بخشی از مقاله
خلاصه فارسي:
تعداد 32 نمونه غذا ، آب منابع و عضله ماهي به منظور اندازه گيري فلزات سرب و آهن در فصلهاي تابستان و پاييز ، در دو نوبت با فاصله 3 ماه از چهار مزرعه پرورش ما
هي قزل آلاي رنگين كمان در استان چهارمحال بختياري اخذ شده و مورد بررسي قرار گرفت .
ميزان آهن و سرب به ترتيب در كل نمونههاي آب مزارع مختلف برابر با 4/4 ± 6/60 و 2/0 ± 5/2 ميكروگرم بر ليتر ، ميزان آهن و سرب به ترتيب در كل نمونههاي خوراك مصرفي مزارع مختلف برابر با8/183 ± 4/563 و1/1 ± 3/3 ميليگرم بر كيلوگرم و همچنين ميزان اين دو فلز به ترتيب در كل نمونههاي ماهي مزارع مختلف برابر با
9/3 ± 7/8 و1/0 ± 3/0 ميليگرم بر كيلوگرم بوده است . با توجه به مقادير بدست آمده از
دو فلز فوق هيچگونه تفاوت معنيداري در سطح (05/0 p <) بين خوراك، ماهيان و آبهاي مختلف مشاهده نشد ولي در كل ارتباط منطقي بين ميزان اين دو فلز در غذا و ماهيان تغذيه شده از همان غذا مشاهده گرديد بطوريكه بيشترين ميزان تجمع فلزات سنگين ياد شده در غذاي كارخانه شماره 2 و همينطور ماهيان تغذيه شده از اين غذا و كمترين ميزان تجمع اين فلزات در غذاي كارخانه شماره 3 و ماهيان تغذيه شده با اين خوراك مشاهده شد .
با توجه به استاندارد هاي FAO براي فلزات سنگين و مقايسه آن با مقادير بدست آمده در تحقيق حاضر، ميزان اين فلزات در آب، غذا و عضلات ماهي از حداكثر مجاز پيشنهادي كمتر ميباشد. لذا هيچگونه خطري از جانب اين منابع متوجه مصرفكنندگان بعدي مثل انسان نيست .
1-1- بيان مسأله:
فلزات سنگين به عنوان يك مسئله خطر ساز از ابعاد مختلف و به طور جدي ميتوانند زيست انسان و ساير موجودات زنده را به خطر بياندازند. يكي از عمدهترين منابع توليد كننده اين عوامل سنگهاي معادن و غبارهاي آتشفشاني ميباشند ولي در كنار اينها انسان خود به اشكال مختلف مانند صنايع رنگرزي، آبكاري فلزات و باطري سازي در انتشار فلزات سنگين نقش دارد(8). حضور اين عوامل در محيط زيست در دراز مدت منجر به كاهش توان توليد مثلي آبزيان ، مشكلات تنفسي و عصبي و غيره شده و در ضمن با توجه به تجمع آن در بدن (تجمع زيستي) و انتقال آنها به مصرف
كنندگان بعدي از جمله انسان ميتواند عوارض غير قابل جبراني را ايجاد نمايد. يكي از منابع مهم انتقال فلزات سنگين خوراك مصرفي ماهيان پرورشي است كه با اندازه گيري دو فلز سرب و آهن ميتوان به ميزان حضور اين عوامل در غذا و احياناً بالا بودن آنها بيش از حد استاندارد پي برد. همچنين بررسي ميزان اين فلزات در آب و ماهيان مزارع پرورشي از نظر مقايسهاي ميتواند راه كار مناسبي در نحوه استفاده از اين منابع آبي و يا حتي ماهيان مورد پرورش در اين آبها به ما بدهد.
1-2- اهداف، فرضيات و سؤالات تحقيق:
1-2-1- اهداف تحقيق:
1- بررسي و اندازه گيري دو فلز سنگين سرب و آهن در چهار نوع خوراك مصرفي، آب و عضله ماهي قزل آلاي رنگين كمان استان چهار محال و بختياري.
2- مقايسه بين ميزان فلزات سنگين سرب و آهن در انواع غذا، آب ورودي مزارع و عضله ماهيان مزارع مختلف قزل آلاي رنگين كمان .
1-2-2- فرضيات تحقيق:
1- ميزان فلزات سنگين سرب و آهن در خوراك مصرفي، آب و ماهيان قزل آلاي رنگين كمان بالاتر از حد استاندارد است.
2- میزان فلزات سنگین سرب و آهن در خوراک مصرفی، آب و ماهیان قزل آلای رنگین کمان کمتر ا
ز حد استاندارد است.
1-2-3- سؤالات تحقيق:
1- ميزان فلزات سنگين سرب وآهن در خوراك ، آب و عضله ماهي قزل آلا چقدر ميباشد؟
2- آيا ميزان فلزات سنگين در آبهاي مختلف مزارع پرورشي با هم تفاوت دارد ؟
3- آيا ميزان فلزات سنگين بين ماهيان مختلف مزارع پرورشي با هم تفاوت دارد ؟
4- آيا ميزان فلزات سنگين غذاي كارخانه هاي مختلف با هم تفاوت دارد ؟
1-3- روش تحقيق و پژوهش:
در اين مطالعه از منابع غذا، ماهي و آب مزارع پرورشي قزل آلاي رنگين كمان به منظور اندازه گيري ميزان دو فلز سرب و آهن نمونه گيري صورت می گیرد. به ترتيب از چهار نوع خوراک پر مصرف استان چهار محال و بختياري، در هر كدام از مزارعي كه از غذاي مورد نظر استفاده ميكنند نمونه گيري صورت گرفته و از آب و ماهيان همان مزرعه نيز نمونه گيري انجام می گیرد بطوريكه از هر مزرعه يك نمونه آب ورودي ، يك نمونه غذاي GFT و دو قطعه ماهي 200 گرمي برداشت شد و سه ماه ديگر نيز همين روال تكرار می شد. بطوريكه با احتساب دو فلز سرب و آهن در هر نمونه ، مجموعاً 16 فلز در غذا، 16 فلز در آب و 32 فلز در ماهيان 4 مزرعهاندازه گيري خواهد شد(مجموعاً 64 فلز) براي سرب اسپكترومتري جذب اتميبا كوره و براي آهن اسپكترومتري جذب اتميبا شعله انجام ميشود. دادههاي بدست آمده با تست آماري آناليز واريانس تجزيه و تحليل و مقايسه ميانگين دادهها با آزمون آماري دانكن صورت خواهد گرفت.
GFT: به غذای سایز ماهیان دوره رشد گفته می شود.
2-1-فلزات سنگين
علاوه بر كربوهيدراتها، ليپيدها، اسيدهاي آمينه و ويتامينها برخي از فلزات سنگين براي فعاليت بيولوژيكي سلولها ضروري ميباشند. برخي از فلزات مانند آهن براي زندگي جنبه حياتي داشته و گروهي ديگر مانند مس و روي و سرب به مقدار جزئي براي فعاليت آنزيمها ضروري هستند(7). اين فلزات به علت داشتن وزن اتميبالا فلزات سنگين ناميده ميشوند. چنانچه ميزان ورود اين فلزات ضروري به بدن بيش از حد مورد نياز باشد باعث ايجاد مسموميت ميشوند. فلزات سنگين غير
ضروري و يا فلزات سمينيز در بدن آثار سميتوليد مينمايند، به طور كلي فلزات سنگين موجود در محيط زيست يك خطر بالقوه براي موجودات زنده به شمار ميآيند. انسان و حيوانات هميشه در معرض آلودگي با فلزات سنگين ميباشند اينگونه فلزات با تركيبات ضروري بدن از قبيل اكسيژن، گوگرد و ازت به صورت گروههايي از قبيلS-S ، SH ، OH ، COO و COOH پيوند برقرار مينمايند. بيشتر تركيبات ضروري بدن از جمله آنزيمها و پروتئينها داراي چنين گروههايي ميباشند در نتيجه فلزات سنگين موجب وقفه فعاليت آنزيمها و اختلال در سنتز تركيبات ضروري بدن ميشوند(6).
2-1-1- منشأ فلزات سنگين:
اين فلزات جزء عوامل متشكله طبيعي آب درياها ميباشند و مقادير فراواني از آنها به صورت طبيعي از طرق متنوعي مانند فرسايش سنگهاي معادن، باد، ذرات غبار، فعاليتهاي آتشفشاني، رودخانهها و آبهاي زيرزميني وارد دريا ميشوند. ولي آنچه مسئله ساز است افزايش منطقهاي اين فلزات به واسطه فعاليتهاي صنعتي انساني مانند افزايش پسابها و ضايعات صنعتي كارخانجات ،آلودگيهاي نفتي، سموم ، دفع آفات و … ميباشد(8). اين آلايندهها از يك طرف باعث كاهش اكسيژن محلول در آب شده و از طرف ديگر دارا بودن سموم اثر مستقيميبر روي ماهيها داشته و باعث تلفات آنها ميشود.
آبي كه از مناطق آبخيز يا بستر رودخانهها عبور ميكند، سنگهاي معدني يا مواد محلول را با خود انتقال داده و باعث مسموميت ماهيان قسمتهاي پائين رودخانه ميشوند اين روند سبب شده است كه قسمتهاي مشخصي از نهرها، درياچهها يا ساير آبها از ماهي تخليه شوند. از موارد ديگري كه سبب آلودگي آبها ميشوند ميتوان از صنايع استخراج سنگ فلزات نام برد كه طي بهره برداري از معادن، آب زهكشي آنها داراي مقادير زيادي فلزات سمياست. PH بعضي از اين آبها به مقدار كمياسيدي است و سبب افزايش حلاليت فلزات ميشود به عنوان مثال آب زهكشي معدن زغال سنگ به دليل اسيديته زياد فلزات موجود در بستر معدن را در خود حل ميكند(7)
2-2- سابقه تحقیقات در مورد سرب
2-2-1- سابقه تحقيقات در مورد مسمومیت با سرب و اثر آلوده كنندگي آن در انسان
سرب فلزي سنگين خاكستري مايل به آبي رنگ، عدد اتمي 82 و نقطه ذوب 327 درجه سانتيگراد است .اين عنصر در گياهان و خاك به مقدار بسيار كم يافت ميشود. در خاكهاي اسيدي حلاليت آن زياد شده و براي گياهان سميخواهد شد(9و11). لذا بارانهاي اسيدي به طور غير مستقيم در افزايش مسموميت گياهان و جانوران نقش دارند. از بين تمام تركيبات سرب تنها تترااتيل سرب كه در بنزين به عنوان ماده بالا برنده درجه اكتان مصرف ميشود در حرارت معمولي اتاق قابل تصعيد
است لذا از سميترين تركيبات سرب محسوب ميشود. سرب از طريق پوست، دستگاه گوارش و تنفس جذب ميشود(1). مهمترين راههاي ورود سرب به بدن تنفس و پس از آن گوارش ميباشد. جذب شدن از طريق پوست بستگي به نوع تركيب آن دارد. تركيبات معدني سرب به كندي، در حالي كه تركيبات آلي سرب چون استات و اولئات سرب به خوبي از راه پوست جذب ميشوند، تتراتيل سرب نيز به صورت مايع يا بخار از راه پوست جذب بدن ميگردد(4و12).
شايع ترين علت مسموميت با سرب جذب ذرات سرب موجود در هوا از طريق مجاري تنفسي است به خصوص در صنايعي كه گرد و غبار و بخارات و دود سرب توليد ميشود. جذب سرب از طريق استنشاق در افراد بالغ حدود 10 درصد و در اطفال حدود 40 درصد ميباشد كه حدود 95 درصد آ
ن جذب خون ميشود و مابقي به دنبال هواي بازدم خارج شده يا در قسمت فوقاني دستگاه تنفسي تجمع مييابد و مجدداً بلع ميگردد. به طور اوليه مسموميت سرب در بزرگسالان از راه تنفس است(4و12).
تا قبل از سال 1942 تجمع و ذخيره شدن سرب در استخوانها مورد توجه نبوده و وجود آن را در استخوانها در مقايسه با عضلات و نسوج بي اهميت ميدانستند. بعدها معلوم شد كه تركيبات معدني سرب ابتـدا در بافتهاي نرم شامل مغز ، كبــد و ماهيچــهها توزيع و ته نشين شده و به زودي در طول زمان مقدار آن كمتر ميشود و سپس در بافتهاي استخواني دندان و مو ذخيره ميگردد. ذخيره سرب در استخوان شباهت زياد به ذخيره كلسيم دارد و به صورت فسفات سرب ذخيره ميشود. چنانچه غلظت فسفات خون كم باشد سرب در بافتهاي غير استخواني ذخيره ميشود، ويتامين D باعث ذخيره سرب در استخوان شده و هورمون پاراتيروئيد موجب كاهش ذخيره در بافت استخوان و افزايش آن در خون ميشود. سرب اساساً از طريق ادرار و به مقدار ناچيز از
طريق مدفوع، عرق و شير دفع ميشود. دفع سرب در حيوانات آزمايشگاهي بيشتر از طريق صفرا است(4). آبها به واسطه عبور در مسير معادن سرب و نيز راه يابي فاضلاب كارخانجاتي چون صنايع باطري سازي، كريستال سازي، رنگ سازي و … آلوده ميشوند. اين آبها موجب تجمع سرب در ماهي و آبزيان ميگردد. مطالعات بيانگر ارتباط مستقيم بين غلظت سرب موجود در آبها و لجن و غلظت آن در بافتهاي آبزيان است و از طرف ديگر آبياري مزارع و مراتع به وسيله اين آبها منجر به افزايش ميزان سرب در بافتهاي گياهي و به دنبال آن افزايش ميزان سرب در شير، گوشت و تخم مرغ دامها ميشود(3).
سرب با بسياري از تركيبات ضروري بدن مانند آنزيمها وپروتئينها اتصال برقرار نموده و موجب وقفه در فعاليت آنزيم و اختلال در سنتز پروتئين و غيره ميگردد. اين فلز موجب وقفه فعاليت آنزيم سديم- پتاسيم- آدنوزين تري فسفات(Na-k-Atpase) گشته و ميزان آنزيم ترانس آميناز افزايش مييابد در حالي كه اين فلز موجب كاهش فعاليت آنزيم آلكالين فسفاتاز و متيل استراز ميشود(20).
اوليــن عـــلائم مسموميت ســرب غالباً غير اختصاصي است به صـورت خستــگي، تهوع، بي اشتهايي، تغيير وضعيت خواب، اسهال، يبوست، افسردگي بروز ميكند و با افزايش آن در فرد عوارض ديگري چون افزايش فشار خون، تغيير خلق و خو و اختلالات حركتي،كم خوني ، عوارض عصبي ، آنسفالپاتي و نوريت بروز مي كند(1و4). حداكثر ميزان سرب برحسب استانداردهاي موجود در كشورهاي مختلف و بر اساس قوانين غذايي 1979 در آب آشاميدني 50 ميكروگرم در دسي ليتر و در عضله ماهي به ميزان 2 ميلي گرم در كيلوگرم ميباشد(11).
2-2-2- اثر آلوده كنندگي سرب در آب دريا و ماهيان:
سرب در محيط آب بيشتر در رسوبات بستر تجمع يافته و ميزان آن 4 برابر بيشتر از سرب موجود در آب است. اين ماده به طور عمده در كليه، آبشش، عضلات و استخوانها تجمع پيدا ميكند. طبق گزارش FAO سالانه حدود 2 هزار تن سرب به دريا ريخته ميشود كه به پلانكتونها به ويژه فيتوپلانكتونها كه حدود 7% اكسيژن را تأمين ميكنند صدمه زده و سبب مرگ و مير آنها ميشود. سرب در هوا، آب و خاك وجود داشته از طريق گردش خون در بافتها رسوب نموده و ايجاد مسموميت مينمايد.
سميت سرب براي ماهي و ساير موجودات آبزي تحت تأثير كيفيت آب بوده و به قابليت انحلال تركيبات سرب و به غلظتهاي كلسيم و منيزيم در آب بستگي دارد به عنوان مثال مشخص شده است كه سميت سرب با افزايش غلظت كلسيم و منيزيم در آب كاهش مييابد. مسموميت حاد سرب ابتدا باعث آسيب به اپيتليوم آبشش شده و ماهي مبتلا به علت خفگي تلف ميشود. علائم مشخص مسموميت مزمن سرب شامل تغييرات تابلوي خوني با آسيب شديد گلبولهاي قرمز و سفيد، تغييرات تحليل رونده بافتهاي پارانشيماتوز و آسيب سيستم عصبي است(7و5). حضور بيش از حد سرب در آب ممكن است باعث محدوديت آنزيميموجود در بافتهاي مختلف بدن شود
اما اثر زيادي در تنظيم پتاسيم توسط آبشش ندارد چنين وضعيتي ممكن است بدين علت باشد كه ماهيان اغلب در آبهاي تقريباً ايزوتونيك با خونشان زيست ميكنند بنابراين شيب يا تغييرات زيادي در داخل يا خارج بدن ماهي براي سديم وجود ندارد(7).
2-3- سابقه تحقیقات در مورد آهن
2-3-1- سابقه تحقيقات راجع به مسموميت با آهن و اثر آلوده كنندگي آن بر انسان:
شايع ترين شكل مسموميت به صورت خوراكي است. به طور طبيعي بدن به 4 تا5 گرم آهن نياز دارد كه در نسوج مختلف توزيع شده است. حدود 10 تا 20 درصد از آهن خورده شده از سلولهاي مخاطي دئودنوم و ژئوژنوم به صورت آهن دو ظرفيتي جذب مي شود. دفع طبيعي آهن از بدن مح
دود به 1 تا 2 ميلي گرم در روز از طريق خون قاعدگي و پوسته ريزي مخاط دستگاه گوارش است. بدن توانايي دفع آهن را بيشتر از 2 ميلي گرم در روز ندارد و از اين رو مصرف بيش از حد آهن موجب تجمع آهن در اعضاي هدف ميگردد
و اصولاً خوردن بيش از 30 ميلي گرم بر كيلوگرم آهن موجب مسموميت و بيش از 250 تا 300 ميلي گرم بر كيلوگرم آن موجب مرگ ميشود(1).
مكانيسم اثر آهن در ايجاد مسموميت به 4 فرم است:
1- گشاد شدن پس شريانچهاي
2- افزايش نفوذپذيري مويرگها به علت اثر مستقيم آهن
3- اسيدوز به دليل آزاد شدن يونهاي هيدروژن
4- آسيب ميتوكندري به خصوص در سلولهاي كبد.
اثر آهن بر دستگاه گوارش:
آهن سبب نكروز هموراژيك قسمتهاي ابتدايي دستگاه گوارش و همين طور موجب انفاركتوس قسمت انتهاي روده كوچك ميشود البته تنگي پيلور و انسداد روده از ديگر عوارض ديررس و نادر ميباشد.
اثر آهن بر كبد:
تأُثير آهن روي كبد از حالت عدم تغيير تا نكروز هموراژيك اطراف پورت و تغيير وضعيت سلولهاي كوپفر و سلولهاي پارانشيمال متغير است. آسيب كبدي مذكور ميتواند موجب هيپوكلسمي، هيپوپروتئينمي و اختلالهاي انعقادي و در نهايت نارسايي كبد بشود(33).
اثر آهن بر قلب و عروق:
تأثير آن به صورت گشاد شدن انتهاي مويرگ و افزايش نفوذپذيري آنها ميباشد كه موجب پر شدن وريدها، كاهش حجم خون و كم شدن برون ده قلب ميشود. فرآورده آهن ممكن است شامل يكي از 3 نمك فرو(سولفات، فومارات و گلوكونات) باشد مسموميت براساس مقدار عنصر آهن موجود در نمك(20 درصد در نمك سولفات، 33 درصد در فومارات و 2 درصد در گلوكونات) ميباشد خوردن
بيش از 20 ميلي گرم در دسي ليتر عنصر آهن سبب ايجاد مسموميت گوارشي و خوردن بيش از 60 ميلي گرم در دسي ليتر باعث مسموميت سيستميك ميگردد. تظاهرات اوليه مسموميت ناشي از آهن شامل استفراغ و اسهال خوني و تب و هيپرگليسميو لكوسيتوز ميباشد(1و4).
2-3-2-اثر آلوده كنندگي آهن در آب دريا و ماهيان:
اين عنصر در آبهاي سطحي به اشكال اكسيد 2 ظرفيتي يا 3 ظرفيتي وجود دارد و در آبهاي كم دما و واجد آهن، باكتريهاي ته نشين كننده آهن به ميزان زيادي روي آبششها تكثير يافته و به
اكسيداسيون آهن 2 ظرفيتي كمك كرده و كلونيهاي رشتهاي آنها آبششها را ميپوشاند ابتدا آبششها بي رنگ ميشوند ولي بعداً آهن ته نشين شده و باعث قهوهاي شدن كلونيهاي رشتهاي ميشود تركيبات رسوب يافته آهن و رشتههاي باكتريهاي ترسيم كننده آن سطح مفيد تنفسي آبششها را كاهش داده باعث آسيب به اپيتليوم تنفسي و شوك در ماهيان ميشود(7). حد مجاز آهن براي كپور معمولي كمتر از 2/0 و براي قزلآلا كمتر از 1/0 ميلي گرم در ليتر آب است(24). گرچه اثرات سمي آهن و نمكهاي آن به ندرت رخ ميدهد اما اثرات كشنده حضور اين مواد در مجاورت طولاني با ماهي در آبهايي كه به مقدار ضعيفي بافر بوده و PH آنها پايين است قابل توجه است همانطور كه ذكر شده تأثيرات غير مستقيم سميآهن به طور عمده محدود به رسوب هيدروكسيد فريك و يا اكسيد فريك در روي آبشش ماهي ميباشد. رسوب هيدروكسيد فريك بر روي تخمهاي داراي جنين در حال رشد نيز ممكن است باعث خفگي و مرگ و مير جنين شود دليل عمده تلفات ناشي از رسوب هيدروكسيد فريك بر روي آبشش ماهي به دليل ممانعت از جابهجايي اكسيژن و يا در تخمهاي چشم زده به دليل ممانعت از ورود اكسيژن از طريق پرده كوريون جنين به داخل تخم است(34).
شاپر كلوز(1992) عامل اصلي صدمات ناشي از آهن را رسوب تركيبات اين عنصر بر روي آبشش ميداند و معتقد است كه اين رسوب باعث ايجاد مناطق نكروتيك بر روي آبشش ماهي قزل آلاي جوان ميشود. به طور كلي ميتوان ابراز نمود آبهايي كه واجد تركيبات آهن قابل رسوب هستند معمولاً داراي اكسيژن محلول كم ، مقدار زيادي دي اكسيد كربن و PH كمتر از 7 ميباشند هوادهي اين آبها باعث كاهش دي اكسيد كربن و افزايش اكسيژن محلول ميگردد و اجازه
ميدهد كه آهن به طرف بستر استخر رسوب نمايد(32).
طي تحقيقي كه توسط كوگي و همكاران (2006) روي ماهي كفال و ماهي خاردار در شمال شرقي درياي مديترانه در تركيه انجام شد ميزان كادميوم، مس، آهن، روي و سرب توسط جذب اتمي با شعله در كبد ، آبشش و عضله اندازه گيري و نتايج زير حاصل شد .
1- به جز سرب بيشترين ميزان از هر فلز ابتدا در كبد، سپس در آبشش و بعد در عضله بوده است.
2- آهن ، روي و مس بيشترين فراواني و كادميوم و سرب كمترين فراواني را در بافتهاي مختلف داشتند.
3- تغييرات فصلي نيز در ميزان فلزات مشخص شد ولي به طور كلي بيشترين ميزان براي تمام فلزات در بافتهاي مختلف هر دو گونه ماهي در تابستان مشاهده شد(18).
در تحقيقي كه توسط اشرف و همكاران (2006) روي ميزان هفت فلز سنگين(سرب ، كادميوم ، نيكل ، مس ، روي ، كروم و آهن ) در ماهيهاي كنسرو شده ساردين، آزاد و تن كه در كشور عربستان مورد استفاده قرار ميگيرد انجام شد سرب و كادميوم از طريق اسپكتروسكوپي جذب اتمي تيوپ گرافيتي و نيكل، مس، كروم و آهن با استفاده از اسپكتروسكوپي جذب اتميبا شعله تعيين شد.
- ميزان سرب در ماهي آزاد برابر با 2/1-03/0 ميكروگرم در گرم با ميانگين 313/0 ميكروگرم در گرم ميباشد .
- ميزان سرب در ماهي تن برابر با 51/0-03/0 ميكروگرم در گرم با ميانگين 233/0 ميكروگرم در گرم ميباشد .
- ميزان سرب در ماهي ساردين برابر با 97/1-13/0 ميكروگرم در گرم با ميانگين 835/0 ميكروگرم در گرم ميباشد .
مشخص شد كه ميانگين غلظت سرب در ساردين 4 برابر ماهي تن و به طور كلي ميزان فلزات به ترتيب زير است:
ماهي تن< ماهي آزاد< ساردين
اين تحقيقات نشان داد كه ماهي كنسرو شده به طور كلي و ماهي تن به طور خاص داراي غلظتهاي مجاز و در چهارچوب سازمان بهداشت جهاني و سازمان خاروبار جهاني از نظر فلزات سنگين هستند(16).
طي مطالعه انجام شده توسط اشميت و همكاران (2006) خرچنگ و ماهي از شش گونه معرفي عمده(كپور معمولي و گربه ماهي كانال و گربه ماهي سرپهن ماهي خاردار دهان گنده و ماهي خاردار خالدار و كراپي سفيد3). در سالهاي 2001 و 2002 در شمال شرق الكاهاما از آبهاي رودخانه اسپرينگ و رودخانه نيوشو كه هر دو به 4TSMD تخليه ميشوند جمع آوري گرديد.
نمونههايي هم از مكانهاي آلوده به مواد معدني در ميژوري شرقي جمع آوري شد و همراه با نمونههايي از مكانهاي مرجع مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. غلظت فلزات در نمونههايي كه به
شدت تحت تأثير مواد معدني قرار داشتند بالاتر بود و در نمونههاي مرجع در كمترين حد خود بوده است. غلظت و تراكم فلزات و نيز ميزان خطر در ماهي و خرچنگ شاخههاي آلوده رودخانه اسپرينگ بيش از جريانهاي اصلي رودخانه اسپرينگ يا رودخانه نيوشو بوده است. براساس نتايج حاصل از اين بررسي مصرف كپور و خرچنگ را ميتوان با توجه به معيار فعلي ميزان سرب، كادميوم و روي محدود نمود و مصرف گربه ماهي كانال را نيز ميتوان به واسطه ميزان سرب محدود نمود غلظت فلزات در گونه ميكروپتروس5 و كراپي6 به طور يكنواختي اندك است نياز به محدوديت مصرف ندارد (33).
كارادد و همكاران (2004) توزيع برخي فلزات سنگين در سهاندام مختلف ماهي كفال و گربه ماهي ليزا آبو7 و سيلوروس تريوستگوس8در سد درياچه آتاتورك واقع در فرات تركيه را مورد بررسي قرار دادند. تجمع فلزي در كبد و آبشش ماهيان در مقايسه با مقدار فلزات در عضلات كاملاً بيشتر بوده است .
غلظت فلزات كبالت، مس، آهن، منگنز، نيكل و روي كه در عضلات ماهي مشخص گرديده كمتر از محدودههاي مجاز اعلام شده از سوي سازمان خار و بار جهاني ميباشد (27).
در تحقيقي كه توسط آندرژي و همكاران (2006) انجام شد، ماهيها از دو مزرعه در جنوب غربي اسلكواكي انتخاب شدند و هدف از اين مطالعه تشخيص و ارتباط بين غلظت فلزات سنگين انتخابي و ميزان بار ميكروبي(شمارش باكتريهاي كل - باكتريهاي اسپورزاي بي هوازي مزوفيليك ) در عضلات ماهي كپور معمولي بوده است .
غلظت فلزات انتخابي با اسپكتروفتومتري جذب اتمي مدل " Pye unicam spq" اندازه گيري شد. غلظت فلزات برحسب ميلي گرم بر كيلو گرم بر پايه وزن خالص برابر با:
آهن 15/15-47/3 ، منگنز 42/0-14/0 ، روي 52/9- 47/3 ، مس 32/1- 24/0 ، كبالت 17/0- 05/0 ، نيكل 42/0 – 07/0 ، كروم 19/0- 08/0 ، سرب 30/0 -11/0 و كادميوم 05/0 – 01/0 گرديدند.
شمارش باكتريايي بي هوازي مزوفيليك و باكتريهاي كل بر حسب واحد تشكيل كلني در گرم به ترتيب برابر با 3 10 76/7- 12/1 و6 10 59/7- 03/0 بوده است. اختلاف معني داري در سطح P<0.05 براي تجمع زيستي كروم ، نيكل و مس و شمارش بار ميكروبي باكتريهاي بي هوازي مزوفيليك در مزرعهها ثبت شده است. همبستگي مثبت بين شمارش باكتريهاي بي هوازي مزوفيليك و تجمع فلزات سنگين به جز نيكل و همبستگي منفي بين شمارش باكتريهاي كل و تجمع فلزات سنگين به جز كروم ثبت شده است. غلظت سرب از حداكثر ميزان مجاز در قوانين تغذيهاي اسلكواكي (2/0 ميلي گرم بر كيلو گرم) %60 در استخر A و %40 در استخر B و ميزان شمارش باكتريهاي بي هوازي مزوفيليك از حداكثر ميزان آن در %100 دو استخر تجاوز كرده است و به طور متوسط ترتيب ميزان فلزات در عضلات ماهي به اين صورت بوده است (15).
استخر A : آهن < روي < مس< منگنز< سرب< كروم< نيكل< كبالت< كادميوم
استخر B: آهن <روي< مس< منگنز< سرب< نيكل < كروم< كبالت< كادميوم
طي بررسي انجام گرفته توسط فلم و همكاران(2005) فلس ماهي آزاد اقيانوس اطلس در مرحله قبل از اسمولت از چهار جمعيت وحشي و پرورشي با استفاده از LA-H-ICP-MS مورد آناليز قرار گرفت هدف از اين تحقيق بدست آوردن اختلافات بين تركيبات عناصر ماهي آزاد كه در آبهاي شيرين ، تا مرحله اسمولتيفيكاسيون زندگي كردهاند و به طور طبيعي رهاسازي يا به قفسهايي روي دريا انتقال داده شدهاند ميباشد. اين جمعيت تحت آزمايش در واقع از انواع گونههاي واقع در بخش برمنگر و سورفولد و يك گونه پرورشي از مسا و يك گونه محلي وحشي از رودخانه گولا بوده اند. عناصري كه مورد آناليز قرار گرفت شامل(ليتيم ، منيزيم ،كلسيم ، كرم ، منگنز، آهن، روي ،
باريوم و سرب ) بوده است، كلسيم نيز به عنوان استاندارد داخلي طبيعي مورد استفاده قرار گرفت.
با اندازهگيري اين ده عنصر توانايي تشخيص يك نوع جمعيت از بين جمعيتهاي مختلف( گولا، مسا، سورفلد و برمنگر) بدست آمد .
اختلافات در تركيبات عناصر فلسها كه امكان تشخيص چهار خانواده را فراهم ميكند احتمالاً در اثر تنوع بستر سنگها در محل چهار نوع آب شيرين است كه ماهي آزاد در طول دوره قبل از اسمولت در آن بوده است (23).
اندرسون و همكاران (2004) بر روي انتقال فلزات سنگين از رسوبات به ماهي قزل آلاي رنگين كمان و همچنين ترشحات صفراي آنها مطالعه نموده و از ميان هفت فلز سنگين روي، سرب، نيكل، جيوه،پلاسما بزرگتر از 1 بوده است.
براي تعيين سميت صفراي پلاسماي خون ماهي قزلآلا از سنجشحياتي سختپوست دافني استفاده شد، آناليز واريانس نشان داد كه سميت صفرا و پلاسماي خون با استفاده از دافني در مــاهيان قــزل آلايي كــه در معرض فلزات سنــگين قـرار گرفته بودند رابطه معني داري با موارد زير دارند(13).
1- غلظت پلاسما و صفراي مورد آزمايش
2- استفاده ازاسيد در صفرا و پلاسما (هيدروليز پلاسما و فلز وكمپلكس صفرا- فلز)
3- تراكم فلزات سنگين در رسوبات طي قرار گرفتن ماهي در معرض آن.
طي تحقيقات انجام شده توسط كوئلو و همكاران (2004) بر روي ماهيان انگشت قد آب شيرين ماهي باس دهان گشاد نسبت به ماهي خورشيدي سبز و ماهي طلايي در برابر با 250 ميليگرم در ليتر سوسپانسيون سرب يا محلول نيترات سرب تحمل بيشتري را داشته است. هنگاميكه موكوس تهيه شده از ماهي باس دهان گشاد به ظرف حاوي سرب افزوده شد مقدار دوز كشنده 50% در ماهي خورشيدي سبز و ماهي طلايي افزايش يافت. اضافه كردن فلسها به ويژه اگر فلسها با محلول قليايي سيستين و گلايسين تيمار شده باشند همه اين گونهها را در مقابل ديگر غلظتهاي كشنده سرب و يا جيوه مقاوم مينمايد. فلسها PH محلول نيترات سرب را با فره كرده و سرب و جيوه را(پس از كمپلكس كردن سرب) تهنشين ميكنند. فلسهاي مربوط به ماهيان جوانتر گونه ماهي باس دهان گشاد در مقايسه با فلسهاي مربوط به انواع پيرتر كارآيي بيشتري در شلاته كردن فلزات سنگين داشتند(19).
در مطالعهاي كه توسط زليكوف و همكاران (1993) بر روي تأثير آلوده كنندههاي فلزي بر پاسخهاي ايمني ماهيها در شرايط آزمايشگاه و بدن موجود زنده انجام گرفت، بنا به دلايل زير فلزات سنگين به عنوان آلوده كننده براي اين بررسي در نظر گرفته شد:
1- فراواني آنها در آب آلوده .
2- احتمال بالقوه ايمنوتوكسيك در دستگاههاي بدن پستانداران.
3- قدرت ايجاد تومور در جوندگاني كه در معرض آنها قرار گرفتهاند.
4- سميت كلي آن براي انواع گونهها.
لذا برخي از فلزات سنگين از جمله كادميوم، كروم، مس، سرب، منگنز و نيكل و روي براي بدن پستانداران ايمنوتوكسيك هستند به علاوه اعمال تنظيم ايمني را در انواعي از گونههاي ماهيان تغيير ميدهند كه اين تغييرات ميتواند سرانجام به افزايش مستعد شدن ميزبان نسبت به عفونتها و بيماريهاي خوشخيم در ماهياني كه در آبهاي آلوده به فلزات سنگين ساكن شوند منجر گردد(36).