بخشی از مقاله
چکیده
با نگرش به تعاریف زیبایی و عناصر مؤثر در به وجود آمدن آن در معماری و ساختار شهرها و رسیدن به این مطلب که در شهر پدیدههای ساخته دست انسان، بر محیط طبیعی غلبه دارد، به نظر میرسد که زیبایی و آراستگی و زیباسازی از موارد لازم و ضروری است. در نتیجه نقش بسزایی در هویت بخشی و احساس آرامش به شهروندان دارد. حال این مطلب بسیار مهم و ضروری است که قواعد و مبانی زیباییشناسی باید دارای وحدت و همسویی باشد. به عبارتی، شناخت مبانی و اصول زیباییشناسی تحقیقشده و به عنوان استاندارد در اجراها رعایت گردد.
در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی سعی شده ابتدا تعاریف زیبایی و سپس ابعاد آن در معماری بیان شود و در نهایت با کشف و معرفی مبانی زیباییشناسی این مطلب هویدا میشود که هنرمند باید آنچه را که عامه باید دوست بدارند بیافریند نه آنچه را که عامه دوست دارند. فریفتگی به الگوهای غربی با پس راندن میراث تاریخی کهن ، معماری امروز ایران را با چالشی جدی روبه رو کرده است.قطع فرآیند تحول تاریخی شهر به دلیل اصل قرار گرفتن توسعه برون زا در معماری و شهرسازی ما ، سبب از دست رفتن مفاهیم هویتی خود شده، به گونهای که معماری امروز ما بین گذشته و آینده سرگردان است.
-1 مقدمه
در دوران قبل از مدرن که انسان غرق در معنویات بود به هستی بادید مثالی نگریسته میشود و به جای زیبایی بیشتر حسن و جمال مطرح بود و عناصر آن تنها برانگیزنده احساس نبودند بلکه بیش از هر چیز حقیقتی بوده و سرور حاصل از آن هم از حقیقتشان نشأت میگرفت. در آن دوران هنر از امری هنری سرچشمه نمیگرفت بلکه هنر،دین ،حقیقت و زیبایی در آغوش هم بوده و هیچ تفاوتی بین امر مقدس و غیره مقدس وجود نداشت.هنر در آن دوران یکی از طرق تجلی ساحت الهی بود و کاری را که هنرمند انجام میداد چون نمودی از زیبایی حقیقی بود،زیبا می نمود .
اما در دوران مدرن با ورود واژه زیباییشناسی در فرهنگ هنر جهانی توسط بومگارتن و کشاندن آن به حوزه حسیات و هدف قرار گرفتن تحقیق در حالات احساسی انسان نسبت به موجود زیبا از آن جهت که متعلق به احساس انسان میشود انقطاع زیبایی و هنر با حقیقت و معرفت به منصهی ظهور رسید. زیباییشناسیٌ پدیدهای است اخیر که با ظهور فلسفه روشنگری شکل گرفته است این واژه در لغتنامه دهخدا به معنای شناختن زیبایی و رشتهای از روانشناسی است که هدفش شناساندن جمال و هنر است. این رشته دارای دو بعد عملی و نظری است.
زیباییشناسی نظری معطوف به ارضای حس کنجکاوی انسان است که به ترکیبهای هنری بشر و احساساتی میپردازد که از زیبایی موجود الهام میگیرند. به عقیده استاد مطهری زیبایی از عالیترین حقایقی است که پرسش و سؤال از چیستی آن خیلی صحیح به نظر نمیرسد. بنا براین به جای تلاش برای تعریف آن بهتر است به دنبال تاریخ و آثار آن بود. از نظر تاریخی زیباییشناسی به معنای امروزی پدیدهای است اخیر که با ظهور فلسفه روشنگری شکل گرفته است و به قرن هجدهم بر می گردد . البته این به معنای عدم وجود معرفت زیبایی شناسانه در قدیم و قبل از آن نیست بلکه به معنای متفاوت و خاص بودن مفهوم زیبایی در عصر مدرن با دوره های قبل از آن است. در این دوره مفهوم زیبایی نیز به مانند سایر مفاهیم جدید دارای حدود و وثغور و مرز مشخص و مختص به خود میشود
-2 روش تحقیق:
در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای به جمع آوری اطلاعات و سپس گردآوری و جمع بندی مطالب پرداخته شده است.
-3 مبانی نظری
روشن شدن مفهوم زیباییشناسی شهری مستلزم تعریف و تبیین مفهوم زیباییشناسی از دیدگاه های مختلف میباشد. هدف زیباشناسی این است که چگونگی محیط اطراف و جایگاه شخص در محیط اطراف را به معنای واقعی درک کند. همان نقشی که عقل در علم اخلاق دارد، ذوق و سلیقه در علم زیباییشناسی ایفا میکند.
.1-3تعریف زیبایی و زیبایی شناسی
زیبایی:
جز در حدود و مرزهایی بسیار مبهم ، زیبایی را نمی توان توصیف کرد ، بنابراین نمی توان آن را به تعریف در آورد همچنین نمی شود آن را کمی یا کیفی اندازه گیری کرد و از این رو نمی توان آن را اساس علمی دقیق قرار داد .
این قیاس که بگوییم " چیزی که دیدارش خوش آیند است زیباست و این چیزی را که من می نگرم خوش آیند من است پس آن زیباست " عیبی بزرگ دارد که از نظر هیچ منطق دانی پوشیده نمی ماند.
پس واضح است که برای پژوهش در ماهیت " زیبایی دیدنی " باید دو رشته از پدیده ها مورد بررسی قرار گیرد ؛ یکی خود خاصیت و دیگر هیجان یا واکنش حاصل از آن . همچنین واضح است که وجود خاصیت تنها به وسیله نمودار شدن هیجان وابسته به آن بازشناخته می شود . از این رو به آسانی می توان نتیجه گرفت که چون تنها ملاک وجود زیبایی حساسیت افراد آدمی در برابر تاثیر آنست ، پس تنها کلید شناسایی بر ماهیت زیبایی را نیز باید در تجزیه و تحلیل هیجانات بشری جستجو کرد . مسلما این همان ورطه ایست که بیشتر نویسندگان علم زیباشناسی را در کام خود فرو بلعیده است :
بدین معنی که ثمره مجاهدت ایشان بیشتر جنبه روانشناسی داشته تا زیباشناسی . نگارش کتابی درباره هیجانات زیباپرستی به امید بازشناختن ماهیت زیبایی بدان می ماند که شخص بخواهد با بررسی ساختمان یک آینه به چگونگی طبیعتی که در آن آینه منعکس گردیده است پی ببرد.
به گفته قدیس آکویناس" لذت "علامت مشخص زیبایی است . زیبایی کالایی خواستنی است ؛ اما همه افراد بشر درباره تعیین مقر زیبایی با یکدیگر هم رای نیستند . به علاوه زیبایی با گذشت زمان تغییر می یابد.
قدیس تامس می گوید زیبایی به ناظر لذت می بخشد . اگر می خواهید ردپای زیبایی را تا درون لانه اش پی جویی کنید ، کافی است کسی را بیابید که متلذذ شده باشد ؛ و آنگاه کشف کنید که چه چیز باعث لذت او گردیده است ، و بدین ترتیب نهانگاه زیبایی را یافته اید .
محققا تنها یک چیز است که می تواند موجب لذت شودو یا بر خوشی فرد بیفزاید ؛ وآن عبارت است از برآوردن آرزو یا خواهش نفس . آرزو ها زاده تصادف نیستند . آنها از راه عادت در انسان تکوین می یابند. بنابراین با بر اساس این نظریه زیبایی مشروط به وجود تمایل است ، و تمایل زاده انس و عادت. بنابراین آنچه درمورد هر نوع تحلیل ماهیت زیبایی باید به عمل آید اینست که در ماهیت عمومی پدیده هایی که ما را در میان گرفته و تمایلاتمان را به وجود آورده اند غور و بررسی کنیم ، تا دریابیم که آیا این پدیده هارا چه قوانین ثابتی در زیر فرمان دارند ؛ زیرا همین قوانین حاکم بر پدیده ها هستند که حائزکمال اهمیت اند.
زیبایی شناسی:
زیباییشناسی، قابلیتی است برای درک بهتر اجسام و باعث تغییر در نگرش میگردد. هدف زیباشناسی این است که چگونگی محیط اطراف و جایگاه شخص در محیط اطراف را به معنای واقعی درک کند
در »فرهنگ اصلاحات فنی و نقادانه فلسفی« لالاند زیباییشناسی به دو معناست:
· هر آنچه به زیبایی مرتبط شود و منش آن را تعریف کند.
· علمی که موضوعش داوری و ارائه حکم در باره تفاوت میان زیبا و زشت باشد.