بخشی از مقاله
چکیده
طنز، یکی از شگردهاي ادبی و قابلیت هاي اجتماعی است که می تواند پیام ها، درد و رنج ها و حوادث اجتماعی را با معجونی هدفمند از نیش و نوش، بیان کند. موضوع مورد بحث در این مقاله، »طنز ازدیدگاه دین« است که هدف هاي آن عبارتند از: دست یابی به مفهومی دقیق و جامع و مانع از طنز، کشف حکم شرعی طنز، بیان حد و مرزهاي دینی ارکان طنز. روش پژوهشی این نوشتار کتاب خانه اي با گرایش دین شناختی است.
طنز ازمنظردینی یک امر خیالی نیست و محدود کردن هنر و طنز با ضوابط شرعی، در واقع، ایجاد یک رشته تخصصی در طنز است که فرد می تواند هزاران گزینه متفاوت داشته باشد. در این پژوهش ،درمقدمه تعاریفی ازطنز ارائه شده وسپس به تفاوت طنز با سایر شوخ طبعی ها، به اجمال اشاره شده است. بعدبه بررسی مضامین آیات قرآنی درارتباط با طنز ومطابیه پرداخته شده است .
نخست به جاذبه ها و شگفتی هاي قرآن و تأثیر قرآن بر علوم و دانش بشري پرداخته شده و از تأثیر قرآن در شعر فارسی نیز سخن به میان آمده است. دربخش دیگرتحقیق که در واقع قسمت اصلی و عمده تحقیق به شمار می رود، به بررسی مضامین تعدادي ازآیاتی که لحن طنزآمیزدارند پرداخته شده است و گزیده هایی از اشعار شاعران را که مزّین و مستند به آیات قرآنی بوده اند را استخراج نموده و ارتباط معنایی میان آیه مربوطه و عبارات و مطالب منتخب با آوردن شرح کوتاهی از آن، غرض و انگیزه اصلی مؤلّف از آوردن آیه و سپس دربعضی موارد مفهومی برابر با معناي آیه از کلام امیر مؤمنان امام علی - ع - ذکرگردیده است .
مقدمه
طنز، رهایی از منطق روزمرهگی است. طنز پرداز به منطق و ارزشهاي حاکم بر زندگی روزمره عادت نمیکند، زیرا آن کس که اسیر عادت و تکرار میشود، حساسیّت خود را براي درك امورغیر عادي این جهان از دست میدهد. طنز پرداز میداند که کهن الگوها و عادات دیر پا، قدرت اغواگر عظیمی را حمل میکنند و زندگی امروز ما را به گفتهي توماس مان از چاه گذشتهها اداره میکنند. طنز پرداز نیک میداند که مردم، قربانیان و شهیدانِ منطقِعادت و تکرار زندگی روزمره هستند.
در نتیجه طنز پرداز زمین بایر زندگی روزمره را شخم میزند و با افشاندن بذر شک و تردید، تیشه به ریشهي درخت تناورعادت میزند و پایههاي کاخ بی گزند بدیهیات و یقینیات را به لرزه درمیآورد. طنز پرداز، نقاب از چهرههاي دروغین و ساختهگی برمیکشد، حجابهاي خوش ساخت عادت، تسلیم، فرصتطلبی، بلاهت، بوقلمون صفتی و شبان- رمهگی را کنار میزند. بر این پایه، طنز آشکار کنندهي هراس و خفتی است که پشت نقاب دلیري و موقعیت سنجی پنهان شده است.
طنز پرداز نه با کسی دشمنی شخصی دارد، و نه طنز خود را تا حد نقدي شخصی تقلیل میدهد. طنز پرداز بر دروغها، تزویرها، مصلحتها، پردهپوشیها و جنایتها و جراحتهاي حاکم بر جامعه انگشت میگذارد. در نتیجه، طنز آشکار کنندهي ددمنشی است که پس نقاب اخلاق پنهان شده است. طنز پرداز عیبها و مفاسد جامعهي خود را بزرگتر از آنچه هست، جلوه میدهد. این بزرگنمایی و اغراق لازمهي کار طنزپرداز است، زیرا به این وسیله مخاطب را به تأمل و چاره اندیشی وا میدارد.
البته باید بزرگنمایی با ظرافت توأم باشد تا ذهن مخاطب متوجه مصنوعی بودن آن بشود. هم چنین نباید بزرگ نمایی به حدي برسد که تشابه موضوع با واقعیت مورد نظر از بین برود. - طنز اختراع بزرگ انسان، منبع : واحد شعر و ادب تبیان زنجان، - 1390/2/31 به باور دکتر سنگري طنز، زهر خند فرهیختگا ن است ، ترا شید ِن درد ناکا نه ي زخم است براي مداو ا و شیوه ي تلخ اصلاح نابسامانی ها، کژي ها، کژ اندیشان وکژروران. اگر تعدیل وتبدیل رفتارها ، به سامان کردن و درمان کردارها با تذکار وهشدارهاي مستقیم میسّرنگردد، سلاحی برّاتر وکارآتر به میدان می آید وآن طنز است تا با به تنگنا افکنی، چاره سازي وراهگشایی کند.
طنز گاه دوراندیشی وفردا بینی واحتمال انحراف را در هیئتی مضحک وخنده انگیز باز نمودن است تا علاج واقعه قبل از وقوع شود وپیش ازسقوط دردام چاله ها ،عصاي احتیاط در کف گیرند. با این نگرش، طنز پردازان فهیم وفرهیخته وهنرمند از مصلحان اجتماعی اند. - خلفی،زهرا، - 3 :1386 "دکتر علی شریعتی" طنز را هنرى واقعی میداند. او مینویسد: امروز به گونهي دیگرى هم "میخندیم". این گونه "خندیدن" یکی از عزیزترین کشفهاى انسانی معنویت عصر ماست و آن نه سخن گفتن از آنچه خندهناك است، بلکه "خندهناك سخن گفتن" است از"آنچه سخت غمانگیز است"! بنابراین، خندهناکی در"شیوهبیان" است نه در مسایلی که بیان میشود و از این رو است که آن را باید "هنر واقعی" نامید.
اما چرا از آنچه غمانگیز است، باید فکاهی سخن گفت؟ به دو دلیل: یکی براى آن که از آنچه غمانگیز است بتوان سخن گفت، دیگر آن که دور از چشم منطق، که همواره در مسیر آنچه جدى است، ایستاده و از بیراههي ترس و طمع که همیشه حقی که جدى است، برمیآشوبد، جدىترین حقیقتها را در جامهي غیرجدى در دلها بنشاند." - موسوي،عبدالجواد،:1389 طنز5 ، - 2121 "کیومرث صابرى فومنی" - گلآقا - تعریف جالبی از طنز ارائه کرده است: "طنز، جراحی است و "هجو" سلاخی. هزل و شوخی و مطایبه بدون اینکه قصد ارزشگذارى داشته باشم یا بخواهم آنها را نفی کنم، زنگ تفریح زندگی است.
طنز تعلیم و تدریس است، مبتنی بر هدف متعالی است. طنزنویسی اداى تکلیف اجتماعی است. طنز سیلی محکمی است که به صورت یک مسموم میزنند تا خوابش نبرد. هدف، کمک به ادامه حیات اوست؛ مثل فشارى است که به سینه یک مغروق وارد میشود، چه بسا که دندههایش را بشکند،اماریههایش رافعال و حیاتش را تضمین میکند." - زروئی،:1390حدیث قند، - 33