بخشی از مقاله
چکیده
ارتباط مستقیم قرآن با عقاید اسلامی مهم ترین عنصري است که سبب ایجاد انحصارگرایی صنفی در انجام تحقیقات قرآنی توسط عالمان مسلمان گردید. همین مسأله باعث نوعی کنترل در مواجهه با قرآن و تطابق دستاوردهاي علمی با جهان بینی اسلامی بود زیرا عالمان دینی از شناخت کامل قرآن برخوردار بودند. لکن با تحولاتی که امروزه در حوزه گرایش به مطالعات میان رشتهاي و دوري از انحصارگرایی علمی پدید آمده پژوهشگران مختلفی دست به تحقیق در قرآن میزنند فلذا ناظر به اجتناب ناپذیر بودن این فضا و همچنین حساسیت پژوهش در قرآن، تدوین فرایند و الزامات پژوهشهاي قرآنی ضروري می نماید.
مقدمه
قرآن به عنوان کتابی آسمانی داراي ویژگی هاي خاص و منحصر به فردي می باشد که موجب تفاوت آن با انواع مشابهاش گردیده است. همین ویژگی هاي منحصر به فرد قرآن موجب گردیده است که کار با آن پیچیدگی هاي مخصوص به خود را داشته باشد. از طرف دیگر نیازهایی همچون تولید علوم انسانی بر مبناي قرآن و لزوم توسعه مطالعات قرآنی به منظور بر طرف کردن نیازهاي روز جامعه، خواه ناخواه باعث گردیده است که لزوم و نیاز ورود مطالعات میان رشته اي به عرصه هاي قرآنی بیش از پیش خود را نشان دهد.
هرچند که سابقه مطالعات میان رشته اي به چند دهه اخیر بر نمی گردد و در خود سنت علمی مسلمانان نیز به نوبه خود به چنین ابعادي پرداخته گردیده است اما امروزه با توجه به گستره ي وسیع علوم باید به دنبال رسیدن به الگوهایی بود که در آن ابعاد مشترك قرآن و علم برگزیده شده انتخاب شود و زمینه هاي مطالعات نیز تعیین گردد.
این الگوها می توانند به مثابه ي نقشه ي راهی باشند که یک محقق براي رسیدن به ابعاد دیگري از آن علم که می تواند نیازي را برآورده کند پرداخته و از آن براي حل سوالات خود در آن بعد استفاده کند. لازمه ي چنین امري نیز در آن می باشد که در گام اول شاخه هایی از علوم که به دنبال ارتباط آنها با قرآن هستیم شناسایی و پس از آن با به کارگیري ابعاد صورت گرفته الگوهاي مد نظر را ترسیم نماییم. این الگوهاي به مثابه ي مقدمه اي می توانند باشند که به عنوان پایه اي کاري در دسترس محققان قرآنی صورت بگیرد تا هرکدام براساس شاخه هاي تعیین شده تحققیات مد نظر خود را انجام دهند.
.1 ضرورت ترسیم الگوهاي میان رشته اي در مطالعات قرآنی
آنچه در باب مطالعات قرآنی می تواند محقق را از حصر گرایی روش شناختی باز دارد، توجه به چند تباري بودن مسائل دین پژوهی است. با اخذ رویکرد کثرت گرایانه به همهي مشربها و شاخههاي معرفتی می توان رهیافتی ژرف نگر و جامع گرا به دست آورد - قراملکی،1390،ص. - 112 بنا براین برخلاف الگوهاي پژوهشی پیشینیان که در هر رشته علمی لزوماً و فقط یک روش پژوهشی خاص را به کار می بردند، باید گفت مطالعات قرآنی دانشی با موضوعات متعدد بوده و از تنوع روشها برخوردار است و لزومی ندارد در پژوهشها، خود را به شیوه واحدي محدود سازیم؛ بلکه در هر یک از آنها می توان با توجه به نوع مسأله یک یا چند روش از روش هاي مرسوم در سایر علوم را به کار برد.
مطالعات قرآنی بسته به نوع مطالعهاي که می خواهد انجام دهد از روشهاي مختلفی پیروي میکنند؛ مثلاً در مفردات قرآن روشهاي زبان شناختی جدید و قدیم، در اعجاز قرآن روش کلامی، در علم اسباب نزول روش تاریخی و روایی و در بعضی از مباحث ناظر به روابط بین آیات مانند عام و خاص روش علم اصول را می توان به کار بست. مطالعهي میان رشتهاي، تحلیل مسألهاي واحد در پرتو رشته ها و دانش هاي گوناگون است.
دانشهایی چون کلام، فلسفه، اصول فقه، قرآن وحدیث تداخل در مسائل و اشتراك در موضوع دارند. بنابراین مواجهه ي میان رشته اي با مسائل و موضوعاتی که به دانشهاي بسیار تعلق دارند، ضروري است. اخذ یک رویکرد و فرو نهادن رویکردهاي دیگر در بررسی مسائل و موضوعات مشترك، تنها بعدي از یک پدیدار را نشان می دهد، در حالیکه با اخذ رویکرد میانرشته اي ضعف و قوت هر رویکرد معلوم می شود و شعاع کشف و توان برهان و حجت آن روشن می گردد. به عنوان مثال الهیات بالمعنی الاخص در فلسفه با مباحث متکلمان، عرفا، مفسران قرآن و اهل حدیث کم و بیش مسائل یکسانی دارد.
لذا اگر هر دانشمند با حصر توجه به روشها، مبانی و رهیافتهاي موجود در دانش خود به تحلیل مسائل پرداخته و به بی حاصل خواندن رهاوردهاي دیگر حوزه هاي معرفتی بپردازد، در این صوت از توجه به مباحث سایر علوم در همان زمینه خود را محروم ساخته است. علاوه بر آن، حصرگرایی و مواجهه انکاري هر علمی با دیگر علوم به تدریج به درون گستره آن علم نیز سرایت می کند و در نتیجه نزاع بین اندیشه هاي مختلف را به تعصب بر روي عقاید موجب می گردد.
براي حل این مشکل و براي گریز از حصرگرایی روش شناختی - - methodological exclusivism، روي آوردن به کثرت گرایی روش شناختی - - methodological pluralism بهترین راه حل است و مطالعات میان رشته اي - interdiciplinary - studies، به منزله ي برنامه ي پژوهشی مبتنی بر کثرت گرایی روش شناختی، محقق را از حصر توجه به دانش واحد فراتر برده و او را نسبت به دانشهاي مختلف ناظر به یک مسأله واحد بینا می سازد. بنا براین می توان گفت: مطالعه میان رشتهاي به معناي برخورداري از کثرت روشها و ابزارهاست. مراد از کثرت گرایی روش شناختی که در تعریف مطالعه میان رشته اي به کار می رود، صرف تعدد روش نیست، بلکه مراد، تعدد روش در مقام حل مسأله ي واحد است.
مثلاً الهیات بالمعنی الاخص فیلسوفان، مباحث خداشناسی عرفا و بحث از اثبات صانع و اوصاف او در علم کلام مسأله ي واحدي است که با رویکردهاي گوناگون و روش هاي مختلف مورد بحث و نظر قرار می گیرد. پس تنوع روش ناظر به مسأله واحد را می توان کثرت گرایی روشی خواند. تفاوت مطالعه ي میان رشته اي با حصر گرایی روش شناختی در این نکته بسیار مهم است که مطالعه ي میان رشتهاي دیدگاههاي دیگر را مردود و پوچ نمی انگارد و طریق مواجهه با آنها را روش گفتگوي موثر می داند. به سخن دیگر مطالعه ي میان رشته اي، شناخت پدیدار در پرتو گفتگوي موثر بین رهیافتهاي دانشهاي مختلف است.
مطالعه بین رشتهاي به معناي مخلوط کردن دو رشته با هم نیست؛ یعنی وقتی میگوییم فقه و اقتصاد یا مطالعات قرآنی و زبان شناسی، به این معنا نیست که از ترکیب این دو به دستاوردي برسیم که نه زبان شناسی و نه علوم قرآنی بلکه چیز سومی شده باشد. دو رشتهاي که در یک مطالعه بین رشتهاي در ارتباط با هم قرار میگیرند، از نظر نقشی که نسبت به هم ایفا میکنند، معمولاً یک وضعیت مشخصی دارند.
یکی از آنها به عنوان رشته خادم است و دیگري به عنوان رشته مخدوم مطرح می گردند که به صورت کاملاً تعریف شده می باشند. در صورتی یک رشته به عنوان رشته خادم مطرح می شود که روش خود در اختیار طرف مقابلش قرار دهد؛ و رشتهاي رشته مخدوم یا سرویس گیرنده محسوب می گردد که محتوایش را در اختیار قرار می دهد. به این ترتیب وقتی دو رشته کنار هم میآیند تا یک مطالعه بین رشتهاي را سامان دهند سهم یکی روش و سهم دیگري محتوا می باشد و با استفاده از روش بر روي محتوا کار گیرد و مطالعه میان رشته اي محصولی است که از این رابطه دو سویه به دست می آید.
اگر تلفیقی مثلاً بین زبان شناسی و مطالعات قرآنی انجام شود؛ در حالتی که زبان شناسی روش خود را ارائه و طرف مقابل محتوا را متقبل گردد. سپس با روش هایی که از زبان شناسی گرفته شده روي متنی که از علوم قرآنی گرفته ایم کار شود. نتیجه ي چنین تلفیقی روشن شدن مطالبی در مورد قرآن یا روشن شدن مطالبی در مورد حدیث است.
این ارزش افزوده و دانشی که تولید شده است به اطلاعات علوم قرآنی اضافه میشود ولی چیزي به اطلاعات زبان شناسی افزون نمی گردد. زبان شناسی همان روشهایی است که از قبل داشته است. اگر روزي قرار بشود علوم قرآنی به زبان شناسی کمک کند جایشان را عوض میکنند. یعنی علوم قرآنی باید علم خادم شود و زبان شناسی علم مخدوم و در این جا یک جانبه و بدون چشم داشت اطلاعاتی باید به زبان شناسی اضافه شود.
.2 الزمات ترسیم چارچوب براي الگو هاي میان رشته اي در مطالعات قرآنی
مهم ترین ادعایی که در مطالعات میان رشته اي مطرح می شود دور بودن از یکسو نگري وانحصار گرایی علمی است. باید اذعان نمود که رسیدن به الگوهاي میان رشته اي مستلزم تبیین چارچوب هایی می باشد که مورد توافق هر دو طرف قضیه یعنی قرآن و علمی که به عنوان میان رشته وظیفه تبیین مسأله اي قرآنی را دارد باید در نظر گرفته شود.
در تبیین برخی از این چارچوب هاب باید توجه نمود که از جانب قرآن انعطافی نباید صورت بگیرد زیرا قرآن به عنوان منبعی اعتقادي تنها در صورتی می تواند اصالت هاي خویش را حفظ کند که در برابر هر عقیده اي انعطاف نشان ندهد. به طور کلی ابعادي که براي ترسیم چارچوب الگوهاي میانی رشته اي در مطالعات قرآنی می بایست مد نظر قرار گرفته شود را در سه بعد الزامات معرفت شناختی - - Epistemology، الزامات نظام اصطلاحات - - Terminology و الزامات روش شناختی - - Methodology می توان تقسیم کرد که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد.