بخشی از مقاله

چکیده

عشق یکی از موضوعات مهم و اساسی است که در آثار عرفای بزرگ اسلامی نمود پیدا کرده است و بیش از هر چیزی به آن پرداخته شده است که در طول زمان هم قابل مشاهده است و همیشه تازگی دارد . از جمله عرفایی که به این موضوع پرداخته و موضوع عشق بخش اعظم آثار آنها را شکل داده است ، مولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی و ابو عبداالله الطارمی الاندلسی معروف به ابن عربی است . آنها عشق را علت آفرینش جهان و راهنمای سالکان و عاشقان ، جهت رسیدن به معشوق می دانستند . حتی در قرآن نیز از عشق با عنوان شدت حب یاد شده است آنجا که می گوید : »أشد حبا لِله . « آنها عشق را به چند نوع تقسیم کرده اند و برای آن درجاتی در نظر گرفته اند که در ×ادامه به توضیح آنها خواهم پرداخت .

مقدمه

عشق به معنای محبت و علاقه وافر گفته می شود که بین دوشخص شکل می گیرد و باعث به وجود آمدن رابطه عاشقانه می شود که به این رابطه ، رابطه عاشق و معشوقی گفته می شود . عاشق آنقدر شیفته معشوق خود می شود که برای رسیدن به او دست به هر کوشش و تلاشی می زند و بلاهای راه آن را با تمام وجود قبول می کند و سختی های راه آن را هم چون عسل شیرین می داند و از آنها لذت می برد .

عرفای اسلامی هم چون مولوی و ابن عربی عشق جسمانی را عشق واقعی به شمار نمی آورند . آنها عقیده داشتند شخص باید معشوقی اصیل برای خود انتخاب کند که در نهایت در او فانی شود و در کنار او آرام گیرد وبه سعادت ابدی برسد . به همین علت است که دو حالت برای عشق در نظر می گیرند که یکی زمینی و دیگری آسمانی است . اولی به رابطه بین انسان با انسان و دومی به رابطه عاشقانه بین انسان با خدا گفته می شود که عرفا دومی را هدف والا واصیل می دانند و عشق را یکی از راه هایی بر می شمرند که کمک می کند سالک به هدف خودبرسد .

هدف از این مقاله بررسی عشق از دیدگاه حضرت مولانا و ابن عربی است تا ملاحظه شود که آیا بین عرفان و عشق رابطه ای وجود دارد ؟ آیا عشق مراتبی دارد ؟ چند نوع عشق وجود دارد؟ آیا عشق لازمه سیر و سلوک است ؟ نظر مولوی درباره عشق چیست ؟ چه شرح هایی درباره عشق نوشته شده است؟ بن عربی چه نظری درباره عشق داشته است ؟ چه تفاوت و چه شباهت هایی بین دو عارف وجود دارد؟ است .

-1 مولوی

-1-1زندگی نامه

مولانا جلال الدین محمد بلخی در ششم ربیع الاول 604 هجری قمری در بلخ دیده به جهان گشود . پدرش بهاء الدین ولد فقیه و خطیبی با تمایلات عارفانه بود . - شیمل ، آنماری ، صفحه . - 19 به همین دلیل تربیت مولانا در محیطی پاک و مذهبی و عارفانه توسط پدری مهربان صورت گرفت . - بدیع الزمان ، فروزانفر ، صفحه . - 141

مولانا زمانی که پنج سال داشت پدرش به سمرقند مهاجرت کرد و بعد از آن با پدرش به سوی مغرب روانه شد تا سرانجام خانواده وی به قونیه - ترکیه - جایی که مولانا تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد ، مهاجرت کردند . در آنجا مولانا به تدریس در مدرسه مشغول شد و بعد از فوت پدر جانشین وی شد . بعد از فوت پدرش ، یکی از شاگردانش به نام برهان الدین ترمذی به قونیه آمد تا وی را با آثار پدر آشنا کند . - من بادم و تو آتش ، صفحه . - 22 -19

او جلال الدین را قدم به قدم از همه مراحل تعلیمات و سلوک صوفیانه گذرانید و احتمال می رود او را به دمشق که عده ای از مشایخ تصوف ، از جمله ابن عربی در آنجا بود فرستاد . - همو ، صفحه . - 23 برهان الدین محقق ترمذی مولانا را به تکمیل علوم تشویق کرد اما در عین حال این مطلب را نیز به او گوشزد می کرد که خودش را نباید به تمامه درگیر آن بکند . - جامی ، نفحات الانس ، صفحه . - 557

در جمادی الاخر سال 642 هجری قمری مولانا هنگامی که از مدرسه به خانه باز می گشت در راه با درویش سیاه پوشی که شمس نام داشت برخورد کرد که سوالی عجیب از مولانا پرسید که باعث از حال رفتن وی شد . شمس گفت : ای بزرگ صراف عالم ، بگو که حضرت محمد بزرگ بود یا بایزید بسطامی ؟ فرمود : نی نی محمد سرور و بزرگ تمام انبیاء و اولیا است و بزرگواری از آن اوست به حقیقت . - افلاکی ، مناقب العارفین ، صفحه . - 87

ملاقات مولانا با شمس ، زندگی تازه ای را برای مولانا به ارمغان آورد و او را از یک واعظ منبر به یک درویش و عاشق تبدیل کرد . - زرین کوب ، پله پله تا ملاقات خدا ، صفحه . - 114 بعد از دیدار با شمس به جای اقامه نماز و وعظ به سماع نشست وچرخیدن و رقصیدن بنیاد نهاد و به جای قیل و قال مدرسه و جدال با اهل بحث ، گوش به نغمه جانسوز نی و ترانه دلنواز رباب نهاد . - فروزانفر ، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا ، صفحه . - 64 این نیز قابل انکار نیست که مرموزترین فصول تاریخ زندگانی مولانا همان داستان پیوستگی و ارتباط او با شمس می باشد . و یقین است که شمس مبدأ زندگانی جدیدی برای مولانا شده است . - ستاری ، عشق نوازی های مولانا صفحه . - 7 مولانا حال خود را بعد از دیدار با شمس چنین ×توصیف می کند :

×زاهد بودم ترانه گویم کردی   سرحلقه بزم و باده جویم کردی

×سجاده نشین با وقاری بودم   بازیچه  کودکان  کویم کردی

به خاطر علاقه مولانا به شمس ، خانواده و مریدان او از حضور شمس ناراضی بودند و به همین علت شمس به طور اسرار آمیزی ناپدید شد که مولانا پس از جست و جوی وی ، او را در شام پیدا کرده و با خود باز گرداند . ولی بعد از آن در سال 646 هجری قمری شمس برای همیشه رفت و دیگر بازنگشت و مولوی او را دیگر پیدا نکرد . این بار مولوی وی را در وجود خود دید که هم چون ماه تابان می درخشید و به عینت با شمس رسیده بود 

بعد از شمس مولوی با صلاح الدین زرکوب هم نشینی کرد که وی مردی عامی ، ساده و دل پاک بود و بیش از هفتاد غزل از غزل های مولوی به نام صلاح الدین زرکوب بوده است . - رضوی نژاد ، حکمت زندگی از دیدگاه چهار عارف نامدار ایرانی ، صفحه . - 614 بعد از صلاح الدین ، حسام الدین چلبی با مولوی هم نشینی کرد که به مدت ده سال - به گفته پسرش سلطان ولد - نایب و خلیفه وی بود . حسام الدین از خاندانی اهل فتوت بود و پس از مرگ صلاح الدین هم نشین مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او مثنوی شد

94 اریک فروم در پیش گفتارش می نویسد مولانا نه تنها یک شاعر ، بلکه یک عارف و یک بنیان گذار آیین و نحله مذهبی بوده ، بلکه مردی با بینش ژرف در طبیعت و سرشت انسان نیز بود . - رضا آراسته ، زایش دوباره در آفرینش عشق از دیدگاه مولانا - . سرانجام مولانا در روز یکشنبه 5 جمادی الاخر در سال 672 هجری قمری به علت بیماری ناگهانی در گذشت . خرده و کلان و از هر قوم و مذهبی ، از قبطی گرفته تا مسیحی و مسلمان و یهودی به مدت چهل شبانه روز عزاداری و شیون کردند . مقبره وی در قونیه - ترکیه - قرار دارد

-2-1 آثار            

در عالم شعر و عرفان ، خورشیدی هم چون جلال الدین محمد مولوی ، این چنین خوش ندرخشیده است ، درخششی که پایدار و نور افزون که هر سال و هر سده که می گذرد پرتو آثار و انوار افکارش گوشه ای دیگر از این جهان مادیت را روشن و منور می کند . و این پرتو چشمه مشرق مرزهای احساس و اندیشه جهان عرب و غرب را گشوده است

آثار مولوی به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شوند . آثار منظوم عبارتند از : مثنوی معنوی ، دیوان شمس و رباعیات . آثار منثور عبارتند ×از: فیه ما فیه ، مجالس سبعه ، مکتوبات .

کلیات شمس : پس از مثنوی بزرگترین اثر مولوی محسوب می شود . و در بردارنده احساسات عاشقانه و احوالات او می باشد . لحظه های ×عروج گذر جان و روح از عالم محسوسات و رسیدن به قلمرو معنا را به نمایش می گذارد

رباعیات : مشتمل بر 1659 رباعی که مفهوم و موضوع روح را بیان می کند که این رباعیات با دیگر آثار مولوی مطابقت دارد . هر چند به پای ×آنها نمی رسد .

مجالس سبعه : شامل هفت خطابه و سخنرانی جلال الدین مولانا که علاوه بر تبیین حقایق دینی و اصول تصوف ، معرف احوال معنوی وی در قالب امثال و حکایات و قصص انبیاء و مشایخ طریقت می باشد 

مثنوی : شامل شش دفتر شعر به سبک تعلیمی است حاوی 25632 بیت که مولانا آن را به خواهش شاگردش حسام الدین چلبی نوشته است

. این اثر تعلیمی با نی نامه که مشتمل بر هجده بیت می باشد ، آغاز می شود . هجده بیتی که مشتمل بر شکایات ها و سوز و گدازهای نی نامه و ناله هایی که او از جدایی و فراق دارد . - چیتک ، ویلیام ، راه عرفانی عشق ، صفحه . - 6 مولوی در نی نامه از زبان نی شکایت هجران روح واشتیاق او برای بازگشت به خدا بیان می کند و هدف زندگی را رسیدن به معشوق ازلی و خدا می داند

-3-1عشق از دیدگاه مولانا

عشق یکی از بحث های اساسی است که در بیشتر آثار مولانا نمود پیدا کرده است . و در سراسر اشعار وی به چشم می خورد . عشق و شیدایی آئین مولانا است . و آن را به معنای علاقه شدید می دانسته است . بیشتر عرفای اسلامی از جمله مولانا عشق جسمانی را عشق واقعی به حساب نمی آوردند و عقیده داشتند عشق به معبود ازلی و خدا ، عشق اصیل و واقعی است که باعث به سعادت رسیدن انسان و فنا در محبوب می شود . به همین دلیل است که مولانا می گوید عشق همه چیز وی را تاراج کرده است و خود تنها باقی مانده است 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید