بخشی از مقاله

چکیده

خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود. دستیابی به جامعه سالم آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تائید بوده است . هدف پژوهش حاضر بررسی میزان رابطه رضایت زناشویی ،هوش معنوی و استرس زوجین شهر تهران و ارائه راهکارهایی مناسب به زوجین بوده است تا بتوان با پی بردن به نقش و اهمیت این عوامل به پایداری خانواده و رفع اختلافات میان زوجها کمک کرد.

برای این منظور جامعه آماری در این پژوهش کلیه زوجین 20 الی 40 ساله شهر تهران و تعداد افراد نمونه در این تحقیق شامل 100 - 200 مرد متاهل و 100 زن متاهل - نفر از زوجین شهر تهران که به صورت تصادفی انتخاب شده اند .در این پژوهش از پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ برای سنجش رضایت زناشویی زوجین و پرسشنامه هوش معنوی کینگ وپرسشنامه استرس که روایی و پایایی هر یک در پژوهش های پیشین احراز شده،استفاده شده است. و روش تحقیق از طریق آمار توصیفی – استنباطی انجام گرفت. ما در این پژوهش به این نتایج دست یافتیم که بین میزان رضایت زناشویی ، هوش معنوی و استرس همبستگی بالایی وجود دارد. تحقیقات حاضر نشانگر آن است که میزان هوش معنوی در رضایت از زندگی، رشد، غنا وکاهش استرس کمک می کند.

مقدمه

ازدواج رابطه ی انسانی پیچیده ظریف و پویا می باشد که از ویژگی های خاصی برخوردار است . همچنین توجه به کانون خانواده با محیط سالم و سازنده و روابط گرم و تعاملات میان فردی و صمیمی ای که می توانند موجب رشد و پیشرفت افراد گردند از جمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب می شوند. شواهد فزاینده ای وجود دارد که شیوه های درک ، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها می گذارد.تاثیر منفی "باورهای غیر منطقی" یا در نهایت معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تاکید قرار دارد.

اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان در چند دهه گذشته، بهصورتی روزافزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روانشناسی از یکسو، و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، موجب شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواستهها و نیازهای مادی اهمیت بیشتری بیابند. یکی از ضرورتها در عرصه انسانشناسی، توجه به بعد معنوی انسان از دیدگاه دانشمندان، بهویژه کارشناسان سازمان بهداشت جهان1است که اخیراً انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند.

ضرورت دیگر این موضوع، ظهور دوباره کشش معنوی و نیز جستوجوی درک روشنتر از ایمان و کاربرد آن در زندگی روزانه میباشد. سازه هوش معنوی یکی از مفاهیمی است که در پرتو توجه و علاقه روانشناسان به حوزه دین و معنویت شکل گرفته است. مفهوم »هوش معنوی« در ادبیات آکادمیک روانشناسی، برای اولین بار در سال 1983 توسط گاردنر با عنوان هوش وجودی و در سال 1996 توسط استیونز و بعد در سال 1999توسط رابرت امونز مطرح شد. هوش معنوی موضوع جدیدی است که مطالب نظری و یافته های پژوهشی و تجربی در موردآن اندک است . به اعتقاد آمرام و درایر هوش معنوی مجموعه ای از توانایی هاست که افراد برای ارتقای عملکرد روزمره زندگی خود از آن استفاده می کنند.

هوش معنوی ما را قادر می سازد همه چیز را آنطور که هستند ببینیم. این هوش همان هوشی است که رهبران مشهور و محبوب جهان را هدایت کرده است. رهبران معنوی با داشتن این هوش می توانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند. پژوهشگران بسیاری بر ارتباط میان مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کرده اند. توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به شمار می رود .

نقش مذهب قطعی است زیرا که مذهب به خودی خود مولّفه های بسیاری هم چون روش های زندگی، سیستم های اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره در بر می گیرد.مذهبی بودن به طور معنی داری با رضایت زناشویی مرتبط است. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آرام کننده، برای زوج های مذهبی در حین تعارض عمل می کند، بدین نحو که عبادت کردن هیجانات خصمانه و تعاملات هیجانی را کاهش می دهد.

و از عوامل دیگر که از مفاهیم مهم در مطالعه روانشناسی و بهداشت روانی به شمار می آید استرس است و به کیفیات گوناگون در زندگی اطلاق می شود و به عنوان علل بسیاری از درد ها ، ناراحتی ها و بیماری ها و بیماری ها تلقی می شود . مردم عادی آن را پدیده ای رنج آور و ناخوشایند ، پزشکان مسئله را از دید واکنش های فیزولوژیک روانپزشکان بنا را بر فشارهای عصبی و به کار بردن مکانسیم های سایکوفیزیولوژیک و بالاخره روانشناسان آن را تغییر رفتار و حالات هیجانی و بحرانی می دانند. هالفورد - 1384 - بیان می کند زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می دهند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید