحث از قرنها پیش مطرح بوده احاطه علمی داشتن بهتمامی کتب بسیار امری سخت و مشکل است، ازاینروی نمیتوان تمامی نظرات و دلایلی که برای نظرات ارائهشده را جمعآوری و رویآن بحث کرد؛ دوماً به خاطر اینکه زبان علمیمنطق، فلسفه و اصول غالباً به زبان عربی است، برای افرادی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید