بخشی از مقاله

چکیده

نظریه مردم سالاری دینی، اصطلاحی است که در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزهای نبوی و علوی، روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. در این راستا پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به تبیین نظریه مردم سالاری دینی و مبانی و اصول و کارکردهای آن پرداخته است و در ادامه به تحلیل و ارائه راهکارهای تربیتی پرداخته است.

نتایج نشان داده است مهمترین ویژگیهای نظریه مردم سالاری دینی در الگوی اسلامی ایرانی عبارتند از: برابری، تأثیر پذیری، انزوا، هماهنگی و ایستایی است. کارکردهای عبادی و مذهبی، فرهنگی و آموزشی، نظامی و سیاسی و اجتماعی از جمله والاترین پیامدهای تربیتی نظریه مردم سالاری دینی مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی است. فلسفه نظریه مردم سالاری دینی بر قرار گرفتن اراده و حاکمیت انسان در طول اراده و حاکمیت خداوند ، تعیین غایان انسان توسط خدا و پیوستگی همه دوران زندگی و تقدم منافع اجتماعی بر فردی مبتنی است.

مهمترین مبانی نظریه مردم سالاری دینی شامل: تقوا، نظم و حسابرسی در امور، آزادگی، دادگری و ظلمستیزی، زهدورزی، خدمت به خلق و عمل صالح و دانشاندوزی توأم با عمل است و در راستای همین مبانی اصولی استخراج می شود که عبارتند از:

-1 فضیلت محوری.-2هدایت محوری.-3حاکمیت الهی.-4 ایمان دینی.-5 انتخاب مردمی.-6 آرمان گرایی.-7 تکلیف محوری.-8 شایسته سالاری.-9 قانون محوری.-10 رضایت مندی

-1مقدمه

گستردگی مسائل فلسفه سیاسی اسلام از دیدگاه مقام رهبری، هر نگارنده ای را با مشکلِ انتخاب مواجه می کند. آوردن همه مسائل در یک مقاله، غیر مقدور و نامناسب می نماید؛ گزینش هم نیازمند ملاکی برای ترجیح برخی بر برخی دیگر است. نگارنده در این مقاله کوشیده تا مسائل فلسفه سیاسی را بر سه محور اساسی متمرکز کند، با این تصور که بتواند مسائل اساسی و کلان را مطرح نماید. این مسائل عبارتند از: .1 مسئله فرد و جامعه .2مسئله قدرت سیاسی .3 مسئله حکومت اسلامی .

اما با عنایت به ابهاماتی که در مفهوم - - فلسفه سیاسی اسلام - - ممکن است به ذهن خوانندگان محترم خطور کند، ترجیح داد که در آغاز نوشتار، چیستی فلسفه سیاسی اسلام از دیدگاه مقام معظم رهبری را به اختصار مورد توجه قرار دهد. بررسی جایگاه دموکراسی در اندیشه اسلام و تبیین رابطه میان اسلام و دموکراسی در طی چند دهه اخیر ذهن متفکران اسلامی را به خود مشغول کرده است. بدیهی است که بررسی رابطه اسلام و دموکراسی در گرو ارائه تعریف ما از دین و دموکراسی است اگر از سویی دین را علاوه بر یک سلسله گزارهها و عقاید، دارای آموزههای ارزشی و دستوری غایتمند بدانیم یعنی آن را حاوی مجموعه دستورهایی که با رفتار این جهان و سرنوشت دو جهانی بشر سر و کار دارد بیانگاریم و از سوی دیگر دموکراسی را فارغ از مبانی فکری غربی و به معنای مشارکت سیاسی مردم بدانیم البته اسلام و دموکراسی با هم سازگار خواهند بود.

اما اگر دموکراسی را بر اساس مدل غربی آن مبتنی بر »اومانیسم« و متکی به »لیبرالیسم« است که برآیندی جز سکولاریسم نخواهد داشت، تعریف کنیم به طور قطع، حکم به نبودن این نوع دموکراسی در اسلام خواهیم کرد. و طبیعی است که در اسلام چنین دموکراسی جایگاهی نداشته باشد. اسلام در رابطهی بین دولت و ملت، حدودی معین کرده است و برای هر یک بر دیگری حقوقی تعیین نموده است که در صورت رعایت آن، هیچ رابطهی مسلط و زیر سلطه ایجاد نمیشود… هر فردی از افراد ملت حق دارد کهمستقیماً در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانعکننده دهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خودبهخود از مقام زمامداری معزول است و ضوابط دیگری وجود دارد که این مشکل را حل کند.

این نوشتار بر پیش فرض امکان و وجود فلسفه سیاسی در اسلام استوار شده است و بالطبع وظیفه خود می داند تا مسائل فلسفه سیاسی اسلام را که متاخر از اصل دانش یا نگرش و مترتب بر وجود آن است بررسی نماید،همچنین به مبانی نظری مردم سالاری دینی پرداخته است.

-2روش شناسی تحقیق

روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیل است و محقق با مراجعه به منابع اسلامی و پایگاههای اطلاعاتی داخلی و خارجی به جمع آوری اطلاعات می پردازد.

-3مفهوم مردم سالاری

واژه »مردمسالاری دینی«، اصطلاح تازهای در گفتمان سیاسی دنیاست که - بر خلاف واژههایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و ... که همگی ترکیبهایی از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی هستند - در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزههای نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب، نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. برای این منظور، در حکومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است

مقام معظم رهبری از این روش حکومتی، به »مردمسالاری دینی« تعبیر نمودهاند، و در توضیح آن میفرماید:»این مردمسالاری - دینی - به ریشههای دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد؛ این یک چیز دیگر است. اولاً مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردمسالاری هم متعلق به دین است. مردمسالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میکنند؛ دولت را انتخاب میکنند...

این همان چیزی است که غرب ادعای آن را میکند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متکی به نظرات و حرفها و دقتها و مثال آوردنهای خود برجستگان ادبیات غربی است .... انتخاب مردم یکی از دو بخش مردمسالاری دینی است. مردم بایستی انتخاب کنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.سر دیگر قضیه مردمسالاری - دینی - این است که حالا بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقیداریم...

وی در جای دیگر میفرماید: »مردمسالاری دینی ... یک حقیقت واحد در جوهره نظام اسلامی است؛ چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند، بدون مردم نمیشود؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردمسالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست...

به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردمسالاری دینی، میتوان چنین بیان نمود:مردمسالاری دینی، ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم و در چارچوب مقررات الهی استوار است و در راستای حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی، ایفای نقش میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید