بخشی از مقاله
چکیده
باورود به دوره پیشرفت و صنعت همه ارزشهای بشری تحت تاثیرعمیق این اتفاق کمرنگ شده و به حاشیه رانده شده اند و انسانها نیز به مانند ماشین هایی برای تولید هرچه بیشتر و منظمتر دیده میشوند حاصل این اتفاق ازبین رفتن تمایزات و ویژگی هایی است که هرجامعه انسانی به واسطه آن شناخته میشود و ازطریق آن خود را بجهان معرفی می کند. شهرخلاق مکانی است که درعصرتوسعه با تمرکز برنیروی بی پایان و فراگیر خلاقیت و مشارکت دانایی محورشهروندان و باتاکید برفراهم نمودن منابع و امکانات برای گسترش صنایع خلاق سعی درهرچه بهتر نمودن کیفیت زندگی درشهرها و باز تعریف هویت شهروندان دارد.
شهر خلاق، مبحثی جدید و مورد توجه در حوزه شهرسازی است ؛ چنین شهرهایی سعی در بهبود زندگی شهروندان دارند. از سوی دیگر گردشگری، صنعتی پاک، پویا و شناخته شده می باشد که در صورت توسعه اصولی، منافع زیادی از جمله افزایش عدالت اجتماعی و ایجاد اشتغال برای جامعه در پی خواهد داشت.
این مقاله به شناسایی ابعاد مختلف شهرخلاق پرداخته و جایگاه آن با استفاده ازروش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرارمیدهد، درنهایت با توجه به ارزیابی تجارب جهانی مواردی همچون دستیابی به عدالت اجتماعی ایجاد تعادل دررشداقتصادی مناطق بهبود یکپارچگی مدیریتی تلاش درراه ارتقای تطابق بین برنامه ریزی های ملی منطقه ای با خصوصیات و شرایط نهادهای مشارکت محلی و استعدادهای متفاوت ناحیه ای و ایجاد همبستگی و پیوند بین عملکرد شهرها و مناطق خلاق جهت رسیدن به شهر خلاق مطرح میگردد.
-1 مقدمه
سیاست شهری دهه پایانی قرن بیستم در کشورهای توسعه یافته اروپایی و آمریکا بر مبنای دو عاملکاملاً درهم تنیده شکل گرفته بود؛ یکی جهانیشدنِ فزاینده سرمایه و بروز نتایج متفاوت آن بر اقتصادهای شهری در جهان، توسعه فناوری اطلاعات و پررنگ شدن نقش رقابت در اقتصاد شهری جهت جذب سرمایه گذاری های بیشتر همراه بود؛ و عامل دوم، عمیق ترشدن گسستگی های اجتماعی و تشدید فقر و تبعیض؛ فرآیند اجتماعی که برخی نویسندگان آن را در تحلیل خود از طریق استعاره شهردوقطبی دنبال می کنند ؛ و برخی نیز با تأکید بر تفاوت فزاینده موقعیت ها و تجارب اجتماعی به آن می نگرند
با این توضیح که در پی تحولات دهه 1970 میلادی تغییر در رژیم های انباشت سرمایه تغییر نقش بخش دولتی و روند پررنگ شدن بخش خصوصی را به همراه داشت، بازه زمانی که بلوغ جایگاه بخش خصوصی و پذیرش قطعی مشارکت بین بخش های عمومی و دولتی در آن عیان است.
در چنین فضایی از سیاست شهری، آنچه توانست به عنوان بازیگر جدید عرصه اقتصاد و مدیریت شهری نقش بازی کند، سیاست های فرهنگی بود که در آنها قلمرو عمومی هدف گذاری اصلی برای تحولات آینده شهرها قلمداد می شد
گاهی اوقات شهروندان می توانند شاهد رشد سریع یک شهر و حرکت به سوی پراکندگی شهری باشند که بسیاری از ویژگی های اصلی خود را در بین حومه های جدید از دست می دهند به گونه ای که هزینه های زندگی افزایش پیدا می کند. در این زمان مدیران شهری اقداماتی نظیر اجرای برنامه های مؤثر کاربری زمین، منطقه بندی و استفاده مجدد از زمین های رها شده در مرکز شهر، جهت رسیدگی به این مشکلات انجام می دهند اما این برنامه ها به طور گسترده منجر به درهم آمیختگی و افزایش تراکم و گسترش عمودی شهرها به ویژه در مراکز شهری می شود و مراکز شهری حس مکانی خود را از دست می دهند
هر چند این روند منجر به گسترش مراکز علمی، فناوری، نوآوری ونهایتاً گسترش سرمایه های انسانیخلّاق می گردد، اما تا زمانی که این چنین توسعه ای بر مبانی نظری سنتی شکل بگیرد، پیامدهایی چون افزایش بیکاری، افزایش نابرابری فضایی در داخل شهر و بدتر شدن شکاف اجتماعی و اقتصادی را به دنبال دارند
در این راستا حرکت به سوی تحقق و ایجاد شهرهایخلّاق راهکار اساسی برای حل این گونه بحران ها می باشد . در این گونه شهرها با تأکید بر نخبگان و متخصصین برنامه ریزی شهری، مدیریت شهری، شهرسازان و سایر علوم مربوطه، شهرها تبدیل به مکان جذاب برای مطالعه، محل کار و حفظ نخبگان شهر می گردد و با بهبود کیفیت دانشگاها و مراکز علمی، کیفیت کار، کیفیت زندگی، سطح تحمل و شیوه زندگی می توان در این مسیر حرکت کرد
همچنین با به کارگیری این معیارها، ارتباط مستقیم بین امکانات و معیارهای شهری در جذب سرمایه های انسانیخلّاق و سرمایه های اجتماعی در زمینه اقتصاد شهری به وجود می آید به گونه ای که با استفاده از این سرمایه های انسانی و اجتماعیخلّاق، می توانیم رشد و توسعه شهری را پیش بینی کنیم
سرمایه اجتماعی معلول وگسترش دهنده سه مؤلفه ی مهم اعتماد اجتماعی، ارتباطات شبکه ای - انسجام اجتماعی - و هنجارها - مشارکت اجتماعی - است که وابستگی و ارتباط متقابل و محکمی با سرمایه فیزیکی، اقتصادی و انسانی دارند و به تسریع توسعه اقتصادی، فرهنگی و اطلاعاتی و رشد و بالندگی جامعه یاری می رساند و موجب ایجاد حس همکاری، همیاری و مشارکت میان اعضای جامعه می شود
امروزه استعدادها، انگیزه ها، تمایلات، رؤیاها وخلّاقیت شهروندان به تدریج جای مزیت های سنتی شهرها مانند موقعیت مکانی، منابع طبیعی و نزدیکی به بازارها را می گیرد .خلّاقیت افرادی که در شهرها زندگی می کنند یا مدیریت شهری را بر عهده دارند، متضمن موفقیت آن شهر در دنیای آینده است
یکی از اولین نشانه های رسمی این رویکرد را می توان در مطالعه انجام شده توسط ریچارد راجرز و مارک فیشر مشاهده نمود . آنها در گزارش خود اظهار می کنند که چشم اندازهای اقتصادی، کالبدی و اجتماعیاساساً با خلق آنچه که می توان آن را فرهنگ شهری جدید نامید درهم تنیده است؛ در اینجا، زندگی هنری و فرهنگ، عنصر اصلی بازآفرینی قلمداد می گردد و برای توجیه چنین تحولی آنها دلایل متعددی می آورند که یکی از آنها این است که شهرها دربازه زمانی حاضر، توانسته اند دوباره نقش تاریخی خود را به عنوان عاملان اصلی صحنه رقابت های فرهنگی و اقتصادی پیدا کنند و بخشی از این تغییر نقش، به توجه مجدد شهرها در مورد زندگی عمومی باز می گردد و نتایج آن توجه به توانمندی عرصه عمومی شهرها جهت برانگیزاندن ارتباطات، خلاقیت و مقوله های مرتبط با ارزش های فرهنگی است .
این موضوع هر چه بیشتر در حال بروز است که تراکم شهری ساختار بهتری را برای ارتباط آسان تر و چهره به چهره ایجاد می کند و این پیوستگی ها، خلاقیت های فرهنگی و اقتصادی، علمی و فناوری را سبب ساز می شوند که می توان از آنها به عنوان موتور پیش راننده عصر پساصنعتی یاد کرد
در این میان، نظریه شهر خلاق و پیدایش سیاست گذاری های مداخل هگر در بافت های شهری با چشم انداز این نظریه به دلیل توجه متناسب به ابعاد اجتماعیBاقتصادی از یک سو و ظرفیت های محلی از سوی دیگر در میان سیاست گذاران و متخصصان شهری مورد استقبال گسترده ای واقع شده است .بنابراین در پژوهش حاضر به تدقیق نظریه شهر خلاق پرداخته خواهد شد .
بدیهی است که ضرورت پرداختن به چنین پژوهشی، از این رو است که سیاست های مداخله در بافت های فرسوده شهری در کشورمان نیازمند ورود نگاه های جدید در خود هستند و با توجه به تحولات شتابان جهانی و تغییر الگوهای توسعه اقتصادیBاجتماعیِ این روزها، تشریح جایگاه روزآمد فرهنگ و اقتصاد در این گونه سیاست ها می تواند زمینه ساز اتخاذ سیاست های آزموده شده تری در این حوزه باشد.
-2 شهر پسا صنعتی
آن هنگام که دنیل بل و آلن تورن در ابتدای دهه 70 قرن بیستم، ورود جوامع صنعتی پیشرفته را به دوران پسا صنعتی اعلان نمودند، بر این واقعیت پای فشردند که جامعه سرمایهداری متأخر دچار دگرگونیهای اساسی شده است که آن را به شدت از دوران صنعتی پیشین متفاوت میکند . این تفاوت به باور آن ها به همان اندازه و حتی بیشتر از تفاوتی بود که جامعه صنعتی را از دوران پیشصنعتی و کشاورزی پیشین متمایز میساخت .
جدول -1 پارامترهای مطرح پسا صنعت
1 محوریت یافتن پارادایم علم به مثابه مهم ترین و اساسیترین مرکز جامعه پسامدرن، علمی که خود را هر چه بیشتر به عنوان یک فن سالار تعریف کرده و به تحقق در میآورد و فناوری را بر همه ارکان زندگی انسانها حاکم میکند به صورتی که حاکمان جدید طبقهای از دانشمندان و فنسالاران هستند که با برخورداری از سرمایههای کلان بر جهان حکومت مینمایند .
2 انقلاب اطلاعاتی، گسترش نظامهای شبکهای اطلاعاتی مبتنی بر گردآوری، انباشت، پردازش و توزیع اطلاعات با سرعتهایی هر چه بالاتر و با پیچیدگی هر چه بیشتر با اتکا و وابستگی روزافزون به رایانهها
3 کاهش سهم بخش کشاورزی به حداقل ممکن در کل اقتصاد، کاهش قابل ملاحظه بخش صنعت در اقتصاد و تبدیل شدن بخش خدمات به مهم ترین و پرثمرترین حوزه فعالیت اقتصادی
4 افزایش بسیار زیاد مبادلات سرمایهای و مالی و فعال شدن خارقالعاده بازارهای سرمایهای و ادغام سرمایهها در سطح جهان
5 فراهم آمدن بستری مناسب برای گذار هرچه گستردهتر از عرصه واقعیت به عرصه فرا واقعیت و واقعیت مجازی