بخشی از مقاله
چکیده
صنعت فرهنگی ناشی از رشد فرایند صنعتی شدن، شهرنشینی و نظام سرمایه توسط صاحبنظران مکتب فرانکفورت در قرن بیستم در قالب فعالیت هاي متنوع بیان شد. هدف از مطالعه انتقادي چنین صنعتی در راستاي هماهنگ سازي، با شیوه زندگی حاکم بر غرب بیان می گردد. این امر منجربه خطر سقوط هویت فرهنگی، ملی، منطقه اي، بومی و بروز پیامدهاي سهمگین، گردیده است.
هورکهایمر و آدورنو واژه صنعت فرهنگی را به منظور توصیف فراورده ها و فرایندهاي فرهنگ توده بر مبناي نظري مفهوم بت وارگی کالاها کارل مارکس تشریح کرده اند؛ که منجربه سلطه و نفوذ فرهنگ غرب به سرتاسر جهان از طریق تکنولوژي، رسانه ها، موسیقی،مطبوعات، هنر، تبلیغات و... خواهد شد. موسیقی عامه به عنوان یک عنصر از سیمان اجتماعی عصر حاضر با تأکید بر استاندارد سازي و حفظ فردیت به سوي فرایند جانشین سازي، شی وارگی، و... مردم عصر مدرنیته را به فراموشی از مخاطرات عصر حاضر سوق می دهد.
کشورهاي در حال توسعه رویکردهاي مختلفی به پذیرش این صنعت دارند. جامعه ایران می تواند با تأکید بر حفظ ارزش هاي بومی و ملی، تقویت میراث اسلامی، انقلابی و ایرانی نقش مؤثري در صدور این صنعت و حتی جلوگیري از آثار وارداتی این صنعت با توجه به تدوین راهبردها، سیاست ها و برنامه ریزي هاي منطقی دارا باشد، بنابراین باید در این راستا یکسري از راهکارها را به صورت پایدار تدوین کرد.
مقدمه:
صنعت فرهنگی از واژه هایی است که در اندیشه صاحبنظران مکتب فرانکفورت در قرن بیستم مطرح شد؛ این پدیده به دلیل اینکه شعاع وسیعی از تولیدات فرهنگی در سطح هر جامعه اي را در بر می گیرد، در تعریف دقیق آن ابهام وجود دارد؛ به طور کلی تولیدات رسانه اي، فنون هنري، گردشگري، تبلیغات را این پدیده تحت الشعاع خود قرار می دهد.
پدیده صنعت فرهنگی در قرن بیستم با توجه به رشد صنعتی شدن، شهرنشینی و نظام سرمایه داري در جامعه نوعی خدمات محسوب شده، که در حوزة تجارت یا اقتصاد به صورت انبوه تولید، توزیع و انبار می شود؛ و حتی این پدیده به سمت بازتولید عناصر فرهنگ بشري از جمله موسیقی، نقاشی، صنایع دستی، و... سوق یافته است؛ و در مقیاس وسیع و هماهنگ با راهبردهاي نظام سرمایه داري حاکم بر جامعه مبتنی بر ملاحظات اقتصادي رشد یافته است. و هیچ گونه علاقه اي به سمت توسعه فرهنگی ندارد.
صنعت فرهنگی با توجه به اینکه ممکن است کار یک صنعتگر باشد، در غالب نظام ماشینیزم و تولیدات فرایندهاي صنعتی در مقیاسی وسیع تکثیر، تولید و توزیع می شود. به عنوان مثال تولید صفحات گرامافون، چاپ یک اثر هنري، کتب و... از این نمونه می باشد. از سوي دیگر این پدیده با توجه به شرایط اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی جهان هر روز شاهد خلق یک خلاقیت و نوآوري فرهنگی می باشد، که می تواند ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع را تغییر دهد.
در واقع صنعت فرهنگی در هر جامعه اي با توجه به شرایط متغیر جهانی متفاوت با آن شرایط به سمت خلق یک کالاي جدید که در زمان خود منحصربه فرد می باشد، حرکت می کند. بر این اساس می توان به هنر موسیقی، نقاشی اشاره کرد،که داراي چنین توانمندي و ظرفیتی است؛ که متناسب با شرایط عصر حاضر خلاقیت و آفرینشگري منحصر به فردي را بوجود می آورد.
این وضعیت در حوزة رسانه ها در عصر حاضر پیوند تنگاتنگی با هم دارند، امروزه رسانه هاي تصویري، صوتی از جمله رادیو، تلویزیون، ماهواره اینترنت و... در برخی از حوزه هاي هنري چون موسیقی پاپ، نقاشی مدرن، و... از همان آغاز کار نیازمند تجهیزات و وسایل پیچیده بوده که موجب نوعی عدم توازن چشمگیر و افزایش تولید می شود، که این امر منجربه ضرورت استفاده جمعی از این هنرها، از طریق رسانه ها شده است.
طرح مسأله:
اگرچه مفهوم صنعت فرهنگی از اواخر قرن بیستم تا به امروز در حال شکل گیري است و دائماً تعاریف جدیدي دربارة آن بیان می شود، اما این پدیده امروزه یکی از منابع تولید و ثروت در عصر اقتصاد جهانی است که نشأت گرفته از تغییرات سریع جوامع در حال فزونی است. مفهوم صنعت فرهنگی به دنبال روابط حاکم بر سازمان ها و نهادهاي غیر انتفاعی، دولتی و خصوصی در حوزة صنعت نشر، رسانه، هنر و.... می باشد.