بخشی از مقاله

چکیده

درهمتنیدگی زبان و ادبیات آنچنان پیچیده است که جدایی آنها به عنوان دو نظام نشانهای مستقل از یکدیگر تا حدودی غریب مینماید؛ اما برهمکنش آنها امری است پذیرفتهشده. از همین روست که در کتابهای فارسی صرفاً به زبان و یا ادبیات پرداخته نمیشود و یکی از آنها برای تقویت و استحکام دیگری به کار میرود و برعکس. پژوهش حاضر با هدف کاربردی کردن یکی از نظریات مطرح زبانشناسی- زبانشناسی شناختی- در پی آن است نشان دهد چگونه میتوان از ابزارهای نظری محضِ زبانشناسی در تحلیلهای ادبی بهره جست.

پژوهش با طرح این فرضیه که در متون کتاب فارسی - بخوانیم - پنجم دبستان، »استعارهها« و »طرحوارهها« بیانگر مضامین فرهنگی هستند، به گردآوری دادههای پژوهش به روش اسنادی - کتابخانهای - میپردازد. روش انجام پژوهش توصیفی-تحلیلی است. یافتههای پژوهش حکایت از تایید فرضیهی نگارنده دارد و مشخص میشود مفاهیم »استعاره« و »طرحواره« بیان-کنندهی مضامینی چون »ایستادگی« و »موفقیت« هستند.

-1 مقدمه

در هر جامعه، زبان با فرهنگی خاص در میآمیزد و با آن رشد میکند. از همین روست که فرهنگ و معانی اجتماعی در زبان گفتاری و ادبی جاری میشود و ادبیات تنها راهکار متنی است که در آن به واسطهی دو لایهی نشانهای، حقیقتی از دل »تخیل - fiction - « بیرونآیدمی. برای رسیدن به این حقیقت یعنی تِمِ - theme - متن ادبی باید ازتجزیه و تحلیل زبانشناختی بهره جست چرا که ارزش هنر کلامی در بیان نمادین آن نهفته است.

حقشناس معتقد است “تفاوت زبان و ادبیات در تصاویری که آن دو از جهان به دست میدهند در این است که زبان الاصول در محدودهی یک »نظام - system - « ، یعنی نظام زبان - language system - ، با جهان هستی برمیخورد؛ حال آن که ادبیات ضرورتاً در محدودهی دو نظام: یکی همان زبان، و دیگری » نظام ادبیات”« - حقشناس، . - 14 :1370 صورت کشف و بازسازی شدهی نظام زبان دستور خوانده میشود و نظام ادبیات نیز تحت عنوان فنون ادبی و در قالب زیرعناوینی همچون »عروض«، »قافیه«، »بدیع«، »معانی«، »بیان« از آن یاد میشود.

“آثار ادبی به عنوان نوعی از زبان، معمولاً با دو ویژگی از انواعِ دیگرِ زبان متمایز میشوند؛ یکی آراستگی و دیگری مخیل بود” - حقشناس، :1381 . - 38 در سالهای اخیر به قیاس با مفهوم »توانش زبانی - linguistic competence - «، »توانش ادبیliterary - « - competence معرفی شده است. حسن معتقد است “همانگونه که توانش زبانی مستلزم تواناییِ توصیفِ صریح زبان نیست؛ توانش ادبی نیز از طریق قرار گرفتن در معرض ادبیات حاصل نمیشود.

بلکه دستاورد چنین امری سلیقه و علاقه به نوعی از ادبیات است که فرد در معرض آن قرار گرفته است. - Hassan, 1989: 104 - ” به این ترتیب میان توانش و مطالعهی ادبیات و توانش خواندن آن به عنوان علاقهی شخصی تفاوت وجود دارد. برای آن که توانایی مطالعه و بررسی ادبیات در افراد یک جامعه ایجاد شود باید در معرض مطالعات ادبی قرار گیرند و هرچه روشهای این مطالعه بیواسطهتر باشد هدف مورد نظر بیشتر تامین میگردد. به بیان روشنتر، رشد شخص با زبان متن در تعامل است و هرچه میزان فهم زبانی و ادراک او از دنیای پیرامونش بیشتر باشد، میزان درک و تعبیر متن نیز افزایش مییابد.

در پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستیم که »در کتاب فارسی پنجم دبستان تا چه اندازه به استعاره و طرحواره توجه شده است« و »آیا استعاره و طرحواره، »مضامین« خاصی را منتقل میکنند یا خیر .« به این منظور پیکرهی دادههای پژوهش را به روش اسنادی از میان مجموعهی متون این کتاب گردآوری نمودیم و متنهای ادبی کلاسیک همچون تاریخ بلعمی، مناجاتنامه و گلستان سعدی را از نظر دور نگاه داشتیم.

بنیان نظری پژوهش بر رویکرد زبانشناسی شناختی به استعاره و مشخصاً نظریهی لیکاف و جانسون در باب استعاره؛ و نظریهی طرحوارهی تصوری جانسون استوار است. دادههای پژوهش را به روش توصیفی- تحلیلی به محک آزمون گذاردیم و کوشیدیم تا طبقهبندیای از استعارهها و طرحوارههای مطرحشده در این کتاب ارائه نماییم.

پژوهش حاضر در پی آن است مشخص سازد تا چه حد زبان فارسی کتابِ فارسی پنجم دبستان در خدمت ادبیات بوده است و از این رهگذر نظریههای مطرح در زبانشناسی در خدمت تحلیلهای ادبی به خدمت گرفته شوند.کاربردی کردن نظریههای نوین رشتههای مختلف در امر آموزش از ضرورتهای انجام تحقیق حاضر است. پیش از بررسی دادههای پژوهش ابتدا بنیان نظری پژوهش یعنی نظریهی شناختی در باب استعاره و طرحواره معرفی میشود.

-2 زبانشناسی شناختی

زبانشناسی شناختی یکی از مطرحترین نظریات زبانشناسی است که برای نخستین برای در سال 1976 توسط رونالد لانگاکر - Ronald Langacker - معرفی شد. این نظریه مجموعهی رویکردهایی را دربرمیگیرد که جملگی در این عبارت “دانش زبانی بخشی از شناخت عام انسان است - Saeed, 1997: 299 - ” با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پژوهشگران این شاخه از زبانشناسی به مطالعهی رابطهی میان زبان، ذهن، و تجربههای اجتماعی و فیزیکی انسان توجهای ویژه دارند و میکوشند از راه مطالعهی زبان نشان دهند الگوهای زبانی چگونه بر اساس تجربیات انسان و نحوهی ادراک او از جهان پیرامونش شکل میگیرند و به مقولهبندی جهان میانجامند.

از همین روست که بسیاری معتقدند “مطالعهی زبان از این منظر، مطالعهی الگوهای مفهومسازی است و با مطالعهی زبان میتوان به ماهیت و ساختار افکار و آراء ذهن انسان پی برد. در این نگرش، فرض بر این است که زبان الگوهای اندیشه و ویژگیهای ذهن انسان را منعکس میکند” - راسخ مهند، . - 7-6 : 1389 به همین دلیل، در چند دههی گذشته زبان-شناسی شناختی توجه خود را به موضوعاتی معطوف داشته که بتواند بازتاب ذهنی آدمی باشد؛ در نتیجه مفاهیمی چون » استعاره - metophor - « و »طرحواره - scheme - « در این رویکرد مفاهیمی بنیادین تلقی میگردند.

1-2 استعاره

واژهی انگلیسی استعاره - metaphor - از metaphora یونانی گرفته شده که خود از دو تکواژ metaبه معنیِ »فرا« و pherein به معنای »بردن« مشتق شده است؛ و به شماری از فرایندهای زبانی اطلاق میشود که در آن جنبه- هایی از یک شیء به شیءای دیگر فرا برده میشوندو به گونهای از شیء دوم سخن میرود که گویی شیء اول است” - هاوکس، . - 11 : 1380 از منظر سنتی استعاره را میتوان در دو قالب »قیاس - copmarison - « و »تعامل« - interaction - بررسی کرد. ارسطو نخستین کسی است که رابطهی کلی استعاره با زبان و هدف از به کارگیری آن در تعامل کلامی را مورد بررسی قرار داده است.

او در شعرشناسی - Poetics - و فن بیان - Rhetoric - به پیروی از اصل قیاس، استعاره را نوعی مقایسهی ضمنی میداند. ارسطو کاربرد استعاره را آرایهای در نظر میگیرد که کاربرد آن در زبان محاورهای ضروری نیست و تنها جنبهی زیباییشناختی دارد. رویکرد او به استعاره همان است که امروزه نظریهی قیاس نامیده میشود. طبق این نظریه، “استعاره دو پدیده را با یکدیگر مقایسه میکند که یکی از آنها به وسیلهی واژه یا عبارتی که در معنای صریح به کار رفته بیان میشود و دیگری از طریق واژه یا عبارتی که به صورت استعاری به کار رفته است.

اما بر اساس نظریهی تعامل، استعاره متضمن برقراری تعامل میان عنصری لفظی و عنصری استعاری در جمله است. - Ortony, 1979: 3-4 - ” به همین دلیل استعاره غالباً دو جزئی است. مثلاً در جملهی »جامعه یک دریاست«، جزء اول که موضوع اولیه یا »قالب« نامیده میشود »جامعه« و جزء دوم که موضوع ثانویه یا »کانون« نام دارد، »دریا« است.

جرج لیکاف و مارک جانسون در سال 1980 در کتاب استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم ، دریچهی جدیدی به سوی مطالعات استعاره گشودند. به باور آنان نظام مفهومی ذهن بشر که اندیشه و عمل انسان بر آن استوار است در ذات خود ماهیتی استعاری دارد. اما از آنجا که در حالت عادی دسترسی مستقیم به آن مقدور نیست، برای کشف ساختار این نظام میتوان از بازنمود ساختار مفهومیِ آن یعنی زبان بهره جست.

از سوی دیگر با توجه به این که نظام مفهومیِ اندیشهی بشر خاستگاه تفکر یا اعمال بشر است، اشارات زبانی هم، به عنوان گونهای از اعمال انسان، شاهد مهمی بر چیستی چنین نظامی است. از رویکرد لیکاف و جانسون تحت عنوان » نظریهی معاصر استعاره« - Contemporary Theory of Metaphor - یاد میشود. نظریهی لیکاف و جانسون بر پایهی دو اصل استوار گشته: “نخست آن که، استعاره مختص زبان ادبی نیست و در کاربرد روزمرهی زبان نیز جای دارد.

دیگر آن که، استعاره اصولاً پدیدهای زبانی نیست، بلکه ریشه در نظام مفهومی انسان دارد. به باور آنان مفاهیمی که بر تفکر انسان حکم میرانندصرفاً به هوش محدود نمیشوند و حتی بر جزئیترین و عادیترین فعالیتهای انسان حاکماند” . - Lee, 2001: 7 - بنابراین، برجستهترین تفاوت میان رویکردهای پیشگفته با رویکرد معاصر در این است که زبانشناسان شناختی استعاره را خاص ادبیات نمیدانند.

لیکاف معتقد است “جایگاه دقیق و واقعی استعاره در زبان نیست، بلکه ما به طریقی یک حوزهی ذهنی را - با استفاده از استعاره - بر مبنای حوزهی دیگر مفهومسازی میکنیم. - Lakoof, 1994: 43 - ” به باور لی استعاره از آن جهت پدیدهای شناختی است که انسان مجموعهای از پدیدهها را با توجه به مجموعهی دیگری از پدیدهها درک میکند. به بیان دیگر، با توجه به این نکته که روشهای متفاوت فکر کردن به یک پدیدهی خاص - یعنی طرحوارههای آن پدیده - با استعارههای مختلفی پیوند دارد، استعاره به مفهوم طرحواره مربوط میشود.

رابطهی استعاریِ زبان، واژهی واحدی را برای پدیدههایی که به حوزههای متفاوتی تعلق دارند به کار میبرد. به عنوان مثال در زبان فارسی مفهوم »صمیمیت« در قالب »حرارت« یا »فاصله« بیان میشود. در واقع در چنین شرایطی کاربرد یک واژه تعمیم مییابد و پدیدهی دیگری نیز تحت پوشش آن واژه قرار میگیرد. این تعمیم از طریق نوعی رابطهی استعاریِ شناختی به نام »الگوبرداری میانحوزهای - cross-domain mapping - « انگیخته میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید