بخشی از مقاله
چکیده
جهانی که امروز در آن زندگی می کنیم، به دلیل رشد فناوری و گسترش روز افزون ارتباطات، خواه ناخواه هر روز کوچک و کوچک تر می شود و امتزاج و اختلاط فرهنگ ها افزون تر می گردد. اما "جهان هم چنان که در اثر توسعه ارتباطات کوچک تر می شود، از جهت قضایای ذهنی گسترش می یابد و برای حل مسائل خود نیازمند تخیلی نیرومند تر است.
بنابراین، امروز اکثر صاحب نظران و نظریه پردازان علوم اجتماعی و سیاسی و حتی اندیشمندان جهان تجارت و اقتصاد به این باور رسیده اند که تنها در پرتو صلح جهانی و تبادل و تفاهم فرهنگی می توان انسان معاصر را در دهکده جهانی کنار یکدیگر نگه داشت و انسانیت را حفظ کرد. بر این اساس، نظریه های گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها، سرلوحه انسان قرن بیست و یکم قرار گرفته است .
موضوعی که هر انسان آگاه و اندیشمندی را در هر سطحی که باشد به دورنمای ارتباطات جهانی خوشبین می کند و نوعی آرامش روانی برایش به همراه می آورد. امانکته مهم و اساسی در فرایند این گفت و گوها و تبادلات فرهنگی که شاید بتوان بدان کم تر توجه شده ومی شود، ابعاد آسیب شناختی،مخصوصاً آسیب شناسی روانی برخورد و تغییرات فرهنگی است که اگر بدان توجهی اساسی نشود و به موازات طرح های نزدیکی فرهنگ ها بدان پرداخته نگردد، دردهه های بعدی شاهد بسیاری معضلات و آسیب های جدید برای این انسان امیدوار به آینده خواهیم بود. آسیبی که طی چندین دهه گذشته در بسیاری از کشورها، فرهنگ ها و تمدن ها آثار نگران کننده خود را به جای گذاشته است آثاری که ناشی از تغییرات فرهنگی است.
مقدمه:
یکی از عوارض و پیامدهای جدید آمیختگی فرهنگ ها که همراه با تبادل اطلاعات گوناگون است , تعارض و تضاد یا به عبارتی شکاف بین نسل هاست که اختلاف نظر و کشمکش هایی را بین نسل جوان با والدین و مسئولان جوامع به دنبال داشته است. اگرچه، یکی از جنبه های مثبت این پدیده پویا شدن جامعه است، لیکن از جنبه آسیب شناسی روانی و اجتماعی، موضوع شکاف بین نسل ها بسیار حائز اهمیت است.
فرهنگ:
فرهنگ عبارت است از » مجموعه ای از اعمال و رفتار اکتسابی و شیوه تفکر فراگرفته شده ای که بین افراد یک جامعه مشترک بوده، اختصاص به آن دارد... « یکی از رسالت های هر فرهنگ، حفظ حقوق و امنیت فرد در اجتماع است. موازین دینی و اخلاقی و نیز آداب و رسوم اجتماعی هر جامعه ای نظامی را پایه ریزی می کند که افراد متعلق به آن جامعه در نظام فرهنگی مربوط، از کودکی نسبت به حدود و ثغور اختیارات و انتظارات خویش در محیط خانواده و در گروه، معرفت حاصل کرده، خود به خود به گونه ای عمل می کنند که محل و موقع آنان در جامعه مراعات شده، محفوظ می ماند.
»تغییر فرهنگی فرایندی است که طی آن اجزای مختلف یک فرهنگ با گذشت زمان دگرگونی پیدا می کند. هرگونه دگرگونی در اجزا و کلیت فرهنگ، در سازمان های اجتماعی تحولاتی را پدید می آورد و اگر شتاب این دگرگونی ها فزونی یابد، می تواند آسیب هایی را در پی داشته باشد.وقتی تغییرات فرهنگی حاد باشد و بر ساز و کارهای انطباقی و حمایت های اجتماعی افراد آن جامعه تسلط پیدا کند، می تواند فشار زیادی وارد نموده، شوک فرهنگی ، ایجاد کند.
شوک فرهنگی با اضطراب، افسردگی، احساس جدا شدن، مسخ شخصیت و مسخ واقعیت همراه است و با این عوارض و علائم مشخص است.
بر اساس همین منبع، شوک فرهنگی عبارت است از انتقال فرهنگی عمیق و زمانی روی می دهد که شخص ناگهان وارد فرهنگی متفاوت می شود، یا وفاداری های او بین دو فرهنگ تقسیم می گردد.
مسخ شخصیت عبارت است از "احساس با ثبات و تکرار شونده گسستگی. انگار که شخص یک مشاهده گر بیرونی فرایندهای روانی یا
بدنی خویش استمثلاً، - احساس این که شخص در حال رؤیاست - . مسخ شخصیت، ناراحتی قابل توجه بالینی به وجود آورده، موجب تخریب در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه های مهم می گردد. - انجمن روان پزشکی آمریکا، 1994، ص - 178 در مسخ واقعیت، فرد احساس می کند که مردم، وقایع و محیط تغییر کرده، غیر واقعی به نظر می آیند.
موضوع تأثیر و تأثرات فرهنگی به حدی اهمیت پیدا کرده که اینک در طبقه بندی اختلالات روانی، مسئله فرهنگ پذیری، به عنوان یکی از حالت هایی که باید کانون توجه بالینی قرار گیرد، آورده می شود. بر اساس طبقه بندی روانی انجمن روان پزشکی آمریکا - D.S.M.4 - مسئله فرهنگ پذیری را زمانی به کار می برند که کانون توجه بالینی یک مسئله مربوط به سازش با فرهنگی متفاوت است.دوره های انتقال فرهنگی، با رسوم متفاوت و بی ثباتی تعیین نقش، می تواند آسیب پذیری شخص را نسبت به فشار زندگی بیش تر کند و انتقال فرهنگی عمیق می تواند ناراحتی شدید به وجود آورد که همان شوک فرهنگی است. - کاپلان و همکاران، ج سوم، ص642و - 643 بر اساس گزارش همان منبع، میزان مراجعین به بیمارستان ها به علت اختلالات روان پزشکی در آمریکا بین مهاجرین، نسبت به خود آمریکایی ها عیار بالاتری دارد و به نظر می رسد که علائم پارانوئید نیز در بین گروه های مهاجر شایع تر است.
تغییر نامطلوب از هر نوع که باشد، خواه ناخواه دشواری تطابق یا سازگاری اجتماعی را به همراه دارد. یعنی فرد به زحمت می تواند خود را با تغییرات تازه همراه کند و این ناسازگاری، علت بسیاری از ناراحتی های عصبی اجتماعی معاصر است
با نزدیک شدن فرهنگ به یکدیگر، تأثیرگذاری آن ها بر یکدیگر نیز افزایش می یابد و به همان نسبت موضوعات سازگاری و انطباق نیز بیش تر می گردد. زیرا: "کشفیات و اختراعات و دانش علمی با تصادعی هندسی پیش می رود و توده مردمعموماً منفعل و اسیر رفتار کلیشه ای خود نمی توانند با مشکلات و معضلات مقابله کنند.
اگر بشر نتواند هم چنان که دانش او محیط را تغییر می دهد، انطباقی نوین و مبتکرانه با محیط پیدا کند، فرهنگ، آسیب جدی خواهد دید و بهایی که بشر به خاطر فقدان خلاقیت خواهد پرداخت، نه تنها نتیجه آن ناسازگاری های فردی و آسیب های روانی گروهی است، بلکه فرهنگ خود را نیز از دست خواهد داد." - شیرازی، - 1376 انسان در فرایند تغییر فرهنگی اصولاً هر نوع تغییری مجبور است به انطباق ها و سازگاری های جدیدی تن در دهد که با توجه به تفاوت های فردی افراد و میزان تحمل متفاوت اشخاص در برابر فشارهای ناشی از تغییر، اختلالات انطباقی و سازگاری، از عوارض شناخته شده ناتوانی در انطباق است. گفته شد که یکی از پیامدهای مسئله فرهنگ پذیری اضطراب است. اختلالی که یکی از شایع ترین اختلالات بشر در قرن بیستم بوده، هنوز هم ادامه دارد. "بنا بر عقیده فروید،اضطراب، بهایی است که بشر کنونی برای تمدن می پردازد."
به دلیل این که تغییر فرهنگی، سازگاری های جدید را می طلبد، اضطراب منتشر یا تعمیم یافته در افراد نیز افزایش می یابد." ویژگی عمده این اختلال - اضطراب تعمیم یافته - ترس از آینده است. این ترس بی اساس بوده، به موضوع معینی مربوط نمی شود." - آزاد، - 1374 عدم انطباق فرد با دگرگونی های سریع و تغییرات فرهنگی ناپایدار عصر کنونی، آشفتگی های دیگری از نیز در پی خواهد داشت.
بنا بر عقیده ستوده 1376 - - ، برخی از این آشفتگی ها و نابسامانی ها عبارت اند از: 1 گسیختگی فرهنگی 2 بی اعتمادی 3 از خود بیگانگی .
الف گسیختگی فرهنگی:
گسیختگی فرهنگی یعنی اشکال در نحوه انتقال تجربه ها از گذشته به حال. از ویژگی های این گسیختگی آسیب دیدن فرایند انتقال سنت ها، دانش و تجربیات یک نسل به نسل دیگر و ایجاد بی هویتی در نسل های بعدی است ... در اثر این دگرگونی ها، سنت ها و آداب و رسوم رو به سستی می گذارد، بی آن که فرهنگ سنتی تثبیت یا فرهنگ جدیدکاملاً جذب شده باشد. در نتیجه روند مذکور، بی ریشگی ها و جانیافتدگی ها، دامن زده شده، مردم کشورهای در حال توسعه در ارتباط با شیوه های زیستی بی اعتماد وازخودبیگانه می شوند. - همان منبع -
ب بی اعتمادی:
بی اعتمادی پدیده ای روان شناختی است که فرد اطمینان به خود را از دست میدهد و به ناتوانی خود اذعان دارد. - منبع قبل - در این مسیر، اختلال جدی دیگری تحت عنوان درماندگی آموخته شده مطرح است. درماندگی آموخته شده زمانی بروز می کند که فرد در شرایط خاص تحت فشار قرار گیرد و بر فشار و شرایط موجود کنترل نداشته باشد.... معادل های درماندگی آموخته شده عبارت اند از:
بی میلی برای انجام هر عملی برای کسب تقویت یا گریزازتنبیه،منفعل بودن به طور کلی، گوشه گیری،ترس،افسردگی و پذیرا بودن هرآن چه اتفاق می افتد. مارتین سلیگمن - 1975 - ، نظرداده است که درماندگی آموخته شده در انسان ها می تواند به صورت افسردگی تجربه شود واین ویژگی افرادی است که درکوشش هایشان درزندگی چنان سرخورده شده اند که ناامیدوگوشه گیرندودرنهایت سربه تسلیم می نهند"
بنا بر عقیده ستوده - 1376 - ، این روند از دیدگاه کلان، به بی اعتمادی و درماندگی در سطوح ملی می رسد. پدیده بی اعتمادی توان حرکت و خلاقیت را از شخص می گیرد و او را به موجودی بی تحرک، خنثی و فاقد معیار تبدیل می کند. در عصر حاضر، بی اعتمادی به عنوان بیماری مزمنی در کشورهای در حال توسعه درآمده است.
بنابراین، با توجه به تأثیر فرهنگ های غالب بر فرهنگ کشورهای در حال توسعه - در حال گذار - ، زمانی تبادل فرهنگی بین ملل، یک طرح کامل و همه جانبه نگر است که به فرایند انتقال فرهنگی و فرهنگ پذیری به شکلی اصولی و منطقی بپردازد؛ تااولاً: ایجاد شوک فرهنگی نکندثانیاً.: آسیب شناسی تداخل فرهنگی در صدر امور قرار گرفته، برای آن چاره اندیشی شود . انجام این مهم امکان ندارد؛ مگر این که ویژگی های فرهنگی و حتی خرده فرهنگ ها در هر جامعه مدنظر قرار گیرد و از تفکر یکی کردن و یکدست کردن تمام فرهنگ ها و نیز از تحمیل فرهنگی اجتناب شود.
حتی تصور یکی شدن و یکسال شدن فرهنگ ها نیز وحشتناک است چیزی که شاید کم تر ین پیامد آن احساس تنهایی در جهانی یکسان است. در جهانی که خرده فرهنگ ها و فرهنگ های اصیل اجتماعی رنگ باخته و همه چیز یکسان و یکنواخت گردیده باشد، دیگر تعهد و وفاداری معنای چندانی ندارد و در جهان بزرگ مینیاتوری شده به شکل دهکده جهانی اگر اصالت فرهنگ ها رعایت نگردد؛ بی هویتی و فردیت باختگی به شکلی آشکار و گسترده رخ می نمایاند و به آسانی در شلوغی جمعیت هنجارها نادیده گرفته می شوند. "بر طبق نظریه فردیت باختگی، برخی شرایطی کهغالباً بر گروه ها حکمفرماست می تواند به حالت روانی فردیت باختگی در افراد منجر گردد.
پدیدآیی این حالت در افرادی که هویت فردی خود را از دست داده و به صورتی گمنام در گروه مستحیل شده اند، مشاهده می شود. این حالت سبب می شود رفتارهای ناگهانی و دیگر شرایط عاطفی و شناختی که ویژه یک جماعت لجام گسیخته است، با محضورات و موانع کم تری رو به رو شود."
از طرفی، در طریق ارتباط فرهنگی بین ملل، لازم است عدالت اجتماعی که یکی از ریشه ها و عوامل اصلی تسلیم فرهنگی است، نیزبرقرار شود. عوامل اصلی تسلیم فرهنگی است، نیز برقرار شود. منظور از عدالت اجتماعی در این سطح، توزیع عادلانه امکانات طبیعی و نعمت های خدادادی و تقسیم مناسب دستاوردهای علم و فناوری نوین است.