بخشی از مقاله
چکیده
امروزه سازمان ها، دانش را به عنوان ارزشمندترین و کاربردی ترین منبع برای خود قلمداد می کنند و بر این اعتقادند که برای اینکه بتواند در محیط پر رقابت امروز باقی بمانند باید قابلیت ها و منابع فکری خود را مدیریت کنند. با وجود این هنوز برخی نکتهها در مباحث کنونی دانش سازمانی مبهم است. شرکتها نه تنها یاد میگیرند، بلکه آنها فراموش نیز میکنند.« در حقیقت مدیریت دانش به دنبال خلق فرآیندهایی است که نهتنها به یادگیری و حفاظت از دانش مفید، بلکه برای عدم یادگیری و پرهیز از آنچه که مهم نیست هم به کار آید.فراموشی همانند یادگیری ساده نیست و ممکن است زیان آور یا سودمند باشد و در دو بعد هدفمند و غیرهدفمند قابل درک است.
اما در هر حال بهگونه چشمگیری هم در بعد مثبت و هم در بعد منفی بر رقابتپذیری یک شرکت موثر خواهد بود. فراموشی سازمانی برعکس یادگیری سازمانی که به ذخیره دانش سازمانی میافزاید، موجب کاهش و از دست دادن دانش سازمانی میشود. فراموشی سازمانی هدفمند باعث رهایی از دانش غیر مفید و زمینه سازی برای تغییر وتحول و یادگیری در سازمان و در نهایت کسب مزیت رقابتی و افزایش رقابت پذیری در سازمان خواهد شد.لذا در پژوهش پیش رو که به روش مطالعات اسنادی انجام می شود فراموشی سازمانی از مناظر گوناگون سازمانی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
مقدمه
سازمان با عملکرد برتر، سازمانی است که در یک دوره زمانی بلند مدت از راه توانایی انطباق مناسب با تغییرات و واکنش سریع به این تغییرات، ایجاد ساختار مدیریت منسجم و هدفمند، بهبود مستمر قابلیتهای کلیدی و رفتار مناسب با کارکنان به عنوان اصلیترین دارایی، به نتایجی بهتر از سازمانهای همتراز دست مییابد
سازمان های امروزی نیز در دهه های اخیر به سوی رقابتی شدن پیش می روند .عرصه رقابتی در سازمان ها، بسیار پیچیده و دشوار می باشد و در پیش بینی های بازار آینده، وضعیت بس پیچیده تر را ترسیم می نماید .اینجاست که اگر به عرصه رقابتی و راهکار های منطقی و هوشیارانه توجه نشود، کم کم از صحنه رقابت حذف می شوند .از آنجا که فراموشی سازمانی می تواند بر رقابت پذیری شرکت و یا سازمان تأثیر بگذارد، سازمان نیاز به فرآیندهایی دارد تا اطمینان یابد دانشی که باید دور ریخته شود، فراموش می شود و دانشی که مفید بوده، فراموش نمی شود
فراموشی سازمانی، توانایی حذف دانش منسوخ و ناکارآمد است و بخش مهمی از پویایی دانش در سازمان ها محسوب میشود. فراموشی سازمانی با پویایی دانش مرتبط است و در یادگیری سازمانی، ضروری است که برای همگامی با محیط کنونی، برنامه های جدید و روندهای اجرایی استاندارد اتخاذ شوند. در این مسیر، توجه به فراموشی سازمانی می تواند در موفقیت برنامه های یادگیری سازمانی، مؤثر باشد.
سازمان ها برای بهبود جایگاه رقابتی خود، مجبور هستند برای نگهداشت دانش موجود و نیز یادگیری دانش های نوین مدیریت دانش را به کار گیرند . تلاش سازمان در زمینه مدیریت دانش به دو بخش قابل تفکیک است : نخست، سازمان باید به آنچنان توانمندی دست پیدا نماید تا بتواند دانش نوین را بیاموزد که این بخش را یا دگیری سازمانی گویند . دوم، سازمان باید بتواند در برخی از موقعیت ها، دانش سازمانی خود را آگاهانه کنار بگذارد و دانش جدیدی را جایگزین نماید که این بخش نیز فراموشی سازمانی نامیده می شود.
فراموشی سازمانی پدیده ای مهم و حیاتی است که به خوبی درک نشده و همانند یادگیری ساده نیست .فراموشی به دو طبقه کلی قابل تقسیم است :فراموشی تصادفی - غیرهدفمند - که زیان آور بوده و فراموشی هدفمند - با قصد و نیت - که می تواند سودمند باشد در هر دو صورت فراموشی سازمانی بر رقابت پذیری یک سازمان مؤثر است به عبارتی دیگر در حالی که کوتاهی و قصور در به یادآوردن نوعی از دانش - فراموشی تصادفی - می تواند به رقابت پذیری زیان وارد کند
از طرفی دیگر، فراموشی عمدی و همراه با -نیت - فراموشی هدفمند - نوعی یادگیری است که به واقع باید از آن حمایت کرد. بنابراین کسب و کار ها علاوه بر یادگیری نیازمند مدیریت فرایندهایی است که اطمینان حاصل کند از فراموش کردن آن نوع دانشی که باید کنار گذاشته شود و فراموش نکردن به طور خلاصه مدیریتی فراموشی سازمانی - دانشی که باید نگهداشته شود و به دو دلیل مهم و وظیفه ای حیاتی است:
-1از دست دادن دانش سازمانی میلیون ها دلار برای شرکت ها هزینه در بردارد، چرا که دانش از دست رفته به معنا از دست دادن توانایی ها و قابلیت ها بوده و در پی آن قابلیت رقابت پذیری سازمان را از بین می برد .هنگامی که یک سازمان خودش را در موقعیتی می بیند کهقبلاً دانشی داشته و دوباره قصد دارد به آن دست یابد، را به معنای اتلاف منابع و نوعی دوباره کاری است، در چنین شرایطی نه تنها زمان و پولی که صرف این دانش و مهارت ها شده از دست رفته است، بلکه هزینه فرصت را نیز به دنبال خواهد داشت.
-2یادگیری سازمانی اغلب به فرایندهای فراموشی سازمانی - فراموشی هدفمند - وابسته است .این به آن معنا است که شرکت هایی که در خود قصد ایجاد تغییر دارند، تنها نیاز به کسب توانایی های جدید نداشته بلکه اغلب باید دانش قدیمی که آنها را در گذشته محدود کرده است را نیز فراموش کنند
دی هلن و فیلیپس - - 2004 به اهمیت استراتژیک فراموشی سازمانی هدفمند، رابطه آن با مباحث مدیریت استراتژیک و کسب مزیت رقابتی تأکید می کنند و بیان می کنند .همچنین از دیدگاه ایشان این نوع فراموشی مرتبط با نوعی از سازمان تحت عنوان سازمان فراموش کننده بوده و زمینه ای برای تحقیق در خصوص این نوع سازمان می باشد.
مهمترین موضوعی که ساز مان را به سمت فراموشی سوق می دهد، ناتوانی در کسب و انتشار یادگیری در سازمان می باشد .عدم به کارگیری دانش حاصل از یادگیری، ناتوانی شرکت در کدگذاری و مستندسازی دانش و نداشتن انگیزش برای تسهیم آن، مهم ترین عامل فراموشی دانش در شرکت هاست.فراموشی سازمانی برعکس یادگیری سازمانی که به ذخیره دانش سازمانی می افزاید، موجب کاهش و از دست دادن دانش سازمانی می شود
ادبیات تحقیق
دانش، اغلب به عنوان سرمایه فکری یک شرکت نام گذاری می شود و بسیار حیاتی و مهم است. فراتر از نام تجاری و دارایی های فیزیکی ، یک شرکت دانش را از سال ها تجربیات خود در مواردی مانند تولید، مهندسی و فروش به دست می آورد .این تجربه انباشته شده به همراه اطلاعات جمع آوری شده از منابع خارجی، منابع حیاتی یک شرکت را شکل می دهند .منشأ دانش شخص انسان است و به وسیله کامپیوتر تولید نمی شود .در حقیقت آنچه افراد می دانند و به وسیله آن کارهای خود را انجام می دهند. از دید برخی محققان دانش به دو دسته قابل تقسیم است :دانش صریح و دانش ضمنی.
دانش صریح،دانشی عینی است .یک نمونه از این نوع دانش را می توان در طراحی های فنی و اختراعات نام برد. این نوع دانش در قالب کلمات و اعداد قابل بیان و به شکل داده، فرمول علمی، مشخصه ها، راهنما و کاتولوگ ها ظاهر شده و برای استفاده دیگران، قابلیت به اشتراک گذاشتن را دارد. این نوع دانش قابل انتقال است تا برای شرکت هایی که با یکدیگر همکاری می کنند در دسترس باشد .این نوع دانش قابل کدگذاری و ذخیره در پایگاه داده ای بوده تا به سادگی برای هر شخص در شرکت قابل دسترسی باشد .نوع دیگری از دانش، دانش ضمنی است که به آسانی بیان نمی شود
این نوع دانش به شدت شخصی بوده و به سختی قابل فرموله کردن و به اشتراک گذاردن با دیگران است.بینش های ذهنی، شهود و حدس و گمان ها در این طبقه از دانش قرار می گیرند .اصل و منشأ این نوع دانش به طور عمیق ریشه در تجربیات، ایده ها، ارزش ها و احساسات فردی دارد.دانش ضمنی نیز دو بعد دارد :یک بعد، بعد فنی است که دربرگیرنده مهارت های فردی غیررسمی یا هنرهاست و بعد دوم، بعد شناختی است که دربرگیرنده عقاید، ایده ها و ارزش ها،و تصویر کلی و الگوهای ذهنی است .دانش سازمانیمعمولاً در قالب ضمنی پدیدار می شود و می تواند به دانش صریح تبدیل شود.
اهمیت دانش در سازمان تا به آن حد است که مهم ترین منبع یک شرکت بوده و از زمین، نیروی کار و سرمایه با ارزش تر و برخلاف دیگر دارایی های معمول ارزش آن کاهش پیدا نمی کند .دانش، 75 درصد ارزش یک شرکت را دانش سازمانی - دربردارد، اما هیچ جایگاهی در ترازنامه شرکت ندارد و همانند دانش فردی می تواند ضمنی یا صریح باشد
کیتینگ و همکاران - - 1996 بر این اعتقادند که دانش سازمانی بیشتر شکلی از دانش است ، که ابتدا به صورت ضمنی آغاز می شود و می تواند به دانشی صریح تبدیل شود از دیدگاه مبتنی بر دانش ، شرکت ها مخازنی از دانش هستند که در دارایی ها ،امتیازات و موهبت ها، قوانین ، امور جاری، فرایندهای عملیاتی استاندارد ، الگوهای ذهنی این ذخیره و مخزن دانش - و منطق های مسلط جای گرفته اند سازمانی موجب هماهنگی فعالیت های افراد در درون سازمان می شود تا نتایج سازمانی حاصل شود یادگیری سازمان مرتبط با فرایندهایی است که سازمان ها به این ذخیره دانش و قابلیت های خود می افزایند و در این صورت دانش نتیجه و اثر یادگیری است.در حقیقت یادگیری بیانگر افزایش در دانش یا تغییر در چیزی است که در گذشته آن را می دانستیم - یعنی تصحیح یک اشتباه و خطا یا تغییر از یک نظریه به- نظریه دیگر