بخشی از مقاله
چکیده
عطّار برای بیان افکار و اندیشههای عرفانی خود، از عرفا و شیوخ در قالب داستان و حکایت بهره میگیرد و همگان به خصوص سالکان راه را به پیروی از احوال و اقوال آنها تشویق می کند.
در این مقاله به معرفی شبلی، صوفی و عارف قرن سوم و چهارم، که موردتوجه و احترام بزرگان تصوف بود پرداخته شده است. وی عاشق مجنونو عارف بلند مرتبه ای است که در حال و علم بی همتا بود. نکتهها و اشارات و رموز و عبارات و ریاضات و کرامات فراوانی از وی نقل شده است.
عطار در منطق الطیر و دیگر آثار خود به ذکرحکایاتی از زبان وی میپردازد و بدین ترتیب اندیشهها و باورهای عرفانی خود را گاه به زبانی ساده و گاه رمزی بیان میکند. در این مقاله کوشش شده تا به تفسیر، تحلیل و شرح داستانهای منطق الطیر که هرکدام تقریباً یک تمثیل رمزی میباشند توجه و به رمزها و نمادهای نهفته در آنها اشاره شود. هرکدام از این حکایتها به گونه ای با اصول و سیر و سلوک عرفان گره میخورند و عطار با شگردی خاص از زبان شبلی برای بیان مسایل خود استفاده میکند که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
.1 مقدمه
در منطق الطیر با شخصیت های فراوانی از جمله عرفا و شیوخ روبرو میشویم. عطار به کمک آنها اندیشههای عارفانه ی خود را به آسانی القا میکند و آنها را سالاران طریقت و رهبران حقیقت میداند و میخواهد سالکان راه را به پیروی از احوال و اقوال آن ها تشویق کند.
یکی از این چهرهها در میان عرفا و شیوخ، شبلی بغدادی است. عطار در حکایات خود با توجه به جایگاه و اهمیت شبلی و نیز زمینه ی مشترک باورها در بین خود و شبلی به بیان رموز عرفان میپردازد.
شبلی عطار کسی است که وی شریعت و طریقت را به گونه ای در قصههای خود در قالب شبلی برای نیل به حقیقت فراهم می سازد. از طرف دیگر، عطار در بیان حکایات خود از زبان شبلی درسهایی را که موجب تزکیه و تطهیر نفوس به شمار میرود؛ به شکلی رمزی ذکر میکند و مضمون هر کدام از حکایتها به گونه ای با مراحل سیر و سلوک ارتباط پیدا می کند.
در این مقاله قصد داریم به بررسی سیمای شبلی در منطق الطیر بپردازیم و به رموز عارفانه ای که عطار در اغلب مواقع برای ذکر کرامات و اندیشههای والای معنوی و عرفانی عارفان در حکایات خود مورد توجه داده، بنگریم و فواید اخلاقی و دریافت های عرفانی و مراحل سیر و سلوک را که برای بیان حقیقت در خلال حکایات آمده بررسی تحلیل و ذکر کنیم.
هرچند گاهی نقل این گونه حکایتها سبب عدم پذیرش منطقی میباشد، اما لطایف و فواید حاصل از آن ها از عرفا و شیوخ به ویژه شبلی در جای خود جالب و قابل ملاحظه است.
.2 پیشینه ی تحقیق
پیش از بررسی و تحلیل حکایات منطق الطیر از زبان شبلی جا دارد که در این باره نگاهی به کوششهای دیگر پژوهشگران داشته باشیم.
دکتر بدیع الزمان فروزانفر در کتاب »شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین بن محمد عطار نیشابوری« ضمن بررسی هر یک از کتاب های عطار، گذرا هریک از حکایتها را به شکل کلی موردتوجه داشته است
کتاب »دریای جان« از دیگر پژوهش هایی است که توسط هلموت ریتر و به ترجمه ی دکتر عباس زریاب خویی و دکتر مهرآفاق بایوردی در این زمینه به چاپ رسیده است. این پژوهشگر آلمانی در کتاب خود به تقسیم بندی موضوعی حکایات و قصص و تمثیلات پرداخته و به گونه ای به ریشه یابی مفاهیم اساسی اندیشه ی عطار توجه داشته است.
در کتاب منطق الطیر و دیگر آثار عطار از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در بخش تعلیقات به ترجمه و پیشینه ی حکایات و تطبیق آنها با دیگر آثاری که از آنها ذکری به میان آمده، اشاره شده است. در عناوین یادشده به تحلیل و بررسی حکایات پرداخته نشده است؛ بلکه نگاهی گذرا و ذکری مختصر از آنها شده است.
نگارنده ضمن ارج نهادن به پژوهش های دانشوران در این مقاله به بررسی و تحلیل حکایات و ارتباط آنها با مراحل سیر و سلوک و نیز بیان رمزی و نمادین آنها از نگاه عطار توجه داشته و با توجه به اهمیت و جایگاه شبلی در نزد عطار و اندیشهها و زمینه های مشترک موجود بین هر دو به طرح حکایات پرداخته است تا آنها را عمیق، خواندنی تر و جذاب کند.
تحلیل و بررسی موشکافانه ی حکایات از زبان شبلی که قبلاً در هیچ تحقیقی به آن ها اشاره نشده است نیز جمع بندی حکایات و پیوند آنها با اندیشههای عطار در سیر و سلوک عارفان از اهداف این مقاله میباشد.
.3شبلی Shebli
گم شد از بغداد شبلی چندگاه // کس به سوی او کجا میبرد راه
ابوبکر دلف بن جحدر1 یا دلف بن جعفر، جحدر بن دلف، دلف بن جحدر2 عارف معروف قرن سوم و چهارم، به سال - 247ه ق - در بغداد از مادر بزاد. اصل وی از مردم شبله3 است، که یکی از دیههای اسروشنه خراسان بود. پدرش حاجب بزرگ خلیفه عباسی بود. خود وی مدتی حکومت دماوند داشت و سپس حاجب موفق خلیفه عباسی شد. آنگاه مشاغل دیوانی را ترک گفت و به عبادت پرداخت.
عاقبت در مجلس خیرنساج4 از بزرگان تصوف توبه کرد و مصاحبت جنید بغدادی را برگزید. شبلی بجز ضیاع و عقار، شصت هزار دینار از پدر به ارث برده بود که همه را در راه خدا بخشید. وی از محمد بن مهدی بصری روایت حدیث میکرد. شبلی به عربی شعر میگفته است. به سبب بسیاری مجاهده و اعمال خارق العاده، مردم وی را دیوانه میپنداشتهاند و مکرر او را به تیمارستان بردند. او 88 سال عمر کرد و در سال 334 - ه ق - درگذشت. جسد شبلی را در مقبره خیزران بغداد به خاک سپردند. از او جمله ها و عبارات عارفانهی بسیار ماثور است.
در آغاز کار دیوانی داشت و نیز والی دماوند بود. تا حدود 40 سالگی از جزئیات زندگی و وقایع حیات وی چیزی نمیدانیم جز اینکه عطار در تذکره الاولیاء گوید: »در آن وقت که امیر دماوند بود، از بغداد او را نامه ای رسید یا امیر ری! او با جمعی به حضرت خلیفه رفتند و خلعت خلیفه بستدند. چون باز میگشتند مگر امیر را عطسهای آمد. به آستین جامه خلعت، دهن وبینی پاک کرد.
این سخن به خلیفه گفتند که شبلی چنین کرد. خلیفه بفرمود تا خلعتش برکشیدند و قفایش بزدند و از اعمال امارتش معزول کردند. شبلی از آن متنبّه شد. اندیشه کرد که کسی که خلعت مخلوقی را دستمال میکند، مستحق عزل و استخفاف میگردد و خلعت ولایت بر او زوال میآید،
پس آن کس که پادشاه عالم را دستمال کند با او چه کنند؟ در حال به خدمت خلیفه آمد. گفت چه بود؟ گفت: ایهاالامیر! تو که مخلوقی نمیپسندی که با خلعت تو بیادبی کنند و معلوم است