بخشی از مقاله

چکیده:

محور بسیاری از داستانهای برجسته، شخصیت است. نویسندگان سعی میکنند تا حدامکان اشخاصی با ویژگیهای گوناگون و اغلب مبهم بیافرینند تا خواننده با درک و دریافت خود به ماهیت وجودی آنان دست یابد. یکی از راههای مهم شخصیتپردازی استفاده از نامهای نمادین است. این مسأله در آثار مصطفی مستور، نویسنده مطرح و خوش ذوق ایرانی، به قدری برجسته شده که شاید بتوان آن را یکی از ویژگیهای سبکی وی به شمار آورد. مستور با شناختی که از نمادها و مفاهیم زیر ساختی آنها دارد، بویژه در بخش نامگذاری شخصیتهای داستان از این مسأله بهطور چشمگیری استفاده کرده - است.

در این مقاله سعی شده با بررسی و تحلیل اولین داستان مصطفی مستور با عنوان "دو چشم خانه خیس" از این دیدگاه، درک و شناختی نسبی از نمادپردازی و میزان موفقیت نویسنده در این زمینه جهت القای مفاهیم ارائه شود. مهم-ترین نتیجه به دست آمده آن است که مستور در فضا و صحنههای عینی و ملموس داستان، با انتخاب نامهای خاصی که تداعیگر مفاهیم گستردهتری است، موفق شده ابهام دلخواه جهت ایجاد یک متن باز به وجود آورد.

نماد و داستانهای نمادین

داستان نمادین، داستانی است که فکر، عقیده یا شخصیتی را در قالبی متفاوت ارائه میدهد. داستانی میتواند نمادین باشد که درآن، صورت یا مفهومی نماد مفاهیم دیگری قرار گیرد، در نهایت داستان نمادین داستانی است که محتوای آن خواننده را به چیزی بیشتر از خودش راهنمایی کند. - میر صادقی، - 353 :1390 »نماد سرچشمه مفاهیم و اندیشههاست. بدین ترتیب قلمرو نماد، سراسر دنیای نامحسوس یعنی سراپرده غیب و اسرار است.

به طور کلی نمادگرایی در هنر و ادبیات به عنوان زیر شاخهای از هنر، تلاشی است برای آشکار کردن مسائلی که نمیتوان آشکارا از آن سخن گفت. بنابر این شناخت نمادها و چگونگی کاربرد آنها در ادبیات و دیگر رشته های هنری، قطعا کمک شایانی به درک و برداشت صحیح مفاهیم انتقالی مورد نظر خالق یک اثر هنری و ادبی است.« - پور نامداریان، - 21 :1389

در نماد هیچ قرینه و نشانهای برای هدایت ذهن وجود ندارد؛ بنابراین، مفهوم آن گنگ و مبهم است. هگل میگوید: سمبل» بنا به طبیعتش اساساً مبهم و چند پهلوست.« نقل از: - سید حسینی، - 538 :1389 بیشتر نویسندگان برای دستیابی به دنیایی فراتر از طبیعت، سعی کردهاند تا پیرامون هر چیزی به ویژه کلمات، هالهای از دلالتها به وجود بیاورند.

به طور معمول معنای واژگان در فرهنگ لغات ثبت و ضبط میگردد و از این واژگان در گفتگوها و ارتباطات با بار معنایی متداول استفاده میشود که در این حالت هرکلمهای میتواند با معنای خاص خود بیانگر حالتی از موقعیت شیء، طبیعت و یا زندگی باشد . اما گاه عواملی موجب میشود که واژه مفهومی نمادین به خود بگیرد. این عوامل عبارتند از: فحوای کلام، تاکید بیش ازحد بر روی واژه یا عبارت، تکرار و... در این حالت مخاطب باید با تأمل و دقتی بیشتر بر روی آن واژه یا عبارت از عمق و ژرفایش مطلع شود و معنا یا معناهای آن را دریابد.

طرح سخن به شیوه نمادین، کوششی است در جهت جذابیت و گسترش بار معنایی کلام و نمادها از جمله ابزارهای زبانی و بنیادیترین طریقه بیان به شمار میآیند. هر نماد، تصویری محسوس و شناختهشده و گاه ملموس است که بر معنا و حقیقتی انتزاعی در ذهن انسان تأکید دارد. استفاده از نماد میتواند ابزاری برای ایجاد چند معنایی و گسترش متن باشد. زیرا نماد میتواند یک تصویر باشد که برای لحظهای کوتاه در داستان ظاهر میشود و همچنین جایگزین کنش یا رفتارهایی در داستان گردد.

نمادگرایی میتواند در هرجزیی از داستان، در وضعیت و موقعیتهای گوناگون نقش ایفا کند. به طور کلی در داستان-های امروزی شخصیتهای تمثیلی با شخصیتهای نمادین آمیختهاند به طوری که اغلب جدا کردن آن ها از هم امکان پذیر نیست. شخصیتهای نمادین نویسنده را قادر میسازد تا مفاهیم اخلاقی یا کیفیتهای روحی و روانی را مجسم سازد. هیچ شخصیتی نمیتواند نمادین باشد مگر آنکه نماد چیز دیگر باشد و در نهایت فرد نمادین کسی است که حاصل جمع اعمال و گفتارش، خواننده را به چیزی بیشتر از خودش راهنمایی کند، مثلا او را مظهری از امید ببیند. - میر صادقی، - 1390 نویسنده میتواند با رعایت شرایط زیر کشف و دریافت نماد را آسانتر سازد

·    نماد باید به دقت انتخاب شود.

•  برای مفهومی که از آن گرفته شده، بهترین انتخاب باشد تا بتواند دریافتی ظریف و هوشمندانه  بهوجود آورد.

·    به شکل طبیعی از محیط و شخصیتهای داستان بیرون آمده و با عمل داستانی و حرکت داستان هماهنگ باشد.

·    نماد باید جهانشمول باشد؛ یعنی برای همه آشنا و قابل تعمیم باشد.

·    نویسنده باید بداند کی و چگونه نماد را وارد داستان کند. - نقل از فولادی نسب، . - 32-28

نماد با ایجاز تمام به اثر، عمق و زیبایی می بخشد و خواننده را به تلاش ذهنی وا میدارد تا به درک و دریافتی متفاوت دست یابد. گاه میتوان با تفسیر تازهای از داستان به سمبلهای جدید رسید. همان طور که نویسنده سمبلهای تازهای وضع میکند، خواننده هم میتواند با ساخت شکنی و تأویل، سمبلهای تازهای کشف کند. سمبل های خصوصی و شخصی که حاصل وضع - ناخودآگاه - و ابتکار شاعران و نویسندگان بزرگ است، برای خوانندگان تازگی دارد و چند مطلب نزدیک به هم را به ذهن متبادر میکند و فهم آنها دشوار است تا آن که منتقدان اندک اندک آن ها را برای خوانندگان معنی میکنند و مردم با آنها آشنا میشوند.»در تفسیر سمبل باید توجه داشت که سمبل همیشه در یکی دو خط خود را نشان نمی دهد - زیرا قرینه ندارد - و لذا باید کل اثر ادبی مورد توجه قرار گیرد.« - شمیسا، - 233 :1390

-1 نماد پردازی در آثار مستور

مصطفی مستور داستاننویس، پژوهشگر و مترجم متولد 1343در اهواز است. وی در سال 1367 در رشته مهندسی عمران فارغ التحصیل شد و دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. نخستین داستان خود را با عنوان "دو چشمخانه خیس" در سال 1369 نوشته و در همان سال در مجله کیان به چاپ رساند. وی نخستین کتاب خود را نیز در سال 1377 با عنوان "عشق روی پیادهرو" شامل 12 داستان کوتاه به چاپ رساند.

از جمله آثار اوست: رمان "روی ماه خداوند را ببوس"، مجموعه داستان "چند روایت معتبر"، رمان" استخوان خوک و دستهای جذامی"، مجموعه داستان "حکایت عشقی بیقاف، بیشین، بی نقطه"، مجموعه داستان "عشق روی پیادهرو"، مجموعه داستان "من دانای کل هستم"، مجموعه داستان "تهران در بعد از ظهر"، "مبانی داستان کوتاه"، ترجمه "فاصله و داستانهای دیگر" اثر ریموند کارور، ترجمه "سرشت و سرنوشت، سینمای کریشتف کیشلوفسکی" اثر مونیکا مور، ترجمه "پاکت ها و چند داستان دیگر" اثر ریموند کارور و نمایشنامه "دویدن در میدان تاریک مین". در آثار مستور نماد یا سمبل در فضاسازی و شخصیتپردازی نقش بسزایی را ایفا مینماید؛ مستور مفاهیم و مضامین بسیاری را درونِ پردهای از نمادها و نشانهها پوشانده است که دریافت آن در گرو رمزگشایی از نمادها قراردارد.

مستور با رویکردی فلسفی به طرح موضوعات و مفاهیمی میپردازد که از دغدغههای بحثانگیز بشری و مفاهیم مشترک و بنیادین انسان است. موضوعات و مفاهیمی چون بیپناهی، ناامیدی، رنج، تردید، اضطراب، ترس، عشق، خیانت، معصومیت، معناداری یا بیمعنایی زندگی، مفهوم مرگ و... »دو چشم خانه خیس « اولین داستان از اولین مجموعه مستور به نام»عشق روی پیاده رو« است.

در این داستان مسعود یونسی، دوست خود ابراهیم را به عنوان مسئول رسیدگی به امور روستائیان انتخاب میکند . ابراهیم در رسیدگی به امور و شکایات اهالی بخش مأذنه بیشتر از اینکه به دستورات و قوانین خشک و وقتگیر اداری متکی باشد به وجدان و انسانیت خود رجوع میکند و بدون هماهنگی با مسئولان مربوط شخصا اقدام به کارهایی خیرخواهانه میکند که این امر به مذاق مسئولان خوش نمیآید و در نهایت وقتی ابراهیم متوجه میشود که دیگر کاری از دستش برنمیآید و به تنهایی نمیتواند حلال مشکلات مردم باشد تاب نمیآورد و قبل از اینکه اخراجش کنند، خودش استعفا میدهد.

در داستان دو چشم خانهخیس بسیاری از عناصرِ جزیی و صحنهها حالتی نمادین دارند علاوه بر آن میتوان برای کل داستان و موقعیتها و رابطه شخصیتهای آن نیز معنایی نمادین در نظر گرفت. هریک از شخصیتها نشان دهنده قشر خاصی از جامعه هستند کلیت داستان را می توان نماد جامعهای دانست که رو به تباه است و این تباه ناشی از روند نادرست کارهای اجرایی است که علاوه بر مشکلات زیادی که در جامعه وجود دارد، قوانین موجود نیز بیشتر از آنکه بتواند برطرف کننده معضلات باشد خود مانع آفرین است و درگیری با همه اینها حوصله، بحث، دستور، بخشنامه و از همه مهمتر دو چشم نافذ و دو چشم خانه خیس میخواهد.

در این داستان نویسنده از زبان راوی اول شخص، در طول حوادث ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی با تمام شخصیتها برقرار کرده است. پیام کلی داستان از برخورد شخصیتها با حوادث گوناگون نمایان میگردد. شخصیت اصلی این داستان ابراهیم و شخصیت های فرعی، معتمدی بخشدار مأذنه، عفت خدایی، طلعت و شوهر 60 سالهاو حیدر، حاجتِ مرادی، کوکب خانم، ویلیام دارسی مسئول شرکت اکتشاف نفت در ایران، عکاس جوان، ننهگلی، ننه نرگس، سرفراز نماینده برنامه و بودجه، بچه یکساله سید فلاح، مراد، برات و گوهر هستند.

محور بسیاری ازداستانها و رمانهای برجسته، شخصیت است؛ به همین دلیل نویسندگان جدید هرچه بیشتر سعی میکنند تا در داستان از تیپ سازی خودداری کنند و تا حد امکان اشخاصی بیافرینند که دارای ابعاد گوناگون باشند و خواننده با فهم و استدلال خود پی به ماهیت آنها ببرد. یکی از راههای جالب شخصیتپردازی استفاده از نام و به ویژه نامهای نمادین است که نویسنده به راحتی برای القای هدف و معرفی اشخاص داستانی خود از آن استفاده میکند. ویژگی اصلی داستانهای نمادین معاصر فارسی ابهام است.

ابهام در زمان و مکان، موضوع، رفتار، گفتار، نام شخصیت ها و در صحنههای داستانی ظهور و بروز خاصی دارد. در این نوشته تلاش براین است تا از روزنه های جدیدی به دنیای ظاهر داستان بنگریم و گوشهای از اعماق معانی آن را نمایان سازیم. شاید بارزترین دل مشغولیهای بشر دو موضوع اساسی عشق و مرگ بوده است. ادبیات فارسی سرشار از تصویرهای ذهنی و روایتهای عشق است. عشق بهانه خوبی برای شاعران و نویسندگان بوده تا با یاری آن، موقعیت آرمانی خود را که همواره ثابت و خارج از نظام نشانهای و زبانی فرض شده است، به نمایش بگذارند.

نجومیان عشق را در داستان های مستور این گونه تفسیر میکند: تجربه عشق؛ در تمامیت و کمالش ناممکن است و همواره با شکست و ناکامی پیوند داشته است. روایتهای بیپایان عاشقانه شاهدی بر این مدعاست و شاید عشق،درونِ امری نمادین قابل تجربه باشد. عشق، طبیعتی وحشی دارد که با امری نمادین آن را رام میکنیم و به نظم میآوریم و در این چهار چوب از فرهنگ عشق سخن میگوییم. ولی این رام شدن به بهای فقدانی بیپایان است که عشق را با شکست، تراژدی، مرگ، اندوه، رنج و غیاب همراه میکند موضوع خوانش ما از داستانهای مستور، همین عشق رام شده است. - نجومیان، -98 :1391 - 103

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید