بخشی از مقاله

چکیده

علامه طباطبایی تنها یک دانشمند نبود بلکه یک عالم ربانی و مهذب و یک انسان کامل ،با تقوا و با فضیلت بود.به نفس خویش همواره توجه داشت و در تهذیب و تکمیل آن سعی و تلاش می کرد علامه انسانی وارسته و مهذب و خوش اخلاق و مهربان و عفیف و متواضع و با اخلاص و بی هوی و هوس و صبور، بردبار و شیرین و خوش مجلس بودند. شاگردان ایشان به یاد ندارند که در طول مدت تدریس یک مرتبه هم عصبانی شده باشد و بر سر شاگردانش داد بزند یا کوچکترین سخن تند و یا توهین آمیزی را بر زبان جاری سازد.خیلی آرام و متین درس می گفت و هیچگاه داد و فریاد نمی کرد.

خیلی زود با افراد انس می گرفت و صمیمی می شد به سخن همه گوش می داد و اظهار محبت می فرمود بسیار متواضع بودهیچ وقت بر خود نمی بالیدو از خویش تعریف و تمجید نمی کرد. همه سختیها و نابخردیهای کج اندیشان را تحمل کرد و به درس فلسفه ادامه داد و این درس را با تلاشهای خود به صورت علم رسمی حوزه های علمیه در آورد که این نیز از شواهد اخلاص و پایداری این مرد الهی بود. بعد دیگر در زندگی استاد بعد اخلاقی و زندگی عارفانه او را تشکیل میدهد واستاد قریب شصت سال سالک این راه بود.پیمودن این راه بدون راهنمایی فرد با کمال بسیار مشکل و خطرناک است. و به قول مرحوم آقای قاضی اگر کسی نیمی از عمر خود را در یافتن فرد با کمال صرف کند که دست او را بگیردو بالا ببرد، می ارزد.

مقدمه:

در این مقاله تلاش بر بررسی ویژگیهای معلم شایسته در سیره علامه طباطبایی میباشد واژه معلم از لحظه خلقت ملائکه و انس وجود داشته است و خداوند متعال خود به عنوان اولین معلم انسانها میباشند و مصداق آن آیه سی و یک سوره بقره میباشد. معلمی واژه بسیار مقدسی میباشد چون معلمها کار تعلیم و تربیت انسانها و رساندن آنها به کمال نهایی را بر عهده دارند همان کاری که خداوند متعال به پیامبران خود سپرده بودند بعد از پیامبران نیز انسانهای وارستهای چون علامه طباطبایی این نقش خطیر و مهم را بر عهده گرفتند و شاگردان بیشماری تربیت کردند

با توجه به اهمیت موضوع مقالههای زیادی در این زمینه نوشته شده است ولی در آنها به بررسی موضوع در سیره علامه پرداخته نشده است در این مقاله به مطالعه ویژگیهای اخلاقی معلمی در سیره علامه پرداخته شده است علامه در کنار تهذیب نفس به مدارج عالی علمی رسیدند و الگوی کامل در تمام زمینهها برای معلمان امروز جامعه ما میباشند صفاتی که اگر معلمان امروز جامعه ما به آنها متصف شوند میتوانند شاگردانی تربیت کنند که در راه دین و اسلام باشند و زمینه ساز ظهور مهدی موعود - عج - باشند.

یادگارهای ماندگار

از آن هنگام که آفرینش شروع شد نام تمامی انسانها در مدرسه معرفت ثبت شد از آن روز تا به حال »معرفت« متن آموزشی مدرسه، »زندگی« بوده است. برخی، روزهای عمر خود را که اوراق دفتر معرفت است با هوا و هوس سیاه میکنند اما بعضی زیباترین نوشتهها و جاودانهترین گفتهها را از خود به یادگار میگذارند. علامه از خیل فرزانگانی بود که »انبوه دانش« خود را با »اکسیر ایمان« پیوند داد تا »یادگارهای ماندگار« آفرید، و از راه نگارش و تدریس خود همه را بهرمند ساخت.وی باغبانانی برای گلستان جامعه پروراند تا مردم از برکت وجود آنان، بوستان-شان معطر شده و هدایت و آثاری گرانقدر و والا نگاشت تا همگان از چشمه فیض آنها بهره گیرند و طریق معرفت پویند.

»همای همت«، علامه از ملک تا ملکوت در پرواز بود از این رو برای روزی که »خورشید« وجودش رخ در نقاب خاک خواهد کشید »مهگونههایی« تربیت نمود تا همچنان مهتاب هدایت، نور افشانی کرده و »اسلام ناب محمدی« را در سراسر جهان مطرح کنند.یکی از شاگردان ایشان که مدت سی سال با استاد مانوس بوده و در درس آن عالم وارسته و فرزانه شرکت میکرده است پیرامون خصوصیات اخلاقی وی و شرح صدر ایشان چنین نوشته است: علامه» انسانی وارسته، مهذّب، خوش اخلاق، مهربان، عفیف، متواضع، مخلص، بیهوا و هوس، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود من در حدود سی سال با استاد حشر و نشر داشتم و در جلسات درس ایشان شرکت میکردم در جلسات خصوصی شبهای پنجشنبه و جمعه نیز از محضر پربرکتشان به مقدار ظرفیت وجودی خودم بهرهمند میشدم، به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک مرتبه عصبانی شده باشد و و بر سر شاگردانش داد بزند یا کوچکترین سخن تند و یا توهینآمیزی را بر زبان جاری سازد.

خیلی آرام و متین درس میگفت و هیچگاه داد و فریاد نمیکرد خیلی زود با افراد انس میگرفت و صمیمی میشد با هر کس حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس میگرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست به سخن همه گوش میداد و اظهار محبت میفرمود بسیار متواضع بود... به کثرت و قلت شاگردانش چندان توجهی نداشت گاهی حتی برای دو سه نفر هم درس میگفتند...

در جلسات خصوصی غالبا ساکت و آرام بودند اگر سوال میشد پاسخ میدادند و الا ساکت بودند... گاهی که به عنوان استاد مورد خطاب قرار میگرفتند میفرمودند: »این تعبیر را دوست ندارم، ما اینجا گرد آمدیم تا با تعاون و همفکری، حقایق و معارف اسلام را دریابیم. استاد بزرگوار بسیار مودب بودند به سخنان دیگران خوب گوش می-دادند سخن کسی را قطع نمیکردند و اگر سخن حقی را میشنیدند تصدیق میکردند از مباحث جدلی گریزان بودند ولی به سوالها بدون خود نمایی پاسخ میدادند.

آینه اخلاص

شیطان پلید خطاب به پروردگار متعال قسم یاد کرد که؛ پروردگارا به عزتت سوگند، تمامی بندگانت را گمراه می-نمایم مگر بندگانی که رنگ اخلاص گیرند. در وجود این شخصیت یگانه و انسان والا »نور اخلاص و روشنایی خلوص« دیده میشد. استاد جعفر سبحانی بازگو میکند: »ما با اینکه با ایشان انس بیشتری داشتیم یک بار هم به خاطر نداریم که مطلبی را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخنی را سوال نشده از پیش خود مطرح کند

حجه السلام موسوی همدانی نقل میکند: »استاد ما روزی به من فرمود :من مردی بیهواتر از این مرد ندیدم با اینکه گنجینهای از معارف و معلومات است ولی معذلک در نماز مرحوم آیت االله میلانی در صف آخر میان مسافران به نماز میایستد

استاد گرانقدر آیت االله جوادی آملی پیرامون صفا و خلوص استاد خود میگوید: »بنده رساله امامت را نوشتم و آن را پیش علامه طباطبایی بردم و گفتم گاهگاهی که از درس و بحث خسته شدید به عنوان یک جلسه استراحت و به تعبیر مردم »زنگ تفریح« این رساله ما را هم نگاه بفرمایید.

«ایشان لطف فرمودند و رساله را از اول تا آخر کلمه به کلمه خواندند پس از مدتی فرمودند: از بطن تا خط را دیدم من رفتم که آن را از ایشان بگیرم به من اعتراض کرد که در فلان جای رساله دعای شخصی در حق خودتان نمودهاید من در آنجا حدیثی را عنوان کرده، پس از بیان حدیثی و شرح این حدیث گفتم که بار الها توفیق فهم آیات الهی را به این جانب مرحمت بفرما! ایشان فرمودند: چرا این دعای شخصی را کردید، چرا در کنار سفره الهی، دیگران را شرکت ندادی.بعد به من فرمودند: تا آنجایی که خودم را شناختم دعای شخصی در حق خودم نکردم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید