بخشی از مقاله
چکیده:
مشارکت زنان که به معناي روند درگیر ساختن آنان در تعیین سرنوشت خود و احساس مسئولیت نسبت به این سرنوشت بیان شده، امروزه در سطح جامعه و مجامع علمی از اهمیت بالایی برخوردار بوده، به طوري که از آن به عنوان هدف و وسیله توسعه نام می برند. در این راستا، تحقیق حاضر با استفاده از روش هاي توصیفی- تحلیلی و توزیع پرسش نامه در میان زنان روستایی شهرستان لامرد، به بررسی عوامل روانشناختی و اجتماعی- اقتصادي مؤثر بر میزان مشارکت پرداخته است. جهت تعیین نمونه آماري با استفاده از فرمول کوکران 256 نفر به عنوان حجم نمونه نهایی مشخص شده و با روش تصادفی ساده برگزیده شدند.
در تنظیم اطلاعات و داده ها و عرضه آنها در فرم اطلاعات آماري، از متداول ترین ابزارها و تکنیک هاي آماري موجود - SPSS - استفاده شده است. یافته هاي تحقیق نشان دهنده اشتیاق زنان روستایی براي سهیم شدن در فعالیت هاي مشارکت جویانه و ایفاي نقش در مشارکت هاي اجتماعی از یک سو و کمبود و امکانات و تسهیلات از سوي دیگر است.
-1 مقدمه و طرح مساله
مشارکت یکی از ارکان اساسی در توسعه پایدار محسوب می شود. این واژه با طرح مقوله توسعه از دههي 1940 که با ضرورت رشد مفاهیمی چون رشد اقتصادي، توسعه اقتصادي، توسعه اقتصادي- اجتماعی در دهه 1970 مفهوم وسیعی به خود گرفت، به طوري که در توسعه پایدار، مشارکت را هدف و وسیله توسعه میشمارند و به عنوان حلقه گم شده فرایند توسعه از آن نام می برند.[1]
مشارکت به مفهوم فعالیت ارادي اعضاي یک گروه در امور محله، شهر و روستاي خود چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم است که جهت شکل به حیات اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد.[2] توسعه یعنی تعالی انسانها و کاهش نابرابريها و این واقعیت را نمی توان انکار کرد که بدون در نظر گرفتن زنان که نیمی از جمعیت کشورها را تشکیل میدهند، دستیابی به توسعه واقعی میسر نخواهد شد.
در برنامه ریزيهاي توسعه تاکنون نقش زنان در مراحل مختلف توسعه به صورت کامل و یا سیستماتیک مورد توجه قرار نگرفته و یا اثر این فرایند را به وضع زنان مشخص ننموده که مسلماً همین مسئله ناتوانی برنامههاي توسعه را در تاثیر گذاري و دست آخر نتیجه کار به خوبی نمایان نموده است. نادیده انگاشتن نقش زنان باعث کند شدن فرایند توسعه شده است.
اما با اتخاذ تدابیر هوشمندانه و با هدف قرار دادن راهبردهاي اصلاح گرایانه در خصوص توجه بیشتر به نقش زنان و افزایش مشارکت آنان در فرایند توسعه، می توان به تعدیل شرایط موجود پرداخت.[3] در میزان مشارکت عوامل گوناگونی موثرند که میتوان این عوامل را در 3 دسته عوامل فردي- روانشناختی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادي- سیاسی طبقه بندي کرد. این تحقیق فرایند مشارکت زنان را در شهرستان لامرد، به عنوان مطالعه موردي مورد توجه قرار میدهد. فرضیههاي مطرح در پژوهش عبارت است از:
1. بین شاخص خدمات و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
2. بین اندازه فاصله تا مراکز شهري و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
3. بین وضعیت اقتصادي خانواده و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
4. بین سواد و تحصیلات زنان و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
5. بین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
6. بین عامل انگیزه و میزان مشارکت زنان روستایی رابطه وجود دارد.
-2 ادبیات و بیان نظري پژوهش
از جمله تحقیقات صورت گرفته در مورد مشارکت زنان میتوان به موارد زیر اشاره کرد: صمدي راد - - 1382 در مقاله »مکانیسمهاي ارتقاي مشارکت زنان در ابعاد سیاسی و اقتصادي به بررسی و تاثیر افزایش سطح تحصیلات بر مشارکت زنان« پرداخته است. یافتههاي تحقیق نشان میدهد تاثیر متغیر تحصیلات بر مشارکت سیاسی زنان، به دلیل ضعف یا نقص قوانین موجود، همواره قابل تایید نیست و می تواند وجهی سلبی به خود بگیرد و از مشارکت مورد انتظار آنان بکاهد.[4]
هادي ویسی و محمد بادسار در مقاله»بررسی عوامل موثر بر نقش اجتماعی زنان در فعالیتهاي روستایی« به بررسی نقشهاي اجتماعی زنان روستایی پرداختهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که ویژگیهاي خانوادگی، موثرترین عامل در تبیین نقشهایی است که زنان ایفا میکنند و ویژگی- هاي فردي در رتبه دوم قرار دارد.[5] صفري شالی - - 1387 در مقاله»عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با میزان مشارکت زنان روستایی در امور و مسائل خانوادگی و اجتماعی« به بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با میزان مشارکت زنان روستایی در مسائل و امور خانوادگی و فرا خانوادگی - اجتماعی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی - پرداخته است.
یافتههاي تحقیق نشان می دهد که در حدود 21 درصد از زنان، میزان مشارکت کم یا پایین در مسائل و امور خانوادگی و فرا خانوادگی داشته و در مقابل حدود 25 درصد از زنان میزان مشارکت بالایی داشته اند.[3] خانی و احمدي - - 1388 در مقاله»تبیین عوامل موثر بر مشارکت زنان در تصمیم گیريهاي اقتصادي- اجتماعی در مناطق روستایی« به تبیین شاخصهاي اقتصادي و تحصیلات و تاثیر آنها بر تصمیم گیريها میپردازد. چرا که زنان روستایی در محدوده مورد مطالعه در امور اقتصادي مشارکتی فعال دارند، اما از سطح تحصیلات، آگاهی و شناختی کمتر نسبت به حقوق خود برخوردارند.
نتایج تحقیق بیانگر این است که با ارتقاي سطح تحصیلات زنان روستایی، انتظارات آنان از مشارکت در تصمیم گیريها نیز افزایش مییابد و هر قدر میزان مشارکت اقتصادي زنان روستایی بالاتر باشد میزان تصمیم گیري آنها نیز افزایش خواهد یافت.[6] بینا و همکاران - - 1382 در پایان نامهي کارشناسی ارشد خود با عنوان»بررسی نقش مشارکت زنان در مقابله با بیابانزایی و عوامل موثر در مشارکت زنان در بیابانزدایی در حوزه آبخیز حبله رود - سمنان - « به بررسی این موضوع پرداخته است که در کشورهاي متاثر از بیابانزایی، مشارکت عمومی به عنوان کلیدي براي طراحی یک پاسخ اثر بخش به تخریب سرزمین میباشد.
مردمی که مشکلات بیابانزایی را تحمل میکنند بویژه زنان، بیشتر و بهتر محیط زیست آسیب پذیري را که در آن زندگی میکنند، میشناسند. بنابراین تسهیل مشارکت آنان در مقابله با بیابانزایی ضروري است. نتایج تحقیق نشان میدهد که میانگین دانش فنی زنان در زمینه بیابانزدایی در سطح متوسط رو به پایین میباشد. رسول بشر دوست - - 1373 در پایان نامهي کارشناسی ارشد خود با عنوان »بررسی میزان مشارکت زنان روستایی شالیکار و نقش آموزشهاي ترویجی در تولید برنج در استان گلستان« به بررسی این موضوع پرداخته که ترویج کشاورزي که رسالت آموزش و ارتقاء دانش حرفه اي کشاورزان را بر عهده دارد، با این نگرش که زن برنجکار گیلانی دقیقاً خود تولید کننده است و در گذار از کشاورزي سنتی نباید تنها و به حال خود رها باشد و برنامههاي آموزشی خاص خود را نیازمند است.
مشارکت در توسعه روستایی امروزه یک امر مهم تلقی شده و شکست استراتژیهاي سنتی توسعه روستایی نیز ناشی از عدم مشارکت عموم مردم روستایی در برنامههاي توسعه عنوان میشود. مشارکت، فرایند درگیري در موقعیتهاي گروهی داوطلبانه سازمانهاي غیر دولتی1 و اجتماع محور2 و مردم محلی در برنامه ریزي یا تصمیم گیري براي اموري است که بر معیشت یا محیط آنان تاثیر میگذارد و آنان را بر میانگیزد تا براي دستیابی به هدفهاي گروهی با پذیرش مسئولیت، یکدیگر را یاري دهند.[7] کلیه دیدگاههاي مختلف را بر حسب توجه به مشارکت میتوان در رویکردهاي روانشناسی و جامعه شناسی تقسیم کرد.
در دیدگاه روانشناختی مشارکت زنان، بر عوامل درونی و روانی تاکید فراوان می شود و اندیشمندانی که عوامل درونی را مورد بررسی قرار داده اند، شناخت سائقی و انگیزشی را تعیین کننده رفتار اجتماعی، اقتصادي و سیاسی دانسته اند.[1] در دیدگاه روانشناختی مشارکت زنان بر سه عامل انگیزه، سائقه و ویژگی هاي شخصیتی به عنوان عوامل تعیین کننده نگرش هاي فردي در مبادرت به فعالیت هاي اجتماعی تاکید میشود و در بررسی فعالیتهاي مشارکت جویانه باید به میزان احساس تعلق او به جامعه، اعتماد به نفس، خلاقیت، استعدادهاي فردي و انگیزه هاي مختلف توجه داشت.[8]