بخشی از مقاله

چکیده

علوم اعصاب شناختی بطور فزاینده ای وارد حوزه های مختلف علمی و فنی شده است و روز به روز براهمیت و جایگاه این علم نوپدید در علومی دیگر افزوده میشود و تقریبا بیشتر از 20 سال است که قویا معلوم شده است که پیوندی عمیق بین کارکردهای مغزی و آموزش وجود دارد و امروز تمامی شواهد مطالعاتی آنرا تأیید میکنند.

مقاله حاضر با اهتمام به اهمیت علوم اعصاب شناختی با هدف نقش و جایگاه علوم اعصاب شناختی در علوم تربیتی و آموزش انجام شده است و با بررسی پیشینه مطالعات انجام شده سعی دارد ضمن برجسته کردن اهمیت این موضوع، نقاط تلاقی و تقویت این دو علوم را روشن سازد. تحقیق حاضر از حیث گردآوری اطلاعات و مطالب از نوع روش توصیفی و کتابخانه ای می باشد و به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی می باشد. مقاله حاضر به بررسی نقش علوم اعصاب شناختی و آموزش میپردازد.

مقدمه

علوم اعصاب از جمله دانشهای پیچیده و نوپدیدی است که درباره ساختار مغز و نظام عصبی نهفته در آن، بحث می کند و به تدریج در زمینههای مختلفی بکار گرفته شده است و حوزه های علمی و فناوری بی شماری پدید آورده است. علوم اعصاب شناختی، دانش و یافته هایی وسیعی در خصوص ساختار مغزی و کارکردهای مغزی و نیز نقش آنها در فرایند یادگیری، فراهم آورده است.

امروزه نقش و اهمیت علوم اعصاب در حوزه های مختلف مطالعه و بررسی شده است و گفته میشود در علوم تربیتی و آموزش و پرورش، گسترد ه تر و برجسته تر از سایر حوزه ها نمود یافته است. مطالعه در حوزه علوم اعصاب و علوم اعصاب شناختی با توجه به ماهیت آن، مستلزم بکارگیری ابزارهای الکتروفیزیولوژیک و تصویربرداری مختلفی است که دانش، آگاهی و تجربه روشنی از ساختار و کارکرد مغز را ارائه میدهد.

با مروری بر مطالعات وسیعی که در حوزه علوم اعصاب شناختی انجام شده معلوم میشود که در حال حاضر، گرایش و علاقه مندی فزاینده ای در سطح جهانی به مطالعه و تحقیق در زمینه علوم اعصاب و تعلیم و تربیت پیدا شده است. کشور ژاپن به عنوان کشور پیشتاز در حوزه علوم مغزی و تعلیم و تربیت، بر روی هزاران دانش آموز و عوامل آموزش، مطالعات وسیعی انجام داده است.

انجمن تعلیم و تربیت آمریکا در سالهای اخیر به شدت علاقه مند به مطالعه و بررسی در این خصوص شده است. انجمن تعلیم و تربیت آمریکا، علاوه بر انتشار تالیفات و مطالب گسترده در زمینه مغز و تعلیم و تربیت، درگاه های اینترنتی پرشماری نیز به منظور آگاهی بخشی به صاحبنظران تعلیم تربیت، متخصصان مغز و علوم تربیتی، معلمان و.. آغاز کرده است

در سراسر جهان دانشگاه های زیادی از جمله دانشگاه کمبریج، مراکزی را تحت عنوان؛ علوم اعصاب شناختی در تعلیم و تربیت تاسیس کردهاند و حتی بعضی شرکتها و مؤسسات تجاری نیز به اطلاع رسانی در زمینه ابداعات تربیتی مغز محور روی آوردهاند.

کیگه - - 2005، معتقد است که رابطه علم عصب شناختی و تعلیم و تربیت باید دو طرفه داشته باشد و مربیان، معلمان و همه عواملی که به نوعی در آموزش و پرورش درگیر هستند، لازم است در زمینه علوم اعصاب و آموزش وارد شوند و حداقل نقشی که می توانند داشته باشند این است که پرسش هایی را طرح کنند و به موازات آن پرسش ها، آزمایش های عصب شناختی انجام شوند و بدین ترتیب یادگیری، آموزش و پرورش و علوم اعصاب شناختی را به یکدیگر پیوند دهند

یادگیری و تعلیم و تربیت میتواند دانش و رشته جدیدی از علوم طبیعی پدید آورد که قلمرو آن کل زندگی انسان باشد - گواسومی2،. - 2004 این قلمروی نوین را با عناوین مختلفی نظیر ذهن، مغز و تعلیم و تربیت - کاچ، - 2006، مغز و تعلیم و تربیت - پوسنر و روثبارت3، - 2005 و تعلیم و تربیت مغز محور یا سازگار با مغز - جنسن، - 2000 معرفی کردند.

همانطوری که گفته شد هدف علم اعصاب شناختی فهم ماهیت، ساختار مغزی و کارکردهای مغزی یا کنش های ذهن میباشد. رویکرد علم اعصاب شناختی رویکردی پردازشی است به این معنی که فعالیت یا کنش های ذهنی براساس نحوه پردازش خرده نظام هایی توضیح داده میشود که هریک مسئول انجام یک فعالیت ذهنی ویژه، مثل خواندن یک کلمه یا جمله، بازشناسی بصری اشیاء یا انسانها، و یا حل مسائل ریاضی میباشند.

این خرده نظام های پردازشگر براساس الگوهای فعالیت مغزی و اطلاعات ساختاری مغز تبیین میشوند. دانشمندان این رشته از روشهای متنوعی برای مطالعه مغز استفاده میکنند، از قبیل بررسی تاثیر داروها و مواد شیمیایی روی مغز - نوروفارماکولوژی - ، ثبت نوارهای مغزی - ERP,EEG - ، ثبت تحریک سلولی تحریک مستقیم مغز حین عمل جراحی، مداخله غیر مستقیم در عملکرد مغز و تصویربرداری پیشرفته با استفاده از ابزارهایی مانندfMRI, PET و MEG و غیره.

ساختار مغز

مغز توده ای از لایه های نرم اسفنجی شکل پوشیده شده در پرده محافظی است که به آن غشاء می گویند. مغز انسان به عنوان مرکز نظام عصبی یکی از پیچیده ترین بخش های بدن انسان است. تنها چهار هفته بعد از شکل گیری سلول تخم یا زیگوت، نخستین واحدهای مغزی یعنی نورونها، به طور حیرت انگیزی - حدود 250 هزار نورون در هر دقیقه - شروع به رشد و تکثیر میکنند؛ میلیونها سلول مغزی شروع به برقراری ارتباط با یکدیگر کرده - هر سلول تقریبا با 15000 سلول ارتباط مستقیم برقرار میکند - و به این ترتیب میلیاردها ارتباط بین نورونی یا به اصطلاح پیوند سیناپسی در مغزی رخ می دهد. شگفت انگیز است که در طی 4 ماه از دوره جنینی بیش از صد میلیارد سلول مغزی با سه تریلیون ارتباط نورونی ایجاد می شوند. در مجموع تقریبا از 300 میلیارد سلول بدنی بالغ بر صد میلیارد آن سلول مغزی یا نورون می باشد. ورزش و تجربه موقعیت های تازه تولید سلول های مغزی یا نورون حتی بعد از تولد هم ممکن میکند

در هر ثانیه بین 20 تا 30 ارتباط - پیوند نورونی - بدلیل عدم تحریک، فقر، پرخاشگری، نداشتن آموزش های درست از بین میرود و تا 18 سالگی این ریزش نورونی معمولا تداوم دارند. گفته می شود موجود انسانی تا به 19 سالگی بیش از نیمی از این ارتباطات نورونی - سیناپسی - را از دست می دهند.

از جهت ساختار کلی مغز دارای دو نیمکره چپ و راست است که توسط دسته ای از رشتههای عصبی به نام جسم پینهای از هم مجزا شده اند. همچنین از جهت موضعی نیز مغز دارای چهار ناحیه یالُب مجزا به نام های لب پس سری، لب پیشانی، لب آهیانهای و لب گیجگاهی می باشد.

لب پس سری در بخش میانی عقب مغز قرار دارد و با فعالیتهای هدفمندی چون قضاوت، خلاقیت، حل مسئله و برنامه ریزی سر و کار دارد. لب آهیانه ای در ناحیه بالای عقب مغز است و مسئول پردازش اطلاعات زبانی و حسی پیشرفته تر می باشد. لب گیجگاهی نیز عمدتا مسئول عملیات شنیداری، حافظه، معنا و زبان است.

این لب های مغزی اگرچه به لحاظ ساختاری و کارکردی مستقل هستند اما با هم همپوشانی دارند. در قسمت وسط مغز ساختارهای مهمی مثل؛ هیپوکامپ یا دم اسبی، آمیگدالا یا بادامه، تالاموس، هیپوتالاموس قرار دارند که به نظام لیمبیک یا دستگاه کناری شهرت دارد و دارای کارکرد و وظائف بسیار مهمی چون مدیریت و کنترل، هیجانات و عواطف، خواب، توجه، نظارت بر بدن، هورمونها، تمایلات جنسی، بوییدن و بیو شیمیایی در مغز می باشند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید