بخشی از مقاله

مقدمه:

در بطن هر سبک ادبی شاهد ظهور و بروز ایدئولوژي هاي متفاوت و متنوعی هستیم که عموما ناشی از جریانات و تحولات مذهبی، سیاسی و فرهنگیِ هم عصر با آن سبک ادبی است. تحلیل هر مکتب ادبی و هنري بدون در نظر گرفتن اساس فکري- فلسفی آن که عموما در قالب نمادها، نشانههاي شمایلی و زبانی یا اصطلاحات هرمونتیکیِ پربسامد متجلّی می شود، امري ناممکن است؛ و البته پر واضح است که تحلیلهایی از این دست در ارتباط با یک مکتب ادبی بر استثناها و اشارات استوار نیست بلکه بر مجموع ایده ها و سیستم نگرشی استوار است که در یک سبک به شکل خصوصیتی ثابت و مدام تکرار شونده، ظاهر میشود.سبک هندي و شعر شاعرانی از این مکتب، چون صائب، بیدل، طالب، فیضی و عوفی و... مثال عینی یکی از چنین مکاتب ادبی است که دو اصطلاح تامل برانگیزِ فکري- فلسفی، یعنی »صلح کل« و »وسعت مشرب« در آن نمود بسیار دارد و پر واضح است که تحلیل و شناخت زیرساخت هاي فکري این مکتب ادبی بدون در نظر گرفتن واژگان پربسامد و نشانه هاي تکرار شوندة آن، کاري »ناتمام مانده« خواهد بود.

این شاعران، در آثار خود، مکررا از لزوم پاي بندي و رعایت این دو مفهوم در سیرة عملی زندگی و منش خود سخن گفتهاند و علاوه بر این، به گونه اي تلویحی و ضمنی به تبلیغ این اندیشه به عنوان راه کاري مفید و کارآمد براي رسیدن به اهداف عالی چون آرامش، فضیلت، درك حقیقت و تحقق جوامع آرمانی پرداخته اند. به بیان دیگر، آنگونه که از طرز بیان و مثال هاي پیرامون این دو اصطلاح در شعر این شاعران بر می آید، مشخص است که صلح کل و وسعت مشرب در اندیشه این شاعران، شیوه هایی براي ترقی و تعالی فردي و جمعی است که در سایه آن ظهور و بروز »انسان آرمانی« و »جوامع آرمانی« امري ممکن مینماید.در این مقاله سعی شده است که دو مفهوم گسترده و چندبعدي موجود در اصطلاحات »صلح کل« و »وسعت مشرب« بررسی و تحلیل گردد. تبیین این مساله در سه حوزه انجام یافته است:

-    خاستگاه اصلی این دو اصطلاح، علل پیدایش و اهداف آن؛

-    ریشهیابی نظریه موجود در این دو اصطلاح در اندیشهها و مکاتب فکري پیشین؛

-    تطبیق این دو اصطلاح با مکاتب فکري نوین و به طور اخص مکتب پلورالیسم.

پیشینه و لزوم تحقیق:
پیش از این اندیشه ها و آرایی مشابه کثرت گرایی و پلورالیسم و نیز تبلیغ به مصالحه و مسامحه با کل جهان براي دست یافتن به زندگانی فردي و اجتماعی ایده آل، دستمایه تحقیقات و پژوهش هایی در آثار ادباي بزرگ شعر فارسی ایرانی بوده است. سرامی در مقالهاي تحت عنوان » بررسی تفکر مبتنی بر صلح کل و آشتی جویی در اندیشه مولوي«به تبیین و تحلیل جامع و زیربنایی در مبحث کثرت گرایی در مکاتیب عرفانی و به شکل برجسته عرفان اسلامی و آثار سترگ مولانا پرداخته است. - سرامی، - 1388؛ نصراصفهانی، این دیدگاه و پیامدهاي آرمانی موعود آن را در شعر حافظ شیرازي جسته و تفسیر نموده است و در مقاله اي پژوهشی- تطبیقی با نام »وحدت ادیان و کثرت گرایی دینی از نظر حافظ و ابن فارض« به شرح باورمندي حافظ به این نظرگاه میپردازد.

شعر سبک هندي که در روش و نگرش، تا حدود بسیاري تابع سبک پیش از خود یعنی سبک عراقی است، به دلیل کثرت خیال بندي و نازك اندیشی از بسیاري جهات فکري و جهان بینی همچنان چونان معمایی حل ناشده باقی مانده است و حل معضلات معنایی این شعر، نیازمند رازگشایی گام به گام از نشانه هاي زبانی و نمادهاي شمایلی آن است. این مساله بر لزوم تحقیق هر چه بیشتر و بازنگري در اصطلاحات هرمنوتیکی پربسامد چون وسعت مشرب و صلح کل دلالت میکند.

خاستگاه و اندیشه اصلی دو اصطلاح صلح کل و وسعت مشرب:

نباید از نظر دور داشت که ایدة اصلی شعار وسعت مشرب و صلح کل، با اهداف دینی الهی اکبر شاه گورکانی همخوانی دارد. این نگرشِ آگاهانه و تبلیغِ هدف مند آن توسط شاعران موسوم به شاعران سبک هندي، از محیط هندوستان و نیز فعالیتهاي اکبرشاه و فضاي معنوي ایدئولوژیک دوران فرمانروایی وي، تاثیر کمی نگرفته است.همان اکبرشاهی که در دوران کم رونقیِ شعر و ادبیات در دربار صفویه، آغوش حمایتش را بر شاعران پارسیگوي گشوده بود و از همین راه موجب توسعه و نیز تلفیق شیوة شعر فارسی و نازك گویی هندي و نتیجتا پیدایش مکتبی شد که امروز به نام سبک هندي یا سبک اصفهانی میشناسیم.

اکبر شاه اهل تساهل بود و طی فرمانروایی طولانی و با اقتدار خود، سهم عمدهاي در ایجاد آرامش در شبه قارة هند و شکوفایی امپراتوري گورکانیان به عهده داشت. اکبر سعی کرد بین ادیان مختلف رایج در هند صلح و نرمش برقرار نماید. او همچنین دین جدیدي به نام »دین الهی« ابداع کرد که آمیزه اي از ادیان هندویسم، اسلام، سیک، مسیحیت، کارواکا و حتی زرتشتی به شمار می رفت. دوران فرمانروایی او و فرزندانش، تنها حکومت اسلامی ثبت شده در تاریخ است که بدون فشار خارجی، اتباع غیر مسلمان حقوقی برابر با مسلمانان داشتند.از اکبرشاه، به عنوان معمار، صنعتگر، اسلحه ساز، مهندس، مخترع و تربیت کنندة حیوانات یاد کرده اند. او همچنین به گردآوري و تالیف آثار ادبی همت گمارد که مهم ترین آن ها اکبرنامه است؛ اکبرنامه شرح زندگی اکبرشاه است به زبان فارسی که زبان درباري گورکانیان هند بود و توسط ابوالفضل ابن مبارك وزیر او نوشته شده است.

ابوالفضل که یکی ازُنه جواهر در بار خوانده می شد، کتاب دیگري به دستور اکبر تالیف کرد که به عین اکبري مشهور است.اکبر شاه تحت تأثیر شیخ مبارك و فرزندش ابوالفضل قرار گرفت و بنیاد این دین یا فرقه – دین الهی- جدید را بنیان گذاشت. دینالهی نفس پرستی، شهوت، اختلاس، نیرنگ، افترا، ستم، ارعاب و غرور را نهی می کرد، کشتن حیوانات را عملی قبیح می شمرد و آزادگی، بردباري، پرهیز واجتناب از دلبستگی شدید به مادیات، تقوا، ایثار، دوراندیشی، نجابت و ملاطفت را از اصول کار خود قرار داده بود؛ این فرقه نوزده عضو داشت که یکی از آنها هندو بود. دین الهی روشی تلفیقی از آیین هاي موجود زمان بود در حقیقت این روش به نص آسمانی اعتقاد نداشت و بیشتر یک سرگرمی روحی- فکري به شمار می رفت. در طی گذشت زمان نیز از یادها رفت و حتی خود اکبر نیز آن را فراموش کرد. این دین در واقع بیشتر همانند یک عقیده شخصی عمل کرد و کمی پس از درگذشت وي و همسرش به کلی محو شد.

در تذکرة نصرآبادي که یکی از بهترین منابع تحقیق در مورد تاریخ ادبیات عصر صفویه است، کلمه »وسعت مشرب« و »صلح کل« بارها در مقام معرفی مرام و مسلک شاعران این عهد و به ویژه شاعرانی که با دربار گورکانی در ارتباط بوده اند، به کار رفته است. و این منبع بهترین ماخذ جستجو در باب شاعرانی از سبک هندي است که گرایش هایی –هر چند فقط در حد مراعات رسوم شعري- از خود نشان داده اند و نشانه هاي زبانی مربوط به اینعقیده را در شعر خود گنجانده اند. - براي اطلاعات بیشتر در این زمینه رك: نصرآبادي:1317 و پایگاه هاي اینترنتی: ویکی پدیا وتبیان و راسخون. -

سرفصلهاي برجسته اندیشه پلورالیسم دینی1 در تطابق با وسعت مشرب و صلح کل:

چنان که در خلال بیان عقاید دین الهی اکبرشاهی اشاره شد، مفهوم وسعت مشرب و صلح کل، قبل از هر چیز، عدم توجه به هرگونه فرقه دینی، مذهبی، قومی و اجتماعی و اگر دقیق تر بگوییم طبقاتی را در نظر می گیرد و به همین سبب ضمن توصیه به معاشرت با همه انسانها، بی اهمیت شمردن این اختلافها را القا می کند. به بیان دیگر، صلح کل تنها به مناسبات دینی و یا قومی محدود نمی شود، بلکه کل مناسبات انسانی را در برمیگیرد. چنین مفهوم آرمانگرایانه، مدینه فاضلهاي بر مبناي نوع دوستی و صلح و صفاي بشري را نوید می دهد.
از چنین منظري، این بینش با ایدئولوژي پولاریستی یا تکثرگرایی در تطابق کامل است که در ادامه به بررسی

مهمترین ارکان آن خواهیم پرداخت:

واژه پلورالیسم2 برگرفته از دو کلمه - plural - به معناي جمع و - ism - به معناي گرایش است، لذا این واژه در لغت به معناي جمع گرایی و کثرت گرایی است. پلورالیسم در اصطلاح به معناي گرایش به اصول متعدد و در مقابل - monism - است. »پلورالیسم یعنی تکثر و تنوع را به رسمیت شناختن و به تباین فرو ناکاستنی و قیاس ناپذیري فرهنگها، دینها، زبانها و تجربههاي آدمیان فتوي دادن و از عالم انسانی، تصویر یک گلستان پر عطر ورنگ داشتن، به شکل کنونی آن متعلق به عصر جدید است و در دو حوزة مهم مطرح می شود: یکی در حوزة دین و فرهنگ و دیگري در حوزة جامعه.« - سروش، - 1377

»پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی، عبارت است از قبول و پذیرش این دیدگاه که تحویل و تبدیل وجود انسانی از حالت خود محوري به خدا - حقیقت محوري - به طریق گوناگون در درون همه سنتهاي دینی بزرگ عالم صورت می گیرد. به عبارت دیگر، تنها یک راه و شیوة نجات و رستگاري وجود ندارد، بلکه راههاي متعدد و متکثرّي در این زمینه وجود دارند.« - هیک، - 69 :1378 بدین ترتیب، از طریق شبکه رو به گسترشی از گفتگوي بین ادیان و تاثیر و تاثرات متقابل بین جوامع دینی، می توان به خواست متقابل شرکت در تجربیات و بصیرتها دست یافت. »چنین خواست متقابلی با هدف تبدیل دیگران به اعتقاد دینی خود انسان صورت نمیگیرد هر چند که گاهی نیز تغییر دینهایی در مقیاس فردي، در همه جهات به وقوع می پیوندند و بلکه هدف اصلی از آن غناي بیشتر متقابل و همکاري مشترك در برابر مسایل حیاتی بقاي انسان است.« - همان، - 84

مهمترین و زیر بناییترین اصل که در شکلگیري اندیشه هایی چون وسعت مشرب و پلورالیسم دینی نقش کلیدي دارد، »اصل واقعیت« است. طبق این اصل، همه ادیان به یک اندازه از حقیقت بهره دارند و هیچ دینی را نمیتوان کلا نفی کرد و به کلی کنار گذاشت و یا انکار کرد؛ همه انسانها و همه ادیان جلوه خداوند هستند و هدایت خداوند نیز به یک انداره در میان ادیان و پیروان ایشان تقسیم شده است؛ »واقعیت مطلق در ذات خویش تجربه نمیشود، بلکه بر حسب انواع و اقسام انگارهها و صور ذهنی یا مفاهیم غیر شخصی که در مواجهه بین آن حقیقت و الگوهاي مختلف شعور و آگاهی بشري به وجود آمدهاند، به تجربه در میآید. - همان، ص - 84 اصل و حقیقت ادیان هم یک گوهر بیش نیست که از منظر و دریچههاي مختلف به آن نگاه میشود.

»تمایز بین »واقعیت آنگونه که هست« و »واقعیت آنگونه که در تجربه آدمی قرار می گیرد« یکی از محورهاي اصلی مورد بحث و نظر متفکران دینی بوده است. »پروتاگوراس از نخستین نسبیگرایان معتقد بود انسان مقیاس همه چیز است، مقیاس هستی چیزهایی که هست و مقیاس نیستی چیزهایی که نیست. به نظر گرگیاس نیز اولاً هیچ واقعیتی وجود ندارد، ثانیاً اگر هم واقعیتی موجود باشد قابل شناخت نیست و ثالًثا حتی اگر واقعیت، شناختنی باشد این شناسایی قابل انتقال به دیگران نیست.« - کاپلستون، - 106 - 112 :1368این ادراکات و تصورات متعدد از واقعیت - حقیقت - اعم از الهی یا غیرالهی تنها از طریق تاثیر و فایدة آنها در باب

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید