بخشی از مقاله

چکیده

تجربه های تاریخی، تعلق به گفتمان بازگشت به خویشتن و مهم تر از همه، فهم خاص دکتر علی شریعتی از اسلام، از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر نگرش ایشان به هویت می باشند . این عوامل موجب ش دند تا دکتر علی شریعتی در اولویت گذاری مؤلفه های هویت ساز، بیش از همه بر اسلام و فرهنگ دینی تأکید کرده و در بازسازی هویت ملی پس از انقلاب اسلامی، از زاوی ه دین به این مهم بنگرد . این اولویت هستی شناسانه، به هویت جنبه ای شمول محور و نه دفع گرا می بخشد. از سویی دیگر، برداشت و نگرش خاص دکتر علی شریعتی به دین موجب می شود تا هویت دینی مترادف با هویت سیاسی شود . در نگاه دکتر علی شریعتی، هویت سیاسی در طول هویت دینی و از جنس دین است و لذا هویت سیاسی به معنای سیاسی کردن هویت نیست . نحوه تأثیرگذاری عوامل اشاره شده بر نگرش دکتر علی شریعتی به هویت، چگونگی بازسازی هویت توسط دکتر علی شریعتی پس از انقلاب، چگونگی پیوند میان هویت دینی با هویت سیاسی و پیامدهای آن مهم ترین مسائلی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.

کلید واژه: هویت دینی سیاسی، هویت ملی، ملی گرایی، نگرش دکتر علی شریعتی.

مقدمه

وقتی در طیف اندیشمندان دانشگاهی در تاریخ معاصرمان دقیق می شویم،از میان شخصیت هایی که پیرامون»دین و سیاست«دارای فکر و اندیشه بوده و نحله فکریش نیز حول تخطئه دین نبوده است می توان از دکتر علی شریعتی نام برد.هنگامی که آثار دکتر شریعتی را مطالعه می کنیم، به مسائلی چون»دین و کارکردهای دین« و»انتظارات از دین«برمی خوریم، به عبارت دیگر»اصلاح افهام دین«جزء محور فعالیت های»بیانی و قلمی«دکتر شریعتی است.او می خواهد»روح حرکت آفرینی و تحول بخشی دین را بازسازی کند از این رو شریعتی قصد داشت،چهره پنهان دین؛آرمان های فراموش شده دین در آن دوران؛روح حرکت آفرینی و تحول زایی دین؛توان فرهنگ سازی و تمدن آفرینی دین و حقیقت دین را که در طول تاریخ مغفول مانده است، نمایان سازد و آن ها را چون باستان شناس از اعماق تاریخ بیرون بکشد و ضمن حفظ محتوای شکل ظاهری آن را نیز در صورت امکان،تغییر دهد.« در جامعه ما نیز افرادی بوده اند و هستند که در زمینه دین شناسی تلاش فکری کرده اند و می کنند.

از این رو در این پژوهش، تأملات فکری دکتر شریعتی،که در پیرامون بازسازی هویت و بسط فرآیند دین شناسی ، اصلاح افهام دینی و انتظارات دینی تلاش کرده است، بررسی می شود. در راستای مفهوم دین که در اندیشه های دکتر شریعتی مورد بررسی قرار گرفته، مفهوم سیاست نیز از جایگاه خاصی برخوردار است،گفتنی است که معنی و مفهوم »سیاست« در نگاه شریعتی،سیاست مطلوب را فلسفه دولتی می داند که مسئولیت »شدن جامعه« و نه »بودن آن« را به عهده دارد و هدف بر فلسفه سیاست را تغییر بنیادها و برنامه همه جانبه برای اجتماع می نگرد و شریعتی برای سیاست جنبه تربیتی قایل است.هدف از این نوشتار بررسی اندیشه های شریعتی و نقش او در احیای دین در ایران است مخصوصا در زمانی که او می زیست و نیز تأثیری که بعد از خود بر جای گذاشت.

طرح مسئله

مروری بر متون موجود در باب هویت و هویت ملی در جامعه ایران نشان می دهد که تقرباًی همه اذعان دارند که مؤلفه های هویت ملی در ایران در عصر حاضر از سه حوزه »ایران«، »اسلام« و »غرب« متأثرند. از نظر این نویسندگان، به دنبال حیات مشترک و طولانی دو حوزه اول، مؤلفه های هویت ایرانی- اسلامی تا دوران قاجاریه به میزان زیادی با یکدیگر سازگاری یافته اند؛ اما به دنبال آشنایی و تحمیل عناصر مدرن غربی به فرهنگ و هویت ایرانی از اوایل سده نوزدهم میلادی و به طور مشخص از هنگام شکست ایران در جنگ های ایران و روسیه، شاهد بروز نوعی بحران در »هویت ملی« ایرانیان از این ناحیه هستیم. در واقع، با گذشت بیش از 150 سال از نفوذ ارزش ها و عناصر فرهنگ مدرن غربی به جامعه ایران، هنوز هویت ملی سازگار با هنجارهای مدرنیته، شکل نگرفته است. مشکل هویت ملی منحصر به جامعه ایران نیست؛ بلکه این مشکل دامن گیر تمامی کشورهای جهان اسلام و در واقع، تمام کشورهای در حال توسعه شده است و ریشه اصلی آن نبود تولیدات تمدنی در این جوامع است.

بنیان های اندیشه دکتر شریعتی

دکتر شریعتی می خواست حقیقت اسلام را از اعماق تاریخ استخراج کند،به همین دلیل او می خواست این حجاب و پنهان شدگی را آشکار سازد،از این رو او در قسمت عمده ای از آثارش سعی می کند این موضوع را تحلیل کند و نشان دهد که دین ایدئولوژیک است.به عنوان مثال در تحلیلی که از شیعه در کتاب»شیعه یک حزب تمام است«، ارائه می دهد، این مسئله به بهترین و کامل ترین شکل نمود پیدا می کند و تحلیلش چنان پیش می رود که در ذهن وی شیعه به عنوان یک فهم از اسلام مطرح و منطبق و هماهنگ با عناصر تشکیل دهنده یک ایدئولوژی می شود،اما در خصوص این فهم وی که دین اسلام یک ایدئولوژی یا دین ایدئولوژیک است و تبدیل به فرهنگ شده است،می توان چون و چرا کرد و فهم او را نقد کرد و در نهایت نتیجه گرفت که دین به طور اعم و اسلام به طور اخص، ایدئولوژی نیست.اما نمی توان با توجه به مجموعه آثارش مدعی شد که او می خواست دین را ایدئولوژیک کند.

برای بررسی دقیق تر، آشنایی با برخی مفاهیم در آثار شریعتی ضروری است. - مفاهیمی چون ایدئولوژی، دین،مذهب،... - اگر به این مفاهیم در اندیشه شریعتی شناخت پیدا کنیم و آن طور بفهمیم که او این الفاظ را می فهمیده است، در واقع با بنیادها و ستون هایی آشنا می شویم که تئوریش بر اساس آن ها بنا شده است. از این رو وقتی قصد داریم که اندیشه یک شخصیت را بررسی کنیم، بهتر است ابتدا به بنیان هایی توجه کنیم که اندیشه یک شخصیت از آن ها تغذیه می کند.فهم جدید شریعت از الفاظ، تعاریف نو از عناصر و شعایر دینی،نگاه تازه به شریعتی،نقش پیامبر،انتظار از دین و...منجر به شکل گیری اندیشه نو در ذهن وی شده بود.شریعتی وقتی که از انقلاب اسلامی سخن می گوید،آن را انقلاب سیاسی یا تغییر و تحول در نهادهای حکومتی تلقی نمی کرد،بلکه انقلاب را در شکل فهمیدن اسلام می دانست.

وقتی آثارایشان را مطالعه می کنیم درمی یابیم که شریعتی می خواهد همه شعایر دینی را بسیج کند تا در جامعه یک حرکت همه جانبه شکل گیرد،مفاهیم همه عناصر دینی از نو بازسازی می شود.دعا به تفکر،شریعت،دین،مذهب و طریقت معنی و حج به راه و مسیری برای حرکت کردن و هجرت از عناصر مهم شریعت ارائه می شود.حج با همه رسوم و سنت هایش،جامه حرکت،رفتن و شدن می پوشد، از این رو در این قسمت سعی شده است تا به فضای درونی اندیشه او نزدیک شویم و بفهمیم که بنیان ها کدامند و او آن ها را چگونه استدلال می کند که حکم به ایدئولوژیک بودن دین می داده است.

-1ایدئولوژی:
مفهوم ایدئولوژی در مجموعه آثار شریعتی،در مقایسه با مفاهیم دیگر،از جایگاه ویژه ای برخوردار است.از این رو،اگر در این قسمت با معرفتی که او نسبت به این مفهوم دارد آشنا شویم،پاسخگویی او به سؤال اصلی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید