بخشی از مقاله
چکیده
در تحولات فراگیر اجتماعی که متأثر از توسعه و نوسازی است معمولاً سه متغیر ساخت اجتماعی، نهادهای اجتماعی و فرهنگ و عناصر اساسی آن نقش دارند. شناخت کامل از مفهوم پیشرفت اجتماعی در گرو استخراج شاخصههای آن از منبعی مورد وثوق و اطمینان بخش است که در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده این امر از منظر امیرمؤمنان علی بنابیطالب× بررسی و کنکاش شده است. تشکیل حکومت دینی، حاکمیت صالحان، عدالتگستری، ارتقای فرهنگ اجتماعی و امنیت اجتماعی از مهمترین عوامل زمینهساز پیشرفت اجتماعی بهشمار میرود.
واﮊگان کلیدی: پیشرفت، توسعه، پیشرفت اجتماعی، امیرمؤمنان×، شاخصههای پیشرفت.
مقدمه
توسعه و پیشرفت اجتماعی فرایندی است که جامعه را از حالت موجود به سمت جایگاه مطلوب حرکت میدهد. این حرکت اجتماعی، آنگاه که بر اساس ایدئولوﮊی صحیح و برنامهریزی دقیق هدایت شود زمینهساز رشد و توسعه اجتماعی شده و تمامی قوانین حاکم بر جامعه انسانی در پرتو آن آداب و رسوم ارزشی پایهگذاری میگردد.مروری کوتاه بر پیشینه تاریخ تمدن بشر، گویای این امر است که بین پیدایش تمدن و پیشرفت و توسعه جامعه انسانی با بعثت انبیا و تکامل دین، تناسبی مستقیم برقرار است. دین اسلام آخرین آیین الهی است که پایهگذار تمدنی بیهمتا گردید؛ زیرا در مدت کمتر از یک قرن عرب جاهلی را به قومی متمدن، با فرهنگ و صاحب آداب و رسومی پیشرفته تبدیل کرد که در دامان خود عالمانی دانا و اندیشمند پرورش داد.
جرجی زیدان معتقد است اگر قرن اول هجری را قرن فتوحات اسلامی در نظر بگیریم، قرن دوم آغاز بنیانگذاری تمدن اسلامی به حساب میآید و در قرن سوم هجری از ماورای جبال قفقاز تا کرانه دریای چین و انتهای جبل الطارق از پرتو تمدن اسلامی نورباران بود و نخبگان بسیاری مانند طبیب، حکیم، جغرافیدان، ستاره شناس، شیمیدان، صنعتگر و ادیب و آنچه برای ساماندهی تشکیلات گسترده امپراطوری پهناور اسلامی ضرورت داشت از میان خود مسلمانان برخاست و همه نوع نقشآفرینی و نبوغ از خود بروز داد.٢
در پیشرفت اجتماعی اگر چه نقش افراد جامعه را نمیتوان نادیده گرفت اما فرد به تنهایی قادر به تأمین نیازهای خود و برطرف ساختن موانع نمیباشد. این نکته در گفتار و اندیشه فیلسوفان، تاریخنگاران و اندیشمندان مسلمان به چشم میخورد. ابو نصر فارابی معتقد است هر فردی بهطور فطری در بنیان خود و در رسیدن به کمالات برجستهاش محتاج امور بسیاری است که خود به تنهایی به برطرف ساختن همگی آنها قادر نمیباشد؛ بلکه نیازمند به گروهی است که هر یک به موردی از موارد نیازهای او اقدام نماید و هر فرد نسبت به دیگری چنین وضعی دارد. پس به همین جهت امکان ندارد که انسان به کمالی که به خاطر آن دارای فطرت طبیعی شده است نایل آید مگر با اجتماع گروههای متعاون کثیری که هر یک به رفع نیازهای اساسی دیگری قیام نماید.٣
در این زمینه بیشترین تأثیر مرهون جریان اجتماعی است که هرگونه تغییر و تبدل در آن از سوی حاکمان و کارگزاران نظام اجتماعی رقم میخورد. ازاینرو حاکمیت، سهم شگرفی در چگونگی حرکت اجتماع انسانی دارد. به همان اندازه که در پیشرفت، رشد و تعالی جامعه مؤثر است، به همان میزان در عقب ماندگی و انحطاط آن، نقش مؤثری ایفا میکند. پیشرفت و تکامل جامعه وامدار سلامت اعضا و نهادهایش میباشد و وجود پیشرفت و تعالی در زندگی فردی و اجتماعی انسان، در گرو برنامهریزی دقیق و همخوان با ساختار وجودی اوست تا هدف خلقت، محقق شده و فلسفه آفرینش رخ نمایی کند. از همین رو نیاز به برنامهریزی دینی و تعیین مقرراتی برگرفته از دستورات شارع مقدس جلوهگر میشود.
آشنایی با دستورات حکومتی شارع، علاوه بر پیکاوی در منابع گفتاری دینی، اسوهای عملی را میطلبد که حکومتش تأیید الهی را داشته و مهر صحت بر عملکردش عیان باشد و از آنجا که مدیریت و اداره جامعه، یکی از عناصر سرنوشتساز و تعیینکننده خیر و شر افراد جامعه است، الگویش نباید بر اندیشه انسان عادی استوار گردد که درگیر آزمون و خطاست، بلکه باید برگرفته از دیدگاه انسان کاملی باشد که ولی خدا٤ و مصون از هر اشتباهی باشد.٥شخصیت عظیم و ارزشمند امیرمؤمنان علی بنابی طالب× و عمر پر برکت و حیات سراسر عبرت آموز آن حضرت دستمایهی بسیاری از تحقیقاتی شده که نه تنها در عرصه دینی محوریت یافته، که در علوم روز، کارآمد بوده است. مدیریت