بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله به روش کتابخانه ای و با این هدف که چه عاملی سبب می شود که همه ی افراد دارای یک شخصیت نباشند و به طور عام تر شخصیت آن ها با همدیگر متفاوت باشد . در ابتدا شخصیت را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داده ایم . معمولا عوامل تعیین کننده شخصیت به دو گروه محیطی وارثی تقسیم می شوند این تقسیم بندی به مباحثه طبیعت ومحیط کشیده شده که کدام عامل مهم تر است در این مباحثه طبیعت به سهم ژن ها در شخصیت انسان وتربیت بر نقش محیط دلالت دارد. در این مقاله سعی شده است تا با بهره گیری از منابع مختلف، انواع عمده افراد دشوار وبدقلق و روش برخورد با آنها مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی می توان انواع اصلی افراد دشوار را به صورت زیر طبقه بندی کرد. ودر پایان نیز به بررسی تعامل ژن و محیط پرداخته ایم.
مقدمه:
تعریف شخصیت از دیدگاه های مختلف
شخصیت از دیدگاه علم روان شناسی به این شکل تعریف شده است؛ شخصیت عبارت است از کل خصوصیات انسان، پس همه افراد در هر سن و موقعیتی دارای شخصیت هستند. به گفته پاره ای از روان شناسان شخصیت از ابتدای تولد تا خاتمه عمر در حال شکل گرفتن و تکامل است و به همین دلیل، هیچ گاه نمی توان از آن بعنوان حالتی ثابت و غیرقابل تغییر سخن گفت، در رشد و تکامل شخصیت کودک، عوامل زیادی موثرند و میزان تاثیر این عوامل به میزان توانایی کودک به درک اهمیت این عوامل در ارتباط آنها با خودش بستگی دارد. رشد شخصیت در کودک از 2 سالگی به بعد آغاز می شود. در ماههای اولیه زندگی یک طفل، رشد چشمگیر شخصیتی او قابل توجه است، البته این سرعت رشد در کودکان مختلف متفاوت است. اتکینسون وهمکاران درتعریف شخصیت می گویند :
واژه شخصیت معانی گوناگون دارد:
مثلا وقتی درمورد کسی گفته می شود بسیار با شخصیت است غالبا درجه کارایی وجاذبه اجتماعی وی مورد نظر است ولی روانشناسان در بحث شخصیت بیش از هر چیز به تفاوت های فردی توجه دارند یعنی ویژگی هایی که یک فرد رااز دیگران متمایز می کند . روان شناسان درمورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ولی هدف ما از شخصیت الگوهای معینی از رفتار وشیوه های تفکر است که نحوه سازگاری شخص را بامحیط تعیین می کند .
گولد ر وهمکاران - 1382 - شخصیت را کیفیات با ثبات شخص که در چگونگی رقتار او در موقعیت های بسیار متنوع تجلی می کند تعریف می کند گروسی 1380 - - می گوید : درلغت نامه وارن تعریف شخصیت چنین آمده : شخصیت به جنبه های علمی ، عاطفی ، انگیزشی وفیزیولوژیک یک فرد گفته می شود که در این تعریف مجموعه عوامل در کنار هم قرار داده شده اما اشاره ای به یکپارچگی این عوامل وپویایی آن نشده است آلپورت سازمان یابی نظام های بدنی وروانی به عنوان ویژگی های رفتاری وفکری در فرد را شخصیت می نامد .
کتل ازمقوله محتوایی خارج شده وبه جنبه کاربردی می پردازد : شخصیت چیزی است که به ما اجازه می دهد بیش بینی کنیم که شخص دریک موقعیت معین چه خواهد کرد وچه عملی از او ناشی خواهد شد . پیرون شخصیت را وحدت یافتگی تام وتمام یک فرد همراه با ویژگی های دایم مثل هوش ومزاج و رفتار تعریف می کند . لورنس فرانک در ارتباط با تعریف شخصیت می نویسد: کنفرانس بین المللی نقش مدیریت انقلاب اسلامی در هندسه قدرت نظام جهانی - مدیریت، سیاست، فرهنگ، امنیت، اقتصاد، حسابداری - - - فرآیند شخصیت را می توان به شکل مهر لاستیک نگاه کرد که فرد ان را به هر موقعیتی تحمل می کند تا از این را ه به ان شکل بدهد که خود او به آن نیاز دارد .
شکل گیری شخصیت، وراثت و محیط:
اتکینسون وهمکاران - 1381 - می گویند : نوزاد همراه با یک رشته ظرفیت های بالقوه بدنیا می آید خصوصیات جسمانی مثل رنگ چشم ومو و..... انسان اساسا هنگام بسته شدن نطفه تعیین می شود هوش وبعضی استعدادهای خاص مانند استعداد موسیقی وهنر نیز تا حدودی به وراثت بستگی دارد شواهد روز افزون نشان می دهد که ممکن است تفاوت های آدمیان از لحاظ پاسخ دهی هیجانی نیز امری فطری باشد از یکی ازمطالعاتی که با نوزادان کمی بعد از تولد آنان صورت گرفته از لحاظ خصوصیاتی مانند میزان فعالیت، فراخنای توجه سازگاری با تغییرات محیط وخلق وخوی کلی تفاوت های پایایی بین آن ها دیده شد این خصوصیات آغازین خلق وخو در بسیاری از کودکان که مدت بیست سال رشد آنان مورد مطالعه پی در پی قرار داشت پایدار مانده است زمینه های زیستی که شخص با خود به دنیا می آورد بر اثر تجارب دوران رشد شکل می گیرد بعضی از این تجارب مشترک هستند واغلب افرادی که دریک فرهنگ یا یک گروه خاص فرهنگی پرورش می یابند در آنها سهیمند دسته دیگری از تجارب مختص فرد هستند .
پروین وجان - 1381 - درمورد رشد ونمو به این نتیجه رسیده اند که : تاکید بر تفاوت های فردی ورشد ویژگی های منحصر به فردی است که موجب بالندگی ما شده است معمولا عوامل تعیین کننده شخصیت به دو گروه محیطی وارثی تقسیم می شوند این تقسیم بندی به مباحثه طبیعت ومحیط کشیده شده که کدام عامل مهم تر است در این مباحثه طبیعت به سهم ژنها در شخصیت انسان وتربیت بر نقش محیط دلالت دارد.
در زمینه های متفاوت تاکید بر یکی از این دو عامل بر دیگری برتری داشته است. گاهی بر محیط تاکید بوده وگاهی به عکس سهم ژن ها در شخصیت انسان مهم تلقی شده است در سالهای اخیر به اهمیت ژن ها تاکید شده است اما بعضی از روانشناسان معتقد ند که تاکید بیش از حد بر ژن ها ممکن است منطقی نباشد. بدیهی است که ژن ها ومحیط هر دو در شکل گیری شخصیت نقش دارند.
شولتز - 1381 - بر این عقیده است که : کتل به تأثیرات نسبی وراثت ومحیط علاقه زیادی نشان داده است او به وسیله مقایسه آماری شباهت های موجود بین دو قلوهایی که د ریک خانواده پرورش یافته اند، دو قلوهایی که جدا گانه پرورش یافته اند وهمشیرهای غیر دو قلویی که جداگانه پرورش یافته اند ، اهمیت عوامل وراثتی ومحیطی را بررسی کرد بنابراین او قادر بود درجه ی تفاوت های موجود در صفات را که ممکن است به تاثیرات ژنتیکی یا محیطی نسبت داده شوند بر آورد کند نتایج این تحلیل نشان داد که در برخی صفات وراثت نقش مهمی را ایفا می کند در مجموع کتل نتیجه گرفت که یک سوم شخصیت ما بصورت ژنتیکی ودو سوم آن توسط تاثیرات اجتماعی ومحیط تعیین می شود.