بخشی از مقاله

چکیده:

مهاجرت نخبگان از کشور طی سال های پس ازانقلاب فرازوفرودهایی داشته لیکن در اکثر سالها روند صعودی را دنبال نموده است. این موضوع خود دلیلی بر اهمیت شناخت دقیق این مسأله و از طرف دیگر ایجاد یک ضرورت در جهت کاهش آن بوده است. متأسفانه به دلیل نگرشهای متفاوت نسبت به مهاجرت نخبگان همچنان هیچ راهکار منسجم و مستمری در جهت کند کردن این روند تبیین نشده است.

از اهداف این پژوهش میتوان به ارائه راهکار جامع و عینی در جهت کاهش آمار مهاجرین اشاره نمود؛ همچنین بر پایه فرضیه اصلی این پژوهش عوامل و فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه بیش ترین تأثیر را در مهاجرت نخبگان از کشور گذاشته است.

لازم به ذکر است که روش گردآوری دادهها تبیینی و توصیفی بوده و در آن از منابع مختلف داخلی و خارجی استفادهشده است.

در پایان این پژوهش نیز ضمن تأیید فرضیه اصلی، مشخص گردید که علل سیاسی علاوه بر نقش مستقیمی که در خروج نخبگان از کشور دارند همچنین میتواند بهعنوان یک عامل میانجی و یا مکمل عوامل دیگر در خروج نخبگان اثرگذار باشد.

مقدمه:

مهاجرت چشمگیر نخبگان علمی به ویژه در سال های اخیر به صورت مسئله ای نگران کننده درآمده و روشن است که روند توسعه دانش و فناوری در کشورمان نیزاز آثار مخرّب این پدیده ناگوار بینصیب نمانده است. شمار ایرانیانی را که در کشورهای جهان پراکنده شدهاند، از3 تا 5 میلیون نفر برآورد کردهاند. تازهترین آمارهای رسمی صندوق بینالمللی پول گویای آن است که ایران در میان 61 کشور درحالتوسعه و کمتر توسعهیافته یکی از بالاترین رتبهها را درزمینهی فرار مغزها به خود اختصاصداده است. از سوی دیگر، در دوران جدید و همگام با تحوّلات شتابان آن، بهویژه با پدیده جهانیشدن و فرهنگ و گسترش ارتباطات و رسانهها، شاهد ابعاد تازهای از مهاجرت نخبگان هستیم.

اکنون شاخصهای بنیادی توسعه دگرگون شده و شاخص بهره مندی از نیروهای انسانی پژوهندهخلّاق، و کارا و توجّه به »خلاقیتهای ذهنی« و مانند آن، جای شاخصهای کمّی، چونمیزان تولید ناخالص ملّی را گرفته است.

چنین است که میتوان گفت پرداختن به مسئله مهاجرت نخبگان بهویژه در کشور ما، اهمیت بیچونوچرا دارد.

از مهاجرت نخبگان با تعبیرهای گوناگون مانند فرار مغزها2، فراری دادن مغزها، دفع یا صدور مغزها، مهاجرت اجباری نخبگان، شکار مغزها و ربوده شدن استعدادها یادشده است. یونسکو این پدیده زیانبار را »مهاجرت صلاحیتها« نامیده است

این مسئله در تئوریهاونظریّه های گوناگون، ازجمله جهانی شدن، نظریه وابستگی، مارکسیسم، امپریالیسم و نظریه نظام جهانی والراشتاین مطرح شده و در حوزه نظریات درباره روابط کشورهای دارا و ندار یا شمال و جنوب نیز به آن پرداختهاند. برای نمونه، در مطالعات مارکسیستی - در شوروی سابق - از مهاجرت نخبگان علمی با اصطلاحاتی مانند »شکار مغزها«، »سرقت استعدادها« و گاه »قاچاق سلولهای خاکستری« یادشده است

متأسفانه بهرغم اهمیت این مسئله در کشور ما، بررسیهای انجام شده در این زمینه کم بوده و از نوشتن چند کتاب، چند پایان نامه، چندین گزارش دولتی و شماری مقاله فراتر نمیرود؛ این درحالیکه است که آمارهای مربوط به این مهاجرت چندان شفّاف و دقیق نیست. یکی از دلایل این امر، سیاسی شدن مسئله است، به گونه ای که مخالفان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی درصدد بزرگ نمایی این آمارها هستند و شاید در داخل نیز اراده گروهایی بر این باشد که مسئله را سادهانگارند و آمارها را کوچک شمارند.

تحقیقات و مطالعات گوناگونی که درزمینهی علل و عوامل گرایش تحصیلکردگان به مهاجرت از کشور انجامگرفته است بیشتر به بیان مجموعهای از عوامل تأثیرگذار بر پدیدهی مذکور بهطورکلی، پرداختهاند و اکثر این تحقیقات به فهرستی عموماً طولانی از علل گرایش به مهاجرت منتج گردیده است؛ اما به نظر میرسد پژوهشهای انجامگرفته برای روشن ساختن ابعاد مختلف این پدیده کافی نبودهاند، زیرا برای رسیدن به این هدف لازم است هر یک از ابعاد و علل مختلف پدیدهی مهاجرت نخبگان بهگونهای جدا و بهصورت یک موضوع پژوهش موردبررسی قرار گیرد.

بر همین اساس، بر آن شدیم تا در تحقیق حاضر از منظر تخصصی و با رویکردی جدید به مسئله ی فرار مغزها بنگریم و نقش بازدارنده و یا تسهیلکنندهی فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه را در امر مهاجرت نخبگان مورد بررسی قرار دهیم.

پرسش اصلی در این پژوهش مربوط به شناخت دقیق از علل مهاجرت نخبگان - سیاسی، علمی، فرهنگی، اقتصادی و ... - به ویژه در سال های پس از انقلاب اسلامی بوده، همچنینشناسایی عوامل موثّر در بروز این پدیده چه در کشور مبدأ و چه در کشورهای مقصد موردتوجه است. ازاین رو ، ضمن بررسی نظریه های مختلف در حوزه مهاجرت، تمامی دلایل مترتب بر آن را بررسی نموده و به صورت خاص بر نقش فرهنگ سیاسی جامعه در پدیده مهاجرت تأکید مینماییم. در انتها نیز علاوه بر جمع بندی مطالب، راهکارها و پیشنهاد های کاربردی و عملیاتی در خصوص مدیریت خروج نخبگان و افزایش بهرهمندی از آنها در خارج و داخل کشور را بیان خواهیم نمود.

-1 مبانی نظری:

مهاجرت یا کوچ کردن همواره یکی از راه هایی بوده است که به انسان در تلاش خود برای سازگاری با محیط و فائق آمدن بر دشواری ها کمک کرده است؛ اما اگر جریان در طول تاریخ بهعنوان یک وسیله تنظیم خود به خودی منابع و موجودات تلقی شده است، در این دوره، جنبه های منفی آن نیز آشکارشده و اثرات اقتصادی اجتماعی حاصل از این جریان در چارچوب توسعه موردتوجه قرارگرفته است. بهعبارتدیگرتقریباً میتوان گفت که مهاجرت همزاد زندگی اجتماعی بشر بوده است.

به هرحال اگر از سرگذشت تاریخی انسان بگذریم، موضوع مهاجرت به دنبال انقلاب صنعتی در اروپا به دلیل تحولات شگرف اقتصادی، اجتماعی، در جوامع آن دیار به عنوان یک مشکل اجتماعی، سر برآورد؛ اما به دلیل رشد پایین جمعیت در اروپا از یک سو و جذب مهاجرین در صنایع نوپا و روبهرشد شهری از سوی دیگر، جابهجایی جمعیت، مشکل اساسی برای جوامع آن سامان ایجاد نکرد؛ اما در کشورهای جهان سوم به دلیل رشد سریع جمعیت از یک سو و توزیع نابرابر امکانات و رشد اقتصادی کند و نامتوازن از سوی دیگر، امواج مهاجرت انسانها چه از روستاها به شهرها و چه از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ بهعنوان یک مشکل اساسی بروز نمود.

در مورد اینکه این حرکت امواج انسانی از چه سازوکارهایی - مکانیسم - تبعیت می کند و یا انگیزههای اینگونه انسانهااساساً چیست و به طورکلی آیا می توان برای حرکت انسان ها - مهاجرت - قانونمندی خاص را در نظر گرفت، در علوم سیاسی به ویژه جامعهشناسی سیاسی منجر به ارائه دیدگاههای مختلفی گردید.

مهمترین نظرات و دیدگاههای عمده طرحشده درزمینهی مهاجرت عبارتاند از:

1-1   مدلهای جاذبه و دافعه

ازجمله مهمترین نظریاتی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم موردتوجه محافل علمی قرارگرفته و اولین دیدگاه نظری بوده است که تحت حرکت های جغرافیایی انسان ها با عنوان مدلهای جاذبه و دافعه ارائه گردیده است. در این مدلها، نظریهپردازان بهطورکلی به دودسته عوامل توجه داشتهاند:

الف - عواملی که باعث دافعه انسانها از محل اسکان خود - منطقه مبدأ - شده است. ب - عواملی که باعث جذب آنها در منطقه مقصد میگردد.

بر اساس این نظریه، عوامل اقتصادی - فیزیکی نامناسب در یک مکان موجب می شود که افراد محل زندگی خود را ترک کرده و به مکان دیگری که ازنظر اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی در شرایط بهتری هستند، نقل مکان کنند. در اینجا به دو مدل مشهور ارائهشده در این زمینه میپردازیم:

1-1-1     مدل راونشتاین

ارنست راونشتاین3 از اولین نظریه پردازان مهاجرت است. او یک جامعه شناس انگلیسی است که در سال 1889 از یک سری اطلاعات آماری انگلیس و ولز بهره گرفت تا »قوانین مهاجرت« خود را گسترش دهد. او نتیجه گرفت که مهاجرت به وسیله یک فرایند فشار-کشش4 صورت می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید