بخشی از مقاله
چکیده:
برخی تئوری ها و دیدگاه های مطرح شده در حوزه شادمانی، به میزان و چگونگی تأثیر عوامل عینی و بهبود شرایط مادی بر سطح شادمانی افراد پرداخته است. تأکید بر پول، به حاشیه رانده شدن حوزه های خصوصی و خودمانی و درنتیجه، تشدید اضطراب ها و کاهش رضایت و شادمانی منجر شده است. به واسطه گسترش آزادی ها، اثرات منفی بازار و پول بر شادمانی جبران شده که این امر نیز، به ثابت ماندن سطح شادمانی منجر شده است.
تغییر در شرایط عینی، حیات انسان ها را به دو بخش کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم می کند و استنباط می شود که تغییر وضعیت عینی در کوتاه مدت، ممکن است احساس آنی رضایت یا نارضایتی به دنبال داشته باشد؛ اما در بلندمدت و با افزایش امنیت اقتصادی و جانی افراد در جوامع، به مرور اهداف فرامادی جای اهداف مادی را گرفته و در این اوضاع، سطح بالای درآمد نقش خود را در بالا بردن سطح شادمانی افراد از دست می دهد.
اکثر مطالعات رفاه ذهنی و شادی، از درآمد برای معرفی پول و ثروت استفاده می کنند. عوامل اقتصادی، هدفی برای شادی نیست؛ بلکه به مثابه ابزاری برای دستیابی به انواع دیگری از اهداف اجتماعی است. استدلال این است که اقتصاد و درآمد، به افراد جامعه اجازه می دهد تا به زندگی بهتر و مرفه دست یابند. پول می تواند بیمارستان ها، مدارس، زیرساخت ها و ... را تأمین کند، ولی نقش آن درایجاد شادی مشخص نیست به همین دلیل در این تحقیق سعی بر این است که عوامل موثر برشادمانی با تاکید برعوامل اقتصادی مشخص شود.
مقدمه
اکثر انسانها و شاید همه آنها می خواهند شاد باشند زیرا بشر از دیرباز به دنبال این بوده است که چگونه می تواند بهتر زندگی کند. چه اسبابی بیشتر موجبات جلب رضایتش را فراهم می کند و با چه ساز و کارهایی می تواند از تنفس در این دنیا لذت و بهره بیشتری ببرد. این درحالی است که فشار های مختلفی که در زندگی معمول انسان امروز از قبیل فشار های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی، روان شناختی و جمعیتی وجود دارد، همگی باعث تجربه کاهش رضایت و شادی افراد در زندگی روزمره می شود.
بدین طریق برای بسیاری از مردم، شادمانی به صورت ناامید کننده ای دور از دسترس باقی مانده است. شادی از یک سو متأثر از ساختار های متعدد جامعه بوده و از سوی دیگر تأثیر گذار بر فرایند توسعه و تعالی جامعه است، به همین دلیل در نیمه قرن 20 به عنوان یکی از موضوعات مورد بررسی روان شناسان و برخی جامعه شناسان و اقتصاددانان مطرح شده و در این راستا برخی مطالعات فراملیتی نیز به انجام رسیده است. به طور کلی محققان بر این باورند که رابطه بین عوامل اقتصادی و شادی به آن اندازه که تصور می شود آشکار و صریح نیست. همچنین از آنجا که یکی از غنی ترین چارچوب های تبینی در ملاحظات جامعه شناختی و اقتصادی معاصر، مفهوم سرمایه است، بررسی شادمانی با تاکید بر عوامل اقتصادی ضرورت می یابد.
اقتصاد و شادمانی
تعاریف مختلفی از سیستمهای اطلاعاتی ارائه شده است که در زیر به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
. مجموعهای از اجزای بهم مرتبط که برای جمعآوری، پردازش، ذخیره و توزیع اطلاعات به منظور حمایت از تصمیمگیری، هماهنگی، کنترل و تجزیه وتحلیل مسائل در یک سازمان کنار هم کار میکنند.
. یک ترکیب سازمان یافته از افراد، سخت افزار، نرم افزار، شبکههای ارتباطی و منابع دادهای که اطلاعات را در یک سازمان جمعآوری، تبدیل و توزیع میکند
. سیستمی که برای کاربران در یک سازمان، داده یا اطلاعات فراهم میکند
. یک سیستم، بصورت دستی یا مکانیزه که شامل افراد، هرگونه تجهیزات کامپیوتری و ارتباطی و روشهای سازماندهی شده برای گردآوری، پردازش، انتقال و انتشار دادهها به شکل اطلاعات مورد نیاز استفاده کننده.
تولید ناخالص داخلی
نخستین شاخص معرفی شده برای پیشرفت اجتماعی و کیفیت زندگی درسال 1941، تولید ناخالص داخلی است که درپی آن، به متداول ترین شاخص مورد استفاده درمقایسه ثروت کشورها و معیاری برای ارزیابی بهزیستی و پیشرفت بر اساس ثروت مادی مبدل شده است. به عبارت دیگر درسطح کلان تولید ناخالص داخلی یا تولید ناخالص ملی معرف"رشداقتصادی“ می باشد که عبارت از افزایش تولید - کشور - در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه محسوب می شود. برای دستیابی به عدد رشد واقعی، تغییر قیمت ها - بخاطر تورم - و استهلاک تجهیزات و کالاهای سرمایه ای ازآن کسر می گردد.
منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتند از افزایش بکارگیری نهاده ها - افزایش سرمایه یا نیروی کار - ، افزایش کارایی اقتصاد، افزایش بهره وری عوامل تولید و بکارگیری ظرفیت های احتمالی خالی در اقتصاد می باشد. اقتصاددانان با استفاده از پیش فرض هایی تولید ناخالص داخلی را برای سنجش پیشرفت اجتماعی و به طور تلویحی کیفیت زندگی تدوین کردند. این پیش فرض ها عبارتند از:
انسان موجودی است که با منطق اقتصادی زندگی می کند. منطق اقتصادی مستلزم آن است که انسان رقابت جو و بیشینه ساز باشد. براساس این تفکر اگر شرایط اقتصادی مطلوبی فراهم گردد، کیفیت زندگی انسان به خودی خود بهبود می یابد. چون دراقتصاد شکوفا و توسعه یافته، نیازهای اساسی انسان تامین خواهد شد. درکشورهای توسعه یافته به نظر می رسد تولید ناخالص داخلی اهمیت خود را به عنوان معیار پیشرفت اجتماعی ازدست داده است. چرا که جنبه هایی را نادیده می گیرد، مانند:
. نابرابری درآمدی - مقایسه اجتماعی -
. همبستگی اجتماعی - رفت و آمد، تحرک و مهاجرت -
. اوقات فراغت و دیگر فعالیتهای غیر بازاری - تعادل زندگی کاری -
. مبارزه با تخریب فیزیکی و اجتماعی - جرم، جنایت و ترور -
. کاهش سرمایه اجتماعی - بازار خصوصی قیمت خدمات جایگزین داوطلبانه -
. وخامت سلامت جمعیت - هزینه مراقبت های بهداشتی - با این همه منتقدان معتقدند که تولید ناخالص داخلی میان هزینه - منفعت، مطلوب - نامطلوب و فعالیت های مولد - آسیب رسان، تمایزی قائل نمی شود، ازاین رو نمی توان این شاخص را معرف کیفیت زندگی دانست.
از سوی دیگر، مطالعات علمی نشان می دهد که رابطه بین پیشرفت اقتصادی و کیفیت زندگی رابطه خطی نیست، بلکه حرکت این دو با یکدیگر تا نقطه ای همسوست که حداقل شرایط مادی مطلوب برای زیست انسان فراهم شده باشد و از این نقطه به بعد، دیگر نمی توان انتظار داشت که تامین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی منجر می شود. زیرا انسان موجود چند وجهی است و با منطق اقتصادی نمی توان بسیاری از رفتارهای اورا تبیین نمود
بسیاری از اقتصاددانان درحال حاضر دریافتند که درآمد نمی تواند معیار اندازه گیری خوشبختی افراد باشد و دولت ها درسراسر جهان شروع به تجدید نظردر روش هایی نمودند که از طریق آن رفاه شهروندان شان را اندازه گیری نمایند.
توسعه پایدار
نیازهای انسانی به بهای ایجاد تغییرات زیست محیطی تأمین می شوند. انسان از بدو آفرینش تلاش کرده است که طبیعت را به منظور تأمین نیازهای خود، به خدمت درآورد درنتیجه فعالیت های انسان بر محیط زیست اثر می گذارد. بحث حول این محور است که آیا چنین فعالیت هایی مضر هستند یا نه؟ آیا محیط زیست آسیب دیده و آیا روند توسعه ادامه خواهد یافت؟
رشد ممکن است موجب غنی تر شدن مردم ود،ش اما لزوماً باعث بهبود وضعیت رفاهی عموم مردم نمی گردد. توسعه اقتصادی باید آثاری گسترده و پیوسته داشته باشد، تا به بهبود سطح زندگی منجر شود. در تلاش برای به دست آوردن دیدگاهی صحیح تر و مناسب تر، توجه به ذخایر محیط زیست نیز بعنوان منبع مورد استفاده انسان برای رسیدن به زندگی مطلوب حائز اهمیت می باشد.
دراین راستا "توسعه پایدار"درسنجش پیشرفت جوامع معرفی گردید.اصطلاح توسعه پایدار در اوایل سال های دهه 1971 درباره محیط و توسعه بکار رفت. از آن زمان سازمان های بین المللی دوستاره محیط زیست، خواهان دستیابی به محیطی مناسب و مساعد برای توسعه سازمان ملل در سال 1992 موضوع توسعه پایدار »منشور زمین« سودمند بودند. کنفرانس در سراسر جهان وارد جریان اصلی شد و برنامه های پایداری در بسیاری از نقاط جهان متداول گردید
توسعه پایدار یعنی بهره برداری از اندوخته های طبیعی کره زمین با توجه به توان زیست محیطی به گونه ای که نظم طبیعی محیط زیست را برهم نزند و هیچ گونه آلودگی زیست محیطی را به همراه نداشته باشد. پس از یک قرن حاکمیت صنعتی شدن، تجارت و توجه به شاخص های کمی بعنوان پیشرفت ملی، توسعه پایدار را می توان بازگشت به طبیعت توصیف نمود.
انرژی به منزله موتور توسعه اقتصادی، اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی انسان تلقی می شود. از سوی دیگر، ضعف در کارآئی جریان تولید، انتقال، توزیع، مصرف و عدم وابستگی لازم به انرژی های مطمئن و سالم که لازمه یک سیاست توسعه پایدار است نیز وجود دارد. به عبارت دیگر توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست در گرو استفاده درست و بهینه از منابع انرژی به خصوص انرژی های تجدید شونده میسر است. بدین ترتیب، استفاده بهینه از انرژی های قابل احیاء، اهتمام در کارایی مصرف انرژی و حفاظت از منابع انرژی و جلوگیری از ایجاد آلودگی های زیست محیطی باید در صدر سیاست انرژی در مقیاس کلان در نظر گرفته شود.
ارتباط متقابل شادمانی و توسعه پایدار
دغدغه توسعه در پارادایم جدید، شادمانی چند جانبه نسل بشر است. بر این مبنا سرانه تولید ناخالص ملی بالاتر، لزوماً نشانه خوشبختی مردم یک جامعه نیست. چرا که معیارهای دیگری نیز دراین بین تاثیر گذارند که تولید ناخالص ملی با رویکرد اقتصادی محض آنها را پوشش نمی دهد. امروزه ادبیات توسعه با گذر از توجه صرف به سرمایه های فیزیکی، انواع سرمایه های تاثیر گذار در فرآیند توسعه مانند سرمایه های طبیعی - شامل مواردی همچون: خدمات، کارکردها، فرآیندها و منابع زایش پذیر بیولوژیک درکنار منابع زمینی زایش ناپذیر نظیر مواد معدنی، سوخت های فسیلی، آب های زیرزمینی و .... - ، سرمایه های انسانی شامل مواردی همچون:
دانش، مهارت، سلامتی، تغذیه، ایمنی، امنیت وانگیزه انسان ها و سرمایه های اجتماعی - مواردی همچون: انسجام اجتماعی، اعتماد متقابل، تشخیص فرهنگی، مشارکت پذیری و تشریک مساعی در امور، برابری فرصت ها، آزادی تشکل های صنفی، نظم و ... - را نیز مورد توجه قرار داده است