بخشی از مقاله

چکیده

با کمرنگ شدن هژمونی الگوهای مدرن، آنچه در شهر امروز موج می زند فضای متزلزل و کثرت گرای اطلاعات و رسانه است. "شهر" و "رسانه" هر دو به دلیل ماهیت "میان رشته ای" شان دارای خصایص پست مدرنیستی نظیر عدم قطعیت و غیر قابل پیش بینی اند . تحول شهر صنعتی به شهری با جریانات ارتباطی فراگیر، موضوعی است که نیاز به واکاوی جدی دارد.

جریانی که در ان شهر "هوسمانی شده" با رویکرد مدرن به شهری با خطوط هوشمند منحنی تبدیل گشته و نظریه هایی مبتنی بر مرگ" فضا-زمان" در آن مطرح گردیده است . دراین مقاله در پی تحلیل تاثیر"رسانه " به عنوان امری نامتناهی Bاستقرار در خارج از محدوده تاریخ ، زمان و اجتماع Bو تکنولوژیک بر تسلط " حس فضای شهری" و زوال " حس مکان" در شهرهای پویا و زنده ی معاصر، هستیم. رسانه نه به عنوان ابزاری صرفا جهت بازنمائی واقعیات بلکه خود به خلق و ادراک فضایی جدید برای کنش های اجتماعی کمک کرده است . در این میان، شهرهای مرکززدای مدرن که مناطق حاشیه در آن به هسته مرکزی شهر تبدیل شده اند در تعامل با رسانه ، خود به نوعی امکان قلمروزدائی عمیق تری را فراهم نمودند .

به طوری که فضای شهری به "فضایی رابطه ای"مبدل شده . پرسش های اساسی مطرح در این مقاله این است که شهرو معماری خود چگونه می تواند یک "پیام" و یا "انتقال دهنده ی پیام" و یا به عبارتی "رسانه" باشد؟و آیا رسانه می تواند در بازنمایی - - Representation فضای شهری تعیین کننده و تاثیرگذار باشد ؟ و چگونه می توان این تاثیر را ایده پردازی کرد. این مقاله در پی آنست تا نشان دهد رسانه نه یک واسطه در نمایش واقعیت که خود سازنده شهر و تجربه ی شهری در جهان امروز است.

مقدمه

برخی دانشمندان شهر را "متنی" می دانند که روش قرائت آن "حرکت" در آن است و در خلال این حرکت می توان آن را فهمید . این متن هر روز با تکاپوی مردم ، با تغییر "فضا" و " حرکت" و روابط بین آنها بازنویسی می شود و هر بار می توان به شیوه ای تازه آن را تفسیر کرد و معنای تازه ای را از آن برداشت کرد .

به عقیده لودرو ریمون شهر یک رسانه است . شهر محصول انسان و روح جمعی اوست و ارزش های مخلتف یک تمدن را تضعیف یا تقویت می کند . در واقع شهر رکن اصلی جوامع امروزی را تشکیل می دهد . تقارن و تقارب لحظه ای ، سیال و فراگیر رسانه ها با فضای شهری به چارچوبی برای ظهور یک الگوی متمایز تجربه اجتماعی تبدیل شده است .

شهر و رسانه

پیوند فضای شهری مدرن با پایگاه های رسانه ای با عکاسی در اواسط قرن 19 آغاز شد و در اواخر قرن 20 به سمت سینما گرایش یافت و اخیرا نیز به سمت رسانه های الکترونیکی و دیجیتال تغییر پیدا کرده است . روابط اجتماعی فضا و زمان در عصر حاضر بر پایه ی محور سه گانه ی تکنولوژی ، معماری و پیوندهای اجتماعی نوظهور شکل گرفته است .

موضوع " نابودی فضا و زمان " بحثی است که به عنوان واکنشی متناوب به ظهور تکنولوژی های رسانه ای جدید مطرح گردیده است . موضوع "چه زمانی" در مورد کنشهای اجتماعی به طور مستقیم با موضوع "چه جایی" ارتباط دارد ؛ اما این ارتباط برخلاف دوران پیش از مدرن از طریق واسطه ای به نام "مکان" برقرار نشده است ! همین "فضای رابطه ای" - - relational space است که چارچوب تجربه فضایی زندگی شهری معاصر را تشکیل می دهد . فضای رابطه ای یک تجربه ی ذهن بنیاد است که از طریق واداشتن اشخاص به انتخاب در زندگی خود و در غیاب اشکار مجموعه های اجتماعی سنتی بازتولید می شود.

در این مقاله به بررسی خط سیرکنونی به سمت فضایی" نمایشی " - performative - می پردازیم که با صفحات نمایش عمومی ، رسانه های متحرک و شبکه های تعاملی تقویت می شود .

شهر رسانه ، شهری است که با جریانهای ارتباطی فراگیر شناخته میشود . روی هم قرار گرفتن رسانه ها و فضای شهری ، خیابانی یک طرفه از اثرات منفی را به وجود نمی آورد ، بلکه مجموعه پیچیده ای از احتمالات و پتانسیل ها را به دنبال دارد .

رویای ظهور یک فضای جهانی کاملا سیال و بدون مانع شاید آخرین آرمان شهر قرن بیستم است ." جاده ای وجود خواهد داشت

. این جاده نه دو نقطه را ، بلکه همه نقاط را به هم وصل می کند . محدوده ی سرعتی درآن معادل سرعت نور خواهد بود . دیگر چیزی به نام آنجا وجود نخواهد داشت . ما همه فقط در اینجا خواهیم بود .

از برجسته ترین تجربیات در این زمینه ، خانه رمزالود گیتس با دیوارهای آفتاب پرست گونه B صفحات ویدئویی B بود . " خانه دیجیتال" نمونه مشابهی است که توسط معماران نیویورکی - حریری - در سال 1998 طراحی شده است . دیوارهای این خانه که از صفحات نمایش - LCD - ساخته شده بودند توسط معماران ، "بلوک های ساختمانی آینده" نام گرفتند .

این دیوارها به منزله ابزارهای واکنش پذیری هستند که خانه را به موجودی هوشیار و قادر به سخنرانی ، تفکر، گوش دادن ، کنش و سرگرم کردن تبدیل می کنند . این دیوار ها در فیلم های علمی- تخیلی نیز به تصویر کشیده شدند . تخیل در این مقوله تا حدی پیش رفت که "بایت"جایگزین بلوکهای ساختمانی گردید.

موج اشتیاق به تکنولوژی های " واقعیت مجازی" - Virtual Reality - از اواسط دهه 1980 تا اوایل دهه 1990 است که در آن فضای سایبر به مرز جدید وهم و خیال های هزاره تبدیل شد. بروز بحران به عنوان ویژگی اساسی پسا مدرنیته را می توان در بحران مرزها ، معانی و ساحت ها مشاهده کرد . چه اتفاقی می افتد وقتی "اینجا" و "انجا" از هم جدا نباشند ؟

شهر و عکاسی

در اوایل 1880 عکاسی صنعتی شد . ظهور ناپایداری ترس اور موجود در رابطه میان تصویر و صاحب ان برجسته تر شدگردید. دوگانگی فتورئالیسم عامل اصلی این بی ثباتی بود. رسانه پرده ای به وجود اورد که روی واقعیات را می پوشاند .

از جمله تاثیراتی که رسانه بر حدود فیزیکی محل زندگی فرد و تعریف روابط اجتماعی او گذاشته قلمروزدائی عمیق از خانه و در نتیجه فضای عمومیی و شهر است . به طوری که سرعت اشکال مختلف "کنش از دور" برتری اجتماعی حضور مادی را از بین برده است. گرچه این ارتباط ذاتا ناپایدار و بی ثبات است .

تلاقی رسانه های مدرن با شهرنشینی مدرن پیوند میان زمان و تجربه ، اشنا و بیگانه ، خود و غیرخود را دچار تغییر می کند . محو شدن مرزهای میان ادراک انسان و تصویرسازی های تکنولوژیک می طلبد تا ما فضای خوداگاهی را مورد بازاندیشی قرار دهیم .

رمزالودی قرن نوزدهم اغلب با فضاهای تاریک و پنهان مرتبط بود . - سرداب های تاریک ، گنجه های پنهان ، اتاق های زیر شیروانی پوسیده و ... که معماران مدرن - کوربوزیه - سعی کردند از میان بردارند . انچه درقرن نوزده اتفاق افتاد، اشکار کردن امور پنهان و تاباندن نور بر روی امور بود. در مقابل ان رمز الودی تکنولوژیک را داریم که کمتر نتیجه فضای پنهان یا نامرئی بودن است . بلکه نتیجه ی "در معرض دیدگذاری مفرط "است. ویریلیوبه دنبال جهانی بدون ضدو نقیض و بدون ابعاد پنهان است .حرکت معاصر به سمت پدیدارشدگی تکنولوژیک و شفافیت اجتماعی باعث از بین رفتن قالب های حقیقت و دانش موجود - که شاخصه عقلانیت اند-می شود . نتیجه این پدیدارشدگی مفرط ناامنی بیشتر است .

رشد سریع حجم شهرها و تراکم جمعیت در انها از اواسط قرن نوزدهم ارتباط نزدیکی با توسعه تکنولوزی های جدید حمل و نقل وارتباطات داشته است. به عنوان نمونه ، نتیجه ساخت راه اهن شکل گیری یک ساخت ادراکی جدید بود که شایولبوش انرا "ادراک پانورامیک " می نامد . این تکنولوژی ها به طور تناقض امیزی اثار گریز از مرکز و مرکز گرایانه ای داشته اند .

توسعه افقی شهر مدرن به طور مستقیم با ظهور وسائل نقلیه جدید مثل قطار، تراموا و... مرتبط بوده است . این وسایل زیربنای گسیل جمعیت شهری به حومه را پدید اوردند و باعث ظهور قالب های جدید ارتباط میان شهرها و مناطق حاشیه ای شدند. این روند تصویری "لابیرنت" مانند - شهر هزارتو - از شهر ایجاد کرد و ادم ولگرد که یک تجربه ی کاملا جدید در کلانشهر مدرن است دراین فضای عمومی شکل گرفت .

شهر صنعتی مدرن مجموعه ای از متغیر های تازه را پدید اورد که رابطه میان فضای شهری و بازتولید هویت فرهنگی را دچار تحول کردند . شهر سنتی انعکاسی واقعی از سلسله مراتب روابط اجتماعی و سیاسی بود و هم به عنوان ساختار مادی حافظه جمعی ، حفظ و استمرار این روابط را تضمین می کرد . برعکس کلان شهر مدرن با هجوم غریبه ها و تجربه تلاطم شناخته می شود .

در اواخر قرن نوزدهم شبکه های رو به رشد تراموا و خطوط اهن برون شهری الگوی یک هسته درونی یا بخش تجاری مرکزی ، منطقه تولید میانی شامل کارخانه ها و منازل مسکونی و حلقه بیرونی شامل شهرک های محل سکونت طبقه متوسط را تشکیل داد .

دهه 1920 نقطه اوج شهرهای صنعتی است که در این زمان الگوی شهری هم مرکز رو به افول گذاشت . فضای شهری به عنوان فضایی مرکززدایی شده در سینمای مدرن به نمایش درامد . در نتیجه این تحولات مناطق حاشیه ای جایگزین هسته های شهری به عنوان قلب تمدن ما شده اند . لینچ در توصیف این پدیده گفت : "شهر خوانا" به نحو فزاینده ای "ناخوانا" شده است .

با زوال مرکزیت و محوریت شهری ، نقاط مبنایی نمادها و تاریخ شهر از بین می روند و معانی خود را از دست می دهند . ویریلیو این فضا را فضای تصادفی ، ناپایدار و ناهمگن رسانه های الکترونیکی نامیده است که آخرین ضربه را به پارادایم های فضای معماری و شهرنشینی سنتی وارد می اورد .

شهر اطلاعاتی، یک فضای جدید مشتمل بر جریانهای مختلف است که بر یک فضای مشتمل بر مکانهای مختلف - ساخته شده در طول تاریخ - تسلط دارد . میتوان گفت ما به جای نابودی زمان و فضا در حال تجربه ظهور مجموعه های فضایی جدید هستیم . فضایی که محصول تلاقی رسانه و معماری هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید