بخشی از مقاله

چکیده        

دین اسلام، مجموعهای از تعالیم هماهنگ قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم و ائمه اطهار است و تمامی اجزا مکتب با یکدیگر ارتباط دارند. علم جامع دینی، علم معطوف به تفسیر و تدبیر رشد انسانی است. فهمی از دین که به مدیریت تحول و تغییر منجر شده تا انسان و جامعه هدف مبتنی بر این فهم و دانش مبنا، خودبان ملی اعتقادی و تفقه در دین باشد.

اساس جریان رشد بر رشد آگاهی است. و اندیشه و تفکر دینی عهدهدار تأمین این جریان رشد شناخت و آگاهی است. باید موضوعات اصلی جریان نو به نو شونده تفکر دینی را بر آورده کرد و جریان این تفکر را بررسی نمود و اینکه چگونه حرکت تفکر در عینیت داخل شده و انقلاب اسلامی و زمینه حاکمیت دینی را توضیح میدهد. پردازش الگوی پیشرفت در دو عرصه رشد توسعه فراگیر مدنیت معاصر اسلامی ایرانی وامدار نظام اندیشه ای و دانشی فراگیر دینشناختی است. در این مقاله الگوی جامع پیشرفت در ضمن طرح کلی دین پیشنهاد میشود:

.1 سرآغاز

اندیشه درونزای جهان ایرانی اسلامی، در طول دهههای آینده، در مرز میان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و حوزه معارف اسلامی، علوم انسانی و هنر و مستند به جنبش پیشِ روی معرفتشناختی جهان یادشده، با اندیشه درونزای دینشناختیِ پیشرفت - رشد توسعه - مواجهه خواهد داشت. اندیشهای که دست کم با سه بهره برجسته همراه خواهد بود:

1.    بازنگری مقوله معرفت دینی و گذار از ذائقه مرسوم فکر دینی به مقوله حکمت قرآنی؛

2.    بازنگری مقوله دولت ملت دینی یا مدنیت معاصر دینی و بازتعریف ولایت فقیه به ولایت تفقه در دین و بر آن مبنا، گذار به گفتمان تحقیق و توسعه تفقه در دینبنیاد؛

3.    در میانه این دو بهره،ازخوانیب نظام ملّی علوم، تحقیقات و فناوری در ذیل دو »نقشه جامع علم« و »نقشه جامع علمی، «پیشِ رو خواهد بود؛

سامانه مدیریت کلان نظام جمهوری اسلامی، در تجربه به تدریج خودآگاهشده رهبری نظام، به آستانه دریافت منزلت اندیشه پیشرفت درآمد و اینک تا ضرورت جنبش تولید علم و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فرآوری شده است اگرچه همچنان چند دهه تا برآمدن خودآگاه ساخت معرفتشناخت اندیشه پیشرفت، زمان مانده است.

جنبش علمآگاهی و معرفتشناختی معاصر، چشمانداز تحلیلی تازهای را به تاریخ معرفت داده است؛ »اندیشه ترقی« یا »فکر راهبر به تغییر«، این چشمانداز تحلیلی جدید است. اندیشه ترقی عبارت است از »تکاپوی فکری و اندیشهای روشمند در عرصههای گوناگون ادراکی درباره چراییها و چگونگیهای پیشرفت، و ترقی مداوم و بیحد و حصر پدیدار در حرکت جامع - در لایهها و وجوه و عرصههای - انسانی در گرایش از وضعیت موجود به سوی وضعیتی بهتر.« این رویکرد و این منظر اندیشهای در ادبیات قرآنی همان »اندیشه هدایت و راهبری به رشد« است؛ و دین اسلام همانا »آیین راهبری به رشد« تعریف میشود

پاسخ نظامواره به چالشهای نوبهنوشونده جهان پیشرو در گفتگوی مقایسهای و انتقادی بینالادیانی و بیناتمدنی با تجربههای اندیشهای معاصر، عیار کارآمدی ترقیبخشی یک مکتب داعیهدار راهبری تغییر و ترقی شمرده میشود. اندیشه ترقی با لحاظ عنصر برنامهریزی راهبردی در فضای هویتی هر ملت دولت، اندیشه توسعهای مقبول آن اقلیم محسوب میشود. مکتب مدعی راهبری تغییر باید بتواند خویش را در یک نظام اندیشه توسعهای و الگوی تحقیق و توسعهای درونزا و خودویژه آشکار کند. بدینسان:

.1 در فهم فلسفه دینی به آیین مصطفای نبی »نیاز به رشد«، خاستگاه تحلیل انتظار از دین دیده میشود؛

.2 ما نیازمند رویکرد جامعنگری و جامعاندیشی به دین و دانستن نظام جامع ادراکی آموزههای دینی هستیم، نظام مزبور در کلیت و نظاموارگیاش معطوف به هدف رشد و مبنا برای پرداخت گفتمان تحقیق و توسعه ای آن است، در دید داشتن این نظام جامع ادراکی یک ضرورت راهبردی و تمدنی است؛

3.    بهره ممتاز از آخرین دستاوردهای گفتمانپردازی معاصر اندیشه ترقی، گفتمان توسعه دانشبنیان است که نقش اقتدار توسعهای علم را برای اقتدار ملی منجز میسازد. بر این مبنا دانش معطوف به ترقی و به این قرار دانش معطوف به رشد و در این راستا دانش معطوف به توسعه و تمدن، خاستگاه پردازش »نظریه حاکمیت« است. به سخنی دیگر نظریه جمهوری اسلامی تابعی از نظریه ولایت دانش و به تعبیری »گفتمان ولایت فقیه« تابعی از »گفتمان ولایت فقه« است. پرداخت نظریه حاکمیت در جمهوری اسلامی در گرو پرداخت نظریه دانش توسعهای آن است؛

4.    آن دانش جامعنگر دین و این دانش مقتضای دانش توسعهای تمدنی همان »تفقه در دین« است. »تفقه در دین« یعنی: فهم روشمند جامعنگر همه ابعاد نظامواره دین - با لحاظ همه منابع استنباط - معطوف به
ِ    ِ     - که به راهبری مصلحانه نظام اجتماعی - انذار - تا سطح خودتوانمندی خودآگاه و خود خواسته جامعه برای خودبانی از هویت و انکی مُلک و آیین خویش - حذر - میانجامد.

»تفقه در دین« فهم جامعنگر جریان رشد از منظر آموزههای دین و راهبری برنامهمند فرآیند مزبور تا سطح خودتکاپویی درونزای منابع انسانی و نظام اجتماعی است. دانش توسعهای مقصود نظر دین، همین »تفقه در دین« است و نظام مدیریت تحول حاکمیت دینشناختی توسعهای و به تعبیری نظام مدیریت دینشناختی تحقیق و توسعهای راهبردی دانشبنیاد و تفقه در دینمحور همان »نظام ولایت فقیه« است. »نظام اندیشهای« مزبور، نظام ادراکی خاستگاه برآمدن نظام دانشها در جهان دینی و حاکمیت اسلامی و خاستگاه بازخوانی نظام رشتهها و دانشها در جامعه دینی، حاکمیت دینی و نظام آموزش عالی - نظام علوم تحقیقات و فناوری - مربوط به آن است.

تحلیل پیش رو، با مضمون عمومی یادشده و با چنین رویکردی در دستور نگارش این قلم است. »سیستم«

در سراسر این مقاله، با تعابیر معادلی چون »مجموعه«، »مجموعه در رابطه«، »جامعیت در رابطه«، »منظومه«، »سامانه« و »دستگاه«، مترادف قلمداد میشود.

.1 عینیت انسانی و اجتماعی یک منظومه

عینیتهای انسانی و اجتماعی چونان هر پدیداری، یک سیستم و منظومهاند و هرگونه الگوی مدیریت این عینیتها، به ناگزیر نیازمند روش شناخت و مدیریت سیستمی است.

»سیستم«، مجموع اجزای پیوسته و مرتبط به هم در ساختاری است که یک کل متشکل از تک تک اجزا را
به وجود می آورند.

مجموعه بخشهای این منظومه به طور مستقل با یکدیگر برای رسیدن به نتایج مورد انتظار براساس نیازها کار میکنند.

در تعریف دقیق تر میتوان گفت که »سیستم مجموعه ای از اجزا و روابط میان آنهاست که یک کل را تشکیل میدهند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید