بخشی از مقاله

چکیده

توسعهفرهنگی نیازمند قبول جذب افراد جامعه از یک سو و آموزش مستمر آنها از سوی دیگر است. این قبول و جذب در صورتی رخ میدهد که افراد آگاهانه آن را بپذیرند و برای خود سودمند بدانند. به عبارت دیگر افراد باید احساس کنند که برای تعادل ارتباط خود با محیط ناگزیر از پذیرش آن هستند. زمانی که نوآوری، تغییر، حساسیت به زمان، ارزش دادن به کارهای گروهی و نه فردی، انتقاد پذیری، ارج گذاشتن به آموزش، توجه به شخصیت و حقوق دیگران به یک باور فرهنگی تبدیل شود.از طرف دیگر لازم است که سازمان های فرهنگی جامعه با تغییر و تحول بنیادی در ساختار، قوانین، مدیریت و برنامهریزیها در صدد ایجاد ثبات مدیریت فرهنگی، اعمال مدیریت مشارکتی، نظام برنامهریزی فرهنگی، کاهش بوروکراسی و کاهش مقررات دست و پاگیر اداری برآیند تا بازگشت به هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی در جامعهما نوید بخش شکست تهاجم فرهنگی دشمن باشد.آنچه بدیهی است، پیشاهنگان مدیریت توسعه فرهنگی در هزاره سوم، فاتحان جهان نوین فرهنگی و غفلت کنندگان این مهم، مغلوبین این دوره از تاریخ و غارت زدگانی خواهند بود که سرنوشتشان توسط دیگران رقم خواهد خورد.

واژگان کلیدی؛ فرهنگ، مدیریت فرهنگی، توسعه فرهنگی

اساساً واژه ی فرهنگ، گستره ی وسیعی از معانی و حوزه ها را در بر می گیرد و زندگی نوع بشر، بدون فرهنگ، غیر قابل تصور است. با پیدایش اجتماعات بشری و گسترش روابط انسان ها و تغییر سبک زندگی فردی و اجتماعی افراد و نیز ورود تکنولوژی به زندگی بصورت گسترده، پیچیدگی های خاصی در فرهنگ ایجاد شده که لزوم مدیریت آن را در سطح جوامع صد چندان می کند، البته مدیریت فرهنگ در هر جامعه و کشوری به اقتضای شرایط و ویژگی های بومی، سیاسی و اقتصادی آن کشور متفاوت بوده و با مشکلاتی روبه روست.جامعه ی ایرانی نیز، با توجه به گستره قومیت ها و اقلیم جغرافیایی، با انسان هایی مواجه است که سبک زندگی و دایره ی فرهنگی متفاوت از هم دارند که گاه در نقاطی نیز مشترک هستند؛ یکی از چالش های مدیریت فرهنگی در جامعه ی ایران، همین گستردگی قومیت است که با کمی تدبیر و پژوهش، خود می تواند فرصت مدیریتی به حساب آید.

البته دو عامل وحدت بخش در این میان وجوهاشتراک افراد را افزایش می دهد: مذهب و ملیّت. این نکته یکی از نقاط قوت در عرصه ی مدیریت فرهنگی جامعه به حساب می آید، به شرطی که دو مورد در حالت متعادل مورد توجه قرار گیرند.توجه بیش از حد و برجسته تر کردن هر کدام، می تواند جامعه را دچار گروه بندی های مختلف کرده و در نهایت به گسست یا شکاف فرهنگی بکشاند.چالش دیگر، سیاسی بودن فضای فرهنگ، هم در رده ی مدیریت و هم در رده های خرد است که در سالهای اخیر آسیب های بسیاری در پی داشته است.فرهنگ از باورها، اعتقادات، هنجارها و رفتارهای جوامع در حوزه های گوناگون نشأت می گیرد نه از سیاست که خود جزئی از فرهنگ است.

بخشنامه ای شدن فرهنگ و فعالیت های مربوط به آن، انتصاب مدیران غیر متخصّص - توجه صرف به گرایشات سیاسی در انتخاب مدیر و نه تخصّص و تعهّد - ، تغییر یا ارتقای ناهمگون خرده فرهنگ ها - انتقاد از سبک پوشش بعضی از افراد، درحالی که تولید الگوی مناسب پوشش با رعایت تمام استانداردها نداریم - عدم شناخت کافی عرصه ها، آسیب ها، تهدیدهاو فرصت ها و مواردی از این دست، از آثار سیاست زدگی فرهنگ است.چالش مهم دیگر مدیریت فرهنگی در ایران، این است که عموما مدیران فرهنگی با فقدان حمایت های متناسب مالی دست به گریبانند و برای پر کردن این خلاء، عرصه های فرهنگی را با اقتصاد پیوند میزنند.

این امر هر چند که مذموم نیست، لیکن اقتصادی شدن فرهنگ و نگاه ابزاری به فرهنگ جهت سودجویی کاذب، می تواند آثار مخربی از جمله ورود سودجویان و دلالان و غیر متخصّصان را به عرصه ی فرهنگ به همراه داشته باشد که نه شناخت درست و کاملی از فرهنگ دارند نه دلشان برای فرهنگ می سوزد و اینگونه فرهنگ صرفا به کالایی برای خرید و فروش تبدیل میشود نه عاملی برای رشد، بقاء و قوام و سعادتمندی جامعه.همچنین باید توجه داشت که برنامهریزی اصولی، نیازمند خرج زمان است، اما این را هم میدانیم که قرار نیست بهانهی زمان، باعث شود تا اصل کار معطل بماند و مثل سال های پیش، تنها چیزی که خروجی برنامهریزان مدیران بود، دائرهالمعارف لغات همخانواده بود و بس.

هر توسعهای مستلزم تغییرات است و فرآیند توسعه بدون تغییرات عمیق در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، محقق نخواهد شد. بعد فرهنگی تنها یکی از اجزای توسعه نیست، بلکه عامل اساسی است. یعنی توسعهای که نتواند حیات فرهنگی را تشخیص دهد و ازآن بهرهمند شود یا از نظامهای ارزشی، سنتها، باورها و… چشم پوشی کند، موفق نخواهد بود. توسعهای که بعد فرهنگی را نادیده بگیرد، متکی بر الگوهای خارجی است و خلاقیت فرهنگ بومی را از رشد بازمیدارد و ظرفیت جامعه را برای مقابله با فرهنگ و الگوهای ناخواسته خارجی و وارداتی سست میکند و این امر موجب بیقاعدگی فرهنگی میشود.توسعه حتماً باید جامع باشد. یعنی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... باشد.

توسعه باید ریشه در فرهنگ داشته باشد. نرم افزار توسعهجامع که بخشی از آن توسعه فرهنگی است، خود باید فرهنگی باشد، یعنی ریشه در هویت دینی و تاریخی فرهنگ، زیست جهان و عقبه بومی داشته باشد. نوع زیست جهانی که مردم ما در مناطق مختلف دارند، سرشار از قابلیت و امکان است. قرار نیست که کشورها فقط با یک فرهنگ غربی به توسعه برسند، میتوان با فرهنگهای مختلف به توسعه رسید - افروغ،عماد، . - 1385توسعهی فرهنگی فرآیندی است که نمیتواند از خارج کسب شود یا همچون هدیه ای توسط دیگران کریمانه اهدا شود، بلکه باید از درون هر جامعه تولید شود. البته استقلال فرهنگی همانطور که گاندی رهبر فقید هند میگوید لزوماً به معنی بستن پنجرهها و مرزهای فرهنگی نیست.

تأثیر و تأثر فرهنگهای بشری امری طبیعی است اما وابستگی فرهنگی مقولهدیگری است. » نگذار خانهام از چهار طرف با دیوارها محصور شود، نگذار تمام پنجرهها باز باشند، بگذار تمام بادها - فرهنگها - درون خانه بوزند، اما نگذار این بادها مرا از پایدرآورند.«مقام معظم رهبری هم در یکی از فرمایشات خود در این زمینه می فرمایند:»ما باید به خودمان متکی باشیم. باید به سرمایههای علمی و استعداد و توانایی های مادی و ذخایر زیرزمینی خودمان تکیه کنیم. البته نباید راه داد و ستد را ببندیم، اما تسلیم و مقهور قدرت دشمن هم نباید بشویم« - مقام معظم رهبری در دیدار ائمه جمعه و جماعت در تاریخ . - 1371/4/10فرآیند توسعهی فرهنگی محصول ساز و کارهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و غیره است که به تدریج شکل میگیرد و به تدریج هم تغییر مییابد و یا از بین میرود.دولتها همواره از کار زود بازده سخن میگویند. اما در فرهنگ چنین نیست. در فرهنگ کار زود بازده بی معنی است و باید کار پایهای و بلند مدت انجام دهیم - افروغ، . - 1385مدیریت فرهنگی در جهت توسعهی فرهنگی و تحول آن در جامعه، چند هدف را دنبال می کند:

- 1 تغییر و تحول بنیادی در ساختار و قوانین مدیریت فرهنگی.

- 2 تغییر و تحول بنیادی در مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی.

- 3 تغییر و تحول بنیادی در نگرش مردم.

تحقق اهداف فوق زمینه را برای توسعه فرهنگی و پیدا کردن هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی جامعه تسهیل خواهد کرد و جامعه را پویایی تازهای خواهد بخشید.امروزه تعاریف گوناگونی از فرهنگ ارائه شده است که در اینجا به چند تعریف معروف اشاره میکنیم:آریانپور در این زمینه مینویسد: فرهنگ به ابزارها و رسوم و معتقدات و علوم و هنرها و سازمان های اجتماعی دلالت میکند یا آنچه جامعه میآفریند و به انسانها واگذار میکند، فرهنگ نام دارد - آریان پور، . - 1353تیلور فرهنگ را در معنی دانش و عقاید و هنرها و اخلاق و رسوم و سایر یافتههای اجتماعی انسان به کار می برد - Tylor, . - 1924پارسونز «Parsons» فرهنگ را عبارت از آن الگوهایی میداند که به رفتار و فرآوردههای عمل بشری مربوط است و میتواند به ارث برسد، یعنی بدون دخالت ژنهای زیستی - بیولوژیک - از نسلی به نسلی فراداده شود - آشوری، . - 1357

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید