بخشی از مقاله
چکیده
معماري هنري است براي نظم بخشیدن به فضا و در این میان معماري قدسی به مدد تکنیک هاي مختلف معماري هدف اصلی خود را در قرار دادن انسان در محضر پروردگار از طریق تقدس بخشیدن به فضایی که می سازد و بدان نظم می دهد، تحقق می بخشد. معماري قدسی اسلام پیش از هر چیز در وجود مسجد متجلی است که خود تجسم بازآفرینی نظم و آرامش طبیعت است. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مسجد را چه چیز مسجد می کند؟
در این نوشتار این مطلب مورد توجه قرار می گیرد که در معماري مسجد، فضاي خالی از طریق درآمیختن حس حضور الهی با اشکال مادي نقش مثبتی را ایفا می کند و به آن ها تعالی می بخشد. از آنجا که الوهیت هرگز تنزل یا تجلی مادي نیافته است، در ذهن مسلمان همواره مطلق و نامحدود باقی مانده است.
اصل مورد توجه این نوشتار، توجه به این مطلب است که فضاي خالی درون مسجد نه تنها عارضی نیست، بلکه عمداً به گونه اي طراحی شده است که هرگونه تراکم یا کششی که مانع گسترش کلام در فضاي نامحدود شود را خنثی نماید. بدین گونه، در نهایت به این اصل می رسیم که معماري مسجد و چهره ظاهري آن به گونه اي شکل گرفته تا از طریق رمز و تمثیل، اسماء و صفات گوناگون الوهیت را جلوه گر نماید.
-1 مقدمه
”در آغاز هیچ نبود، کلمه بود و کلمه بی زبانی که بخواندش و بی اندیشه اي که بداندش چگونه می تواند بود ؟ پس خداوند خدا جهان را گسترد، و انسان را آفرید ... و این نخستین بهانه خلقت بود.
اگر با دیده بصیرت به تجلیات متنوع هنر اسلامی در گستره وسیع زمان و مکان نظر افکنیم، پرسشی که خودنمایی می کند این است که سرمنشاء اصول وحدت بخش این هنر را کجا باید جست؟
چه در صحن وسیع مسجد دهلی باشیم و چه در مسجد جامع اصفهان، با وجود تفاوت هاي محلی مواد و مصالح و شیوه هاي ساختاري و نظایر آن خود را در فضاي هنري و روحانی مشابهی می یابیم. خلق این جهان هنري با نبوغ خاص، ویژگی هاي متمایز و تجانس صوري که در بطن اختلاف هاي فرهنگی، جغرافیایی یا زمانی نهفته است، حتماً علتی دارد، چون معلولی با چنین ابعاد عظیم را به هیچ وجه نمی توان صرفاً پیامد اتفاق یا تجمع تصادفی عوامل تاریخی دانست.
هنر اسلامی با بکارگیري فضاي خالی در هنرهاي تجسمی، که بی شباهت به استفاده از سکوت در موسیقی و شعر
نیست، محملی شد براي بیان آن معنویتی که در بطن اسلام جاي دارد، وحدتی که سرآغاز و غایت ایمان است.
فضاي خالی درون مسجد نه تنها عارضی نیست، بلکه عمًدا به گونه اي طراحی شده است که هرگونه تراکم و انجماد یا کششی که مانع گسترش کلام در فضاي نامحدود و یک دست شود را خنثی نماید. فضایی سرشار از سلم و توازن که روح در آن ، به جاي تمرکز و استقرار در قالب پیکره و شمایلی خاص، در همه جا حضور دارد.
همان گونه که مولانا می فرماید:
که آن خلوت زبانها بر نتابد
چو خلوتگاه جان آیی خمش کن
و این سکوت آدمی را به شناخت حقیقت وجودي اش می رساند:
اجزاي خویش دیدم اندر حضور خاموش // بس نعره ها شنیدم در زیر هر خموشی
-2 هنر از دیدگاه سنتی
»ساخت و پرداخت اشیاء بر وفق طبیعتشان که خود حاوي زیبایی بالقوه است.
در این دیدگاه هنر زاده روح الهی انسان است .کاري که این خلیفه الهی در آفرینش زیبایی به انجام می رساند حرکت صعودي به سمت زیبایی کمال یافته ایست که در پس تعینات و حجاب ماده پنهان گشته است