بخشی از مقاله

چکیده

یکی از بزرگترین پرسشهای بشر پرسش از معنای زندگی است، برخی معتقدند که این سؤال میتواند فقط پاسخ دینی داشته باشد، این مقاله فارغ از هر گونه نزاع در این مورد، معتقد است کهولاًا پیشرفت از سه معنا تشکیل شده است: زندگی، آسیب پذیری و امید و ثانیاً در رویکرد پیشرفتنگر به قرآن این مقولات دارایکثرت استعمال هستند.بر اساس رویکرد پیشرفتنگر به قرآن؛ زندگی، آسیبپذیری و امید از تنگنای زندگی فردی خارج و وارد عرصه اجتماع میشود و معنای ویژه اخلاقی به خود میگیرد. بر اساس این معنا، مقوله های پیشرفت همچون عقلانیت، عدالت، رفاه و ... در لوای معنویت هویت جدیدی مییابند که در این زمینه قرآن دارای شواهد بسیاری است.این مقاله با استفاده از روش فلسفه زبانی روش مخصوص فیلسوفان زبان متعارف برای کشف معنا معتقد است که با استفاده از این روشمیتوان، معنای زندگی را بر اساس چارچوبهای پیشرفتنگر مورد تأیید قرار داد. امید رسیدن به موفقیت و معناداری آسیبپذیری و شکست مورد توجه قرآن بوده است. اینمعنایابی از قرآن میتواند راه را برای پذیرش رویکردها، الگوها و یا مدلهای پیشرفت هموار نماید.

کلیدواژگان: پیشرفت، معنای زندگی، آسیب پذیری، امید، فلسفه زبانی، قرآن کریم

.1 مقدمه

پاسخ به این پرسش که منظور ما از »معنای زندگی« چیست، علیرغم پیشینه بسیار زیاد آن بسیار غامض بوده است، برخی بر اساس پیشفرضهای دینی عبارتهای مختلف دینی را به عنوان شاهد بر پاسخ به اینمسأله بیان میکنند که » خداوند بیامرزد کسی را که میداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود« - کاشانی، - 116 : 1406، » ما از اوییم و به سوی او باز می گردیم« - بقره، - 156، و ... معنای زندگی و هدفداربودن زندگی از دید این دسته آن است که در یک جمله میتوان خلاصه کرد: » با خدا بودن معنای زندگی است«، برخی دیگر از بیانهای فلسفی از تاثیرات » مرگ آگاهی« بر روحیه انسان سخن می گویند - هاپ واکر، 1382، 147؛ ولف، 1382، - 29 و از این می نویسند که منشا » معنایابی« برای زندگی پدیده ای به نام مرگ است، و برخی نیز برای زندگی معنای خاصی جستجو نمیکنند و همه را علی الاطلاق خوشبخت و کامیافته تلقی کرده و این ها همه در مقابل این طرز تلقی است که دنیا را پوچ و خالی از معنا میداند - استیس،1382، . - 110

همه این پاسخها میتواند به نوعی »فردیتلقی« بشود، و اساساً معنایابی و معناداری امری فردی و متعلق به حوزه شخصی تلقی شود، اما بر اساس رویکرد »پیشرفتنگر« که یک اندیشه اجتماعی دائماً پویا و در حال تحول و حرکت است، اجتماع معنایی اهم می یابد، به این معنا که هدفداری یک زندگی پیشرفتنگر در تلاش برای انجام امور اجتماعی و وظیفه خاص اقتصادی و دلسپردن در گرو سود و منفعت بیشتر است، انسانی که به پیشرفت اهمیت میدهد غیر از انسانی است که به این مقوله فکر نمیکند، انسان پیشرفتنگر به اجتماع نظر میکند و هدف و معنای زندگی خود را در زندگی اجتماعی مییابد، وی در اجتماع آسیب می بیند و میتواند در این جامعه امید هم داشته باشد، اساساً انسان پیشرفتنگر علی رغم انجام وظائف و تعهدات، دلسپرده یافتن نتایج است و در این راه از عقلانیت به همه اقسامش بهره وافر می برد.

به عبارت دیگر پیشرفت و توسعه از منظر نگارنده و از زاویه دید محقق - معناداری - سه ضلع اساسی می یابد، انسان پیشرفتنگرباید اولاً زندگی را معنادار بداند، ثانیاً آسیب پذیری و ریسک را بپذیرد و لثاً با امید بتواند به هدف و معنای زندگی خود دست یابد.دستهای از فیلسوفان تحلیلی به زبان متعارف بسیار اهمیت می دهند، ویتگنشتاین متأخر با طرح آموزه »معنا همان کاربرد است1«در مقابل نظر اساتید خود مانند فرگه و راسل، و حتی در مقابل »رساله منطقی فلسفی2 «خود ایستاد، مخالفت با نظریه اتمیسم منطقی و معیار معناداری پوزیتویستی توسط فیلسوف تحلیلی و استاد کرسی فلسفه اخلاق در آکسفورد جان لنگشاو آستین با دقت بیشتری دنبال شد.

وی با طرح نظریه »افعال گفتاری3« پایهگذار جریانی شد که بعدها به نام »فلسفه زبان متعارف« معروف گردید، سخن وی این بود که »معنا آن چیزی است که ما میگوییم« و » با کلمات کارها را انجام میدهیم« و »معنا دقیقا همان کاربرد و استعمال است«، هدف ویتگنشتاین متأخر نیز در مخالفت با سوء فهم ها و نظریات گذشته تنها ارائه تبیین دیگری درباره کارکردهای زبان نیست، بلکه نشان دادن نحوه متفاوتی از تفکر است که بهخاطر توجهش به ساختارهای خاصِ عملکرد واقعیمان در به کاربردن زبان، به تدریج روشن و آشکار میسازد که »هیچ چیزی جز این امر متعارف لازم نیست« و » هر چیزی که در معرض دید است چیزی نیست که تبیین شود1.«

نتایجی که ویتگنشتاین متأخر و آستین و فیلسوفان بعد از او بدان رسیدند مرهون روش فلسفهورزیشان بوده است، روشی که بعدها توسط آستین تنقیح شد، این روش به »روش فلسفه زبانی2« شهرت یافته است: فلسفه زبانی - - Linguistic philosophy فلسفه زبانی شاخهای از فلسفه نیست، بلکه روشی برای حل مسائل فلسفی است. فیلسوفان تحلیلی این روش را برای بررسی و مطالعه مسائل فلسفی پیشنهاد کرده و آن را در همه حوزهها و شاخههای فلسفه ساری و جاری میدانند. براساس این روش برای حل مسائل فلسفی، به جای بررسی ماهیات ذهنی و کندوکاو در اعماق ذهن باید موارد استعمال واژهها را در زبان متعارف جست و جو کرد.

معنای یک واژه سرجمع موارد استعمال آن واژه در زبان متعارف است؛ چنانکه اسؤالد هنفلینگ در کتاب ارزشمند خود Hanfling - ،2000، - pp27-37 می گوید: » روش آستین برای بهدست آوردن معانی مختلف بدین شرح بود که وی برای یافتن معانی، استعمالات بیشماری که ممکن است برای این لفظ وجود داشته باشد را در یکجا گردآوری کرده و معنای آن لفظ سرجمع معانی استعمال شده آن لفظ میبود. یک فیلسوف، یا ترجیحاً، یک گروه از فیلسوفان این فن را با انتخاب محدودهای از موضوعات جذاب آغاز میکنند، و غالبا اینمحدوده مربوط به برخی از بزرگترین موضوعات فلسفی است. سپس واژگان مربوط به این محدوده نیز تالیف میشود.

اولا با تامل و دقت و گوش دادن در همه کلماتی که به آن محدوده تعلق دارند نه فقط کلماتی که بیشتر مطرح شدهاند یا آنهایی که در بدو امر مهم ترین به نظر می آیند با دقت در همخانواده ها و هم خانوادهی هم خانواده ها در فرهنگ لغت، مضافا به اینکه آثار ادبی غیر فلسفی در این بخش را مطالعه کند. و قس علی هذا.«روش فلسفه زبانی آستین یکی از پیامدها و عواقب ناشی از قائل شدن این فیلسوف به »نظریه افعالگفتاری - speech act theory - « است، آستین به همراه سرل با مباحثی همچون نفی تفکیک بین گزارههای خبری و انشایی، قاعدهمندی زبان، فعل مضمون در سخن، تفکیک بین واقعیات نهادی و واقعیات طبیعی، اتکا فلسفه زبان بر فلسفه ذهن و روش اثبات مدعیات زبانی نظریه افعال گفتاری را تدوین کردهاند، از آنجایی که در این مقاله از روش » فلسفه زبانی« برای تحلیل گفتمان سیاسی ولایی سخن رفته است، تمامی این مبانی به عنوان پیشفرض بحث پذیرفته شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید