بخشی از مقاله
چکیده:
در خلاقیت و نوآوری، نیروی انسانی هدفمند و دارای برنامه، کنجکاو، اندیشمند، تیزفکر، جسور و ریسک پذیر، نقش اصلی را برعهده دارد. آگاهی و تسلط بر حیطه کاری و زمینه ایجاد خلاقیت و نوآوری، شناسایی عوامل تاثیر گذار در جهت پیشبرد اهداف و یا موانع موجود در مسیر راه، در رسیدن به هدف و بروز عینی خلاقیت و نو آوری تاثیر جدی می گذارد. و لذا شخص خلاق ضمن برخورداری از ذهن پویا و خلاق و شخصیت چابک، چالاک، جستجوگر و پرتحرک، از آگاهی های لازم و اطلاعات کافی هم از نظر محیط کسب و کار و مواد خام، و هم از نظر بازار و اجتماع، برخوردار است.
در ظهور و بروز یک ایده و اجرایی شدن آن سه عامل کلی می توان در نظر گرفت:-1 عوامل پایه ای اولیه که ایده نوآورانه وخلاقیت از آنها و با مطالعه آنها منشاء می گیرد و بوجود می آید. -2 عوامل تحرک زا، پیش برنده و حرکت آفرین -3 موانع و عوامل کند کننده ویا بازدارنده عوامل 1و2 در هر زمینه ای منحصر به خود هر ایده خواهد بود و لیکن عوامل بازدارنده میتواند در زمینه های گوناگون مشترک و عمومیت داشته باشد.
آنچه که در این زمینه با آن روبرو هستیم می توان به موارد زیر اشاره نمود: -1 مشکلات اقتصادی و مالی، -2 عوامل اداری و قانونی و عدم اطلاع از آنها،-3 آئین نامه ها و دستورالعملهای سخت و انعطاف ناپذیر -4 نداشتن آموزش های لازم و کافی برای نظام مند نمودن ایده در جهت اجرایی کردن و عینیت بخشیدن -5 بی توجهی به عنصر زمان در انجام پشتیبانی ها و صرف هزینه ها جهت تسریع درپیشبرد برنامه ها و-6 انحراف منابع در جهات غیر خلاق به جهت عدم نظارت بر روند مصرف هزینه ها و سرمایه های مصوب و..
مقدمه
خلاقیت - - creation به عنوان قوه و استعداد خلق کردن و بوجود آوردن چیزی که وجود ندارد تعریف می شود و سرچشمه و منشاء آن انسان است واز نظر ماهیت، حاصل آن یعنی نو آوری است. نوآوری از استعدادهای بالقوه و یکی از تجلیات ذهنی و فکری بشر بوده و در سرشت همه افراد انسان بصورت فطری و موهبتی الهی، با درجات متفاوت از شدت و ضعف وجود دارد.
این قوه و توانایی علاوه بر اینکه بصورت عام و کلی درهمه انسانها وجود دارد و محدود به زمان و مکان نیز نیست، در صورت فراهم شدن شرایط مساعد می تواند به ظهور و فعلیت برسد و یا در شرایط نامساعد، عملا به ظهور و فعلیت نرسد. لازمه به حرکت در آمدن و تجلی توانایی خلق کردن و متعاقب آن نوآوری، زمینه ها، محرک ها و عواملی است که نقش اساسی در رویش و شکوفایی قوه خلاقیت و نوآوری در بشر دارد. نوآوری - - innovation، نیز با مفهوم خلاقیت بهتر تفهیم می شود. اگر خلاقیت را آفریدن چیز نو، ایده نو و جدید بدانیم، نوآوری عبارت از بکارگیری و استفاده عملی از ایده های نو در جهت ایجاد تغییر مطلوب در وضعیت و یا امکانات موجود در جهت پیشرفت و تعالی است.
دراکر، نوآوری سیستماتیک را جستجوی هدفمند و سازمان یافته برای تغییر تلقی می کند. کنتر - - kanter، نوآوری را فرآیند گردآوری هرنوع ایده جدید و مفید برای حل مسئله می داند و معتقد است که نوآوری شامل شکل گیری ، پذیرش و اجرای ایده های جدید در فرایند تولید محصولات و یا خدمات جدید است. برخی نیز نوآوری را در رابطه با بازار تعریف می کنند و لذا در این دیدگاه، نوآوری شامل ارائه ایده جدید، مفید و سریع به بازار و بکارگیری آن در سازمان برای تولید محصولات با کیفیت تر، ارزان تر و بهتر با کسب حمایت موثر مشتریان و یا استفاده موفقیت آمیز تجاری از یک اختراع تلقی می شود.
کارآفرینی - - entrepreneueship، عبارت از فرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصربفردی از منابع موجود به منظور بهره گیری از فرصت هاست. و کارآفرین کسی است که محصولات، فعالیت ها و تکنولوژی های جدید را کشف نموده و از آن بهره برداری می نماید. این عمل معمولا با پشتیبانی و حمایت یک سازمان و یا یک شرکت و بنگاه انجام می گیرد. و لذا کارآفرینی سازمانی، فرایندی است که در آن محصولات یا فرایندهای نوآوری شده از طریق القاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان موجود، به ظهور و بروز می رسد.
به عبارت دیگر، فعالیت های کارآفرینانه فعالیت هایی هستند که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دست یابی به نتایج نوآورانه برخوردار هستند. در این صورت، کسی که تحت حمایت و پشتیبانی یک سازمان، محصولات، فعالیت ها و تکنولوژی جدید را کشف و به بهره برداری می رساند، کارآفرین سازمانی گفته می شود. اگر چه تعاریف مختلفی از کار آفرین شده است، اما همه آنها بر این نکته تاکید دارند که اصطلاح کارآفرینی دست کم بخشی از کارکرد تصمیم گیری را در جهت هدایت عملیاتی سازمان در بر می گیرد.
واژه کار آفرینی از کلمه فرانسوی entreprendre به معنی متعهد شدن نشات گرفته است، در اینصورت بنا به واژه نامه دانشگاهی وبستر، کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل نماید. او عوامل پیش برنده چون فکر باز و خلاقانه، دانش و بعضا تجربه را از یک طرف و پشتیبانی های مالی و سرمایه ای، قانونی و... را درجهت پیشبرد برنامه ها بکارمی گیرد و عوامل متعدد بازدارنده را نیز شناسایی نموده، آنها را از پیش پای خود برداشته و یا مدیریت می نماید تا اثرات آنها را بر روند کار خنثی نموده و یه به حداقل برساند. در اینجا کار آفرینی از چند دیدگاه مختلف نیز مورد توجه قرار می گیرد.
کارآفرینی از دیدگاه اقتصاد دانان
بر طبق نظریه شومپیتر، کارآفرین، نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت از نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد ]جهت ایجاد محصول یا خدمات جدید[ می باشد. در این دیدگاه ارائه کالای جدید، روشی جدید در فرایند و گشایش در بازاریابی ، یافتن منابع و ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در بنگاه، کارآفرینی بوده و لذا کارآفرینان باید صاحبان سرمایه را ازنظر مقبولیت نوآوری خود ، متقاعد سازند.
کارآفرینی از دیدگاه محققین علوم رفتاری
از اواسط قرن بیستم، روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان علوم رفتاری، با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگی ها و الگوی رفتاری کارآفرینان، به بررسی و تحقیق پرداختند. هربرتون ایوانز، معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب وکار مورد نظر را برعهده داشته و یا آن را می پذیرد. تصمیم گیری در خصوص ماهیت کالا و خدمات، اندازه موسسه ومشتری های مورد نظر نیز برعهده کارآفرین است و پس از این مرحله است که مسئولیت بر عهده مدیریت قرار می گیرد. در حالیکه در این مرحله نیز نقش کارآفرین پایان نمی پذیرد، بلکه او دائما باید هوشیار باشد تا با توجه به تغییر شرایط ، در هر زمانی تصمیمات جدیدی را اتخاذ نماید.
کار آفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریت
گرچه از اوایل دهه 1970 برخی محققین به تشریح کارآفرینی درون سازمانها پرداختند، اما تا اوایل دهه 1980 این موضوع جدی گرفته نشد. از این تاریخ دانشمندان مدیریت ضمن انتخاب رویکرد فرایندی، به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو ومحیط کار آفرینانه در سازمانهای موجود پرداختند. لیبنشتاین - - H. Leibenstein کسی را کارآفرین می داند که با اجتناب از بی کفایتی هایی که دیگران دارند، به کامیابی هایی دست می یابد و ویژگی و دیدگاه وی آن است که تاکید می ورزد” در دنیای واقعیات، کامیا بی استثناء است و شکست یک قاعده می باشد.“
از این نظر کار آفرین کسی است که حداقل یکی از فعالیت های زیر را انجام می دهد: بازارها را یکپارچه وبه هم مرتبط می سازد. خلاء ها و شکافهای موجود در بازار را پر می کند. با صرف وقت، خود را درگیر تغییرات ساختاری و سازمانی کرده، کلیه عوامل را برای تولید و بازار یابی یک محصول مهیا می نماید. و بطور کلی کار آفرینان در واقع ارزشها - محصول و خدمات - را تغییر می دهند و ماهیت آنها را جهت حضور موفقیت آمیز در بازار متحول می سازند. کارآفرینان خطرپذیر و اهل ریسک هستند. آنان برای انجام فعالیت خود و پیشبرد اهداف نیاز به سرمایه دارند، اما لزوما سرمایه دار نیستند. کارآفرینان کسانی هستند که سعی می کنند درست و به هنگام تصمیم بگیرند ودرست رفتار کنند.