بخشی از مقاله
چکیده:
رابطه میان حکومت و مردم در اندیشه علی شریعتی در قالب دو شکل و در دل مناسبات اجتماعی، دینی و سیاسی سامان مییابد. از این دو گونه رابطه، یکی وضع مطلوب آرمانی، اصیل و حقیقی است و دیگري ساختگی، غیراصیل تاریخی و منفی. با این فرض روشن میشود که اندیشه و آراي شریعتی دربارة مناسبات دولت و مردم انتقادي و متضمن نفی وضع موجود و ضرورت دستیابی به آگاهی و عمل براي رسیدن به وضع مطلوب است. در راستاي تبیین این مدعا نخست به تشریح نگرش شریعتی به تاریخ یا به تعبیر بهتر سراغ فلسفه تاریخ او میرویم تا در درون این نگاه بتوانیم رابطه مطلوب میان مردم و حکومت را ترسیم کنیم و ابعاد آن را نشان بدهیم. آن گاه در افق وضع آرمانی مطلوب که ریشه در گذشته هم دارد، به تبیین اندیشه انتقادي شریعتی دربارة مناسبات دولت مردم در وضع موجود می پردازیم. در پرتو فهم این دو نگاه شریعتی است که ضرورت عمل براي فائق آمدن بر وضع موجود توجیه ومدللّ میگردد.
واژههاي کلیدي: شریعتی، حکومت و مردم، آرمانگرایی، وضع تاریخی.
مقدمه
رابطه میان حکومت و مردم در اندیشهي علی شریعتی در قالب دو شکل و در دل مناسبات اجتماعی، دینی وسیاسی سامان مییابد. از این دو گونه رابطه، یکی وضع مطلوب آرمانی، اصیل و حقیقی است و دیگري ساختگی، غیراصیل تاریخی و منفی. با این فرض روشن میشود که اندیشه و آراي شریعتی دربارهي مناسبات دولت و مردم انتقادي و متضمن نفی وضع موجود و ضرورت دستیابی به آگاهی و عمل براي رسیدن به وضع مطلوب است. در راستاي تبیین این مدعا نخست به تشریح نگرش شریعتی به تاریخ یا به تعبیر بهتر سراغ فلسفه تاریخ او میرویم تا در درون این نگاه بتوانیم رابطه مطلوب میان مردم و حکومت را ترسیم کنیم و ابعاد آن را نشان بدهیم. آنگاه در افق وضع آرمانی مطلوب که ریشه در گذشته هم دارد، به تبیین اندیشه انتقادي شریعتی درباره ي مناسبات دولت مردم در وضع موجود میپردازیم.
در پرتو فهم این دو نگاه شریعتی است که ضرورت عمل براي فائق آمدن بر وضع موجود توجیهو مدلّل میگردد.فلسفهي تاریخ؛ چارچوبی براي تبیین اندیشه شریعتی متفکران زیادي در باب تاریخ تأمل و پژوهش کرده اند، اما در دوران مدرن تاریخ به عنوان فکر فلسفی موردتوجه قرار گرفت. نخستین بار ولتر بود که از عبارت فلسفه تاریخ یاد کرد. و نگاه به تاریخ چونان تعمیم اصل علیت فلسفی براي دنبال کردن نوعی ضرورت گریزناپذیر در توالی حوادث تاریخی در آراي بنیانگذاران فلسفه تاریخ مانند ویکو و مونتسکیو قابل مشاهده است. - مجتهدي، - 2 :1381
با این نگاه، شناخت تاریخ در مقابل شناخت سنتی تاریخ که مقید به یک غایت دوردست و باور به مشیت بود، مقید به عقلانیت جدید گردید.در این نگاه تاریخ دیگر جنبهي تصادفی و غیرمعقول ندارد. با رواج مؤلفهها و روح عصر روشنفکري، عقلانیت نقش مهمی در شکلگیري فلسفه تاریخ در نزد متفکران ایفا کرد. در میان فلاسفه اروپایی هگل به فلسفه تاریخ به صورت جدي، هدفمند و با طرح فلسفی پرداخت و آرایش در اندیشههاي پس از او اثر مهمی گذاشت و حتی میتوان در آراي شریعتی نیز این را پیگیري نمود.هگل در مقدمه کتاب »فلسفهي تاریخ« خود که مجموعه سخنرانیهایش در دانشگاه گردآوري شده به دست پسرش در قالب کتاب است، از سه شکل مطالعه تاریخ نام میبرد:
.1 تاریخ مبدأ یا تاریخ طبیعی یا دست اول که مورخان همچون شاعران که واژگان را از میراث گذشته زبان براي بیان احساسات برمی گیرند، حوادث قدیم را روایت مینمایند. توسیدید و هرودوت در این طبقه جاي میگیرند.
2.تاریخ تأملی که خود چهار گونه را دربر میگیرد. این نوع تاریخنگاري میان حوادث گذشته و مسائل زمان حاضر پیوند برقرار می کند. در آن به روح حوادث توجه میشود. تاریخ بسان یک کل جهانشمول در نظر گرفته میشود و حوادث بر محور و پیرامون آن تحلیل میگردند.
3.تاریخ فلسفی : این نوع نگاه نقاط مشترکی با نوع تأملی دارد ولی مستقل از آن است. در اینجا تاریخ بر اساس عقل و اندیشه موضوعیت دارد؛ همچون واقعیتی بدیهی و عینی. اندیشهاي که جوهر انسانیت است. در تاریخ فلسفی پیوندي ژرف میان عقل و تاریخ برقرار می شود. تنها اندیشهاي که فلسفه در باب تفکر و در باب تاریخ می آورد عقل است. این عقل حاکم بر جهان و تاریخ است که در مطالعه آن با منطق عقلی جهان آشنا میشویم. - هگل، 22 :2001 - 19
در دوره ي جدید است که تاریخ در درون یک معادله زمانی به نام »آغاز انجام« در نظر گرفته میشود. در فلسفهي تاریخ گویی غایتی عقلانی در کنه هستی هست و جهان در جهت آن در حال حرکت است. نیروي این فرایند و این حرکت درونی است. در دورههاي پیشافلسفهي تاریخ تلقی این بود که تاریخ معلول یک سلسله علل فاعلی خارجی ناشناخته است. اما در عصر جدید تاریح نحوه تجلی روح است و بس. فلسفه تاریخ تشخیص آن عوامل روحی و نقش آنها در صیرورت تاریخی است. - مجتهدي، - 152 : 1381 بعدها در مراحل تفصیل و تفسیر فلسفهي تاریخ هگل و بهخصوص پژوهشهایی با این نگاه در تاریخ جهان و تمدنها و بهخصوص کشورهاي دیگر مزیتها و محدودیتهاي طبقهبندي هگل از فلسفه تاریخ بیشتر مورد توجه قرار گرفت و بیشتر این جریان غالب را میتوان دید که از درون تاریخ تأملی و فلسفی به صورت تلفیقی در تبیین تاریخ جوامع استفاده میشود.
هگل در تاریخ تأملی رانکه آلمانی را مثال میزند که چونان یک روایتگر بیرون از گذشته میایستد و می کوشد اکنون را با استناد و گزارشها وادار به بازسازي کند. این نگاه در مقابل تاریخنگاري طبیعی است که مورخ نظارهگر حوادث و خود نیز جزئی از آن میباشد. مسئلهي اصلی در تاریخنگاري تأملی از دیدگاه هگل این است که نویسنده ]مورخ[ به تاریخ با روح خویش مینگرد که با آن روح حاکم بر واقعه متفاوت است. اینکه مردم چگونه خودشان را در آن زمان خاص گذشته میدیده اند، اهمیت ندارد. بلکه فهم موضوع یا نویسنده مهم است، اینجا و فارغ از نقطه تصرف مشاهده ودیدهن خود، نه از چشم بازیگران تاریخ. - هوگات، - 344 : 2016