بخشی از مقاله
چکیده
در شاهنامهي فردوسی، جوامع بشري در پیکره شهردژها متبلور میشوند. مساکن گروهی حصاردار یا »ور«ها«، قدمتی طولانی دارند. در شاهنامه ،به شماري از شهردژها اشاره میشود که سه نوع کاربري: جادویی، نظامی، تشریفاتی دارند. برترین شهردژها، با تم جادویی پدیدار میشوند. شهردژ ها در موارد متعددي چون،موقعیت جغرافیایی، ویژگیهاي شهرسازي ومسایل امنیتی بایکدیگر تفاوت ها و شباهت هایی دارند.
این شهر سازه هاي زیارتی،براساس ثنویت موجود،در دو گروه آیینی ،نیک و بد قرار میگیرند. از این نمونه اند:کاخ کاووسی،گنگ دژ سیاووشی، بهشت گنگ افراسیاب و دژ هوخت گنگ ضحاك. درشاهنامه ،شهر»دژبهمن« با فرآیند دگردیسی،تغییر ماهیتی از بد به نیک را می دهد.فردوسی،باآگاهی ازنوشته هاي کهن، مانند اوستا و متون پهلوي و کتاب هاي تاریخی،به معرفی شهردژها پرداخته،او اندیشه ها و آرا خود را زیرکانه ،به هنگام تشریح و توصیفات دژها دخالت داده است.
در شاهنامه، شهردژها، نمادي از تواناییهاي مادي ومعنوي دارندگان آن هاست. از سویی،این مکان ها،تصویري از مراتب شکل گیري شهرسازي را هم درگذر زمان نشان می دهند.در این مقاله، با انتخاب شاخص ترین شهردژهاي شاهنامه ؛پیشینه این شهردژها در منابع باستان ومتون تاریخی بررسی و با تصاویرترسیمی در شاهنامه مقایسه میشود.
عمده ترین یافته پژوهش حاضراین است که سرزمین ها وشهردژها ماهیتا جادویی و اهریمنی نیستند،زیرا، زمین، مهد »ور«هاي پاك و مقدس است؛دارندگان شهردژها، نقش تعیین کننده اي در کاربري نیک و بد دژ ها ایفا می نمایند.شهردژها ي مطرح و مشترك در شاهنامه و منابع باستان، شهرهاي بزرگ زیارتی و مراکز عبادي-آیینی در سرزمین ایران و انیران بودند.
مقدمه
شاهنامه ي فردوسی ،مکتوبی هدایتگربراي ورود به دنیاي کهن ایرانیان است.با مطالعه ي داستان هاي آن، تصویرساخت دنیاي کهن ازمراحل ابتدایی تا تکامل و تمدن به نمایش در می آید . درداستان هاي نخستین شاهنامه،سخن از نیازها و خواسته هاي اولیه بشر است؛ رفته رفته ،با رشد اندیشه هاي بشر،نیازهاي مردم تعالی می یابد تا آنجا که گاه ازمرز هاي این جهانی عبور نموده وبه دنیاي خیالی و آرمانی کشیده می شود.
انسان در پیمایش زمان، نخستین دغدغه ذهنی اش داشتن سرپناه بود.اودر پی یافتن امنیت نسبی و حفظ جان ،حریمی را برگزید.سکونت درکنار دیگرهمنوعان،مرحله دیگري در کامل نمودن امنیت،رفع نیازها و رسیدن به آرامش بود.شاهنامه،پیشینه ي ساخت مامن و سرپناه جمعی را به روزگاران بسیار دور می رساند.ساخت مسکن جمعی،در زمان جمشید رخ می دهد.جمشید از شاهان پیشدادي،جامعه را طبقه بندي می نماید وبراي نخستین بار به ساخت خانه هاي جمعی براي آن ها می پردازد. - شاهنامه، ج1، ص26،بیت - 34-37
در گذر زمان،با تثبیت و تمرکز شهري ،رشدجمعیت وافزایش درآمدها و سرمایه ها ،حاکمان روزگار باستان،نیاز به داشتن محدوده اي مشخص با فضاي امنیتی را بیش تراحساس می کنند و به ساخت کلان شهرها در محدوده اي محصور با پدیده هاي طبیعی چون،کوه و دریا روي می آورند. درمرحله ي تکمیلی تر،شهرسازه ها، بادیوارهاي قطور و گاه چندلایه ساخته می شوند.این سازه ها ،در وسعت نیز رشد رو به افزایشی دارند.به علاوه،با پیشرفت فناوري هاي آن روز،شهردژها فقط کاربري نظامی ندارند،بلکه مکان تشریفاتی مصفا باسازه هاي مجلل،مزین به سنگ هاي قیمتی وآراسته به رنگ هاي متنوع،چشم هربییننده را خیره می نمایند.
شهر دژ ها،در مرحله نهایی،جهشی آسمانی را تجربه می کنند.آرمانگرایی سبب می شود تا نیاز هاي زمینی ،جاي خودش را با نیازهاي آسمانی عوض نماید.پس،موقعیت جغرافیایی سازه ها، در دست نایافتنی ترین بخش هاي سرزمین قرار می گیرد. از آنجا که حاکمان شهردژها، از نظر سیاسی ومذهبی، درمرجعیت تام قرار دارند،شکوه و عظمت شهردژ ها ، با شان وجایگاه اجتماعی –مذهبی آن ها، در هماهنگی کامل است.
در شاهنامه، شهردژها با توجه به کاربري هاي آن ها در سه گروه :جادویی،نظامی،تشریفاتی قرار می گیرند.برترین شهرسازه هاي شاهنامه ماهیتی جادویی دارند.ثنویت حاکم بر جامعه ،جادو را با دوشکل افسون نیک و جادوي سیاه همراه می سازد. در بررسی شهردژهاي شاهنامه،تناقض ها و تضادهایی دیده می شود و پرسش هایی را به دنبال خود مطرح می سازد.چرا شهردژهاي بد،برخی ازنشانه ها یا نام هاي شهر سازه هاي نیک را دارند؟چرا روشن و پرنورند؟ چرا اسامی چون: بهشت یا هوخت - گفتارنیک - برآن ها نهاده شده است؟چرا برخی از شهردژها باوجود کاربري بد،قابلیت نیک شدن را دارند؟
این پرسش ها ما را به فرضیه هایی نزدیک می نماید،این که شهردژهاي بد پایگاه اندیشه بد و ضربه زدن به شهردژهاي نیک نبودند.همچنین در باورجمعی،شهردژها بد تلقی نمی شدند،چون به نوعی مراکز آیینی-عبادي به شمار می آمدند.پس ،این ها درذات وماهیت خود، مطلقا بد نبودند.از سویی ،سرزمین ها،به دور از مرزبندي هاي سیاسی،هیچگاه نقش تعیین کننده اي در کاربري نیک و بد خود نداشتند،بلکه درنگاه عامه، همه شهرهانیک اند،در باور مزدیسنان ،سپندارمد - اسپندارمذ - ،فرشته نگاهبان زمین است و وظیفه دارد، زمین را همواره خرم و آباد و پاك و بارور نگاه دارد. - عفیفی، - 553 : 1374درنتیجه،این سرشت و منش حاکمان گذشته بوده است که درتعیین نوع کاربري شهردژ ها،همیشه نقش اصلی را برعهده داشته است .
فردوسی،دربیان شهردژها باهنرمندي تمام،سه مقوله ي افسانه و تاریخ وآرمان را در شاهنامه به خدمت می گیردتا بناهاي سخت سنگی را ازگذرگاه واقعیت بگذراند و به دنیاي آرمانی برساند.او دراین رهگذر،واقعیت ها ،اندیشه و تفکرات مردم را از منابع باستان - اوستا ومتون پهلوي - و کتاب هاي تاریخی ،استخراج ودر تلفیق با آرا و اندیشه هاي خویش، آن ها رابه بهترین بیان، به تصویر می کشد. در این پژوهش،تلاش می شود،نخست شهردژهاي شاهنامه با کاربرهاي مختلف شناسانده شود؛سپس پیشینه وتصاویر اصلی آن ها در منابع باستان ومتون تاریخی ارائه گردد.درنهایت، شهردژهاي برساخته شده از ذهن شاعردرشاهنامه ،با نمونه هاي موجود درمتون کهن و تاریخی مطابقت داده ،مقایسه شود.
درآمدي برساخت شهردژهاي کهن درایران زمین
- اوشیدري، . - 1371:273دژها ،از سوي »دژدار« ،» دژبان « یا» قلعه بیگی«ها - ارگ پت ها - اداره می شدند. - پیرنیا،. - 80 :1389چنین می نماید که روزگاري،واژه دژ و قلعه،در یک معنا ،کاربرد کلی داشته است،زیرا که در فرهنگ ها ي واژگان،»قلعه« معرب کلات است؛محوطه اي محصور با دیوارها وبرج هاي محکم که براي اقامت سربازان یا سکنه بنا می گردیده تا از حمله هاي دشمن در امان بمانند. - معین، 1364،ج - 2713 : 2
کوه ها از گذشته هاي دور در زندگی مردم براي حفظ جان و مال آن ها،نقش تاثیرگذاري داشته اند.در کتاب بندهش،در توصیفی از کوه هاي نشات گرفته ازکوه البرز ،منطقه اي به نام»راوگ بشن«کَلادیا«»را دژ فرود ،پسر سیاووش می نویسد و در تعریف کلاد آمده است:»از دو سوي کوه و راه میان - دره - است«سپس این محل را کلادژ می نامد. - بهار، - 1369:73امروزه، واژه ي کلات که هم معنا با دژ و قلعه است، در ترکیب شماري از اسم هاي جغرافیایی،در نقشه سرزمین ما دیده می شود.مردمانی که در کوهستان سکونت داشتند، براي استقلال خود از دیواره هاي طبیعی بیش ترین بهره را می بردند،نمونه آن،عیلامی ها که عمده سرزمین آن ها کوهستانی بود،همیشه استقلال خود را به سبب سد دفاعی طبیعی حفظ می کردند. - پیرنیا، :1389ص - 41
درتاریخ اساطیر ایران،از قلعه وحصاري به نام »ور«سخن به میان می آید که بیش تر جنبه آیینی دارد.جمشید،شاه پیشدادي، »ور جمکرد«را بنا می نهد تا دریکی از هزاره هاي پایانی جهان،تمام مخلوقات اورمزدي را ازباران و سرماي سخت حفظ نماید. - مینوي خرد، - 90 :1364 بنابرداده هاي تاریخی،مساکن اولیه در ایران زمین ،ابتدابه صورت خانه هاي منفردو بدون دیوار دفاعی ساخته می شد،به تدریج ،خانه هاي یک ناحیه در بین دیوار محاطی دفاعی محصور شد.این نوع حصارها در ابتدا داراي یک معبر ورودي بودند.اما معابر پس از سالیان دراز تبدیل به دروازه شد.