بخشی از مقاله

چکیده:

امروزه والدین به دلیل مشغله فراوان ذهنی و وجود وظایف گوناگون ، فرزندان خود را خیلی زودتر ازحد معمول سالیان گذشته به مراکز نگهداری می سپارند که این امر موجب تاثیر نامطلوب در سلامت روان کودک می گردد. چنانچه کودکان به درستی از مرحله دلبستگی عبور نکنند در آینده دچار مشکلاتی خواهند شد. لذا آموزش نظریه دلبستگی بالبی به والدین بسیار ضروری است. در این مقاله سعی شده تا به تبیین این نظریه در ارتباط با والدین پرداخته شود.

مقدمه

تئوری دلبستگی جان باولبی:

رشد هیجانی کودکان به مقوله رشد احساسات آنان و بیان این احساسات در ارتباط با خود آنها، والدین و همتایان نشان، سایر افراد و در واقع، هر آنچه در جهان وجود دارد، میپردازد . رشد هیجانی بی نهایت اهمیت دارد زیرا هیجانها در تضمین بقای فرد نقشی انطباقی دارند . برای مثال : احساس ترس ممکن است سبب نجات جان کودک شود. علاوه بر این، هیجانها نوعی وسیله ارتباطی عامل مهمی در روابط اجتماعی و انگیزش رفتاری قدرتنمندی به شمار می آیند و به عنوان منبع لذت یا درد نیز نقش مهمی در رشد اخلاقی ایجاد می کنند. بحث در رشد دلبستگی یا برقراری پیوند هیجانی با مراتب و رشد اعتماد و امنیت می باشد.

تدوین نظریه دلبستگی Attachment theory کار مشترک جان باولبی و مری این ورث - - 1991 است. دلبستگی ، احساسی است که کودک و فرد دیگری را به یکدیگر پیوند میزند. دلبستگی ، پیوندی هیجانی بین این دو است که در میل به حفظ تماس از طریق نزدیکی فیزیکی، لمس کردن، نگاه کردن، لبخند زدن، گوش کردن یا صحبت کردن ، تجلی مییابد . کودکان خرد سالی که دلبستگی مثبت و یاریگر با والدین خود دارند در مواقع ترس به سوی آنان می دوند و وقتی ناراحت اند آرامش را در آغوش آنان جستجو می کنند و در سایر اوقات نیز از صرف نزدیک بودن یا امکان دیدن آنان و برقراری تماس با آنان لذت میبرند و احساس امنیت می کنند.

شیرخواران از برقراری دلبستگی هیجانی این با فردی دیگر منتفع می شوند. این فرد ممکن است مادر، پدر، یکی از اعضای خانواده یا مراقبتی جایگزین باشد. برای آنکه کودک از لحاظ هیجانی احساس امنیت کند به رابطه ای گرم، محبت آمیز و پایدار با بزرگسالی پاسخگو نیاز سدارد که بتواند به او متکی شود . اگر به هر دلیلی والدین نتوانند به کودک نزدیک شوند، کودک باید با هر کس که نقش مراقبت اصلی او را به عهده می گیرد دلبستگی مشابهی برقرار کند. الگوهای دلبستگی کودکان با شایستگیهای فردی و بین فردی آنان در آینده مرتبط است.

تشکیل این گونه دلبستگیها در فرایند کلی رشد کودک اهمیتی حیاتی دارد. زیرا در آنها احساس امنیت و توسعه خود پدید میآورد و اجتماعی شدن آنان را ممکن می سازد . این کودکان در روابط خود با دیگران حالت کمرویی و بازداری کمتری نشان می دهند. آنان با کودکان دیگر ، خواه خواهران و برادران خودشان و خواه کودکان بیرون از دایره خانواده، بهتر کنار می آیند. کودکان با کسی که به او احساس نزدیکی میکنند همانند سازی کرده، از او یاد میگیرند و تقلید می کنند از طریق همین تماسهاست که کودکان میفهمند اجتماعی چه انتظاری از آنان دارد. این روابط اساس شکل گیری شخصیت فرد منش او می شود. علاوه بر این اگر کودکان روابطی امن داشته باشند. و از این جایگاه برای کاوش در محیط پیرامون و یادگیری حرکت کنند، رشد ذهنیشان نیز تسریع می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید