بخشی از مقاله

چکیده :

در قرن اخیر رشد شتابان و بدون برنامه ریزی شهر و شهرنشینی و توسعه روز افزون جوامع انسانی ، از مشخصه های اکثر کشورهای در حال توسعه است. نتیجه این رشد بدون برنامه ریزی هم از دیدگاه انسانی و هم محیطی ، نا هماهنگی های کالبدی و غیر کالبدی را با خود به همراه آورده است و باعث پیشی گرفتن پدیده شهرنشینی فیزیکی بر شهرنشینی فرهنگی شده است . فرسودگی و تخریب کالبدی ، از بین رفتن فضاهای شهری و آسیب های اجتماعی ، آشفتگی ها و نابسامانی هایی را در شهرها ایجاد کرده است .

از طرفی تمایل کشورهای در حال توسعه به صنعتی شدن و پیشرفت و توسعه صنایع مشکلات متعدد روحی و روانی را پدید آورده که ناشی از عدم شناخت و کم توجهی به محیط و عوامل تاثیر گذار آن بر انسان و همچنین تاثیر انسان و مصنوعات او بر محیط شده است .انسان امروزی دیگر مانند گذشته حس مسئولیت نسبت به شهر خود، جامعه و هم نوع خود را تجربه نمیکند.انسان همواره از شهری یاد می کند که در آن برای او از محیط عاطفی نشانی نیست ، از نظارت اجتماعی اثری پیدا نمی شود و روابط انسانی در آن به حداقل رسیده است.

گرفتگی و اندوه در زندگی شهری امروز نشان می دهد که باید به فعالیت و تحرک اجتماعی و فرهنگی در شهر و فضای عمومی توجه داشت . حال با توجه به سطح گسترده رشد و توسعه از سویی وکم رنگ شدن نقش فضاهای عمومی در الگوی شهرسازی معاصراز سویی دیگر، طرح این مسئله ضروری می نماید که طراحان می توانند با طراحی ، برنامه ریزی و تقویت محیط و عرصه های شهر، فضا و مکان های عمومی و با در نظر گرفتن تغییر عادت ها و فرهنگ ها و جوامع انسانی محیط های پاسخ ده همخوان با نیازهای انسان امروزی راخلق کنند که راه حلی برای مقابله با مشکلات و کمبودهای شهروند معاصر و شهر رو به توسعه باشد و از این طریق به کاستن باری از مشکلات روحی و روانی و اجتماعی که دستاورد زندگی امروز است بپردازند.

در این نوشتار سعی گردیده ابتدا با بررسی ارتباط سه گانه بین شهر ، انسان و تعاملات اجتماعی ، که یکی از نیازهای ابتدایی و اساسی انسان برای بقاست و سپس لزوم توجه به عرصه های عمومی که همواره از گذشته به عنوانقلب تپنده شهر یاد میشوند مورد توجهُ قرار گیرند و از این طریق به درک اهمیت فضاها و عرصه های عمومی در شهر و نقش آن در ارتقاء سرمایه اجتماعی در ساختار شهری معاصر واقف شد.

مقدمه :

تاریخ شهر نشان می دهد که در گذشته علی رغم وجود مشکلات زندگی شهری ، زندگی انسان طبیعی تر بوده، در نتیجه شهرهای قدیمی شکل انسانی تر به خود گرفته است. لذا فضاهای شهری و معماری شهرهای قدیمی بهترین آزمایشگاه فراگیری و ادراک است. فضای عمومی شهر جایی است که رابطه تعاملی با یکدیگر برقرار می شود و در این فضاهاست که مفهوم شهروندی شکل گرفته و معنا پیدا می کند و تجربه روابط چهره به چهره و تعامل را برای همگان و حتی اعضای یک خانواده،میسر میسازد.

فضاهای عمومی شهرها است که سبب رونق حیات اجتماعی و مدنی شهر شده و به تبع آن اساسی ترین نیاز انسان ، یعنی نیاز به زندگی اجتماعی و کنش های متقابل را مرتفع می سازد. چنین فضاهایی امکان کالبد یافتن اندیشه ها ، بروز رفتارهای اجتماعی و شکل گیری مشارکت اجتماعی مردمی را فراهم آورده و روابط شهروندی را تسهیل می نماید و به مکان های کار ، تفریح ، تبادل اطلاعات ، تظاهرات اجتماعی - فرهنگی - سیاسی و اقتصادی جامعه تبدیل می شوند.

مکان بروز مخالفت ها و موافقت ها و نمایش های شهری ، مکان برگزاری جشن ها و سوگواری های ملی مذهبی و دیگر حوادث و اتفاقات شهری. فضای شهری به سبب حادثه ها و واقعه ها از سویی و عناصر کالبدی خود از سوی دیگر ، خاطره انگیز می شود. از طرفی دیگر انسان همواره موجودی اجتماعی است که جامعه پذیری وی جز در فضا ، مکان ، عرصه های عمومی صورت نمی پذیرد.انسان علاوه بر نیاز به مسکن ، به محیطی آکنده از کنش ها و واکنش ها نیاز دارد که در آن محیط بتواتد نقش اجتماعی خویش را بر عهده بگیرد و در حیات مدنی شهر موثر افتد.

عرصه های عمومی برای ایفای این نقش و برقراری روابط عاطفی ، سیاسی ، اجتماعی ضروری هستند . در راستای تبیین جایگاه فضای عمومی شهری در افزایش سرمایه اجتماعی در شهر ، تجارب گوناگونی در سطح جهانی در باره فضاهای عمومی شهری صورت گرفته است . از جمله مسائلی که درجوامع شهری امروز ایران وجود دارد عدم احساس تعلق شهروندان نسبت به سرنوشت جامعه شهری خویش است.

رواج فرهنگ فردگرایی در جوامع شهری ایران و اینکه هر کس سعی بر این دارد که با حل مسئله شخصی خویش ، احساس شهروندی خود را ارضاء نماید و بدین تزتیب حقوق شهروندی خود را تحقق یافته تلقی نماید ، آنچنان اوج گرفته که اندیشه با هم بودن و با هم زندگی کردن در مفهموم شهروندی آن بسیار کم رنگ گشته است.شاید به همین دلیل است که معماران و شهرسازان هر دو به دنبال گمشده ای هستند ، عرصه ی گمشده ای که شهر در آن بتواند به فضای کارکردهای تعاون ، مشارکت و همبستگی ، اراده و اقتدار اجتماعی ، کالبدی متشخص و ماندگار ببخشد .فرصت گمشده ای که معماری روح تشخص و ماندگاری را در این کالبد بدمد. از دست دادن فضای عمومی در شهرها منجر به پیامدهای مهم شهری خواهد شد که " آتینکسون" و "بلندی" از آن با عنوان حرکت رو به پایین و تنزل روابط اجتماعی شهری نام می برند 

این ممکن است تاثیرات مهمی بر روی شهروندان داشته باشد تا جایی که وجود فضای عمومی را می توان مرتبط با عملکرد حدود فعالیت عمومی دانست. فضاهای عمومی در شهر زمینه ساز مشارکت مردم می باشند و آنها را با هم مرتبط می سازند. مامفورد به همبستگی اجتماعی و ارتباطات متقابل چهره به چهره ، تحرک فکر و اندیشه و اهمیت زیبا شناختی فضاهای شهری تاکید دارد و ارتباطات یک جانبه و خود محوری های سودجویانه را نفی می کند.بر این اساس با توجه بیش از حد به فضاهای خصوصی مخالف است ، زیرا در آن صورت ارزشهای اجتماعی نادیده گرفته می شود و نهایتا انسان شهرنشین هرچه بیشتر از گذشته منزوی شده و زندگی جمعی در فضاهای شهری کم رنگ می شود

بنابراین تعامل و تقابل اجتماعی یکی از فاکتورهای مهم و اساسی فضاهای عمومی محسوب می شود. در جامعه ای که برای کودکان خود فضای باز کافی ، برای نوجوانان خود پاتوق ها ، فضای تعاملات اجتماعی ، فضاهای ورزشی و ... را ایجاد نکنند نباید توقع داشته باشند که در آینده از شهروندانی متعهد و دلسوز در برابر یکدیگر و فعال در سرنوشت شهر و جامعه خود برخوردار گردند بنابر این جامعه شکوفا ، توانمند و سالم نیاز به فضاهایی دارد که نه فقط در جهت آسایش و رفاه افراد و گروه ها عمل نموده ، بلکه رفتارهای مطلوب را تشویق و رفتارهای ناشایست را از خود دور کند. در اینصورت است که به نیاز انسان در جامعه پاسخ داده می شود و انسان به عنوان موجودی اجتماعی در جامعه پذیرفته می شود و با حضور در چنین فضا و مکان هایی می توان خلاء روانی و اجتماعی ایجاد شده توسط زندگی معاصر را در انسانها کاهش داده و زندگی اجتماعی شهروندان را برای سرمایه اجتماعی تقویت کرد.

-1 شهر و انسان :

انسان و شهر ، مفاهیمی فراتر از تعامل هستند که با هم دارای ارتباط هم زیستی و عاطفی بوده با تماسح با یکدیگر حیات خود را رقم می زنند. شهر آرمان های انسان ها را که تبلوری از فرهنگ آنان است ، با ایجاد خیابان ها ، کوچه ها و محلات به عنوان عناصر اصلی شهر و همچنین به عنوان نماد فرهنگی شهر ، شکل می دهد. آنان در حقیقت ، به مثابه - ی دو همزادی هستند که زندگی آنان با همدیگر پیوند عمیقی خورده است. انسان و شهر آنچنان یکدیگر را در آغوش کشیده اند که شهر بدون آرمان و انسان بدون شهر آرمانی وجود نداردو همه تلاش و خواسته های انسان امروزی در جهت رسیدن به شهر آرمانی است.

دیدگاه و نظریات متفاوتی نسبت به شهرها وجود دارد . گروهی از اندیشمندان عامل اساسی در ایجاد شهر را کالبد آن دانسته و تعریف آنها از شهر بر اساس نگرش کالبدی و کاربری از شهر استوار است. گروه دیگری از محققین عامل اساسی در ایجاد شهر را فعالیت ها و روابط اجتماعی شهروندان می دانند. گروه سوم نیز عامل تعیین کننده در استمرار از زندگی شهری و شهروندی را در فرآیند تصمیم گیری دانسته و کالبد و فعالیت های شهر را نتیجه تصمیمات اتخاذ شده مدیریت شهری می دانند.

هنگامی که جین جاکوبز ایده شهر قابل سکونت را در کتاب " حیات و مرگ شهرهای آمریکایی" در 1960 مطرح کرد و اکنون نیز یادآور می شود که شهرها باید برای کار آمد کردن خود به عنوان موتور خلاقیت عمل کنند وگرنه وارد دوران تاریکی از شهری شدن می شوند - Siegel, 2000 - که میزان آسیب ها و مشقت های یک شهر و نیز کیفیت زندگی و موهبت هایش را به سرمایه اجتماعی مردمان و محلات مرتبط دانست تا امروز که ادبیات غنی سرمایه اجتماعی تولید شده است ، تاثیر چنین دارایی جمعی و ناپیدایی بر حیات اجتماعات شهری بسیار روشن تر شده است. اما متاسفانه از نظر شهرداران چنین سرمایه ای در شهرهای ایران بالا نیست - اسداالله نقدی:. - 263 :1389 در واقع جین جاکوبز در این کتاب شهر مدرنیستی را مورد حمله قرار می دهد که هنری لوکس - Henri Lux - در کتاب "شهر دنیوی " خود از آن سخن می گوید و افرادی چون اورحان پاموک ، لوئیس و مامفورد نیز چنین اندیشه ای دارند .

با دقت و توجه به ارتباط تنگاتنگ انسان و شهر ، فضا و مکان های موجود در شهر بسته به طراحی صحیح و توجه به نیازهای انسان به همان اندازه که میتواند زمینه رشد ، تعالی و ترقی باشد و فرصت های بیشمار خلاقیت ، نوآوری و ارتقاء اجتماعی و اخلاق را فراهم کند ، میتواند سبب سرگشتگی و حیرانی ساکنان خود شده ، احساس از خود بیگانگی در آنها به دلیل کثرت و تراکم بالا ، گمنامی ، صنعت و ماشینی شدن ، عدم توجه به نیازها و خواسته ها ، بروز انواع تعارض ها و کشمکش ها را دامن زند و پذیرای اصلی ترین مخاطب خود یعنی انسان نباشد . در گذشته رابطه انسان و شهر و تعامل این دو با یکدیگر وسیع تر و محکم تر بود .شهر گذشته شهری بود با طرح کلی یگانه ، شهری با خواستگاه فرهنگی ، شهری اندام واره و ساده که زمان را در خود متراکم کرده بود و خاطره های جمعی را در خود انباشته بود.در واقع شهری مملو از حیات و زندگی برای ساکنانش

.فضاهای شهری که گذرگاهی بودند برای عبور انسان از بین توده های ساختمانی ، بسان راهی که از میان درختان در جنگلی انبوه می گذرد و چون به فضایی گسترده می رسد مملو از نور و شادی می شود. شهری دارای شهریت و شهروند .نقطه مقابل این شهر با این خصوصیات ، شهر دوران صنعت یا در حال توسعه است ، شهری ساخته شده بر منطق ریاضی و علمی ، شهری حاکی از سلطه انسان صنعتی بر محیط پیرامونش ، شهری آکنده از بناهای آزاد و خودمختار ، بی هیچ پیوندی با بناها و فضاهای پیرامونی و بی تفاوت نسبت به آنها. در نهایت شهری بی مفهوم که در آن معنای شهر گم شده است . شهر امروزی کمتر با مفهوم شهروندی سرو کار دارد و از طرفی به علت نبود عرصه ها ومکان های عمومی و از آن ره فضاهای شهری ، امکان حضور شهروند در شهر نیز کم رنگ شده است.

-2 تعاملات اجتماعی و ضرورت آن در جوامع انسانی :

انسان از لحظه آغاز حیات نیاز به ارتباط را در خود احساس کرده است. در حال حاضر با گسترش و شلوغی شهر ، محله پس از خانه فضایی محسوب می شود که فرد بیشترین وشاید اصلی ترین برخوردها ورفت و آمد را در سطح آن دارد. پس فضاها و مکان های عمومی عنصر مهمی در شکل گیری تعاملات اجتماعی در میان مهمترین مخاطبان محیط، یعنی انسان است.

سکونت گاه های شهری قبل از مدرنیسم ، فضاهای عمومی مانند میدان های شهری و بازارها ، به عنوان عرصه ای جهت ارتباطات اجتماعی بوده اند و در حقیقت مکان هایی متشکل از فعل و انفعالات اجتماعی تعداد زیادی از مردمانی که این تعاملات را امکان پذیر می ساختند ، قلمداد می شده اند. جان لنگ در کتاب " آفرینش نظریه معماری " معتقد است که در توضیح ضرورت تعامل اجتماعی دلایل زیادی وجود دارد . اصلی ترین دلیل این است که رابطه متقابل اجتماعی برای پاسخ به نیازهای انسان به پیوند جویی و احساس تعلق به مکان یک ضرورت است . هر فرصتی برای دست یافتن به چنین منظوری مثبت ارزیابی شده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید