بخشی از مقاله

چکیده

فرزند انسان نتیجه آمال و آرزوهای او میباشد؛ زیرا که او ثمره حیات وی محسوب میگردد که به عنوان جانشین در روی زمین باقی میماند. شایسته است که این نماینده واقعی انسان، به خصوصیات ویژهای آراسته گردد، و نمیتوان به این هدف نایل گردد؛ مگر اینکه فرزند را به آداب نیکو تربیت نمود.پیامبر - ص - میفرمایند: فرزند خود را گرامی بدارید و آنان را خوب تربیت کنید تا آمرزیده شوید.

«. برای رسیدن به این هدف، خود والدین باید اهل تحقیق و مطالعه باشند تا بر اساس تحقیق و بررسیهایی که به دست آوردهاند آنچه را که میخواهند به فرزندشان بیاموزند، تربیت فرزند شامل برقراری توازنی پویا بین محدود کردن از یک سو و دادن آزادی ابراز وجود و امکان کاوشگری و تشویق آنها از سوی دیگر است. کودکانی که رفتار غیرقابل کنترل دارند هنگامی که برای رفتارهایشان محدودیتهای روشنی تعیین و بر آنها تأکید میشود اصلاح شوند. به طور کلی با اعمال محدودیتهای روشن؛ کودک احساس راحتی و امنیت بیشتری میکند.تحقیق حاضر به بررسی نحوه یاددهی انضباط مثبت به کودکان از تولد تا هجده ماهگی می پردازد.

.1مقدمه :محیط، اولین معمای کودک است که تمام القائات فکری و فرهنگی و آموزشی خود را به کودک ارائه میکند؛ زیرا که پس از سه چهار سال، وقتی با کودک سخن میگوییم، ملاحظه میکنیم که کودک، درست به زبانی سخن میگوید که والدین، اطرافیان و به طور کلی محیط تربیتی او به او القاء کرده است.با شلخته خواندن کودکی که اسباببازیهای خود را جمع نمیکند، وسایل او جمع نخواهد شد و این برچسب به وی نظم و ترتیب را نمی آموزد. تنها ممکن است او تصویری نادرست از خویش پیدا کند و این رفتار موقت او، با برچسب شما به رفتاری ثابت و دائمی تبدیل شود و احتمالا در آینده آن را تکرار کند.

متأسفانه بسیاری از والدین به جای آن که در پی تأثیرگذاری بر کودکانشان باشند، تنها می خواهند آنها را کنترل کنند. از این رو، آنان را محدود ساخته، دستور می دهند، فرمان صادر می کنند و آنها را تهدید یا تنبیه مینمایند. اعمال این روشهای کنترل کننده، عملاً بر کودکان و نوجوانان تأثیر مثبتی نمیگذارد. کودکی که به انجام کاری مجبور شده، در واقع تأثیر نپذیرفته است، بلکه تنها رفتار خود را در آن لحظه برای فرار از تهدید تغییر داده است.

برای تأثیرگذاری عمیق و مداوم بر زندگی کودکان و نوجوانان، باید از هرگونه رفتار مستبدانه و توسل به زور برای کنترل آنان خودداری کرد و به جای آن از روش های مفید و متفاوتی بهره جست که به تدریج انگیزه ها و تمایلات کودک را تحت تأثیر قرار دهد. عده ای معتقدند باید با ترساندن کودک انضباط را به وی آموخت، زیرا به نظر ایشان، کودک موجودی طبعاً شرور است. از این رو باید او را از ارتکاب شر و فساد بازداشت و با اعمال خشونت و انواع مجازات او را محدود کرد تا به فرمان درآید.

برخی دیگر میگویند کودک موجودی طبعاً نیکو و صالح است و باید او را به حال خود گذاشت تا هر چه دلش میخواهد آزادانه انجام داده، تمایلاتش را ارضا کند. بنابراین نباید با نظمدهی دست و پایش را ببندیم، بلکه باید به وی فرصت دهیم تا استعدادهایش را شکوفا کند.بررسیها و مطالعات دقیق نشان میدهد کودکانی که براساس دیدگاه اول تربیت شدهاند، چون همیشه در برابر بزرگترها خضوع کرده و تسلیم بودهاند و در بزرگسالی هیچ ابتکاری از خود نشان نمیدهند. این کودکان در زندگی آینده شکست میخورند.

آزاد گذاشتن کودکان بنابر روش دوم نیز برای آنان زیانآور بوده سبب میشود در آینده به مقررات و قوانین پشت پا بزنند و افرادی بیقید و لاابالی بار بیایند. براساس این تحقیقات روش سومی نیز وجود دارد، که از نواقص هر دو نظریه برکنار است و به بهترین وجه کودک را برای زندگی آینده آماده میسازد. در این روش مربی میکوشد نظم را درکودک درونی کند و این همان هدف اساسی تربیت کودک است که میکوشد اصول انضباطی را در ذات او نهادینه کند. در این روش انضباط به معنای اطاعت محض و فرمانبرداری نیست و به جای فرمان دادن و گفتن پی در پی »این کار را بکن« و »آن کار را نکن« با حفظ شخصیت کودک، مربی میکوشد به او بهفماند که در سایه رعایت اصول انضباطی زندگی بهتری خواهد داشت. و با نظم، لذت و بهره کاملتری از زندگی خواهد برد..

.2تعریف انضباط :واژه Discipline - دیسیپلین - ، از Discipulus به معنی کسی که از دیگری یاد میگیرد و آن هم از فعل Discere به معنای »یاد گرفتن« مشتق شده است. از نظر روانشناختی نیز، دیسیپلین به عنوان معرفتی است که از ویژگی آن مناسب بودن برای تدریس و قابل استفاده بودن برای یادگیری میباشد. به این اعتبار، دیسیپلین، معرفت سازمانیافته مناسب برای آموزش است.

انضباط، از کلمه ضبط و به معنی خویشتنداری و پیروی از قواعد است. قواعد ممکن است امر »ذاتی« برای راه بردن عقل و یا روشی از تفکر علمی، ریاضی، تاریخی و نیز قواعدی که برای یاد گرفتن امری ضروری هستند، مانند قواعد تمرین، بررسی و تجدیدنظر کردن و آزمودن مثالهای مختلف باشد. قواعد، متضمن یک یا چند معنای انضباط، از معانی یاد شده میباشند. در نتیجهآموزش و پرورش ضرورتاً مستلزم انضباط نیز میشود.

انضباط به معنی صحیح یعنی اینکهفرد شخصاً اعمال و رفتار خود را تحت نظم و قاعده درآورد. خویشتن را کنترل و هدایت کند و با توجه به آثار و    نتایج اعمال خویش اقدام نماید. افراد در هر دوره از زندگی، مسئول کار خود میباشند. در دوره بلوغ، این مسئولیت جنبه قانونی نیز پیدا میکند. قدرت مافوق، ترس از تنبیه، محدودیت، گروه همسن و معلم در تمام اوقات و مراحل مختلف زندگی قادر به کنترل و اداره فرد نیستند.

در موارد خاصی طرز کار فرد لطمهای به منافع جمع وارد نمیکند که دستگاههای اجتماعی جلوی فعالیت او را بگیرند، در اینگونه موارد آثار اعمال فرد در وضع خود او تأثیر میگذارد. بنابراین باید فرد را طوری تربیتکرد که خود شخصاً اعمال خویش را کنترل نماید و رفتار خود را مطابق قاعده و قانون معینی سازد. فرد باید در هر مرحله از زندگی عاقلانه رفتار نماید و از روی سنجش و تدبیر اعمال خود را اداره کند، انضباط در این معنی هدف اساسی تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد.

.3انضباط آموزشی:از آنجا که انضباط به معنای اطاعت ارادی از یک رهبر است، والدین و معلمان همگی نسبت به کودکان رهبرند و کودک راه و    روش زندگی را از ایشان یاد میگیرد. انضباط، روش جامعه در آموزش رفتار اخلاقی مصوب به کودک است. هدف هرگونه انضباط این است که فرد، رفتار خود را با مقررات قالبی گروه فرهنگی همنوا سازد و از معیارهای تعیینشده جامعه تجاوز نکند.

باید توجه داشت که موجود آدمی دارای توانمندیها و انگیزههایی برای رشد، یادگیری، کارآمدی، اندیشهورزی و آراستگی به عواطف عالی انسانی است که در حد خود مستلزم آزادی و اختیارات است و اگر بخواهند او را در قالبهای فکری و رفتاری خاص، بدون توجه به خواست و نیازش قراردهند، مسلماً چنین منظوری ناقض تربیت اصیل انسانی است.

.4هدف از برقراری انضباط:هدف از انضباط این است که کودک را قادر به سازش با قوانین و مقرراتی که فرهنگ یک گروه پذیرفته است، بنماید. بهطوری که او رفتار خود را با توقعات و خواستهای گروه اجتماعی که در آن زندگی میکند، هماهنگ نماید. رعایت قوانین و مقررات نه تنها برای حفظ آداب و رسوم حایز اهمیت است، بلکه برای شادی، سازش و آرامش خود کودک نیز اهمیت دارد. وینسنت و مارتین در این مورد گفتهاند: »هر فردی برای اینکه نیازها و آرزوهایش را با دیگران مطابقت دهد و مورد قبول و احترام آنها واقع شود، نیاز به انضباط و قوانین رفتاری دارد.» .5انضباط یعنی حذف رفتار غلط از طریق آموزش:به این ترتیبانضباط صرفاً تنبیه نیست و هدف غائی آن آموزش خویشتنداری به کودک است.

تنبیه طاقت فرسای کودک به منظور کنترل رفتار او فرایند یادگیری را مختل کرده و در قبال تکیه بر کنترل خارجی بهای گزافی را میپردازد که همانا تکوین نیافتن خویشتنداری است. روشهای شایع و موثر در کنترل رفتار نامطلوب کودکان عبارتند از سرزنش؛ تنبیه بدنی و تهدید کردن؛ که آثار جانبی زیانبار بالقوهای براحساس امنیت و اعتماد به نفس کودکان دارند. هر چه از سرزنش بیشتر استفاده شود اثربخشی آن بیشتر تقلیل مییابد. نباید اجازه داد که دامنه سرزنش از ابراز ناخشنودی درباره یک میل خاص کودک تجاوز کرده و به عبارات تحقیرآمیزی برسد که کودک ممکنست آن را به منزله فقدان علاقه به خود تلقی کند. سرزنش ممکنست تا سطح بدرفتاری روانی افزایش یابد.

تأثیر تنبیه بدنی خفیف و تکراری نیز به تدریج کم شده و والدین را وسوسه میکند تا تنبیه جسمی را شدیدتر کنند و به این ترتیب خطر بدرفتاری با کودک را افزایش میدهد. شاید قویترین و از نظر روانشناسی؛ زیانبارترین راه کنترل کودک آن است که والدین تهدید کنندکه کودک را رها یا از او صرف نظر میکنند . کودکان در هر سنی ممکنست تا مدتها پس از تهدید در ترس و اضطراب باشند که مبادا والدین را از دست بدهند.

یکی از روشهای رایج دیگر عبارتست از تقویت مثبت رفتار پسندیده که وسیلهای کارآمد برای شکل دادن به رفتارکودک است؛ به ویژه اگر تقویت مثبت بلافاصله پس از رفتار پسندیده صورت گیرد. این روش؛ خویشتنداری و اعتماد به نفس را تقویت می کند.تربیت فرزند شامل برقراری توازنی پویا بین محدود کردن از یک سو و دادن آزادی ابراز وجود و امکان کاوشگری و تشویق آنها از سوی دیگر است. کودکانی که رفتار غیرقابل کنترل دارند هنگامی که برای رفتارهایشان محدودیتهای روشنی تعیین و بر آنها تأکید می شود اصلاح شوند. به طور کلی با اعمال محدودیتهای روشن؛ کودک احساس راحتی و امنیت بیشتری میکند.

به هر حال والدین باید در مورد زمان و مکان اعمال محدودیت با یکدیگر توافق داشته و سپس با توجه به قدرت شناخت کودک؛ محدودیت و پیامد شکستن آن را به وضوح به وی نشان دهند. تأکید بر اجرای محدودیت باید ثابت و محکم باشد. یادگیری تعداد زیادی از حد و مرزهای رفتاری برای کودک دشوار بوده و ممکنست مانع رشد طبیعی خودمختاری درکودک شود لذا حد و مرزها باید منطقی و با توجه به سن و مزاج کودک و سطح رشد و نمو تعیین شوند.خاموش شدن نیز روشی منظم برای حذف یک رفتار آزاردهنده و نسبتاً بیضرر با نادیده گرفتن آن است.

برای انجام این شیوه ابتدا باید دفعات عادی بروز رفتار ثبت شود تا درک واقعگرایانهای از ابعاد مشکل و ارزیابی میزان پیشرفت در حذف آن به دست آید. باید به جای رفتار نادرست؛ رفتار مثبت و پسندیده ای که والدین بتوانند آن را تقویت کنند به کودک یاد داد. والدین باید بدانند که رفتار ناپسند قبلی؛ پیش از آن که کاهش یابد؛ ممکنست تا هفتهها دفعات و شدت آن افزایش داشته باشد.

روش محروم کردن نیز یکی از روشهای بسیار مفید دیگر برای تغییر رفتارهای نامناسبی که نمیتوان آنها را نادیده گرفت میباشد. این روش شامل یک دوره کوتاه انزواست که سبب قطع رفتار میشود. انجام این روش در ابتدا مستلزم تلاش قابل توجهی از سوی والدین است. روشهای ساده انزوا از قبیل ایستانیدن کودک در گوشه اتاق یا فرستادن او به اتاق خودش ممکن است مؤثر باشند.

اگر این روشها مؤثر نباشند؛ روش سیستماتیکتری را بایدبه کارگرفت. مثلاً یکی از برنامههای درمانی بسیار مؤثر در روش محروم کردن آن است که هنگام وقوع رفتار مورد نظر بازی کودک را قطع و او را وادار کنیم که در محل منزوی ملالتباری برای مدت کوتاهی بنشیند. این پیامد اجتنابناپذیر و ناخوشایند رفتار نامطلوب موجب میشود که کودک یاد بگیرد از این رفتار اجتناب کند. اگر شیوه محروم کردن با توجه به حقیقت امر و بدون ابراز خشم توسط والد انجام شود؛ وسیله آموزشی پرقدرتی است که احتمال آثار جانبی آن کمتر از سایر روشهای انضباطی است.

.6چگونگی نظمآموزی به کودکان زیر یک سال:حضرت علی - ع - میفرمایند: »آنچه را فرد در کودکی میآموزد، مانند نقشی است که روی سنگ حک میشود.« - بحار الانوار، ج 1، ص - 224 یا اینکه میفرمایند: »قلب کودک مانند زمین خالی است که هر بذری را در آن بریزند، رشد خواهد کرد « - نهج البلاغه، نامه 31 ، ص - 522 اذان و اقامه که در بدو تولد در گوش نوزاد طنینانداز می شود، در واقع عصارهای از آموزههای دینی-الهی است که در ضمیر ناخودآگاه او تأثیر خواهد داشت؛ لذا بر انجام این کار بسیار تأکید شده است.

بسیاری از ما نیز خاطرات تلخ و شیرین از دوران طفولیت و کودکی خود در ذهن داریم و این امر نشان دهندهی تأثیرپذیری در دوران کودکی است. - آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان، صص 47 و - 48کودکان زیر یک سال نمی توانند مقررات را رعایت کنند. بهترین راه آموزش نظم و ترتیب به آنها ایجاد روحیه اعتماد و اطمینان در ایشان است. برای رسیدن به این مهم باید هر جا که لازم است به ایشان توجه کنید و نیازهایشان را برآورده سازید باید دنیای این کودکان را امن و سالم نگهدارید و به تدریج به آنها صبر و تحمل بیاموزید تنها در این صورت است که کودکان در مقاطع بعدی بهتر گوش میدهند و راحتتر نظم را میآموزند.

.7چرا باید انضباط را به کودک بیاموزیم؟:ازبدو تولد تا سن 10 ماهگی حافظه کودک شما پیشرفت بسزایی کرده و از این سن به بعد توجهاش به اطراف خود و کنجکاوی او شدیدتر میشود در این زمان است که لغت نه و داغه و کثیفه وووووو گفتن شما وارد یک گوش و از گوش دیگر خارج میشود که باید به طور مداوم تکرار شود تا توجهاش را جلب نمایید البته لحن صدا و اخطار به کودک باید در هر زمان متفاوت باشد. در این سن باعث میشود تفاوت درست و غلط را بیاموزد و احترام به دیگران را بفهمد.

.8تربیت کودک:در تربیت، شما باید بیشترین تلاش خود را انجام دهید. کودکان وقتی که میدانند مورد توجه و حمایت قرار گرفتهاند بهتر یاد میگیرند. برخی از اظهار نظرات عبارتند از:

-فرزندان خود را دوست بدارید، مهم نیست آنها چه کار می کنند.

-به فرزندان خود گوش دهید.

-وقتی آنها خوب هستند به آنها بگوئید.

-از فرزندان بهترین چیزها را انتظار داشته باشید.

-مطمئن باشید که آنها از نظر جسمی و روحی سلامت هستند.

-الگوی خوبی برای آنها باشید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید