بخشی از مقاله

چکیده

ارزش و اهمیت موضوع بزهکاری اطفال، مساله ای مهم و غیرقابل تردید در جوامع امروزی است که لزوم پیش گیری از آن نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است . شناسایی عوامل موثر در بزهکاری اطفال برای پیش گیری ، امری ضروری می باشد . در میان این عوامل ، عوامل خارجی خصوصاً محیط خانواده و مدرسه نقش بسیار زیادی در این مورد دارند.چرا که کودک به محض تولد و حتی پیش از آن شدیداً تحت تاثیر محیط پرورشی خود قرار می گیرد. در این پژوهش ابتدا به مباحث بنیادی و مقدماتی و تبیین معانی اصطلاحات کاربردی این تحقیق خواهیم پرداخت تا زمینه لازم جهت درک بهتر مطالب این تحقیق ایجاد شود . بنابراین در این مقاله به شناسایی عوامل خارجی بزهکاری می پردازیم.

مقدمه

مطالعات زیستشناسی و روان شناسی عمدتاً حول محور عوامل جسمی و روانی طفل بزهکار تمرکز می کنند، اما از دید جامعه شناسی، جامعهشناسان بر عوامل و جنبه های اجتماعی و محیطی موثر بر طفل و رفتارهای وی تاکید میکنند. جامعهشناسان کیفری معتقدند که تنها استعداد شخصی برای ارتکاب بزه کافی نیست و بسیاری از افراد هستند که ذاتا آمادگی ارتکاب جرم را دارند اما اگر در محیط اجتماعی مناسب رشد نموده و از تربیت خوبی برخوردار باشند، بزهکار نخواهند شد.

عوامل خارجی بزهکاری کم نیستند و به همین جهت ما در اینجا به سه عامل مهم خانواده، مدرسه و جامعه که تکامل زندگی اجتماعی را تشکیل میدهند، به طور مختصر اشاره می نمایم. در این گفتار ابتدا به بررسی محیط خانواده و اهمیت و نقش این محیط در شکلگیری شخصیت اطفال میپردازیم و سپس نقش محیط مدرسه و محیط اجتماعی را که خود شامل محیط اقتصادی و محیط طبیعی و وسایل ارتباطات جمعی میباشد، در بزهکاری مورد بررسی قرار خواهیم داد.

عوامل خارجی بزهکاری

الف - محیط خانواده

خانواده که مهمترین نظام در هر جامعه ای میباشد و بنیان اصلی هر جامعه را تشکیل میدهد، لااقل از یک زن و مرد که میان آنها رابطه زوجیت وجود دارد، تشکیل می شود که فرزندان آنها نیز کامل کنندهی آن خواهد بود. محیط خانواده اولین آموزشگاه رفتاری است و والدین چگونه زیستن را به کودک خود می آموزند و افراد پس از تولد تحت تاثیر افکار، عقاید و رفتار اعضا خانواده خود قرار دارند. اساسا تکوین ساختار شخصیت روانی و اجتماعی اطفال عمدتا در این محیط انجام میپذیرد. چرا که در این سنین مقدار زیادی از وقت طفل در خانواده می گذرد و از طرف دیگر کودک فوق العاده تاثیرپذیر و تربیت پذیر است.

رفتار کودک، کارکرد ویژه سازمان شخصیت اوست و ساختار شخصیت از طریق فرآیند یادگیری و تعامل با محیط های اولیه جامعه پذیری به تکامل می رسد. جامعه پذیری فرآیندی است که کودک از طریق آن، عناصر اجتماعی و فرهنگی محیط را فراگرفته و قابلیت ها و توانایی لازم را برای حضور موثر و مثبت در زندگی اجتماعی و پذیرش نقش مطلوب اجتماعی تقویت می کند. کودکان از طریق دو نهاد خانه و مدرسه فرآیند جامعه پذیری را طی می کنند و اختلال در این فرآیند، کودک را در معرض خطر انحراف از معیارهای پذیرفته شده اجتماعی و بزهکاری قرار می دهد.1لذا خانواده اولین محل و عاملی است که در رفتار طفل تاثیر میگذارد.

استحکام خانواده موجب استحکام روحی و جسمی اعضای آن می باشد. خانواده با ایفای صحیح وظایف خود می تواند از بسیاری از انحرافات پیش گیری کند. قریب به اتفاق محققان مسائل بزهکاری کودکان و نوجوانان بر این نظر توافق دارند که منشا اصلی بسیاری از مسایل نابهنجار مربوط به کودکان و نوجوانان را باید در خانواده جستجو کرد. محققان دریافتند آن دسته از کودکانی که مورد بی توجهی والدین خود قرار دارند یا احساس عدم انسجام خانوادگی دارند، بیش ترین احتمال را برای درگیری در اعمال بزهکارانه یا بزه های ویژه کودکی دارند .

خانواده هایی که در آن فقدان صمیمیت و کمبود محبت و حمایت از کودک موج می زند و خانواده هایی که در آنها اختلاف، کشمکش، خشونت و بد رفتاری چشم گیر است، کودکان به احتمال زیاد به سوی بزهکاری و انحراف متمایل می شوند.2برخی نیز معتقدند مادران شایسته ای که دارای اعتماد به نفس، مهربان و با اراده هستند، قادرند کودکان خود را حتی در نامناسب ترین محله های شهری، از خطر بزهکاری در امان بدارند.

بنابراین اگر خانواده به وظایف عاطفی و تربیتی خود درست عمل نماید و رفتار والدین با طفل طبیعی و تامین کننده باشد، کودک ضمن احساس رفع نیازهای طبیعی به طور مستمر و مداوم، اجتماعی شده و کنش ها و واکنشهای مناسب بروز میدهد و اما اگر به دلایل مختلف فرهنگی، عاطفی، اقتصادی و غیره والدین نتوانند به احتیاجات فطری و طبیعی کودک پاسخ گفته و او را برای زندگی در اجتماع تجهیز و آماده نمایند، نمیتوان انتظار داشت که کودک توانایی لازم برای انطباق خود با ارزشهای جامعه را داشته باشد

هرتحقیق عمده ای در زمینه بزهکاری، رابطه نزدیکی بین بی ثباتی در شرایط محیط زندگی و خانواده کودک با بزهکاری را نشان داده است. از آنجا که کودکان مفاهیم اخلاقی و صحیح و غلط را بر اساس اعتقادات و ارزشهای والدین خود در طفولیت از آنان میآموزند، بنابراین هر گونه سهلانگاری در این آموزش و یا بیتوجهی به کودک هنگامی که اصول مورد پذیرش خانواده را نادیده میگیرد، میتواند زمینهساز بزهکاری در نوجوانی باشد.5 بنابراین اگر خانواده می تواند عامل مهم بزهکاری باشد و اوضاع نامطلوب آن، بزهکار پرورش دهد، به همان نسبت وجود اوضاع مطلوب در خانواده رشد ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی نوجوان را امکان پذیر می سازد که مهمترین گام در پیش گیری از بزهکاری است. پس شناخت این عوامل خانوادگی میتواند به درک هر چه بهتر این علل و برنامهریزی صحیح در این زمینه بیانجامد.

محیط خانوادگی نامناسب و نامطلوب، نبود نظارت والدین و تاثیربخشی مثبت آنها، تعارض شدید بین والدین و کودک، غیبت والدین در خانواده و عواملی از این دست زمینه ساز رفتار بزهکارانه کودکان و نوجوانان است. از دیگر عوامل خطر موثری که این محیط ممکن است داشته باشد، روابط ناموزون و قهرآمیز بین اطفال و والدین، اقدامات تنبیهی و تشویقی بی ضابطه و بی قاعده، بی اعتنایی والدین نسبت به رفتار کودک که حتی همین بی اعتنایی می تواند باعث شود که والدین پس از گذشت چندسال، فرزندان را دقیق نشناسند و همین عدم شناخت منجر به عجز و ناتوانی از اقدام مناسب در مورد طفل می شود.

سوءرفتار با کودک، سوءاستفاده، بی توجهی به نیازهای عاطفی و جسمانی وی، غفلت و سهل انگاری، تربیت نادرست، سطح ضعیف سواد و دانش والدین، اعتیاد و یا بزهکاری اعضای خانواده، عدم کنترل و مراقبت و نظارت والدین از کودک، عدم کفایت دارایی خانواده و مشکلات اقتصادی، طلاق و فروپاشی خانواده، سوءرفتار خانواده نسبت به کودکان و بی بندوباری و نبود تربیت دینی در خانواده ، دیگر مواردی است که می تواند در این حوزه، به عنوان خطر، کودک را در معرض خطر قرار داده و تعامل این عوامل ممکن است باعث افزایش فعالیت بزهکارانه گردد.

برخی محققین چهار عامل رفتاری پدر و مادر را پیش بینی کننده ی رفتارهای بزهکارانه کودکان میدانند این چهار عامل عبارت است از: نبود نظارت و کنترل والدین بر فرزندان، طرد فرزندان، نظارت سختگیرانه، سهلانگارانه و ضعف دلبستگی بین والدین و کودک.7 از جمله نقش های مهم خانواده، نقش کنترلی است. که به دلیل وابستگی همه جانبه کودک به خانواده اهمیت فراوان دارد. اگر نقش کنترلی خانواده دچار اختلال شود و نتواند کنترل درست و مناسبی بر کودکان و نوجوانان اعمال کند، خطر گرایش به بزهکاری در کودکان و نوجوانان افزایش می یابد.

مطابق نظریه پیوند افتراقی، بزهکاری به طور عمده از راه کنش متقابل اجتماعی با گروه های صمیمی و نزدیک صورت میپذیرد . ساترلند معتقد است کودکان بیشتر رفتارهای تبهکارانه را در درون گروه های نخستین، به ویژه دوستان و همسالان فرا می گیرند. فلذا اگر خانواده بر ارتباط کودک و نوجوان با دوستان و همسالان نظارت و کنترل داشته باشد و از ارتباط آنها با دوستان منحرف جلوگیری کند، احتمال بزهکاری کودک و نوجوان کمتر می شود.8خانواده همچنین می تواند با تقویت رابطه محبت آمیز میان والدین و کودک و تقویت اعتقادات دینی و تشویق و تنبیه کودک، نقش کنترلی و نظارتی خویش را به خوبی ایفا نماید.9 در ادامه برخی از مولفههای منفی اثرگذار خانواده بر اطفال را مورد بررسی قرار میدهیم.

.1 خانواده نامتعال

والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان را شکل داده، نگرشهای اجتماعی را به آنها میآموزند. چنانچه یکی از والدین آلودگی داشته باشد فرزندان نیز در معرض خطر همان آلودگی خواهند بود. به طور مثال پدر یا مادری که پایبند به عفت اخلاقی نیست، همین امر سبب می شود که زشتی این رفتارها نزد فرزندان از بین برود. بعد از والدین، بزهکاری سایر افراد خانواده ممکن است در فرزندان اثرات زیادی بگذارد. چرا که فرزندان با تمامی اعضای خانواده ارتباط داشته و از آنها تاثیرپذیر میباشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید